صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 98 , از مجموع 98

موضوع: شبهات وهابیت

  1. Top | #91

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت



    هشتم آگوست 2009 سه شهروند شیعی به نام های "بسام السيد علي العلي" 19 ساله، "حسين يوسف الحربي" 22 ساله و "محمد السيد حسين السلمان" 27 ساله از روستای "الرمیله" بازداشت شدند. آنان نیز به اتهام حضور در مراسم عزاداری و نیز نصب پرچم های مشکی در خیابان های روستا بازداشت شدند.



    اول اکتبر 2009 "هاشم السید ناصر العلی" 30 ساله و "بسام السید علی العلی" 18 ساله به اتهام شرکت در مراسم عزاداری بازداشت شدند. دوم اکتبر هم این دو نفر محاکمه شده و به یک ماه حبس محکوم شدند.

    نهم اکتبر 2009 نیروهای امنیتی شیخ "علی الخلیفه" 40 ساله و "مرتضی حسین الحربی" 18 ساله از روستای الرمیله در استان احساء را به اتهام شرکت در مجالس عزاداری و نصب پوسترهای دینی در خیابانهای روستا بازداشت کردند.











    یکم نوامبر 2009 "جابر علی العبید" 22 ساله از روستای الرمیله به اتهام برگزار جشن میلاد امام حسین مجتبی(ع) بازداشت شد. سوم نوامبر نیز "منیر علی الحساوی" و "أحمد محمد العیسی" از روستای "بنی معن" در استان أحساء به دستور مستقیم حاکم منطقه شرقیه بازداشت شدند. اتهام آنان نیز کمک برای برگزاری جشن نیمه شعبان بود. چهارم نوامبر نیز "علی محمد الثواب" 19 ساله بازداشت شد. اتهام او نیز کمک برای برگزاری جشن نیمه شعبان بود. هشتم نوامبر هم "منیر باقر الجصاص" 28 ساله که کارمند شهرداری روستای عوامیه است، بازداشت شد.



    30 مارس 2009 اداره جنایی شهر احساء، "محمد حسین عبود" 40 ساله را به اتهام فروش لباس های مشکی مخصوص عزاداری، بازداشت کردند. اول آوریل هم "کامل عباس آل احمد" توسط نیروهای پلیس شهر صفوی به اتهام انجام هماهنگی برای برگزاری یک اعتصاب عمومی در شهر، بازداشت شد. آن روز تنها دو هفته از آزادی وی می گذشت. او پیشتر به اتهام شرکت در تظاهرات حمایت از مظلومان نوار غزه بازداشت شده بود. 4 آوریل 2009 "فاضل مکی مناسف" در شهر ریاض بازداشت شد. او که از اهالی روستای عوامیه بوده، چند روز قبل از بازداشت در تظاهرات حمایتی از مظلومان غزه شرکت کرده بود. 28 آوریل 2009 حاج "عبدالله احمد العلی" 63 ساله به بهانه سرپیچی از قوانین و برگزاری مجالس عزاداری و روضه، به اد
    24 مارس 2009 نیروهای اداره جنایی سعودی، منزل حاج "محمد جمال" 65 ساله را مورد حمله قرار داده و پس از بازرسی کامل منزل، او را بازداشت کردند. علت این اقدام اعلام نشد اما چند ساعت بعد با فراخواندن "عبدالله" 27 ساله فرزند این پیر مرد 65 ساله، او را آزاد کردند.اره اطلاعات فراخوانده شد. او که از چهره های نسبتا سرشناس و پیرغلامان در شهر الهفوف به شمار می رود، همواره در برگزاری مراسم مذهبی پیش قدم بوده است. 30 آوریل 2009 "بدر سلمان العلی" 27 ساله توسط نیروهای اداره جنایی احساء بازداشت شد. علت بازداشت وی آویزان کردن یک گردنبند (پلاک) بر روی آینه خودرو بوده که روی آن شعاری مذهبی نوشته شده بود. 11 می 2009 اداره جنایی احساء حاج "حسین حبابی" را فراخوانده و او را فورا در زندان انداختند. علت این امر دعوت کردن وی از حجةالإسلام و المسلمین شیخ "جواد حضری" از روحانییون سرشناس شیعیان سعودی بود که چند روز پیش از آن توسط نیروهای افراطی وهابی مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفت و در بیمارستان بستری شد. 17 می 2009 نیروهای امنیتی سعودی به دستور مستقیم حاکم منطقه شرقی، حجةالإسلام و المسلمین شیخ "علی بن حسین العمار" روحانی نسبتا سرشناس در روستای "بطالیه" از توابع شهر احساء را بازداشت کردند. اتهام وی حمایت مالی از مجالس روضه و جمع آوری پول برای هیئت اعلام شد. تا چندین هفته خانواده و نزدیکان وی اجازه ملاقات با او را نداشتند. 21 می 2009 "منیر محمد حسن الزاهر" 43 ساله از اهالی عوامیه توسط سازمان امنیت عمومی عربستان بازداشت شد. علت بازداشت وی هیچ گاه اعلان نشد. 30 می 2009 "امین باقر النمر" 33 ساله توسط نیروهای اداره جنایی روستای عوامیه در استان قطیف بازداشت شد. وی برادر حجةالإسلام و المسلمین شیخ "نمر باقر النمر" چهره سرشناس شیعیان عربستان است. در همان روز "ودیع عبدالله الفرج" از روستای عوامیه نیز به طرز وحشیانه ای بازداشت شد. 30 ژوئن 2009 تعدادی از نیروهای امنیتی سعودی به منزل "یاسر علی الفرج" حمله کرد و او را ربودند و به محل نامعلومی منتقل کردند. سرنوشت وی و علت بازداشتش تابدین لحظه مشخص نشده است. 15 جولای 2009 نیروهای امنیتی سعودی پس از ماهها تلاش "زهیر حسین البوصالح" 43 ساله را بازداشت کردند. وی فرزند حاج "حسین البوصالح" کلیدار مسجد "الثقبه" در استان الخبر است. نیروهای عربستان چندین ماه به دنبال وی بودند تا او را به اتهام کمک به پدرش در اداره مسجد بازداشت کنند اما وی به خوبی از دست آنان گریخته بود. 18 جولای 2009 نیروهای امنیتی سعودی "محمد نمر باقر النمر" فرزند 22 ساله حجةالإسلام و المسلمین شیخ "نمر باقر النمر" چهره سرشناس شیعیان عربستان را بازداشت کردند. 20 جولای 2009 "بدر حسن الحربی" 19 ساله و "سید مصطفی الحسن" 26 ساله از روستای "الرمیله" بازداشت شدند. علت بازداشت آنان چسباندن پرچم های مشکی در خیابان های روستای خود اعلام شد. در همان روز "نظمی بوجباره" و "حیدر عبدالله اسماعیل" نیز به اتهام کمک در برپایی هیئت بازداشت شدند. "سعود الحداد" دیگر جوان این روستا نیز که در روز میلاد مبارک پیامبر(ص) شیرینی پخش کرده بود، بازداشت شد. این جوانان پس از بازداشت فورا محاکمه شده و به یک ماه حبس محکوم شدند. 25 جولای 2009 نیروهای امنیتی سعودی حاج "عبدالله بن صالح مهنا" شهردار سابق شهر الخبر بازداشت شد. علت بازداشت وی، عدم توجه به دستور منع برگزاری نماز جماعت در مسجد شیعی شهر الخبر، اعلام شد. در همان روز "سید مرتضی ابراهیم الهاشم" 19 ساله و "سید امین طاهر الهاشم" 38 ساله از روستای الرمیله نیز بازداشت شده و روانه زندان احساء شدند. علت این امر حضور آنان در مراسم عزاداری امام حسین(ع) اعلام شد. 27 جولای 2009 "سید انور سلمان عبدالله العلی" 17 ساله، "سید عبدالله حسین السلمان" 22 ساله و "وائل عبدالجلیل الشقاق" 21 ساله از روستای الرمیله به اتهام شرکت در مراسم مذهبی بازداشت شدند. 29 جولای 2009 حاج "حجی حسین الحمد" 51 ساله از روستای "طریبیل" در شهر احساء توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. او نیز به اتهام شرکت در مراسم عزاداری بازداشت شد. 31 جولای 2009 نیروهای گارد ویژه به برخی منازل روستای "الرمیله" حمله کرده و در مجموع پنج شهروند شیعی را بازداشت کردند. بازداشت شدگان عبارت بودند از: "حسين السيد ناصر العلي" 25 ساله "جعفر السيد ناصر العلي" 27 ساله، "يوسف محمد الشلاع" 28 ساله "عبدالله السيد ناصر العلي" 29 ساله و "صادق حسين الحماد" 36 ساله بودند که همگی به اتهام حضور در مراسم عزاداری بازداشت شدند. 18 سپتامبر 2009 نیروهای امنیتی "منیر هاشم اسعد" 45 ساله را در شهر صفوی بازداشت کردند. او به اتهام در دست داشتن پرچم فلسطین در روز جهانی قدس، بازداشت شد. 28 سپتامبر 2009 نیز "عون السید حسن طاهر الهاشم" 22 ساله به دلایل نامعلومی بازداشت شد. 20 اکتبر 2009 "علی حسین قرینی" 27 ساله و "محمد حطاب" 18 ساله از روستای "بنی معن در شهر احساء بازداشت شدند. اتهام آنان حضور در مراسم روضه و عزاداری و شرکت در جشن میلاد منجی عالم بشریت، حضرت مهدی(عج) در نیمه شعبان بود. 21 اکتبر 2009 "سید ابوالقاسم السید جواد موسوی" 18 ساله در شهر المبرز در استان احساء بازداش ت شد. علت بازداشت وی داشتن انگشتر حرز امام جواد(ع) اعلام شد. او از سوی نیروهای امنیتی در محل بازداشت به شدت مورد ضرب و شتم، اهانت و فحاشی قرار گرفت. شاهدان عینی می گویند مأموران دولتی در همانجا شیعیان را کافر خواندند. وی یک روز در حبس به سر برد. 24 اکتبر 2009 "رضا السید حجی الهاشم" 16 ساله بازداشت و به یک ماه زندان و 70 ضربه شلاق محکوم شد. اتهام وی نیز داشتن انگشتر حرز امام جواد(ع) و یک کتاب دعا بود. 25 اکتبر 2009 "یوسف شرف الهاشم" 40 ساله بازداشت و به یک ماه زندان محکوم شد. اتهام وی برپایی نماز جماعت در منزل شخصی خودش بود. در 26 و 27 اکتبر به ترتیب "عبدالمحسن ناصر الشیخ" 27 ساله و "قاسم علی الحساوی" 18 ساله بازداشت شدند. علت بازداشت آنان برگزاری جشن میلاد امام زمان(عج) در نیمه شعبان اعلام شدو. 17 اکتبر 2009 حجةالإسلام و المسلمین شیخ "توفیق العامر" چهره سرشناس شیعیان سعودی بازداشت شده و به چندین ماه حبس محکوم شد. وی که در خطبه نماز جمعه خواستار احقاق حقوق شیعیان شده بود، به تحریک شیعیان علیه رژیم سعودی متهم شد. شیخ "العامر" پیش از این نیز چندین بار توسط نیروهای وهابی بازداشت شده بود. 11 نوامبر 2009 "انور السید سلمان العلی" و "حسین عبدالمحسن الحسان" 26 ساله که پیشتر بازداشت شده بودند به دو هفته حبس محکوم شدند. این دو نفر برای دومین بار روانه زندان می شدند. در همان روز نیز "حسین یوسف الحربی" 22 ساله از روستای الرمیله به اتهام کمک برای برگزاری جسن میلاد امام حسن مجتبی(ع) بازداشت شد. 14 نوامبر 2009 "حسین عبدالمحسن الحسان" 26 ساله به اتهام شرکت در جشن میلاد امام مهدی(عج) و جشن میلاد امام حسن مجتبی(ع) و نیز کمک در برگزاری جشن میلاد دیگر ائمه اطهار، بازداشت شده و روانه زندان شد. 16 نوامبر نیز نیروهای امنیتی "مصطفی 30 آگوست 2009 نیروهای امنیتی سعودی حاج "باقر امین النمر" 85 ساله پدر حجةالإسلام و المسلمین شیخ "نمر باقر النمر" چهره سرشناس شیعیان عربستان را فراخوانده و او را مورد بازجویی قرار دادند تا شاید محل پنهان شدن فرزندش را اعلام کند.معتوق الرشید" 25 ساله را به علت نامعلومی بازداشت کردند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكر

    parsa (17-04-2010)


  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #92

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت

    چه بدعت هایی در دین اسلام وارد شده است؟




    گروه دیگر که به اصطلاح روشنفکران شناخته می شوند، نیز در برخی موارد دچار برخی بدعت ها در دین می شوند و به اسم نوشدن و به روز بودن دین، برخی از احکام و دستورهای دینی را از مذهب پاک نموده و یا بر آن اضافه می کنند،



    پیش از پاسخ به پرسش نخست بنگریم بدعت به چه معنا است و بدعت گزار چه کسی است؟
    معنای لغوی بدعت، چیزی است که بدون پیشینه و الگوی قبلی ایجاد گردد، یا گفتاری که بدون پیشینه بر زبان جاری گردد، از این رو خداوند بدیع آسمان ها و زمین است (بدیع السماوات و الارض) بدیع از ماده "بدع" است، به معنای نوآور. اما از لحاظ اصطلاحی ؛ یعنی چیز تازه ای که در قرآن و سنت ریشه ندارد؛ یعنی کم و زیاد کردن دین، با نام دین و هر کاری که با قصد دینداری انجام شود، در حالی که دین آن را نگفته است. بدعت گذار کسی است که فرمان خدا را نادیده گیرد و به دلخواه خود و با نام دین آن را پدید آورد.
    اما از جهت مصداق که چه عملی بدعت است؟
    از قرن اول به بعد به تناسب فرایند پیدایش فرقه ها و مذاهب با توجه به نادرست دانستن همگان به بدعت در دین، هر یک دیگری را به بدعت در دین هر یک دیگری را به بدعت در دین متهم می کرد. حنبلی ها و وهابی ها بیش از همه از اتهام بدعت برای نامشروع قلمداد کردن باورها و آیین های دیگر فرقه ها استفاده کرده اند و "ابن تیمیه" از سردمداران این جریان فکری است.
    از نظر وی همه متکلمان شیعی، معتزلی ، جهمی، اشعری و خوارج بدعت گذارند ، نیز همه فلاسفه از جمله فارابی و ابن سینا در دام بدعت گرفتار شده اند. او حتی از برگزاری جشن ها و آیین های دینی انتقاد می کند و آن ها را نوعی بدعت می داند.بر این مبنا "قرطبی" ترجمه کتاب های یونانی و آوردن فرهنگ فلسفی را میان مسلمانان بدعت می خواند و مأمون عباسی را که سر منشأ این کار بود، بدعت گزار می داند.برخی از متکلمان فیلسوفان را بدعت گذار و متکلمان اشعری همه فرقه ها جز خود را اهل بدعت بر می شمرند و معتزله مرجئه و اشاعره را اهل بدعت می دانند.اهل سنت نیز همه فرقه ها جز خود را اهل بدعت می داندو شیعة امامیه ، اهل سنت و غلات و معتزله و خوارج و صوفیه را .حال با وجود این نگاه های گوناگون و متضاد در مورد مصادیق بدعت، توجه خواهید داشت که نمی توان به صورت کلی بیان داشت که چه کارهایی بدعت است.می توان بدعت ها را از نگاه و زاویه خاص مذهبی بیان نمود و توضیح داد، مثلا در نگاه وهابی ها بسیاری از کارهای مسلمانان از جمله شیعیان بدعت و حرام است. آنان می گویند: مهر در نماز، رفتن به زیارت قبور پیشوایان اسلام و زیارت حرم امامان و امام زاده ها و اولیاء الله، توسل، برپایی مجالس عزا و گریستن برای مظلومان کربلا، برپایی مجالس جشن و سرور به مناسبت میلاد پیامبر و امامان (ع) و حتی گذاشتن سنگ روی قبر و برپایی مجالس فاتحه و ترحیم همه بدعت و حرام است.آنان می گویند: این گونه امور ریشه دینی ندارد، بنابراین بدعت است . اما بزرگان شیعه در پاسخ به این اتهام می گویند: این مراسم ریشه دینی دارد و پیامبر (ص) و اهل سنت این کارها را امضا نموده اند.
    برای آگاهی بیشتر به کتاب آیین وهابیت نوشته جعفر سبحانی مراجعه نمایید.
    اما از دیدگاه شیعه امامیه: شیعه می گوید برخی از اموری که اهل سنت در عبادتشان دارند، بدعت است از جمله گفتن آمین بعد از پایان سوره حمد در نماز، دست بسته نماز خواندن، حذف "حی علی خیر العمل" در اذان، افزودن جمله "الصلاة خیر من النوم" در اذان صبح، نماز تراویح و حرام دانستن ازدواج موقت. این باورها از بدعت های است که توسط خلفا بر دین تحمیل شده است.گرچه شیعه معتقد است: اگر کسی در اذان و اقامه "اشهد أن علیا ولی الله" را به عنوان اذان و اقامه ( نه به عنوان قصد تیمم و تبرک) بگوید، بدعت است ، یا ممکن است برخی از ما در روز عید قربان و عید فطر روزه بگیرند و ندانند که روزه در این روز اشکال دارد، یا مسافری که باید نمازش را در هنگام سفر شکسته بخواند ، اما تمام بخواند، و یا در هنگام وضو بیش از دو بار دست ها و صورت را بشوید با قصد این که دین چنین گفته ، نیز زنی که در ایام عادت نباید نماز بخواند ، نماز بخواند، یا به درختی دخیل ببندد و این کارها را جزء دین بداند. این گونه امور بدعت و حرام است. اما اگر نا آگاهانه آنها را انجام دهد و نمی داند که جزء دین نیست ، بدعت محسوب نمی شود.برخی از امور در افکار عامه مردم یا در سخن برخی از سخنرانان وجود دارد که در دین نیامده و یا به صورت ناقص و منحرف شده میان مردم جریان دارد که آنها نیز جزء بدعت های دینی محسوب می شود، مانند مواردی که استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی در مورد بدعت های عاشورا توضیح می دهند.گروه دیگر که به اصطلاح روشنفکران شناخته می شوند، نیز در برخی موارد دچار برخی بدعت ها در دین می شوند و به اسم نوشدن و به روز بودن دین، برخی از احکام و دستورهای دینی را از مذهب پاک نموده و یا بر آن اضافه می کنند، که اینها نیز نوعی بدعت محسوب می شود. در این باره می توانید از کتاب اسلام و مقتضیات زمان استاد مطهری استفاده کنید.
    پایگاه استاد حسین انصاریان



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #93

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت

    چرا نام فرزندش را عثمان نهاد؟



    یكی از شبهه‌هایی كه وهابیون به شیعه وارد می‌كنند و به نوعی می‌خواهند شیعه را زیر سوال ببرند، اینست كه چرا حضرت علی(علیه السلام)، نام فرزند خود را همنام خلیفه سوم؛‌ عثمان نهاده است؟!
    برای پاسخ به این سوال ذكر چند نكته ضروری می‌نماید تا به داستان اسامی فرزندان حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیهماالسلام) با دیدی ساده‌لوحانه نگاه نکرد.
    ذكر این مطلب لازم و از مسلمات است كه نامگذاری به تنهایی، دلیل بر حبّ و بغض نسبت به كسی نمی‌با‌شد. پس نمی‌توان بر روی نام‌گذاری‌ها به تنهایی قضاوت كرد. در اینجا ذكر چند مطلب لازم می‌نماید:
    1- برخی از اصحاب ائمه اطهار(علیهم السلام) همنام خلفا اهل تسنن بوده‌اند. حتی برخی از آنها نام‌هایی مثل شمر، یزید و عمرو داشته‌اند که این خود نشانگر اینست كه استفاده از این اسامی در آن زمان، رواج داشته است.
    2- ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة خود افراد بسیاری را نام می‌برد که اسمشان "عمر" بوده، آیا تمام این اسامی به دلیل محبت و علاقه خود به خلیفه دوم بوده است؟ در همان زمان کسانی بودند همنام خلفاء که سنشان هم از خلفای سه‌گانه بیشتر بوده است! آیا می‌توان ادعا كرد كه اگر كسی همنام ایشان نبوده یعنی نسبت به آنها بغض و دشمنی داشته است؟!
    3- در روایات رسیده از حضرات معصومین(علیهم السلام) هیچ منعی از اینگونه نامگذاری دیده نشده، کما این که از نام‌های "حرب" و "ضرار" نهی فرموده‌اند.
    در این عصر هم دیده می‌شود نام‌هایی كه با مسمی نیست. مگر نام صدام، ‌حسین نبود؟! آیا این اسم نشانگر محبت و علاقه به امام بوده و یا حسینی بودن او را می‌رساند؟
    آنچه که ذکر شد دلیل بر این است که فقط با نامگذاری فرزندان به نام ائمه اطهار، محبت و دلگرمی به وجود نمی‌آید، بلکه اسباب محبت فراتر از این مقوله‌هاست و یا بالعكس اگر از نام ائمه هم استفاده نشود نشانه بی علاقه‌گی به اهل‌بیت (علیهم السلام) نیست.
    4- یکی از یاران و اصحاب امام سجاد(علیه السلام)،"یزید بن حاتم" بوده و یا "یزید الصائغ" از اصحاب امام باقر(علیه السلام) و همچنین فردی به نام "شمر بن یزید"، از اصحاب امام صادق(علیه السلام) بوده‌اند. آیا می‌توان دلیل آورد که از محبت "شمر" و "یزید"، این نام‌ها انتخاب شده است؟
    5- شیخ مفید در ارشاد قائل است که یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) "عمرو" نام داشت؛ آیا می‌توان گفت که حضرت به دلیل علاقه به "عمرو بن عبدود" این اسم را انتخاب کرده‌اند؟
    6- در این که مسلمانان علاقه بسیاری به حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) دارند شکی نیست. اما آیا همه مسلمانان نام "محمد" را برای فرزندان خود انتخاب می‌کنند؟ آیا می‌توان گفت که آنهایی که فرزندی به نام رسول خدا ندارند، به ایشان بی علاقه هستند؟(1)
    در این عصر هم دیده می‌شود نام‌هایی كه با مسمی نیست. مگر نام صدام، ‌حسین نبود؟! آیا این اسم نشانگر محبت و علاقه به امام بوده و یا حسینی بودن او را می‌رساند؟
    آنچه که ذکر شد دلیل بر این است که فقط با نامگذاری فرزندان به نام ائمه اطهار، محبت و دلگرمی به وجود نمی‌آید، بلکه اسباب محبت فراتر از این مقوله‌هاست و یا بالعكس اگر از نام ائمه هم استفاده نشود نشانه بی علاقه‌گی به اهل‌بیت (علیهم السلام) نیست.
    7- نامگذاری در هر اجتماعی، بسته به فرهنگ و سنت آن است. عرب‏ها برای خود یك سری نام‏های متداول داشته‏اند كه بعضاً "عَلَم" بوده و معنای خاصی نداشته و بعضی از آنها معنا داشته مانند معاویه و حارث كه مربوط به فرهنگ آن زمان جامعه بوده است، كه از جمله آن: ابوبكر، عثمان، عمر، معاویه، عمر، یزید و ... می‏باشد. این اسامی در فرهنگ زمان امامان پیشین مطلوب و مرسوم بوده و امروز هم در بسیاری از كشورها و مناطق عرب‌نشین، این اسامی مورد پسند مردم است و مردم فرزندانشان را بدینگونه نامگذاری می‏كنند.
    8- بعد از حادثه كربلا و ستم‏های‏ بنی‌امیه، فاصله فرهنگی بین شیعه و دیگران روز به روز بیشتر گردید و رفته رفته در فرهنگ شیعه یك سری اسامی رواج یافت و یك سری نامها از رونق افتاد. شیعیان در قرن‌های بعد كوشیدند با نامگذاری فرزندان خویش به نام‏های پیامبر و اهل بیت و صحابه با وفایشان، به نوعی در پی زنده كردن ارزش‏ها برآیند.
    این فرهنگ برگرفته از رهنمودهای امامان‏(علیهم السلام) می‏باشد. برعكس آنانی كه چهره‏های بارز دشمنی با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت مكرمشان بودند، همانند ابوسفیان، معاویه، یزید، نام‏هایشان در نامگذاری‏های شیعیان از رونق افتاد و كم‌كم متروك شد. این سخن مربوط به قرن‏های بعدی است.



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #94

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت


    بنابراین نامگذاری‏ها برگرفته از فرهنگ اجتماعی است و در زمان امامان به خصوص در زمان امام علی (علیه السلام) نامگذاری به آن اسامی مذموم و متروك نبود.
    حضرت امیرمومنان علی(علیه‌السلام) دوستی داشتند، به نام "عثمان بن مظعون" که او به عبادت کردن، معروف بود. امام آنقدر وی را دوست می‌داشتند که فرزندی از فرزندانشان را به نام او، نامگذاری فرمودند. «إنّما سمَّیته عثمان، بعثمان بن مظعون أخی»؛‌ نام فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون، عثمان نهادم.
    چرا حضرت علی(علیه‌السلام) نام فرزند خود را عثمان نهاد؟
    حال بررسی می‌كنیم كه چرا حضرت علی(علیه‌السلام) نام فرزند خود را "عثمان" نهاد. روایتی در کتب تاریخی ذکر شده که حضرت امیرمومنان علی(علیه‌السلام) دوستی داشتند، به نام "عثمان بن مظعون" که او به عبادت کردن، معروف بود. امام آنقدر وی را دوست می‌داشتند که فرزندی از فرزندانشان را به نام او، نامگذاری فرمودند. «إنّما سمَّیته عثمان، بعثمان بن مظعون أخی»(2)؛‌ نام فرزندم را به نام برادرم عثمان بن مظعون، عثمان نهادم.
    حضرت علی(علیه‌السلام) در کتاب شریف نهج‌البلاغه، عثمان بن مظعون را بسیار ستوده است. ایشان در مدح او فرموده است: «کان لی فیما مضی اخ فی الله، تعظمه فی عینی صغر الدّنیا فی عینه...؛
    «در زمان‌ گذشته‌ یک‌ برادر الهی‌ داشتم‌ که‌ مقام‌ و منزلت‌ او در چشم‌ من‌ بسیار بزرگ‌ و عظیم‌ می‌نمود، به‌ علت‌ آن که‌ دنیا در چشم‌ او بسیار پست‌ و حقیر بود. و او از تسلط‌ نفس‌ اماره‌ و شهوت‌ شکم‌ بیرون‌ بود؛ چیزی‌ را که‌ نمی‌یافت‌ اشتها نمی‌کرد، و چون‌ چیزی‌ را می‌یافت‌، آن‌ را بسیار به کار نمی‌بست‌.
    و بیشتر اوقات‌، در سكوت بود‌؛ و اگر احیاناً سخنی‌ می‌گفت‌، چنان‌ سخنش‌ مغزدار و پر حقیقت‌ بود که‌ دیگر مجال‌ سخن‌ برای‌ گویندگان‌ نمی‌گذاشت‌ و چون‌ آب‌ زُلال،ریال‌ عطش‌ پرسش‌‌کنندگان‌ را فرو می‌نشاند.
    و مرد متواضع و ضعیفی‌ بود که‌ دیگران‌ بدین‌ لحاظ‌ او را بزرگ‌ نمی‌شمردند و شرائط‌ آداب‌ و حقوق‌ او را رعایت‌ نمی‌کردند و به‌ او به‌ دیده حقارت‌ می‌نگریستند؛ ولیکن‌ در مقام‌ جِد و دفاع‌ از حق و حریم‌ خدا چون‌ شیر ژیان و چون‌ افعی‌ پُر زهر بیابان‌ حمله‌ می‌نمود.
    حضرت علی(علیه السلام) در مورد عثمان بن مظعون فرمود: در زمان‌ گذشته‌ یک‌ برادر الهی‌ داشتم‌ که‌ مقام‌ و منزلت‌ او در چشم‌ من‌ بسیار بزرگ‌ و عظیم‌ می‌نمود، به‌ علت‌ آن که‌ دنیا در چشم‌ او بسیار پست‌ و حقیر بود. و او از تسلط‌ نفس‌ اماره‌ و شهوت‌ شکم‌ بیرون‌ بود؛ چیزی‌ را که‌ نمی‌یافت‌ اشتها نمی‌کرد، و چون‌ چیزی‌ را می‌یافت‌، آن‌ را بسیار به کار نمی‌بست‌.
    در مقام‌ استدلال‌ از هیچ‌ حجت‌ و برهانی‌ فرو گذار نبود، مگر آن که‌ خود به‌ قضاوت‌ راستین‌ خود متکی‌ بوده‌ و با بصیرت‌ کامل‌ در آن‌ امر وارد می‌شد؛ و بنابراین‌ هیچ‌ استدلالی‌ نمی‌کرد مگر آنکه‌ حاکم‌ و پیروز می‌شد.
    به هیچ عنوان از درد، شکوه‌ و گلایه‌ نمی‌کرد مگر وقتی که‌ آن‌ درد برطرف‌ شده‌ و بهبودی‌ حاصل‌ گشته‌ بود.
    آنچه‌ می‌گفت‌ خود نیز عمل‌ می‌نمود؛ و آنچه‌ را که‌ عمل‌ نمی‌نمود در آن‌ مورد چیزی‌ نمی‌گفت‌.
    زمانی‌ که‌ بالبَداهه‌ و ناگهان‌ دو امر بر او روی‌ می‌آورد که‌ ناچار باید یکی‌ از آن دو را بجای‌ آورد، آن‌ یکی‌ را که‌ موافق‌ رضای‌ نفس‌ أماره‌ و هوای‌ خویشتن‌ بود توجه‌ نموده‌ و با آن مخالفت‌ می‌کرد.»(3)
    پی‌نوشت‌ها:
    1- منتهی الآمال، ج۱، ص۷۰۳ .
    2- مقاتل الطالبین، ص۵۵/ تقریب المعارف، ص ۲۹۴/ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص55.
    3- نهج‌البلاغه، خطبه 289.



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #95

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت

    صلوات بر پیامبر


    شبهه : شیعیان بدون هیچ مدركی در صلوات بر پیامبر، آل پیامبر را اضافه كرده‌اند.
    پاسخ : واژه «اهل البیت»، تنها دوبار در قرآن كریم، استعمال شده است. یكی درباره حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ هنگامی كه فرشتگان به همسرش گفتند: « رَحْمَه اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَیْكُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ».[1] و دیگری درباره اهل بیت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ : « إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»[2] و این آیه همان آیه معروف به تطهیر است و مراد از آن، پنج تن آل عبا هستند.
    مسلمانان، در طول تاریخ، به تبعیّت از قرآن كلمه «اهل بیت» را در مورد خاندان حضرت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ بكار برده‌اند و به طوری این اصطلاح اختصاصی شد كه استفاده از آن برای معنای دیگری احتیاج به قرینه دارد.
    در تفسیر المیزان آمده است: «روایات در این باره از هفتاد عنوان متجاوز است و آنچه اهل سنت نقل كرده‌اند، از روایات شیعه بیشتر است. اهل سنت آن را از چهل طریق، به روایت ام سلمه، عایشه،‌ابی سعید خدری، سعد، وائله بن اسقع، ابی‌حمرا، ابن عباس، ثوبان غلام حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ، عبدالله بن جعفر بن علی بن ابیطالب و حسن بن علی ـ علیه السلام ـ نقل كرده‌اند. شیعه نیز، آن را بیشتر از سی حدیث از حضرت علی ـ علیه السلام ـ ، امام سجاد ـ علیه السلام ـ ، و امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ علیهم السلام ـ ، ام سلمه، ابوذر، ابی لیلا، ابی الاسود، عمرو بن میمون اودی و سعد بن ابی‌وقاص، نقل نموده‌اند.[3]
    آیه 33 سوره احزاب به اتفاق مفسران و اندیشمندان اسلام در شأن و مقام والای اهل بیت پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل گردیده است. برادران اهل سنت نیز روایات فراوانی در شأن نزول این آیه ذكر نموده‌اند، از جمله:
    حاكم نیشابوری در مستدرك می‌نویسد: «عبدبن جعفر از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روایت می‌كند كه آن حضرت ـ صلی الله علیه و آله ـ هنگامی كه رحمت الهی را در حال نزول دیدند فرمودند: به سوی من بخوانید، صفیه گفت: چه كسی را؟ فرمود: اهل بیتم را، علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را. آن گاه كه آمدند، آن حضرت ـ صلی الله علیه و آله ـ عبای خویش را بر روی آنان افكند، سپس دستانش را بالا برده وعرض كرد: خداوندا! اینان اهل بیت من هستند، سپس بر محمد و آل محمد صلوات فرستاد. در این هنگام خدای حكیم این آیه را نازل فرمود.[4]
    و از ام سلمه نقل شده كه: «آیه تطهیر در خانه من و در حالی كه پنج تن آل عبا در آن بودند، نازل گردید. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آنان را با عبایی كه بر روی آنان افكند، پوشانید. سپس عرضه داشت اینان اهل بیت من هستند، پروردگارا! رجس و پلیدی را از آنان دور كن و ایشان را پاك و مطهر گردان.[5]
    و مسلم در كتاب صحیح از یزید ‌بن حیان عن زید بن ارقم نقل می‌كند: «رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرموده است: من در میان شما دو گوهر گرانبها به جا می‌گذارم، كتاب خدا كه ریسمان الهی است و هر كس از آن پیروی كند هدایت می‌یابد و كسی كه آن را رها كند به گمراهی خواهد رفت. عرضه داشتم آیا همسران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از اهل بیت می‌باشند؟ فرمودند: خیر، به خدا سوگند زن روزگاری را با مرد است و سپس مرد او را طلاق داده و زن به قوم خود باز می‌گردد. اهل بیت من كسانی هستند كه صدقه را بعد از پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ بر خود حرام كرده‌اند.[6]
    و عبدالرحمن بن ابی لیلی گوید: «كعب بن عجره با من روبرو شد، گفت: «آیا هدیه‌ای كه از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ گرفته‌ام را به شما هدیه كنم؟» گفتم بده. گفت: «از آن بزرگوار سوال كردیم، صلوات بر شما اهل بیت چگونه می‌باشد؟» فرمود: بگویند: «اللهم صل علی محمد و آل محمد كما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انك حمید مجید، اللهم بارك علی محمد و آل محمد كما باركت علی آل ابراهیم انك حمید مجید. مؤلف اضافه می‌كند كه این حدیث با همین الفاظ و حروف از الامام محمد بن اسماعیل البخاری نقل شده كه اهل بیت همان آل می‌باشند.[7]
    و ابوالحمراء خادم پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره آیه «و امر اهلك بالصلاه و امطر علیها» می‌گوید: «پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ همیشه (موقع نماز) درب خانه علی و فاطمه ـ علیهما السلام ـ را می‌زد و می‌فرمود: «نماز، خدا رحمت كند شما را و آیه 33 سوره احزاب را قرائت می‌كرد.»[8] البته اگر بخواهیم روایتی كه ذیل این آیه شریفه در مناقب اهل است را بیاوریم مطلب طولانی خواهد، كه به یك مورد برای شاهد بسنده می‌كنیم:
    قرطبی در تفسیر خود روایتی كه در مستدرك حاكم آورده است، و در اینكه صلوات بر آل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ باید باشد، شك نمی‌كند، فقط او در اینكه آل دائره‌اش وسیع است یا نه بحث دارد و می‌گوید: آل، یعنی آل دین او به دلیل، آیه شریفه «ادخلوا آل فرعون؛ یعنی آل دین موسی ـ علیه السلام ـ» چون او پسر و دختر و پدر و عمی نداشت و همچنین برادر و... بنابراین كسی ایمان ندارد و موحد نیست از آل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نیست، اگر چه با آن بزرگوار قرابت داشته باشد، مثل اباجهل. به همین دلیل خداوند فرزند نوح را از اهل او نمی‌داند.[9]
    بنابراین ایشان صلوات بر محمد و آل او را از خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل و قبول دارد، ولی در اینكه چه كسانی هستند بحث دارد كه فعلاً به آن نمی‌پردازیم.
    ابی زكریا بن شرف النووی در كتاب خود «التبیان» در موقع ختم قرآن می‌گوید: «دعاهایی مستحب است و او دعاها را كه بیان می‌دارد به این می‌رسد كه بگویند: اللهم صل و سلم علی سیدنا محمد و علی آل محمد كما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم و بارك علی محمد و علی آل محمد كما باركت علی ابراهیم و‌آل ابراهیم فی العالین انك حمید مجید.[10]
    و نووی در شرح مسلم در قسمت كسی كه می‌خواهد داخل مسجد شود دعاهایی را آورده است و می‌گوید: «این قبیل دعا در سنن ابی داود و غیره آمده كه من آن را مفصلا جمع‌آوری كرده‌ام و در كتابی به نام «اذكار» آورده‌ام و آن گاه یكی از آن‌ها را اینگونه ذكر می‌كند: «اعوذ بالله العظیم و بوجه الكریم و سلطانه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله اللهم فصل علی محمد و آل محمد و سلم اللهم اغفرلی ذنوبی و افتح لی ابواب رحمتك و فی الخروج یقول...».[11]
    روایتی از علی بن حسین ـ علیهم السلام ـ نقل شده كه در منی دعا می‌كرد تا اینكه رسید به نعمتهای خدا و آنها را شكر می‌كرد و می‌فرمود: «یا ذا المعروف الذی لاینقض و یا ذالنعم التی لاتحول و لاتزول فصل علی محمد و آل محمد و اغفرلنا و ارحمنا».[12]
    و مؤلف محترم ینابیع الموده لذوی القربی در ج 1، ص 37‌، از جواهر العقدین و الصواعق المحرقه نقل می‌كند كه از نبی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده كه فرمود: «صلوات بتراء بر من نفرستید». سوال كردند یا روسل الله صلوات بتراء چگونه است؟ فرمود ـ صلی الله علیه و آله ـ: شما می‌گویید خدایا بر محمد درود فرست، و ساكت می‌شوید، بلكه بگویید: خدایا برمحمد درود فرست و بر خاندان او نیز. یا خدایا بر محمد و خاندان او درود بفرست.
    و مرحوم علامه امینی(ره) از امام شافعی شعری می‌كند كه اینگونه سروده است:
    «یا اهل بیت رسول الله حبكم فرض من الله فی القرآن انزله
    كفاكم من عظیم القدر إمنكم من لم یصل علیكم لا ملاه له».
    یعنی: ‌ای اهل بیت پیامبر خدا دوستی و حب شما از خداوند متعال در قرآنی كه بر پیامبرش نازل كرد واجب شده است. و برای قدر و منزلت و عظمت شما همین قدر بس كه كسی كه در نماز بر شما درود نفرست نمازش صحیح نیست و نمازی مورد قبول ندارد. كه در ذیل آن می‌گوید: شاید نماز صحیح نباشد برای او به دلیل قول پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ كه در نماز درود بر آل او واجب است و یا احتمال دارد كه نماز كامل اداء نكرده باشد.[13]

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #96

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت

    و همچنین علامه امینی از كتاب «الصواعق» نقل كرده كه الدار قطنی و البیهقی حدیثی را نقل كرده‌اند، كه می‌فرماید: كسی كه نماز بخواند و برمن و اهل‌بیت من درود نفرست نمازش قبول نیست. و شافعی این حدیث را استناد قول خود مبنی بر اینكه، درود بر خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ازواجبات نماز است، همانگونه كه بر خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ واجب است. و همچنین از فخر رازی در تفسیرش نقل كرده كه می‌گوید: درود بر خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ منصب بزرگی است و به همین دلیل این دعا و درود در خاتمه تشهد در نماز قرار داده شد. كه گفته شده: خدایا بر محمد و خاندان او درود فرست و... . [14]
    پس، لفظ آل محمد ابتكار شیعیان نبود، بلكه از صدر اسلام از زبان مبارك پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ذكر شده و مسلمین هم همانگونه بیان كرده‌اند، كه در كتب روائی و تفسیری و تاریخی اهل سنّت فراوان دیده می‌شود، و شبهه كننده محترم حتی به یكی از كتب برادران اهل سنّت توجه نداشتندكه اتفاقاً آنان بیشتر بر محمد و آل او درود فرستادن را ذكر كرده‌اند،‌كه اینجا مجال بیان آن نیست. و همانگونه كه بیان شد منبعی در سعه و ضیق آن بحث دارند كه عده‌ای را در آل و خاندان اضافه كنند نه اینكه كسی منكر باشد.
    اینجا روایتی كه (اللهم صلی علی محمد و آل محمد و بارك علی محمد و آل محمد كما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم، و باركت علی ابراهیم و آل ابراهیم) را كه در كتب روائی و تفسیری برادران اهل سنّت آمده بیان می‌كنیم تا مشخص شود كه یك نگاه اندك و سطحی حتی به منابع و كمی انصاف حكم می‌كند كه لفظ «آل» از ابتكارات شیعه نیست بلكه از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل و سیره مسلمین گردیده است.
    كتاب المسند امام شافعی، ص 42؛ سند احمد، ج 3، ص 47 و ج 4، ص 118 و ج 5، ص 274 و ج 6، ص 8؛ و سنن الدارمی، ج 1، ص 209؛ و صحیح بخاری، ج 4، ص 118 و ج 6، ص 27 و ج 7، ص 156؛ سند احمد، ج 3، ص 156؛ و صحیح مسلم، ج 2، ص 16؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 292؛ سنن ابن داود، ج 1، ص 221؛ سنن ترمذی، ج 1، ص 301 و ج 5، ص 28؛ و سنن النسائی، ج 3، ص 45؛ مستدرك حاكم، ج 1، ص 268؛ سنن الكبری، ج 1، ص 446؛ مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 2، ص 144؛ شرح سنن النسائی، ج 3، ص 45.
    [1] . هود، 73.
    [2] . احزاب، 33.
    [3] . ترجمه المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 16، ص 365، ذیل آیه شریفه.
    [4] . مستدرك علی الصحیحین، حاكم نیشابوری، ج 3، ص 147 ـ 148، و شواهد التنزیل.
    [5] . سنن بیهقی، ج 2، ص 150.
    [6] . صحیح مسلم، ج 7، ص 123، چ دار الفكر، بیروت، 8 جلدی؛ و فضل الصحابه، ص 22، احمد بن شعیب النسائی.
    [7] . مستدرك، محمد بن محمد الحاكم النیشابوری، 4 جلدی، ج 3، ص 147، سال 1406، دار المعرفه، بیروت، و ر.ك: زاد المیسر، ابن جوزی، ص 208 و 215؛ و سنن الدارمی، ج 1، ص 209؛ و صحیح بخاری، ج 4، ص 118.
    [8] . شواهد التنزیل لقواعد التفصیل فی آیات النازله فی اهل البیت، عبدالله بن احمد العروف بالحاكم الحسكانی، ج اول، ص 497، چ اول، سال 1421، مجمع احیاء التفاقه الاسلامیه، تابعه للوزاره الارشاد الاسلامی، تهران.
    [9] . الجامع لاحكام القرآن، لابی عبدالله محمد بن احمد الانصاری القرطبی، ج 1، ص 382، چ موسسه تاریخ عربی، بیروت، لبنان؛ و باز رجوع شود به روایات فراوانی كه ایشان ذیل آیه شریفه «قل لا اسئلكم علیه اجرا الا الموده فی القربی» و ج 16، ص 22؛ كه صراحت به اهل بیت و نام آنان دارد كه علی و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ می‌باشند.
    [10] . التبیان فی آداب حمله‌القرآن، ابی زكریا بن شرف النووی، ص 162، چ 3، سال 1414، نشر دار ابن حزم، بیروت.
    [11] . صحیح مسلم بشرح النووی، النووی، 18 جلدی، ج 5، ص 224، چ دوم، 1407، دار الكتاب العربی، بیروت.
    [12] . اشكر الله عزوجل، الحافظ ابی بكر عبدالله بن عبید بن ابی الدنیا، ص 85، ج 2، سال 1407، دار ابن كثیر.
    [13] . الغدیر، علامه امینی، 11 جلدی، ج 2، ص 303، چ دار الكتب العربی، بیروت، سال 1279.
    [14] . فخر رازی، تفسیر كبیر، ج 7، ص 391، به نقل از الغدیر، علامه امینی، ج 2، ص 303.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #97

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت

    بچه دار شدن از راهدور!


    برخی علمای وهابیت به ارائه فتواهایعجیب شهره هستند اما اخیرا فتوایی منتشر شده که در نوع خود قابل تامل است؛ اگر مردىدخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غربجهان با پدرش زندگى مى كند و هیچگاه آن دو یكدیگر را نبینند و از محل زندگى بیروننروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسىخواهد بود كه در غرب دنیا زندگى مى كند، اگر چه هیچگاه همسرش را ملاقات نكرده وحتّى ندیده باشد.

    و همچنین اگر كسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سالزیر نظر نگهبانان زندانى كنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند دركنار همسرش ببیند همه آنان فرزندان وى خواهند بود اگر چه فرصت یك لحظه دیدار وملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است.



    این امر امكانش دور ازواقعیّت نیست، زیرا ممكن است بر اثر كرامت یكى از اولیاء با آنكه مسافت بین زن وشوهر زیاد است آن دو به دیدار یكدیگر رسیده باشند و از این راه فرزندى به وجود آمدهباشد.




    منبع : پایگاه خبری، تحلیلی اهلبیت علیهم السلام


    دشمنان اهلبیت علیهم السلام عجب نفهم هایی بودند هااااااا !!! ... فکرشو بکنید ... کتاب فتاوای اینها میشه منبع موثق جک برای خندوندن مردم.
    دوستان عزیز ! فكر می كنید وقتی این ملعونها فتوی به قتل بیش از 300 میلیون شیعه دادندواقعاً یه فرد سعودی و یا در کل یه فرد وهابی چی دربارشون فكر می كنه؟ا همین فتوا دادن راجع به بچه دارشدن از راه دور كافیه تا پیروان خودشون بفهمند اینها باطل هستند و دستهای شیطانی استعمارعروسکشون کرده. درست مثل بهائیت.

    ((لورد کورزون)) در توصیف شریعت وهابیت می گوید: "این دین عالی ترین و پر بهاترین دینی است که برای مردم به ارمغانآورده شده است."
    مسئله اینه كه اینها خودشون رو به عنوان اهل سنت جا میزنند و به علت امكانات مالی و نفوذ سیاسی كه دارند متاسفانه اهل سنت خصوصاً دانشگاهالازهر موضع گیری قاطع در موردشون نمی كنه.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #98

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : شبهات وهابیت

    فتوای وهابیون ... ازدواج پدر با دختر !!!!

    فتواى امام مالك وبه تبع او شافعى در حلال بودن ازدواج پدر با دخترش (دختری كه از طریق غیر مشروع یعنى زنابه دنیا آمده باشد) و همچنین با خواهر و دختر پسر و دختر دخترش كه به همین روش بهدنیا آمده باشند از فتواهاى نادر روزگار است و دلیلى كه بر جواز آن نیز آورده استنادر تر از خود حكم و شنیدنى است. وى مى گوید: به این دلیل نكاح جایز است كه اینپدر و دختر شرعاً با یكدیگر نسبتى ندارند و بیگانه هستند و چون از راه غیر مشروعمتولّد شده است ارث نمى برد و نفقه او هم واجب نیست.


    متنعربی:

    حلیة الزواج مع البنت من الزنا

    )
    أفتى المالك) بحلیة الزواج منبنته من الزنا ، و من أخته وبنت ابنه ، و بنت بنته، و بنت أخیه و أخته من الزنا ،مستدلا بأنها أجنبیة منه ، و لا تنتسب إلیه شرعا ، و لا یجری التوارث بینهما ، و لاتعتق علیه إذا ملكها ، و لا تلزمه نفقتها ، فلا یحرم علیه نكاحها كسائر الأجانب. المغنی لابن قدامة ۷ / ۴۸۵ .و أفتى الشافعی بحلیة الزواج من بنته من الزنا ، و منأخته و بنت ابنه ، و بنت بنته ، و بنت أخیه و أخته من الزنا ، مستدلا بنفس دلیل الإماممالك فی هذه المسألة كما مر آنفا. المغنی لابن قدامة ۷ / ۴۸۵ .و هذه المسألة ذكرهاالفخر الرازی فی مناقب الشافعی مسلما بها و مدافعا فیها عنه. مناقب الإمام الشافعی ،ص۵۳۲ .إلیها أشار الزمخشری فی الأبیات المتقدمة بقوله : فإن شافعیا قلت قالوا بأننیأبیح نكاح البنت و البنت تحرم.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi