نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: *__*سیره اخلاقی و اجتماعی امام سجاد علیه السلام*__*

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar *__*سیره اخلاقی و اجتماعی امام سجاد علیه السلام*__*



    بركتى عجیب از دو قرص نان


    «كمال الدین و تمام النعمة» از كتابهاى بسیار مهمّ شیخ متقدّمین حضرت صدوق علیه رضوان اللّه است. از قول زُهرى مى گوید: خدمت حضرت زین العابدین بودم، مردى ازیاران حضرت وارد شد، امام فرمودند: چه خبر؟ عرضه داشت: فعلاً خبر خود را بازگویم، چهارصد دینار بدهكارم در برابرش براى پرداخت دینارى ندارم، عائله ام سنگین است، از عهده خرجشان برنمى آیم. امام سجّاد بلند بلند گریه كرد. به حضرت عرضه داشتم: گریه براى مصائب و شدائد است. حاضران در مجلس هم همان را گفتند.
    امام فرمود: چه مصیبتى بزرگتر از اینكه انسان خلأ زندگى برادر مؤمنش را ببیند و امكان جبرانش نباشد، سختى و فاقه مسلمان را بنگرد، و قدرت رفع آن را نداشته باشد. مجلس تمام شد، مخالفینى كه از آن جلسه خبر شدند، زبان به طعنه گشودند كه چقدر عجیب است! اینان ادّعا دارند كه آسمان و زمین در مدار اطاعتشان هستند، و خداوند خواسته آنان را در هر زمینه اى اجابت مى كند، بااین همه به عجز از اصلاح وضع نزدیكترین دوستشان اقرار مى كنند!
    امام علیه السلام فرمود: و اللّه مردم به وضع ما جاهلند، نمى دانند كه مراتب رفیعه از طریع تسلیم و رضا و عدمِ چون و چرا در كار حقّ به انسان مى رسد

    مرد پریشان آن یاوه ها را شنید، به محضر مقدّس امام شرفیاب شد و عرضه داشت: طعنه دشمن از فقر و فاقه ام بر دوش جانم سنگین تر است. امام فرمودند: خداوند براى كارت ایجاد گشایش كرده. خادم خود را صدا زدند و فرمودند: افطارى و سحرى مرا بیاور، دو قرص نان جوین كه از خشكى قابل خوردن نبود آورد، حضرت فرمود: این دو قرص نان را ببر كه خداوند خیر و فرج تو را در این دو نان قرار داده. مرد آن دو قطعه را گرفت و در حالى كه نمى دانست براى قرص نان چه مشكلى حل مى كند، وارد بازار شد. ماهى فروشى را دید كه ماهى رنگ پریده اى برایش مانده، آن ماهى را به یك قرص نان معامله كرد، سپس به نمك فروشى رسید و نان دیگر را به مقدارى نمك عوض كرد، آنگاه به خانه آمد، چون شكم ماهى را باز كردند دو لؤلؤ گران قیمت از شكم ماهى درآمد. خدا را شكر كردند و در نشاط و سرور غرق شدند. در این وقت در خانه را كوفتند، چون به در خانه آمد ماهى فروش و نمكى بودند، دو قرص نان را پس دادند و گفتند: ما را قدرت بر خوردن این دو نان جوین نیست نان از آن تو، ماهى و نمك هم برتو و اهل و عیالت حلال!
    چون ماهى فروش و نمك فروش گذشتند، خادم زین العابدین آمد و گفت: اى مرد، خداوند براى تو گشایش داد، امام سجّاد فرمود: آن دو قرص نان را برگردان كه غیر از ما كسى قدرت خوردن اینگونه طعام را ندارد!!
    آن مرد دو لؤلؤ را فروخت، قرضش را ادا كرد و مایه اى براى خرج خانه فراهم آورد. مردم دوباره به یاوه گوئى پرداخت كه این چیست و آن كدام است. یكجا از رفع رنج وى عاجز است، جاى دیگر اینگونه وى را بى نیاز مى كند! چون به حضرت خبر رسید، فرمود: این یاوه ها را درباره رسول خدا هم مى گفتند كه چگونه در یك شب از مكّه به بیت المقدس رفته و آثار انبیا را در آنجا مشاهده نموده، در حالى كه بین مكّه و بیت المقدس، و اللّه مردم به وضع ما جاهلند، نمى دانند كه مراتب رفیعه از طریع تسلیم و رضا و عدمِ چون و چرا در كار حقّ به انسان مى رسد. اولیاء الهى آنچنان در مِحَن و مكاره صابرند كه كسی به پاى آنان نمى رسد، از این روى خداوند مهربان تمام درهاى عنایت را به روى آنان باز فرموده، و در هر حال عاشقان خدا جز آنچه خدا مى خواهد نمى خواهند.



    مستغنى است ازهمه عالم گداى عشق
    مـا و گـــدائــىِ در دولــــت ســراى عشق

    عـشق و اسـاس عشق نـهــادند بـر دوام
    یـعـنــى خلـــل پـذیــر نـگــردد بناى عشق

    آنهــا كـــه نـــام آب بـقــــا وضــع كـرده اند
    گـفـتـنــد نكتــه اى زدوام و بــقــاى عشق

    گـــو خــاك تیره زركن و سنگ سیاه، سیم
    آنـكــس كــه یـافت آگهى از كیمیاى عشق

    پــروانـــه محـــو كـرد در آتش وجود خویش
    یــعـنــى كــه اتّحـــاد بـــود انتهــاى عشق

    ایــن را كشد بــه وادى و آن را بــرد به كوه
    زینها بسى است تا چه بود اقتضاى عشق

    وحــشــى، هــزار ساله ره از یار سوى یار
    یك گـام بیـش نیست و لیكن به پاى عشق


    برگرفته از کتاب دیار عاشقان
    شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان


    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 09-06-2013 در ساعت 02:54
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar __*حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز*__




    حال امام سجاد علیه السلام در هنگام نماز


    از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام علی بن الحسین علیه السلام در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، همانند امیرمومنان علیه السلام که پانصد نخله خرما داشت و در کنار هر کدام از آنها دو رکعت نماز می‌ خواند. امام زین‌العابدین علیه السلام آنگاه که برای نماز می‌ ایستاد رنگ به رنگ می‌ شد و در نماز همانند برده‌ای ذلیل در برابر پادشاهی بزرگ می‌ایستاد، اعضایش از خشیت خدای متعال می‌ لرزید، نمازش همانند نماز کسی بود که آخرین نماز خود را می‌‌ خواند و می‌ داند که دیگر موفق به اقامه نماز نخواهد شد.

    روزی در بین نماز، عبا از یکی از شانه‌ هایش افتاد، حضرت اعتنا نکرد تا از نماز فارغ شد. یکی از اصحاب سبب را پرسید، فرمود: وای بر تو! آیا می‌دانی در برابر چه کسی ایستاده بودم؟ از نمازِ هر کس به همان مقدار پذیرفته می‌ شود که قلبش متوجه خدایش باشد، آن مرد عرض کرد: پس ما هلاک شدیم (زیرا نمازمان چنین نیست) !

    حضرت فرمود: خداوند کاستی‌ های نماز را با نوافل جبران می‌کند (یعنی اگر می‌ خواهید نمازهاتان ناقص نباشد برای جبران کاستی‌ها، نافله بخوانید.) (1)

    الصّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍّ.(2)
    نماز نزدیک کننده هر فرد پرهیزگاری (به خداوند) است.

    پی‌نوشت‌ها:
    1- بحارالانوار، ج 46، ص 61.2- فروع کافی، ج 3، ص 265.
    منبع:
    جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 09-06-2013 در ساعت 02:58
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    امام سجاد و پیرمرد شامی




    امام سجاد و پیرمرد شامی

    وقتی قافله اسیران کربلا به دمشق رسید در کنار کوچه‌ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند . پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : "شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد .

    امام زین العابدین علیه السلام به آن پیرمردی که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود ، فرمود : "ای شیخ ، آیا قرآن خوانده‌ای ؟" . گفت : آری . فرمود : این آیه را قراءت کرده‌ای :
    قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی .

    گفت : آری . امام علیه السلام فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم . سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است تلاوت فرمود :
    "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا" .

    پیرمرد گفت : این آیه را خوانده‌ام .

    امام علیه السلام فرمود: مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است . پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده‌ام . سپس به امام علیه السلام عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبه‌ام پذیرفته است؟

    امام علیه السلام به او اطمینان داد. این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند .






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 09-06-2013 در ساعت 03:00
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  5. تشكرها 2

    حور العین (23-11-2010)

  6. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض به حساب‌ کشیدن نفس




    به حساب‌ کشیدن نفس

    امام زین‌العابدین علیه السلام در هر ماه مبارک رمضان گناهان و خطاهای غلامان خود را می‌نوشت، و در شب آخر ماه همه آنها را یک جا جمع می‌کرد، و یک یک آنان را به نام، صدا می‌کرد و می‌فرمود: فلانی! تو در فلان روز فلان کار را انجام ندادی و فلان خطا را مرتکب شدی؟ اما به تو آزاری نرساندم. همین طور خطاها را به آنان تذکر می‌داد و همه آنها در برابر آن بزرگوار به اشتباهات و خطاهای خود اقرار می‌کردند.

    آنگاه حضرت در میان آنها می‌ایستاد و می‌فرمود: همگی با صدای بلند بگویید: ای علی بن الحسین! خدایت رفتارهای تو را می‌شمارد و حساب می‌کند همان طور که تو بر ما حساب کردی و نزد او کتابی است که به حق سخن می‌گوید و هیچ گناه کوچک و بزرگی را وا نمی‌گذارد، پس به یاد جایگاه خود در برابر خداوندی باش که ذره‌ای ستم نمی‌کند و تنها خودش برای گواهی کافی است، از ما بگذر و ما را عفو نما تا خداوند از تو بگذرد، زیرا خودش فرموده است: «و باید مومنان با خَلق، عفو و صلح پیشه کنند و از بدی‌ها در گذرند. آیا دوست نمی‌دارید که خدا هم در حق شما مغفرت و احسان فرماید...؟»(1) سپس سخت می‌گریست و از خوف خدا نوحه و زاری می‌کرد.(2)

    رسول خدا صلی الله علیه و آله :
    یا اباذر ! لا یَکونُ الرَّجُلُ مِنَ المُتَّقینَ حَتی یُحاسِبَ نَفسَهُ اَشَدَّ مِن مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَهُ ... .(3)

    ای ابوذر! انسان جزو پرهیزگاران نخواهد بود مگر آن که از خودش حساب بکشد خیلی سخت‌تر از حساب‌کشی شریک از شریک خودش.

    پی‌نوشت‌ها:
    1- نور/22.2- مناقب، ج 4، ص 158.
    3- وسائل الشیعه، ج 11، ص 379.
    منبع:
    جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی

    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 09-06-2013 در ساعت 03:07
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  7. تشكر


  8. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد تعلیم دعا برای رفع گرفتاری



    تعلیم دعا برای رفع گرفتاری

    مرحوم مجلسی روایت کرده است که ولید بن عبدالملک به صالح بن عبدالله، حاکم مدینه، نوشت که؛ حسن بن الحسن علیه السلام (حسن مثنی) را - که در زندان است - به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله ببر و پانصد تازیانه بر او بزن. صالح، حسن را به مسجد آورد.

    مردم نیز جمع شدند، صالح به منبر رفت و نامه ولید را برای آنها خواند، هنوز مشغول خواندن نامه بود که امام زین العابدین علیه‌السلام وارد مسجد شد، مردم برای او راه باز کردند، حضرت به نزد حسن مثنی رفت و به او فرمود:

    پسرعمو! خدا را با دعای کرب (1) بخوان تا گشایشی برایت پیش آورد، عرض کرد: آن دعا کدام است؟ حضرت دعا را به او یاد داد و بیرون رفت.

    حسن شروع کرد به خواندن دعا و چند مرتبه آن را خواند، صالح که از خواندن نامه فراغت یافت و از منبر پایین آمد گفت: من این مرد را بی‌گناه می‌بینم، زدن تازیانه را به تاخیر اندازید تا درباره او از امیرالمومنین، ولید،!! کسب تکلیف کنم، سپس نامه‌ای به خلیفه نوشت، ولید در پاسخ این نامه دستور آزادی حسن مثنی را صادر کرد.(2)


    حضرت محمد صلی الله علیه و آله
    اِذا قَلَّ الدُّعاءُ نَزَلَ البَلاءُ .(3)
    آنگاه که دعا (در بین مردم) کاهش یابد بلا نازل می‌شود.

    پی‌نوشت‌ها:
    1- مجلسی (ره) متن دعای کرب را در این حدیث نیاورده و تنها به آن اشاره کرده است.2- بحارالانوار، ج 46، ص 114.
    3- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 36.
    منبع:
    جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی







    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 09-06-2013 در ساعت 03:10
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  9. تشكر


  10. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن خدمات و دانلود
    تاریخ عضویت
    April 2011
    شماره عضویت
    1270
    نوشته
    727
    صلوات
    10
    دلنوشته
    1
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    تشکر
    2,363
    مورد تشکر
    3,491 در 697
    دریافت
    11
    آپلود
    12

    پیش فرض پاسخ امام سجاد(ع) به شخص بی تربیت



    يكى از اقوام امام سجاد عليه السلام، نزد حضرت آمد و شروع به ناسزا گفتن كرد. حضرت در جواب او چيزى نفرمودند.



    وقتی آن شخص از مجلس ‍ رفت، حضرت به اهل مجلس خود فرمود: شنيديد آنچه را كه اين شخص ‍ گفت، الان دوست دارم كه با من بياييد و برويم نزد او تا جواب مرا از دشنام او بشنويد.

    آنان گفتند: ما همراه شما مى آييم و دوست داشتيم كه جواب او را مى دادى.

    حضرت حركت كردند و اين آيه شريفه را مى خواندند: (آنان كه خشم خود را فرو نشانند و از بدى مردم در گذرند (نيكو كارند) و خدا دوستدار نكوكاران است.)

    (سوره آل عمران، آيه 134)


    راوى اين قضيه گفت: ما از خواندن اين آيه فهميديم كه حضرت به او خوبى خواهد كرد.
    پس حضرت آمدند تا منزل آن شخص و او را صدا زدند و فرمودند كه به او بگويند على بن الحسين(ع) است.
    وقتی آن شخص شنيد حضرت آمده، گمان كرد حضرت براى جواب گوئى دشنام آمده است!

    حضرت تا او را ديدند فرمودند: اى برادر، تو نزدم آمدى و مطالبى ناگوار و بد گفتى، اگر آنچهاز بدی گفتى در من است از خداوند مى خواهم كه مرا بيامرزد، و اگر آنچه گفتى در من نيست، خداوند تو را بيامرزد.
    آن شخص چون چنين شنيد ميان ديدگان حضرت را بوسيد و گفت: آنچه من گفتم در تو نيست، و من به اين بدى ها سزاوارترم.


    منبع: منتهى الامال، جلد2، ص4

    ویرایش توسط مدير محتوايي : 08-06-2013 در ساعت 12:48

  11. تشكرها 2

    مدير اجرايي (07-11-2011), ال یاسین (07-11-2011)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi