اگر موافقید برگردیم به شعر دفاع مقدس و ریشههای آن؟
من معتقدم شعر جنگ ریشه در باورها و سنتها دارد و سهم عمدهای از موفقیت شعر جنگ ما به تنفس شاعران انقلاب در سنتها و بویژه ریشههای مذهبی همچون عاشورا بازمیگردد.
شعر دفاع مقدس به تعبیر سیدحسن حسینی شعری خودجوش، مردمی و بیغرض و بدون تکلف است و در آن من فردی شاعر به من جمعی تبدیل میشود.
ببینید در حملهای که عراق به سرزمین ما داشت موضوع تنها گرفتن یک خاک و سرزمین نبود. من فکر میکنم مهمترین هدف حمله از بین بردن یک فرهنگ، باور و اعتقاد بود که ما از آن به نام فرهنگ انقلابی، اسلامی و جهادی یاد میکنیم.
اما در مورد ادبیات دفاع مقدس من فکر میکنم این ادبیات تا امروز چند دوره را پشتسر گذاشته است. سالهایی که در بطن جنگ بودیم و درگیر با آن که اشعار بیشتر حالت حماسی داشت و عاطفه در آنها موج میزد.
اما امروز و هرچه از آن دوران بیشتر فاصله میگیریم ۲ عنصر تعقل و عقلانیت خودش را بیشتر نمایان میکند و رویکرد انسانی و نقد و تحلیل آسیبها و آثار تدریجی به جا مانده از جنگ در اشعار، خاطرات، داستانها و به طور کل کتابهای جنگ دیده میشود.
نکته دیگری که به ذهنم میرسد و در این چند سال اخیر در ادبیات دفاع مقدس بیشتر دیده میشود، تلفیق بین جنگ و زندگی است. به نظرم این موضوع میتواند دستمایه خلق آثار درخشانی حتی در دیگر هنرها هم بشود و جای کار بیشتری هم دارد. من از نزدیک جنگ را دیدهام و آن را حس کردهام افرادی که در جبههها حضور داشتند، رزمندگان و عزیزانی بودند که هر یک زندگی شخصی و خصوصی هم دارند که قطعا جاذبههای خوبی در آنها پنهان مانده است که باید توسط نویسندگان، شاعران و هنرمندان کشف شود.