توکل پایه ای استوار در زندگی مومنان حقیقی
" توکل "یکی دیگر از پایه های استوار زندگی پیامبر اکرم (ص) ومؤمنین واقعی است که اهمیت زیادی دارد .1
اگر به قرآن کریم مراجعه کنیم ، آیات و نمونه های زیبایی در این باب پیدا خواهیم کرد ؛
در میان آیات و داستان های زیبای این کتاب عزیز ، " نوح "را می بینیم که در مواجهه با دشمنان لجوج ،اخم به ابرو نیاورد و با نیروی توکل در مقابل آنان ایستاد .
" موسی " ویاران اندکش را مشاهده می کنیم که در محاصره ی فرعون ولشکر او قرار گرفتند و فرعونیان با تمام تجهیزات خود در تکاپو برای جذب یاران موسی به سمت دستگاه شیطانی خود بود ، اما موسی تنها با یک کلمه کار را به نفع خود تمام کرد و آن صحبت از توکل بود که فرمود :اگر می خواهید مؤمن باقی بمانید و اهل نجات باشید ،باید به خدا توکل کنید .3
ما به دنبال کسی می گردیم که تمام دشمنان ما را بشناسد و راه مقابله با آنان رانیز به ما آموزش دهد . بله ، او کسی نیست جز خدای قادر و توانا .خدایی که اگر پشتیبانی ما را برعهده گیرد ،اگر تمام دنیا نیز علیه ما قیام کنند ،با وجود او موفق نخواهند شد
اگر ما بودیم چه می کردیم ؟!
تصور کنید در یک مکان خوش آب و هوا زندگی می کنید .در همین حال از جانب خدا دستور می آید که زن و بچه و تمام عزیزانت را به منطقه ای ببری که بیابان است و از آب و خوراک و ...هیچ خبری نیست .
واقعاً اگر ما بودیم چه می کردیم ! از یک طرف مطمئن هستیم که دستور از جانب خدا است واز طرفی هم این منطقه قابل زندگی و سکونت نیست . شاید اگر ما بودیم می گفتیم :
" خدایا از این امتحانت بگذر " یا هزار ویک بهانه می آوردیم که آن کار را انجام ندهیم اما ابراهیم دست عزیزانش را گرفت وبه مکه ،سرزمینی که هیچ نشانه ای از سکونت در آن دیده نمی شد ، برد . وقتی هاجر سرزمین را دید ،گفت :تو می خواهی در این سرزمینی که هیچ چیز ندارد ،نه آبی ،نه مونسی ،نه گیاهی ما را رها کنی ؟4
اما ابراهیم ذره ای تردید و اضطراب نداشت و آرامش خاصّی در چهره اش نمایان بود .چرا ؟چگونه می شود که درشرایط سخت این گونه بود ؟ ابراهیم دلش به جایی گرم بود وخیالش راحت . زیرا به یقین می دانست که حرف چه کسی را گوش می کند و به او اطمینان و توکل صد در صد داشت.