درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 2 صفحه 238
این مطلب از نظر تاریخ مسلم است که:
اولا- حضرت محمد(ص)در تمام دوران زندگى قبل از بعثتخود،لحظهاى در برابر بتها پرستش نکرد،و از آئین مشرکین وبتپرستان و سنتها و مراسم شرک آلود و غلط ایشان پیروى نکرد،و از«اکل میته»و ذبائحى که نام خدا بر آنها ذکر نشده بودنمى خورد،و اینکه در صحیح بخارى و مسند احمد بن حنبل آمده است که گویند:
براى رسولخدا(ص)سفره غذائى حاضر کردند،و زید بن عمرو بن نفیل (1) را نیز بر سر آن سفره خواندند،ولى زید از حضور برسر آن سفره خوددارى کرده گفت:
«انا لا آکل مما تذبحون على انصابکم،و لا آکل الا ما ذکر اسم الله علیه»
من از آنچه شما بر بتهاى خود ذبح میکنید نمى خورم و جز آنچه را نام خدا بر آن برده شده نخواهم خورد.
و در نقل احمد بن حنبل هست که رسول خدا(ص)بر سر سفرهاى با سفیان بن حارث غذا میخورد وزید از آنجا عبور کرد و آن دو او را به خوردن دعوت کردند و او چنین پاسخى داد... (2)
این گفته مخدوش و غیر قابل قبول است و از این رو خود اهل سنت وآنها که صحیح بخارى را صحیحترین کتابهاى حدیثى میدانندنتوانسته اند آنرا بپذیرند و در صدد توجیه برآمده که از آن جمله سهیلى در کتاب«الروض الانف»گوید:
«کیف وفق الله زیدا الى ترک ما ذبح على النصب و ما لم یذکراسم الله علیه و رسوله(ص)کان اولى بهذه الفضیلة فى الجاهلیةلما ثبت من عصمة الله تعالى له» (3)
یعنى چگونه خداوند به زید این توفیق را عنایت کرد که از خوردنذبحى که براى بتها ذبح شده و یا نام خدا بر آن جارى نشده بود خوددارى کند،ولى به رسول خدا چنین توفیقى نداد،با اینکه رسول خدا(ص)به چنین فضیلتى سزاوارتر بود بخاطر عصمتى که از سوى خداى تعالى داشت:
و آنگاه درصدد پاسخ و توجیه برآمده و گوید:
«لیس فى الروایة انه قد اکل من السفره و بان شرع ابراهیم انما جاء بتحریمالمیتة لا بتحریم ما ذبح لغیر الله تعالى فرید امتنع عن اکل ما ذبح لغیر الله براى رآهلا بشرع ما تقدم»
یعنى-در روایت نیامده که آن حضرت از آن سفره چیزى خورد،و از این گذشته شرع ابراهیم میته را حرام کرده بود نه آنچه را که نام خدا بر آن جارى نشده بود،و ازاین رو زید طبق راى خود از خوردن آن غذا خوددارى کرد نه بخاطر شریعت گذشته.
ولى براى خواننده محترم روشن است که این پاسخ نمیتوانداشکال و شبهه را از ذهن انسان رفع کند و بهتر آن است که اصلحدیث را که بگفته ایشان بر خلاف دلیلهائى است که عصمترسول خدا(ص)را ثابت کرده مردود بدانیم و آنرا نپذیریم.
و همچنین حدیث«استلام اصنام»-دست و صورت مالیدن به بتها بعنوان تبرک و احترام-که در روایات ایشان آمده (4) وروایات دیگرى که حکایت از مشارکت آن حضرت در مراسم شرک آمیز آنها میکند همگى مردود و مخالف با مبانى و اصول خودآنها در باب نبوت آن بزرگوار است.
ثانیا از نظر تاریخ مسلم است که آن حضرت قبل از بعثتعبادتهائى از قبیل نماز و روزه و طواف و حج و عبادتهاى دیگرىانجام میداده چنانچه در حدیث عایشه و دیگران در ماجراى بعثتاین جمله بود که:
«فکان یخلو بغار حراء فیتحنث فیه»
و«تحنث»را به«تعبد»معنا کرده بودند.
و مرحوم فتال نیشابورى در روضة الواعظین گفته:
«رسول خدا(ص)از اول تکلیف روزه میگرفت و نمازمى گذارد،بعکس آنچه در میان قوم معمول بود و چون به سن چهل سالگى رسید خداوند بوسیله جبرئیل او را مامور به ابلاغ رسالت فرمود...» (5)
و اکنون با توجه به این دو مقدمه این بحث پیش آمده که آیارسول خدا(ص)در پیروى از مرام مقدس توحید و عمل بهدستورات و اعمال دینى تابع چه شریعتى بوده؟آیا شریعت انبیاءگذشته و یا شریعت خود یعنى شریعت مقدس اسلام که بعدامامور به ابلاغ و اظهار آن گردید...و در آن وقت تنها خودآنحضرت مامور به پیروى و انجام اعمال آن بود...
و بنابر آنچه گفته شد تذکر این نکته در اینجا لازم است کهبه نظر نگارنده طرح این بحثب نحوى که در کتابهاى دانشمندان اسلامى اعم از دانشمندان شیعه و اهل سنت-آمده خالى از نوعى تسامح و بى دقتى نیست زیرا آن مسئله را به این نحو و با این عبارت طرح کرده و گفته اند:
«اعلم ان علماء الخاصه و العامه اختلفوا فى ان النبى(ص)
هل کان قبل بعثته متعبدا بشریعته ام لا...» (6)
و یا این عبارت که از یکى از دانشمندان بزرگ اهل سنت است که میگوید:
«و قد اختلف العلماء فى تعبده قبل البعثه هل کان على شرع ام لا؟» (7)
یعنى علماء اختلاف دارند در اینکه تعبد و انجام عبادتهاى آن حضرت پیش ازماجراى بعثت آیا بر طبق شرعى از شرایع بوده یا نه؟
و وجه تسامح و بى دقتى همین است که اعمال و عبادات آنبزرگوار بطور مسلم بر طبق شریعتى انجام میشده که آن شریعتیاشریعت پیمبران گذشته بوده و یا شریعت خود آن بزرگوار...
و شاید مرحوم علامه(ره)در شرحى که بر مختصر ابن حاجبنگاشته و عبارت آنرا مرحوم مجلسى در بحار الانوار نقل کردهم توجه این مطلب بوده که بحث را اینگونه مطرح فرموده:
«اختلف الناس فى ان النبى(ص)هل کان متعبدا بشرع احد من الانبیاءقبله قبل النبوه ام لا...» (8) که براى اهل تحقیق روشن است که این عبارت از آن تسامح و اشکال خالى است و بهر صورت مسئله آنقدر مهم نیست که بیش از این مقدار وقت شما را بگیریم و این مقدار هم از باب تذکر بنظر لازم آمد.و بهتر آن است که به اصل بحث بازگردیم وبحث را اینگونه طرح کنیم که:
آیا رسول خدا(ص)قبل از بعثت تابع چه شریعتى از شریعتهاى الهى بوده؟
جمعى معتقدند که آنحضرت تابع شریعتهاى پیمبران قبل ازخود بوده؟و گروهى نیز معتقدند که تابع شریعت خود یعنى شریعت اسلام بوده،با این توضیح که در آن زمان بدان حضرت وحى میشد و به اصطلاح«نبى»بود،و موظف بود بدانچه بر اووحى میشد بدان عمل کند،ولى«رسول»نبود و وظیفه نداشت آنها را بدیگران ابلاغ کند،تا سن چهل سالگى که به منصب رسالت مفتخر گردید و موظف شد این آئین مقدس رابدیگران نیز ابلاغ کند.