صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 59

موضوع: قرآن در آيينه نهج البلاغه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    حل مشكلات اجتماعى در سايه پيروى از قرآن
    گفتار حضرت على عليه السلام در اين زمينه ، بيان ديگرى از سخن بى نهايت ارزشمند پيامبر بزرگوار اسلام است كه فرمودند: اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن ؛(8) هرگاه اضطراب و نگرانى ها و مشكلات و نابسامانى ها و فتنه ها مانند پاره هاى شب ظلمانى بر جامعه شما سايه افكند و در حل مشكلات راه به جايى نبرديد بر شما باد كه به قرآن رجوع كنيد و راهنمايى هاى نجات بخش آن را ملاك عمل قرار دهيد.
    دستورات اميد بخش قرآن روح اميد و پيروزى بر مشكلات و رستگارى و بهروزى را در دل ها زنده مى كند و انسان ها را از ياءس و نوميدى نجات مى دهد.
    بديهى است هر پيروزى در گرو خواست و تلاش انسان هاست . بنابراين اگر بخواهيم هم چنان استقلال ، آزادى و حكومت اسلامى خود را حفظ كنيم و در پناه خداوند متعال از هرگونه توطئه اى در امان باشيم ، راهى جز بازگشت به سوى خدا و احكام نجات بخش قرآن و توبه به خاطر ناسپاسى ها و بى حرمتى هايى كه از سوى بعضى غربزده ها نسبت به ارزش هاى دينى روا داشته شده است ، وجود ندارد.
    بسيار ساده انگارى است اگر فكر كنيم قدرت هاى استكبارى در كوچك ترين مساله اى كه به نفع ملت مسلمان ايران تمام مى شود و در راستاى منافع استعمارى آنها نباشد با مسئولين نظام جمهورى اسلامى ايران همراهى كنند. و نيز بسيار ناسپاسى است كه دست از قرآن كريم ، اين معجزه جاودان پيامبر و تضمين كننده سعادت و رستگارى ، برداريم و براى حل مشكلات ، دست نياز به سوى دشمنان دراز كنيم و ولايت فقيه را كه ادامه ولايت انبيا و امامان معصوم است رها نموده ، ولايت و تسلط شياطين و دشمنان خدا را پذيرا شويم . بايد به خدا پناه برد از اين كه روزى ملت مسلمان ايران ، به خاطر ناسپاسى از نعمت بزرگ استقلال و عزت و امنيت ، مورد غضب قرار گيرد و وسيله سقوط و ذلت خويش را مجددا با دست خويش فراهم كند.
    به هر حال وظيفه آحاد ملت و به خصوص دست اندركاران امور فرهنگى كشور است كه از حريم اعتقادات و ارزش هاى اخلاقى و دينى جامعه پاسدارى نمايند.
    تصور برخى از كسانى كه بينش كافى در معارف دينى ندارند و تحت تاثير بينش هاى فردگرايانه و گرايش هاى سكولاريستى هستند در مورد فراز مورد بحث كلام حضرت على عليه السلام كه مى فرمايند راه حل همه دردها و مشكلات شما در قرآن است ، اين است كه ، مقصود از دردها و مشكلات ، دردها و مشكلات معنوى و اخلاقى فردى مردم است . اما به نظر ما اين تفسير صحيح نيست ؛ زيرا آنچه مورد بحث است اعم از مسائل و مشكلات فردى و اجتماعى است . ناگفته نماند پرداختن به بحث جدايى دين از سياست و بى پايه بودن بينش سكولاريستى به صورت گسترده ، مجال ديگرى مى طلبد، با وجود اين با بيان و توضيح سخن حضرت ، در ادامه اين بحث ، بى بنيان بودن نظريه جدايى دين از سياست و بطلان گرايش سكولاريستى نيز روشن خواهد شد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    نظم بخشى به امور اجتماعى طبق رهنمودهاى قرآن
    حضرت على عليه السلام مى فرمايند: الا ان فيه علم ما ياءتى و الحديث عن الماضى و دواء دائكم و نظم ما بينكم .(9) حضرت ، بعد از بيان اين مطلب كه علم گذشته و آينده در قرآن است و قرآن داروى همه دردهاست ، اين نكته را متذكر مى شوند كه : و نظم ما بينكم ؛ نظم و راه سامان بخشيدن به روابط بين مسلمانان در قرآن است . اين كتاب آسمانى چگونگى روابط اجتماعى شما را نيز معين مى كند. براى توضيح اين جمله كوتاه و در عين حال تضمين كننده حيات اجتماعى مسلمانان ، از ذكر مقدمه اى كوتاه ، ناگزير هستيم .
    بزرگ ترين هدف هر نظام سياسى و اجتماعى ، تامين نظم و امنيت اجتماعى است . هيچ مكتب سياسى را در جهان نمى توان يافت كه چنين هدفى را انكار كند؛ بلكه تاءمين امنيت و برقرارى نظم سرلوحه وظايف هر حكومتى است . و نيز گفته مى شود برقرارى نظم سياسى و اجتماعى از اهداف علم سياست است ، چنان كه همه نظام هاى سياسى حاكم بر جوامع بشرى ، حداقل در شعار و تبليغات خود آن را به عنوان بزرگ ترين اهداف نظام حكومتى خود بيان مى كنند.
    نقش هدف در زندگى اجتماعى
    در اين جا به نقش هدف در زندگى اجتماعى نيز بايد توجه داشت ؛ زيرا بدون در نظر گرفتن هدف در زندگى اجتماعى نمى توان سخن از نظم اجتماعى گفت . هدف است كه منطقا رفتارهاى خاص را ايجاب مى كند. افراد با انجام رفتارهاى خاص در زندگى اجتماعى مى خواهند به آن هدف دست يابند. هدف نيز به نوبه خود، برخاسته از فرهنگ و انديشه افراد جامعه است ، به نحوى كه هر جامعه اى بر حسب طبع اولى ، در راستاى فرهنگ و انديشه خود، نظم اجتماعى خاصى را ايجاب مى كند. و لذا قدرت هاى استعمارى در راستاى سياست هاى استكبارى خود سعى مى كنند ملت ها را در جهت اهداف استعمارى خود سوق دهند و آنها را از فرهنگ اصلى خود تهى كنند و از طريق تحميل فرهنگ وارداتى نظم و فرهنگ ملت ها را در دست داشته باشند.
    بنابراين بايد ديد فرهنگ و انديشه حاكم بر جامعه ، چه نظمى را ايجاب مى كند. بديهى است كه فرهنگ دينى برخاسته از قرآن و جهان بينى توحيدى ، نظم و سياستى را ايجاب مى كند كه در راستاى تحقق هدف خلقت و تاءمين سعادت و رستگارى انسان در دنيا و آخرت باشد و آنچه اصالتا مورد نظر اسلام و قرآن است سعادت و تكامل انسان مى باشد.
    با كمال تاسف بعضى از روشنفكران و ليبرال ها كه از يك طرف مسلمانند و از طرف ديگر در مسائل سياسى و اجتماعى اسلام بصيرت كافى ندارند، و در نتيجه دغدغه و تعصب دينى در آنها بسيار ضعيف است ، از اين نكته اساسى غافلند و وقتى سخن از نظم اجتماعى گفته مى شود، نظم اجتماعى حاصل از دموكراسى غربى در نظر آنها تداعى مى شود. در حالى كه آن نظم اجتماعى غرب برخاسته از انديشه سكولاريستى اوست . اين روشن فكران به خاطر ضعف معلومات دينيشان گمان مى كنند تنظيم امور اجتماعى و اداره جامعه بر مبناى نظم ، تنها در جدايى از سياست امكان پذير است كه اين خود از نتايج استعمار فرهنگى است و از موفقيت هاى قدرت هاى استكبارى محسوب مى شود كه توانسته اند با تخدير افكار به اصطلاح روشن فكران كشورهاى جهان سوم ، آنها را از انديشه دينى تهى كنند و به عوامل ترويج فرهنگ استعمارى خود تبديل نمايند.
    به هر حال در فرهنگ توحيدى و اسلامى هر چيزى از جمله نظم اجتماعى ، در راستاى هدف خلقت ارزيابى مى شود و بديهى است كه هدف از نظم اجتماعى در فرهنگ دينى و قرآنى تنها تاءمين رفاه مادى و منافع دنيوى نيست ؛ بلكه علاوه بر تاءمين رفاه و منافع دنيوى ، تكامل انسان و سعادت اخروى بشر مورد نظر است و روشن است كه در مقام تعارض ، سعادت اخروى بر امور دنيوى مقدم شمرده مى شود.
    حال با توجه به اين مقدمه به بيان حضرت على عليه السلام درباره نقش قرآن در تاءمين نظم سياسى و اجتماعى جامعه باز مى گرديم و بيان حضرت را مورد دقت قرار مى دهيم تا با ديدگاه ولايت در مورد نقش و جايگاه قرآن در زندگى اجتماعى بيشتر آشنا شويم .
    حضرت على عليه السلام با تعبيرى اعجازگونه نقش قرآن را در تنظيم امور اجتماعى جامعه بيان مى كنند و ما را بدان توجه مى دهند تا مبادا از آن غفلت كنيم . حضرتش ، بعد از آن كه فرمودند قرآن نسخه شفابخش دردها و مشكلات شماست ، مى فرمايند: و نظم ما بينكم ؛ نظم امور و روابط بين شما در قرآن است ؛ يعنى اگر نظم مطلوب و معقول را كه همه افراد جامعه در سايه آن نظم به حقوق مشروع خود برسند، طالب باشيد، مى بايد امور خود را بر اساس ‍ رهنمودهاى قرآن سامان بخشيد.
    بر آگاهان پوشيده نيست كه تعبير ((و نظم بينكم )) متوجه امور و روابط اجتماعى افراد است . هر چند افراد موظفند امور شخصى و فردى خود را نيز بر اساس رهنمودهاى قرآن تنظيم كنند؛ لكن تعبير ((و نظم ما بينكم )) شامل نظم امور شخصى افراد نمى شود؛ چنان كه بر اهل زبان پوشيده نيست ، حضرت على عليه السلام در فرازهاى مورد بحث در صدد بيان نقش جنبه هاى اجتماعى قرآن كريم هستند.
    حضرت با بيان اين نكته كه نظم اجتماعى شما در قرآن كريم است ، به مسلمانان و پيروان خود مى فرمايند شما بايد امور سياسى و روابط اجتماعى خود را بر اساس قرآن سامان دهيد.
    البته روشن است كه توصيه هاى مذكور تا زمانى كه از ناحيه مسوولان نظام اسلامى توصيه هاى اخلاقى غير لازم الاجرا تلقى شود و مورد اعتقاد و باور و ايمان قلبى آنها نباشد، اين نسخه شفابخش آسمانى دردى از دردهاى اجتماعى جامعه ما درمان نمى كند. حضرت با بيان نكات سياست نظام دينى ، واقعياتى را بيان مى كنند كه بدون به كار بستن آنها، رسيدن به يك جامعه انسانى مبتنى بر قسط و عدل كه آنها افراد به حقوق خويش و تكامل مطلوب برسند، ممكن نمى باشد.
    بنابراين اصلى ترين و كارسازترين عامل ، عامل ايمان و اعتقاد و باور مسوولان و دست اندركاران حكومت ، به برنامه و سياست هاى كلى قرآن كريم است . تا آنها به قرآن و كارآمد بودن رهنمودهاى آن در حل مشكلات جامعه و تاءمين سعادت افراد، ايمان قلبى و اعتقاد راسخ نداشته باشند، نه تنها در عمل ، قرآن را الگوى خود قرار نمى دهند، بلكه در صدد فهم معارف قرآن نيز برنمى آيند. البته چون در كشور اسلامى و بر مردم مسلمان حكومت مى كنند، ممكن است به حسب ظاهر و در مقام شعار، براى حفظ موقعيت خويش در ميان مردم خود و ديگر ملل مسلمان ، خود را مسلمان و حكومت خود را حكومت اسلامى بنامند؛ در حالى كه تنها الگوى حكومتى كه براى آنها مطرح نيست حكومت بر اساس قوانين اسلام و الگوى برگرفته از قرآن است . ليكن اين بيگانگى دولت هاى به اصطلاح اسلامى از دين و فرهنگ قرآنى ، به خصوص در زمينه سياست و اداره جامعه ، مطلبى نيست كه براى مسلمانان ناشناخته باشد؛ زيرا ملل مسلمانان همه مى دانند نظام هاى حكومتى كشورهايشان اسلامى نيست و فرهنگ و ذهنيت حاكم بر مسوولان حكومتى ، با ذهنيت و الگويى كه بر اساس فرهنگ قرآنى شكل مى گيرد به كلى متفاوت است .
    آنچه انسان را به شگفتى و تعجب وا مى دارد و در عين حال جاى تاسف و نگرانى دارد، وضعيت فرهنگى حاكم بر كشور اسلامى عزيزمان ايران است . در كشورى كه بر اساس رهنمودهاى قرآن و فرهنگ دينى و به رهبرى ولايت فقيه انقلاب كرده و به پيروزى رسيده است ؛ بسى جاى تاسف و نگرانى است كه سخنان و مواضع و عملكرد بعضى مسوولان فرهنگى نشان مى دهد آنها نيز شناخت كافى از اين كتاب آسمانى ندارند و كارآمدى الگوى حكومتى برگرفته از آن را بيشتر از هر الگوى شرقى و غربى ديگر نمى دانند. اينان پيوسته از اصول انقلاب اسلامى و ارزش هاى دينى عقب نشينى مى كنند و به دليل نداشتن ايمان كافى و اعتقاد قلبى گاه به كنايه و گاه به تصريح ، با كمال بى شرمى ، چنين اظهار مى كنند كه دوران حاكميت قرآن و كارآيى فرهنگ دينى در عرصه حكومت گذشته است و در اين زمانه ، جامعه بشرى به وحى الهى نياز ندارد و خود به تنهايى مى تواند راه هاى بهترى براى اداره جامعه و تاءمين امنيت و برقرارى نظم ارائه كند. بجا بود در اين جا اشاره اى به ظالمانه بودن نظام هاى حكومتى موجود در جهان و فجايع و جناياتى كه در حق ملت ها به نام نظام هاى پيش رفته و متمدن مى شود داشته باشيم تا بى مايگى سخن مذكور و بى ايمانى و خود باختگى گويندگان آن بيش از پيش برملا شود؛ لكن به خاطر دور نشدن از اصل موضوع و پرهيز از طولانى شدن سخن ، از بيان بى عدالتى ها و پاى مال شدن حقوق انسان ها و ظلم و جنايت و ناامنى هاى موجود در نظام هاى بشرى صرف نظر مى كنيم و به منابع مربوطه ارجاع مى دهيم .
    به هر حال بديهى است وقتى كارآيى حكومت بر اساس رهنمودهاى قرآن در تاءمين قسط و عدل و نظم در جامعه به منصه ظهور مى رسد كه مسوولان و دست اندركاران حكومت بدان باور و يقين داشته باشند و در مقام عمل ، قوانين و دستورات قرآن را نصب العين خود قرار دهند؛ زيرا تا چنين نباشند قرآن بر جامعه حاكم نخواهد بود. بنابراين حاكميت قرآن در جامعه در گرو ايمان و باور قلبى كارگزاران حكومت به اين كتاب آسمانى است كه اين مساله نيز به نوبه خود در گرو شناخت آنها نسبت به اين نسخه شفابخش الهى و احساس نياز آنها به دين و حكومت الهى است . اين احساس نيز جز با ايجاد روحيه بندگى و زدودن روح استكبارى و خود بزرگ بينى در مقابل حاكميت خداوند متعال حاصل نمى شود. اين روحيه استكبارى همان روحيه مذمومى است كه شيطان را از آستانه تشرف به مقام ملائكه اللهى و قرب به بارگاه خداوندى تنزل داد و شقاوت ابدى او را باعث گشت .
    شايسته است در اين مقام خطاب حضرت على عليه السلام در خطبه 175 را كه عواقب ناخوشايند دورى از قرآن كريم را بيان مى كنند مورد توجه قرار دهيم . اين بيان هشدارى است براى كسانى كه از يك طرف خود را پيرو على عليه السلام معرفى مى كنند و از طرف ديگر قرآن و الگوى حكومتى برگرفته از آن را براى اداره جامعه بشرى امروز ناكافى مى دانند و تراوشات فكرى ناقص بشرى را در ارائه سياست هاى حكومتى بر حكومت ولايى قرآن ترجيح مى دهند. اميد كه در پرتو چنين رهنمودهايى همه مردم جامعه ما و به ويژه برنامه ريزان و متصديان امور حكومتى ، بيش از پيش به لزوم محور بودن قرآن در جامعه اسلامى ايمان پيدا كنند و اين توصيه ها در صحنه عمل به كار گرفته شود.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    بى نيازى در سايه پيروى از قرآن
    حضرت على عليه السلام در خطبه مذكور قرآن كريم را به عنوان شاخص معرفى مى كنند و مى فرمايند: به يقين بدانيد قرآن آن نصيحت كننده و پند دهنده اى است كه در ارشاد پيروان خود خيانت نمى كند و آن هدايت گرى است كه گمراه نمى كند و گوينده اى است كه در گفتارش دروغ نمى گويد و كسى با اين قرآن ننشست و در آن تدبر و انديشه نكرد مگر آن كه چون از نزد آن برخاست هدايت و رستگاريش افزايش يافت و از گم راهى او كاسته شد. آن گاه حضرت مى فرمايد: و اعلموا انه ليس على احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبل القرآن من غنى فاستشفوه من ادوائكم و استعينوا به على لاوائكم فان فيه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغى و الضلال .(10) با وجود قرآن حاكميت آن بر جامعه ، براى احدى نيازى باقى نمى ماند كه برآورده نشود؛ زيرا قرآن كريم عالى ترين برنامه الهى براى زندگى موحدين است و خداى متعال عزت و رستگارى دنيا و آخرت پيروان اين كتاب آسمانى را تضمين كرده است . بنابراين در صورتى كه جامعه اسلامى ما فرامين و دستورات حيات بخش قرآن را به كار بندد و با ايمان به صدق وعده هايش آن را الگوى عمل خويش قرار دهد، قرآن تمام نيازهاى فردى و اجتماعى و مادى و معنوى جامعه را برمى آورد و جامعه اسلامى را از هر چيز و هر كس بى نياز مى كند.
    در مقابل ، حضرت خطر جدايى از قرآن را گوشزد مى كنند و اين فكر را كه بدون قرآن ، اين ثقل اكبر الهى ، بتوان مشكلات و نيازمندى هاى فردى و اجتماعى جامعه را برطرف كرد رد مى كنند و مى فرمايند: و لا لاحد قبل القرآن من غنى ؛ هيچ كس بدون قرآن بى نياز نخواهد بود و هرگز جامعه از قرآن مستغنى نخواهد شد؛ يعنى براى ايجاد جامعه اى بر پايه قسط و عدل و ارزش هاى اخلاقى و انسانى ، اگر تمامى علوم و تجربه هاى بشرى به خدمت گرفته شوند و همه افكار و انديشه ها بسيج گردند، بدون قرآن هرگز راه به جايى نخواهند برد. چرا كه غنا و بى نيازى براى كسى بدون قرآن ميسر نمى شود. بر اين اساس حضرت مى فرمايند: فاستشفوه من ادوائكم و استعينوا به على لاوائكم ؛ بهبودى دردها و مشكلات خود را از قرآن بخواهيد و در سختى ها و گرفتارى ها از قرآن چاره جويى كنيد. سپس با خاطر نشان كردن بزرگ ترين بيمارى هاى فردى و اجتماعى ، يعنى كفر و ضلالت و نفاق مى فرمايند راه درمان اين دردها و مشكلات در قرآن موجود است و شما بايد با مراجعه به قرآن كريم دردها و مشكلات خود را درمان كنيد.
    بنابراين بايد اصول كلى و خطوط را از قرآن گرفت و با تبعيت از آن اصول كلى و استفاده از تجارب و تدبر و انديشه ، راه حل مشكلات را پيدا كرد. اگر با اين بينش در صدد حل مشكلات برآييم به طور قطع ، بر همه مشكلات ، در تمام زمينه ها فايق خواهيم آمد؛ زيرا اين وعده الهى است . خداى متعال مى فرمايد: من يتق الله يجعل له مخرجا؛(11) هر كس تقواى الهى پيشه كند و از دستورات خداوند سرپيچى نكند خداى متعال راهى براى نجات و خروج از مشكلات براى او فراهم مى سازد.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    قرآن داروى بزرگ ترين دردها
    البته ممكن است سخنان پيش گفته به مذاق انسان هاى مغرور و كسانى كه از تقواى الهى و علوم قرآن و اهل بيت بهره چندانى ندارند و با دانستن اصطلاحاتى از علوم بشرى خود را در عرض خداوند مى پندارند خوش نيايد؛ لكن هر انسان عاقلى اعتراف مى كند كه آنچه بشر، با همه پيشرفت هاى شگرف علمى اش كشف كرده است در مقابل مجهولاتش قطره اى است در مقابل دريا، و همه ادعاهاى مكاتب اخلاقى غير الهى در ارائه الگوى مدينه فاضله انسانى ، در مقابل علم بى نهايت الهى و علوم اهل بيت عليهم السلام ، كه از الهامات الهى سرچشمه مى گيرد، چيزى بيش از صفر نمى باشد.
    به هر حال حضرت على عليه السلام بزرگ ترين درد جامعه بشرى را كفر و نفاق و گمراهى مى داند. اين امراض روحى هستند كه جامعه را به انواع مشكلات و گرفتارى ها دچار مى كنند و درمان آنها را نيز بايد از قرآن سراغ گرفت : فان فيه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغى و الضلال ؛ بزرگ ترين درد عبارت است از كفر و نفاق و ضلالت و گمراهى و درمان عبارت است از ايمان به قرآن و تبعيت از آن .
    البته بايد توجه داشت كه مفهوم اين سخن كه ((درمان دردهاى خود را از قرآن بخواهيد؛ زيرا قرآن درمان همه دردها و مشكلات است )) اين نيست كه قرآن ، همانند نسخه پزشك ، امراض جسمى شما را توضيح داده است و براى بهبودى هر كدام دارويى پيشنهاد و توصيه مى كند يا در باب مشكلات اقتصادى و نظامى و در زمينه هاى صنعت و تكنولوژى مى بايد فرمول هاى حل مسائل را از قرآن فرا گرفت . هرگز كسى كه كمترين اطلاعى از معارف دينى داشته باشد اين سخن حضرت را بدين معنا تفسير نمى كند؛ زيرا بيمارى هاى جسمى و حل ساير مشكلات ، وسايل و راه هاى طبيعى خود را مى طلبد. قرآن كريم براى حل اين مشكلات ، چنان كه قبلا گفته شد، خطوط كلى را بيان مى كند و مردم موظفند با سرمشق قرار دادن خطوط كلى قرآن و استفاده از عقل و توانايى هاى خدادادى و استفاده از تجارب علوم بشرى مشكلات خويش را حل كنند و امراض خود را درمان نمايند.
    در اين جا توجه خوانندگان عزيز را به دو نكته جلب مى كنيم :
    نكته اول اين كه اسباب و علل طبيعى و مادى هر چند معلول ها و مسبب هاى خود را در پى دارند؛ لكن توجه به اين نكته نيز ضرورى است كه علت العلل همه پديده ها خداى تبارك و تعالى است . اوست كه نظام عالم را بر اساس رابطه علت و معلولى خلق كرده است و اوست كه پيوسته به اسباب و علل سببيت و عليت اعطا مى كند و اين اراده تكوينى اوست كه تا نباشد هيچ فاعلى در فعل خود استقلال در تاثير ندارد. بنابراين براى درمان همه دردها و رفع گرفتارى ها و مشكلات بايد اصالتا به خداى متعال توجه كنيم و چشم اميد به سوى او داشته باشيم . هر چند در حل مشكلات و بهبود از بيمارى ها به اسباب و علل طبيعى متوسل مى شويم ، لكن به مقتضاى توحيد افعالى بايد شفا و حل مشكلات را در اصل از او دانست و انتظار داشت .
    نكته دوم اين كه راه رسيدن به حل مشكلات و درمان بيمارى ها، را نبايد منحصر به اسباب و علل عادى و طبيعى دانست ؛ يعنى چنان نيست كه با نبود اسباب و علل عادى و طبيعى يا عدم كارآيى آنها در حل مشكلات ، امكان رفع مشكل يا حصول بهبودى و شفاى امراض يا برآورده شدن هر خواسته مشروع و بحق انسان ، منتفى باشد. خداى متعال با خلقت نظام على و معلولى ، خود را از ايجاد كردن پديده ، به طريق غير طبيعى عاجز نكرده است ؛ بلكه سنت خداوند بر اين قرار گرفته است كه در مرحله اول ، امور از مجراى عادى انجام گيرند. ولى راه انجام امور منحصر به مجراى طبيعى نيست ؛ بلكه در شرايط خاصى خداوند امورى را از غير مجراى طبيعى خود ايجاد مى كند كه مى توان گفت اين نيز سنت الهى است . شفا و بهبودى مرض ، ممكن است از راه طبيعى و معالجه هاى پزشكى صورت گيرد و ممكن است تحت شرايط خاصى توسط علل غير مادى مثل دعاى ائمه معصومين يا دعاى ديگر اولياى خدا حاصل شود. چنان كه ممكن است جنگجويان جبهه توحيد، كه از نظر تجهيزات مادى و شرايط طبيعى در مقابل دشمن محكوم به شكست هستند، با امداد غيبى و اسباب غير طبيعى پيروز گردند كه اين مطلب نيز از اسباب و علل الهى محسوب مى شود.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    در قرآن كريم نمونه هايى از رخدادهايى كه از غير راه عوامل عادى و طبيعى اتفاق افتاده اند، ذكر شده است ؛ مثلا اگر نزول باران بخواهد از مجراى علل و عوامل طبيعى خود صورت گيرد، بايد آب درياها و اقيانوس ها بر اثر تابش نور و گرما بخار گردد و به صورت ابر درآيد، آن گاه بر اثر تفاوت دماى دريا و خشكى ، هوا جريان پيدا كند و با وزيدن باد، ابرها از روى درياها به ساير نقاط زمين منتقل شود تا تحت شرايط خاصى ذرات آب موجود در ابر به صورت قطرات باران يا دانه هاى برف و يا تگرگ بر زمين ببارد. انتظار باران بدون اسباب و علل طبيعى آن از نظرگاه مادى انتظارى بى جا و نامعقول تلقى مى شود؛ لكن حضرت نوح بدون در نظر گرفتن عوامل طبيعى براى نزول باران ، خطاب به قومش ‍ مى گويد استغفار و توبه كنيد تا آسمان بر شما باران ببارد: و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدرارا و يزدكم قوه الى قوتكم و لا تتولوا مجرمين ؛(12) اى قوم در مقابل پروردگار خود استغفار كنيد آن گاه توبه نماييد و به سوى خدا برگرديد تا خداى متعال از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و با نزول رحمت الهى و بارش باران ، قوت و قدرت شما را فزونى بخشد. سپس مى فرمايد: و لا تتولوا مجرمين ؛ مواظب باشيد بدون توجه و استغفار و در حالى كه مجرم و گناهكار هستيد از خدا روى مگردانيد و خود را از رحمت الهى محروم مكنيد.
    هر چند اسباب و علل طبيعى نزول باران و كل نظام على و معلولى حاكم بر طبيعت ، همه در دست قدرت الهى اند و به اراده او كار مى كنند؛ لكن در عين حال بدون در نظر گرفتن آنها، خداى متعال مى فرمايد از گناه خود استغفار كنيد و به سوى خدا بازگرديد؛ ما به آسمان مى گوييم بر شما ببارد.
    ممكن است كسى بگويد مقصود خداى متعال اينست كه بدون تحقق عوامل طبيعى باران مى بارد؛ بلكه مقصود اين است كه ما از راه ايجاد عوامل طبيعى بر شما باران مى فرستيم . پاسخ اين است كه اين نگرش با بينش توحيدى سازگار نيست ؛ زيرا همان طور كه قبلا گفته شد چنان نيست كه خداى متعال با خلقت نظام على و معلولى خود را از ايجاد پديده ها، بدون اسباب و علل طبيعى آنها، عاجز كرده باشد. خداوند در باب قدرت خود بر ايجاد و خلقت پديده ها چنين مى فرمايد: اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون (13) هرگاه خداى متعال اراده اش بر شيئى تعلق بگيرد، اراده خدا همان و تحقق آن امر همان خواهد بود.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    حكمت برخى از بلايا
    گذشته از مطلب فوق ، گاه حكمت خداى متعال و رحمانيت حق ايجاب مى كند از راه هاى غير طبيعى بندگانش را مورد لطف قرار دهد و نعمت خويش را بر آنها نازل كند. بدين منظور گاه خداى متعال اسباب و علل ديگرى غير از اسباب و علل مادى قرار مى دهد و از مردم مى خواهد با توسل به آنها خود را مستحق نزول رحمت و نعمت هاى خداوند گردانند. اين معنا نيز مقتضاى لطف و حكمت خداى متعال است . نظام خلقت بر اساس حكمت است و هدف از آفرينش انسان هدايت و تكامل مى باشد و هدايت و تكامل ، در سايه معرفت و تدبر در آيات الهى و بندگى و عمل به دستورات انبياى الهى و دين حق حاصل مى شود؛ لكن گاه مردم در اثر گناه و معصيت از مسير حق منحرف مى شوند. انسان ها معمولا آن گاه كه از جهت مادى در رفاه باشند و از نظر اقتصادى و برخوردارى از لذايذ مادى مشكلى نداشته باشند و آنچه بخواهند براى آنها فراهم باشد، كمتر به خدا و معنويات روى مى آورند. در اين هنگام ، خصلت هاى انسانى و الهى به تدريج در آنها تضعيف و نهايتا به فراموشى سپرده مى شود و در نتيجه زمينه طغيان و كفر ضلالت و گمراهى در آنها فراهم مى شود.
    قرآن مى فرمايد: ان الانسان ليطغى . ان رءاه استغنى (14) ؛ آنگاه كه انسان خود را بى نياز ببيند طغيان مى كند. اگر روح حاكم بر اكثريت جامعه و امتى روحيه استكبارى و طغيان صفتى شد لطف و عنايت خداوند ايجاب مى كند به نحوى انسان ها را هشدار دهد و آنها را از خواب غفلت بيدار كند و به راه حق و طريق بندگى بازگرداند. براى تحقق اين منظور، گاه بلاهايى از قبيل فقر و خشك سالى نازل مى كند و از طرف ديگر راه درمان و رفع آن بلاها را استغفار و توبه از گناهان و توجه به خدا و دعا و نماز معرفى مى كند تا در نهايت ، هدف خلقت كه همان هدايت و تكامل اختيارى انسان هاست ، هر چه بيشتر تحقق يابد اين فرايند نيز يكى از سنت هاى عجيب الهى بوده كه گاه پيامبرى مبعوث مى كرده است و امت او را به سختى هايى مبتلا مى كرده تا آنها از خدا و راه حق غافل نشوند و غرق شدن در لذايذ مادى آنها را از سعادت باز ندارد.
    به هر حال ، نزول بعضى از بلاها زمينه بيدارى و توجه انسان هاى غافل است ؛ زيرا در شرايط سخت انسان ها بهتر نياز خود را به خدا درك مى كنند و آمادگى پذيرش حق و تعليمات انبيا را بيش از موقعى كه در رفاه هستند پيدا مى كنند. قرآن مى فرمايد: و ما ارسلنا فى قريه من نبى الا اخذنا اهلها بالباءساء و الضراء لعلهم يضرعون ؛(15) پيامبرى در قريه اى و شهرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن قريه را به سختى و گرفتارى و رنج مبتلا كرديم تا شايد آنها به خود بيايند و در مقابل خدا تضرع كنند. آيه 75 و 76 سوره مومنون نيز به اين مطلب تصريح دارد: و لو رحمناهم و كشفنا ما بهم من ضر للجوا فى طغيانهم يعمهون . و لقد اخذناهم بالعذاب فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون ؛ و اگر آنان را ببخشاييم ، و آنچه از سختى بر آنان وارد آمده برطرف كنيم آنان در طغيان خود كوردلانه اصرار مى ورزند.
    بنابراين فلسفه بعضى از عذاب ها و سختى هاى امت ها بيدارى مردم و برگشت آنها به راه هدايت است ، هر چند ممكن است اين سختى ها و تنگناها و بلاها بعضى از امت ها را بيدار نكند و آنان هم چنان در ضلالت و گم راهى اصرار ورزند؛ كه در آن صورت حجت بر آنها تمام مى شود و بايد منتظر نزول بلاهايى كه به حيات و زندگى آنها خاتمه دهد باشند.
    قرآن در آيات 42 تا 44 سوره انعام خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: ((ما به سوى امت هايى كه پيش از تو بودند پيامبرانى فرستاديم و اسباب هدايت و تذكر و هشدار را در حق آنها تمام كرديم ، اما آنها قدر ناشناس ‍ بودند، قساوت به خرج دادند و از شيطان فريب خوردند و به هشدارهاى ما توجه نكرده ، آنها را فراموش كردند. ما چند صباحى آنها را در ناز و نعمت قرار داديم به نحوى كه مغرور و شاد گشتند و ناگهان گريبان آنها را گرفتيم . آنان يكباره نوميد گشتند و درهاى اميد را به روى خود بسته ديدند.)) بايد بدانيم كه اين سنت الهى است كه در امت هاى پيشين جارى بوده است و امت پيامبر آخرالزمان نيز از آن مستثنى نيست .
    در هر صورت ، براى صاحبان بصيرت و كسانى كه نگران سعادت و سرنوشت خويشند، وجود بلاها و مشكلات و مصايب ، اسباب تذكر و هدايت است . در اين ميان ، همچنان كه قرآن مى فرمايد، انسان هايى نيز هستند كه آن چنان دچار غفلت مى گردند كه با هيچ هشدار و بيدار باشى متذكر نگشته به هوش نمى آيند.
    پس بلاها و سختى هايى كه به جهت هشدار و بيدار باش مردم براى جوامع و ملت ها پيش مى آيد اختصاص به امم انبياى سابق نداشته ، بلكه اين مساله از الطاف الهى است كه براى بيدارى و توجه امت ها به خدا، رخ مى دهد. آنچه مهم است توجه به فلسفه اين گونه حوادث و عبرت گرفتن از گذشته و توبه و بازگشت به سوى خداست . با كمال تاسف در جامعه ما، كمتر كسى به اين مساله توجه مى كند و به خاطر همين غفلت ، براى نجات از تنگناهاى اقتصادى ، از جمله كم آبى و خشك سالى ، برخى از مسئولين از سر بى توجهى و غفلت يا به خاطر سستى ايمان و ضعف اعتقادى ، دست به دامن غير خدا مى شوند و با صرف هزينه هاى سنگين از بيت المال مسلمين در صدد بر آيند تا با آبستن كردن ابرها بوسيله مواد شيميايى باران ايجاد كنند. زهى خيال باطل ! مگر علت تامه بارش باران همين پيدايش ‍ ابر و انتقال آن به وسيله جريان باد و چند عامل محدود ديگر است كه با تشبُث به تارهاى عنكبوتى خود ساخته ، مغرور شود و بندگان خدا و عموم مردم مسلمان را به جاى اين كه به خدا و توسل به ذيل عنايت و احسان او متوجه كند، در نقاط مرتفع كوه ها تكه ابرهايى را جستجو نمايد و آنها را شكار كرده ، به اصطلاح با باردار كردن آنها باران بباراند! به راستى جريان مذكور داستان حضرت نوح عليه السلام بعد از 950 سال دعوت ، از ايمان آوردن قومش به خدا مايوس شد و بعد از نااميدى از هدايت آنها و پديدار شدن نشانه هاى عذاب ، از فرزندش خواست تا ايمان آورد و بر كشتى سوار شود تا از عذاب حتمى نجات پيدا كند. او در جواب پدرش تفكر شرك آلود خود را چنين بيان كرد كه ساوى الى جبل يعصمنى من الماء؛(16) من به قله كوهى پناه مى برم تا آن كوه مرا از غرق شدن نجات دهد. همان طور كه مى دانيم سرانجام هم ايمان نياورد و هلاك گرديد. خداوند متعال با بيان اين قصه جوهره تفكر شرك آلود را بيان مى كند و مردم را از آن برحذر مى دارد.
    اكنون نيز اين تفكر شرك آلود در ميان بعضى و به خصوص روشن فكران غرب زده رايج است . آنها به جاى اين كه ايمان به خدا داشته باشند و با قلم و بيان مردم را به سوى خدا سوق دهند، براى رفع مشكلات چشم به دست دشمنان اسلام و مسلمين دوخته اند و از دشمن انتظار يارى دارند.
    بر آگاهان پوشيده نيست كه ما در صدد مخالفت با پيشرفت علم و دستاوردهاى علوم بشرى نيستيم چرا كه دين و قرآن و تفكر توحيدى بيش از هر مكتبى انسان ها را به فراگيرى علم و دانش و استفاده از محصول انديشه و تفكر بشرى فرا مى خواند. آنچه در اين جا بر نفى آن تاكيد مى شود و نسبت به عواقب وخيم آن هشدار داده مى شود اين تفكر شرك آلود است كه متاسفانه مبتلايان به آن در جامعه ما كم نيستند.
    به هر حال بهترين و نزديك ترين و مطمئن ترين راه براى رفع مشكلات فردى و اجتماعى ، برگشتن به در خانه خداست ؛ زيرا برگزيدن راه خدا علاوه بر اين كه سعادت ابدى و اخروى ما را تاءمين مى كند مشكلات و تنگناهاى زندگى دنيوى را نيز بر طرف مى سازد. فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا؛(17) پس به مردم گفتم : استغفار كنيد تا خداى متعال گناهانتان را بيامرزد آن گاه آسمان را بر شما بباراند در نتيجه باغ ها به وجود بيايند و نهرها جارى شوند.
    بنابراين قرآن براى رفع كمبودها و گشايش در امور مسلمانان به پيروان خود راه حل هايى پيشنهاد مى كند و كارآيى آن راه ها را تضمين نموده است . به علاوه ، مسلمانان مى توانند چنان كه بارها آزموده اند باز نيز بيازمايند.
    بى ترديد پيروزى انقلاب اسلامى ايران يكى از نمونه هاى معجزه آساى نصرت الهى و امدادهاى غيبى خدا بر جامعه اسلامى ماست . آن گاه كه همه مردم با توكل بر خدا و قطع اميد از غير او خواهان حكومت اسلامى شدند خدا بنا به وعده خودش كه در قرآن مى فرمايد ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم ،(18) على رغم همه توان رژيم 2500 ساله شاهنشاهى با همه پشتيبانى هاى دشمنان اسلام ، مردم را بر دشمنانشان پيروز گردانيد و نيز سنت الهى بر اين جارى خواهد بود كه تا مردم به خدا روى آورند خدا نيز آنها را يارى خواهد فرمود و آن گاه كه خدا را فراموش كنند و به غير خدا چشم يارى داشته باشند و از خدا روى گردان شوند عذاب و ذلت در انتظار آنها خواهد بود.
    در هر صورت ، شكى نيست كه قرآن كريم نسخه شفابخش علم الهى است و سعادت و رستگارى بشر در دنيا و آخرت ، در پيروى از دستورات حيات بخش آن نهفته است و راه حل مشكلات فردى و اجتماعى را بايد در آن جستجو كرد. بايد قرآن ، اين تاءمين كننده سعادت انسان ، را شناخت و در تعظيم و تكريم آن كوشيد و بدان عمل كرد. البته در باب قرآن دو نوع تعظيم و تكريم مطرح است كه ذيلا بدان اشاره مى كنيم .
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    تكريم ظاهرى و واقعى قرآن كريم
    در مورد احترام به قرآن ، بيشتر آنچه كه در جوامع اسلامى وجود دارد، مى توان احترام ظاهرى قرآن ناميد. در حالى كه قرآن كريم هرگز تنها براى اين كه با آداب و رسوم و احترام خاصى با آن مواجه شويم ، نازل نگرديده است . قرآن فقط براى حفظ كردن و تلاوت نمودن با لحن و صوتى زيبا نيست . قرآن كتاب زندگى و پيام هاى الهى است كه همگان موظفند در زندگى دنيوى خود آنها را به كار بندند، تا در دنيا و آخرت رستگار شوند، خصوصا دست اندركاران حكومت در جوامع اسلامى موظفند سياست هاى كلى نظام را بر اساس رهنمودهاى اين كتاب الهى تنظيم و به اجرا در آورند، تا زمينه رشد و تعالى فرهنگ قرآن براى افراد جامعه بهتر مهيا گردد و در نتيجه هدف نزول قرآن ، كه همان تكامل و سعادت انسان در سايه بسط قسط و عدل در روى زمين است ، تحقق يابد. متاسفانه بر خلاف اين انتظار، آنچه امروزه به عنوان تكريم و تعظيم قرآن كريم شاهد آن هستيم از حد پرداختن به ظواهر روبنايى در نمى گذرد و لزوم محوريت قرآن در زندگى سياسى اجتماعى مسلمانان مورد غفلت قرار گرفته است . امروزه در بسيارى از كشورهاى اسلامى موسساتى از دوره آمادگى و دبستان تا سطح دانشگاه به امر تعليم و تعلم قرآن كريم مى پردازند و در جهت فراگيرى روخوانى و حفظ قرائت قرآن به روش هاى مختلف همت مى گمارند و هر ساله شاهد مسابقات جهانى حفظ و قرائت قرآن كريم هستيم . علوم مختلف قرآن از قبيل تجويد و ترتيل و غيره جايگاه ويژه اى در ميان علاقه مندان به قرآن دارد. علاوه بر اين امور، قرآن در ميان عامه مسلمانان از احترام ويژه اى برخوردار است ، به نحوى كه دست بى وضو به كلمات و آيات آن نمى گذارند و در هنگام قرائت مودب مى نشينند. بيشتر افراد، در مقابل قرآن پاى خود را دراز نمى كنند. آن را در بهترين جلد و مناسب ترين مكان ها قرار مى دهند و خلاصه احترام هاى ظاهرى از اين قبيل در ميان عامه مسلمانان امرى رايج مى باشد.
    بديهى است كه رعايت امور مذكور به عنوان احترام به اين كتاب آسمانى ، ارزشى بايسته است كه هر قدر بدان پاى بند باشيم ، حق احترام اين كتاب آسمانى را آن طور كه شايسته است ادا نكرده ايم و شكر اين بزرگ ترين نعمت خداى متعال را، كه نعمت هدايت است ، به جاى نياورده ايم ؛ لكن بالاترين نوع احترام و شكر هر نعمت ، شناخت حقيقت آن و به كارگيرى آن در جهتى كه خدا آن را آفريده است ، مى باشد. چنانچه با اين نگرش بخواهيم به قرآن بنگريم و آن را احترام و تعظيم كنيم ، به نظر مى رسد قرآن كريم جايگاه مطلوبى در فرهنگ جوامع اسلامى ندارد و هرگز نسبت به آن احترام و تكريم شايسته انجام نمى گيرد. آنچه به عنوان موارد احترام مسلمانان به قرآن كريم ذكر شد، هر چند ضرورى و لازم است ، لكن با انجام اين امور هدف خداى متعال از نزول قرآن محقق نمى شود و تكليف مسلمانان در قبال اين كتاب آسمانى انجام نمى شود. آشنايى با ظواهر قرآن و قرائت آيات الهى و ارج نهادن ظاهرى به اين نسخه شفابخش ، مقدمه عمل به مضامين و دستورات آن است . حق واقعى قرآن ، بدون محور قرار دادن آن در زندگى سياسى و اجتماعى مسلمانان ادا نمى شود.
    بديهى است بوسيدن و احترام گذاشتن به نسخه پزشك و خواندن آن با آوازى بسيار زيبا، بدون فهم دستورات و راهنمايى هاى پزشك و عمل كردن به آنها هرگز دردى را از بيمار درمان نمى كند. هر عاقلى باور دارد كه بهبودى در گرو عمل به دستورات پزشك حاذق است . احترام واقعى به نسخه پزشك ، عمل كردن بدان است نه اداى تكريم هاى ظاهرى نسبت به پزشك و نسخه او.
    در باب قرآن نيز بايد گفت هر چند اداى احترام هاى ظاهرى نسبت به قرآن كريم از امور پسنديده و از وظايف تك تك مسلمانان است ، لكن اين كمترين وظيفه مسلمانان در قبال اين كتاب آسمانى است و مسلمانان موظفند با فهم قرآن كريم و عمل به دستورات حيات بخش آن ، به شكر و احترام واقعى نسبت به اين نعمت هدايت الهى روى بياورند و خود را از اين وديعه پر فيض محروم نكنند تا در نتيجه با اين نور الهى دنياى ظلمت زده خويش را روشنى بخشند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    قرآن ؛ نور حقيقى
    يكى از مظاهر تجلى خداوند نور است . خداوند خود را به نور تشبيه مى كند و مى فرمايد: الله نور السماوات والارض ؛(19) خدا نور آسمان ها و زمين است . اين نور وجود خداى متعال است كه تجلى كرده و خلقت آسمان ها و زمين و مخلوقات صورت گرفته است . به بركت عنايت خداوند است كه عالم وجود برجاست و فيض ‍ وجود، پيوسته از جانب منبع جود، بر موجودات سرازير است و در نتيجه پديده ها و موجودات به حيات خود ادامه مى دهند.
    گاه از كلام خدا نيز به نور تعبير مى شود؛ زيرا در پرتو نور است كه انسان راه را پيدا مى كند و از بيراهه رفتن و سردرگمى نجات مى يابد. از آن جا كه بدترين و زيان بارترين گمراهى و ضلالت ، ضلالت و گم راهى در مسير زندگى و به خطر افتادن سعادت انسان است ، نور حقيقى و واقعى آن است كه انسان ها و جامعه انسانى را از ضلالت و گم راهى نجات دهد و مسير درست كمال انسانى را براى آنها روشن كند تا راه سعادت و تكامل را از طرق سقوط و ضلالت باز شناسد. بر همين اساس خداوند متعال از قرآن به نور تعبير كرده است و مى فرمايد: قد جائكم من الله نور و كتاب مبين ؛(20) به تحقيق از جانب پروردگارتان نور و كتابى روشنى بخش آمده است تا شما با بهره گيرى از آن ، راه سعادت را از شقاوت باز شناسيد. اينك از آن جا كه موضوع بحث ، قرآن از ديدگاه نهج البلاغه است ، از تفسير و توضيح آيات وارده در اين زمينه صرف نظر مى كنيم و به توضيح بيان حضرت على عليه السلام در اين باره مى پردازيم .
    حضرت على عليه السلام در خطبه 189، بعد از وصف اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله در وصف قرآن كريم مى فرمايد: ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفاء مصابيحه و سراجا لا يخبو توقده ، و بحرا لا يدرك قعره ؛ آن گاه خداى متعال قرآن را به صورت نورى كه چراغ هايش هرگز خاموش نمى شود و مانند خورشيد فروزنده اى كه هيچ گاه از فروزش نمى افتد و مثل دريايى كه به قعر آن رسيدن براى هيچ كس ميسر نيست بر پيامبرش نازل فرمود.
    حضرت على عليه السلام در اين خطبه در وصف قرآن ابتدا با سه تشبيه بسيار زيبا مى خواهند قلوب مسلمانان را با عظمت قرآن آشنا كنند و توجه آنها را به اين سرمايه عظيم الهى كه در دسترس آنها قرار گرفته است بيش از پيش جلب نمايد.
    ابتدا حضرت قرآن را به نور وصف مى كنند و مى فرمايند: انزل عليه الكتاب نورا لا تطفاء مصابيحه ؛ خداوند قرآن را، در حالى كه نورى است ، بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل فرمود؛ لكن اين نور با ساير نورها متفاوت است . اين حقيقت ((قرآن كريم )) نورى است كه نورافكن هاى آن هرگز به خاموشى نمى گرايد و هرگز از تابش نمى افتد. از باب تشبيه معقول به محسوس قرآن مانند آن منبع عظيم انرژى برقى است كه در شب ظلمانى از طريق شبكه برق رسانى به وسيله نورافكن هاى قوى ، جاده هايى را كه به مقصد منتهى مى شود، روشن كرده است و با نصب چراغ هاى راهنما بر سر دو راهى ها و چند راهى ها مسيرى را كه به هدف منتهى مى شود از ديگر مسيرها كه به بيراهه و سقوط در دره هاى هولناك مى انجامد براى كسانى كه مى خواهند به سلامت به مقصد برسند روشن مى كند. قرآن نيز در جامعه دينى و اسلامى و در زندگى جويندگان سعادت و رستگارى چنين نقشى ايفا مى كند، با اين تفاوت كه چراغ هايى كه از اين منبع نور تغذيه مى نمايند و مسير سعادت را روشن مى كنند هرگز خاموش نمى شوند در نتيجه راه حق ، پيوسته مستقيم و روشن است و قرآن كريم و نورافكن هاى فروزان آن مدام پيروان قرآن را هشدار مى دهند كه مواظب باشيد از مسير حق منحرف نشويد.
    در فراز ديگرى از همين خطبه مى فرمايد: و نورا ليس معه ظلمه ؛ قرآن نورى است كه با وجود آن ، تاريكى دوام نمى يابد؛ زيرا اين كتاب آسمانى نورافكن هايى دارد كه از آن نور مى گيرند و پيوسته راه هدايت و سعادت را روشن مى كنند.
    علاوه بر اين ، ائمه عليهم السلام كه همان مفسرين وحى الهى هستند حكم آن نور افكن ها را دارند كه معارف قرآن را براى مردم بيان و با علم خدادادى ، مسلمانان را با حقيقت قرآن آشنا مى كنند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    مصابيح و آيينه هاى قرآنى
    همان طور كه مى دانيم طبق حديث ثقلين ، قرآن و عترت اين دو وديعه الهى در مسير هدايت موحدين ، مكمل يكديگرند كه با تمسك به يكى و رها كردن ديگرى هدف از نزول قرآن كه همان هدايت انسان هاست تحقق نمى يابد. ائمه عليهم السلام چراغ هايى هستند كه از اين منبع الهى نور مى گيرند و مسير زندگى انسان هاى طالب سعادت را روشن مى كنند و علوم قرآن و حقيقت آن نزد آنهاست . آن ذوات مقدسه هستند كه مى توانند متشابهات را به محكمات برگردانند و راه را از بيراهه تشخيص دهند و مردم را به راه سعادت و كمال راهنمايى كنند. مردم نيز مى بايد معارف قرآن را تنها از آنها بگيرند و به كار بندند.
    حكمت الهى چنين اقتضا مى كند و سنت خداوند بر اين قرار گرفته است كه مردم از طريق اهل بيت عليهم السلام با معارف قرآن آشنا شوند و با به كار بستن آنها در تاءمين سعادت دنيوى و اخروى خود بكوشند. لذا براى تحقق اين منظور، خداى متعال با نصب امامت مستمر، راه استفاده از معارف قرآن را براى طالبين سعادت هم چنان باز نگه داشته است . هر چند معاندان و دنيا پرستان در طول تاريخ در صدد برآمده اند تا مردم را از نور هدايت الهى كه در مكتب اهل بيت عليهم السلام تجسم مى يابد خاموش كنند؛ لكن قرآن مى فرمايد هرگز بدين كار موفق نخواهند شد: يريدون ليطفئوا نور الله باءفواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون .(21)
    از اين جهت حضرت على عليه السلام قرآن را به چراغى كه هرگز از فروزش آن كاسته نمى شود و به خاموشى نمى گرايد تشبيه مى كنند.
    معارف قرآن چنان عميق و گسترده است كه هر قدر آشنايان به علوم اهل بيت در باب آن بينديشند در هر گامى به معرفت و نكته اى تازه دست مى يابند و از آن جا كه اين كتاب آسمانى نسخه اى از علم الهى است هر قدر تشنگان حقيقت از آب زلال حقيقت آن بنوشند نه تنها سيراب نمى شوند كه تشنه تر مى گردند. از همين روست كه مى بينيم اولياى خدا و عارفان به حقيقت قرآن سعى مى كنند با تلاوت آيات الهى در نماز و تدبر در آنها، روح خود را تلطيف نمايند و بيش از پيش خويش را در معرض الهامات خداوندى و بارش معارف بى پايان الهى قرار دهند. قرآن خورشيد فروزنده اى است كه معارف آن پايان ناپذير و فروزندگى آن ابدى است ؛ زيرا اين كتاب آسمانى مانند درياى عميقى است كه رسيدن به قعر و ژرفاى آن جز براى پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام كه به ((علم الكتاب )) آگاه هستند و هر كس و هر جامعه اى بخواهد با قرآن و كلام الهى آشنا شود و زندگى فردى و اجتماعى خود را بر اساس رهنمودهاى اين كتاب آسمانى سامان دهد راهى جز تمسك به قرآن بر اساس تفسير و تبيين پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و الگو قرار دادن سيره و روش آنها ندارد. براى تاييد اين مطلب تنها به بخش هايى از دو روايت اشاره مى كنيم .
    امام صادق عليه السلام مى فرمايند: و نحن قناديل النبوه و مصابيح الرساله و نحن نور الانوار و كلمه الجبار و نحن رايه الحق التى من تبعها نجى و من تاخر عنها هوى و نحن مصابيح المشكاه التى فيها نور النور؛(22) قنديل ها و ظروف نبوت و چراغ هاى رسالت ماييم ؛ يعنى مردم مى بايد با راهنمايى ائمه عليه السلام به مقصد نبوت و رسالت كه همان هدايت به سوى حق است رهنمون شوند. نور همه نورها از ماست . حاكميت خدا از طريق ولايت ما تحقق پيدا مى كند. ما هستيم آن پرچم حقى كه هر كس از آن پيروى كند نجات پيدا مى كند و هر كس از آن دور بماند سقوط مى كند و آن چراغ و مشكلاتى كه روشنايى و نور در آن قرار دارد ماييم .
    شبيه اين بيان از امام سجاد عليه السلام نيز نقل شده است ؛ حضرتش مى فرمايند:
    ان مثلنا فى كتاب الله كمثل المشكاه و المشكاه فى القنديل فنحن المشكاه فيها مصباح و المصباح محمد صلى الله عليه و آله المصباح فى زجاجه نحن الزجاجه كانها كوكب درى توقد من شجره مباركه زيتونه معروفه لا شرقيه و لا غربيه لا منكره و لا دعيه يكاد زيتها يضى ء و لو لم تمسسه نار نور القرآن على نور يهدى الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال للناس و الله بكل شى ء عليم بان يهدى من احب الى ولايتنا.(23) حضرت در اين بيان ، آيه 35 سوره نور را به پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت و ائمه معصومين عليهم السلام تفسير كرده اند. حضرتش ‍ مى فرمايند مثل ما اهل بيت در قرآن مثل منبعى است كه از طريق آن ، نور هدايت الهى ، راه را بر بندگان روشن مى كند. ما اهل بيت حكم آن آبگينه شفافى را داريم كه نور مصباح و چراغ هدايت را، كه همان نور نبوت است ، به بندگان منعكس مى كنيم . اين نور از شجره مباركه اى از نور الهى ، كه پرتو آن گسترده و غير قابل انكار است ، سرچشمه مى گيرد. اين حقيقت نه شرقى نه غربى است نه ناشناخته و نه وانهاده است .
    امام سجاد عليه السلام مى فرمايند حقيقت پيامبر و اهل بيت مكرمش حكم چراغ بسيار شفافى را دارند كه بدون نياز به شعله اى ، نور مى دهد. نور قرآن مبتنى بر آن نورى است كه خدا هر كس را بخواهد هدايت كند او را بدان نور ((ولايت اهل بيت عليهم السلام )) هدايت مى كند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    55
    نوشته
    7,121
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    1,515
    مورد تشکر
    4,040 در 2,087
    دریافت
    6
    آپلود
    8

    پیش فرض پاسخ : قرآن در آيينه نهج البلاغه

    رستگارى پيروان قرآن در قيامت
    چنان كه قبلا اشاره شد آنچه انسان در درجه اول اهميت است و عقل ايجاب مى كند تمام همت خويش را در جهت تحقق هر چه بهتر آن صرف كند، سعادت و رستگارى اخروى است ؛ زيرا زندگى اين جهانى مقدمه و زمينه ساز زندگى جاودانه اخروى است . مثل انسان در اين عالم نسبت به عالم آخرت مثل آن مسافرى است كه در شهر غربت با كار و تلاش شبانه روزى و قناعت و پس انداز كردن حاصل كوشش خود و ارسال آن به وطن اصلى و زادگاه خويش در صدد است تا براى خود خانه و سرپناه و سرمايه اى فراهم كند تا در هنگام مراجعت به وطن خود با برخوردارى از امكانات پيش فرستاده ، اين چند روز باقيمانده عمر خويش را در رفاه و عزت و سربلندى زندگى كند، با اين تفاوت كه زندگى اخروى ، جاودانه و هميشگى است .
    اعتقادات و اعمال و رفتارهاى انسان بذرهايى است كه در اين جهان به دست انسان كاشته مى شود و در عالم آخرت ، نتيجه و محصول آن آشكار مى گردد. در اين عالم اگر كشاورزى بر اساس رهنمودهاى يك دانشمند آشنا و متخصص امر كشاورزى بذرى را كشت كند، در هنگام درو بيشترين محصول ممكن را با بهترين كيفيت ، از زحمت خويش برداشت خواهد كرد. به همين منوال اگر انسان ها اعمال و رفتار خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن كريم و معارف و علوم اهل بيت عليهم السلام تنظيم كنند و امور فردى و اجتماعى و سياسى خود را بر اساس رهنمودهاى قرآن كريم سامان دهند، علاوه بر عزت و سربلندى دنيا، در علم آخرت نيز از نتايج اعمال نيك خود برخوردار خواهند بود و از اين كه با اعمال شايسته خود سرنوشتى سعادتمند در جوار رحمت خدا براى خود تدارك ديده اند خوشحال خواهند بود.
    حضرت على عليه السلام مضمون مذكور را با تمثيلى بسيار زيبا بيان مى كنند و مردم را به عمل به قرآن و پاسدارى و حراست از احكام حيات بخش آن فرا مى خوانند: فاسئلوا الله به و توجهوا اليه بحبه و لا تسئلوا به خلقه انه ما توجه العباد الى الله بمثله و اعلموا انه شافع و مشفع و قائل و مصدق و انه من شفع له القرآن يوم القيامه شفع فيه و من محل به القرآن يوم القيامه صدق عليه .(24) آن حضرت بعد از بيان مطالب گذشته مبنى بر اين كه قرآن درمان و شفاى بزرگ ترين دردهاى جامعه است ، به مردم توصيه مى كند كه با پيروى از قرآن ، شفاى دردهاى خود را از قرآن بخواهيد و با عمل به آن به خداوند روى آوريد و براى استمداد از انسان هاى ديگر، قرآن را وسيله قرار ندهيد. بدانيد قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعتش پذيرفته مى شود و گوينده اى است كه گفتارش تصديق مى شود و كسى كه قرآن در قيامت او را شفاعت كند آن شفاعت در حق او پذيرفته است و كسى كه قرآن او را در روز قيامت تقبيح كند، به زيان او تمام مى شود.
    آن گاه حضرت خطر جدايى مردم از قرآن را گوش زد مى كنند، سپس آنها را به پيروى از اين كتاب آسمانى و الگو قرار دادن آن در فكر و عمل دعوت مى نمايند: ينادى مناد يوم القيامه الا ان كل حارث مبتلى فى حرثه و عاقبه عمله غير حرثه القرآن فكونوا من حرثته و اتباعه و استدلوه على ربكم واستنصحوه على انفسكم و اتهموا عليه ارائكم و استغشوا فيه اهوائكم ؛(25) آن گاه كه قيامت بر پا شود و خلايق براى حسابرسى و جزا و پاداش به پا خيزند منادى ندا مى دهد و اين واقعيت را به اهل قيامت خبر مى دهد كه هان ! اى انسان ها بدانيد هر انسانى امروز در عاقبت و پايان كار، گرفتار و مبتلا به آثار و نتايج و محصول كِشتِه خويش است ، مگر كسانى كه در دنيا اعتقادات و اعمال و رفتار خويش را بر اساس دستورها و راهنمايى هاى قرآن شكل داده اند. تنها اين افراد هستند كه از نتايج و آثار اعمال و رفتار و اعتقادات خويش راضى اند و هرگز احساس غبن نمى كنند.
    امضاء
    خدایا...
    خسته ام از همه چیز...
    ...از فصول عاشقانه ام که بهاری ندارد
    خسته اماز اینکه دیگر دعاهایم اجابت نمی شوند
    نمی دانم در چنین راهی کجا می توانم آرامشم را بیابم
    خدایا...شنیده ام که مومنانت نمازشان را به درگاهت می آورند
    من ناتوانی ام را به درگاهت آورده ام .می پذیری؟

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيينه ي اسكندر . . .
    توسط ملکوت* گامی تارهایی * در انجمن اماکن سیاحتی و دیدنی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-03-2011, 20:28
  2. فرصتي ديگر جهت تعيين سمت قبله
    توسط صالح در انجمن روزه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 15-07-2010, 17:15
  3. @# دستيار عزراييل #@
    توسط خادمه زینب کبری(س) در انجمن مقالات قرآني
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-07-2010, 10:09
  4. تصاویری زیبا از ييلاق شكردشت تالش
    توسط نرگس منتظر در انجمن طبيعت زيباي ايران زمين (تصاوير)
    پاسخ: 18
    آخرين نوشته: 11-06-2010, 14:04
  5. مباني تعيين اجرت المثل از ديدگاه قانوني و فني
    توسط درگاه محبوب در انجمن مباحث حقوقي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-05-2010, 22:36

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi