صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

موضوع: مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي









    اجداد و نسب

    آیت الله بروجردی(ره) از سادات طباطبائی بروجردی و با سی واسطه به دومین پیشوای شیعیان حضرت حسن بن علی علیهما السلام می رسد.

    جدّ ششم آن مرحوم، فقیه عالیقدر سید محمد بروجردی است که از بزرگان و دانشمندان قرن یازدهم هجری به شمار می رود.

    نیاکان و بستگان پدری و مادری آیت الله بروجردی اغلب از دانشمندان و فقهای شیعه و بعضی از آنها مراجع بزرگ عصر خود بوده اند و در حقیقت ایشان زعامت و مرجعیت را به ارث برده بود.

    تولد، دوران تحصیل، ازدواج


    آیت الله بروجردی در ماه صفر سال 1292 ه.ق (1250ش) در شهر بروجرد دیده به جهان گشود از همان اوان کودکی مورد مهر و علاقه سرشار پدر دانشمندش قرار گرفت


    وقتی هفت ساله شد پدرش او را به مکتب فرستاد تا به تحصیل اشتغال ورزد.
    در سن هیجده سالگی- 1310- به اصفهان که در آن روزگار حوزه علمی گرمی داشت رهسپار گردید.

    پس از ورود به اصفهان مدت چهار سال با جدیت و پشتکار مخصوص به خود، سرگرم تکمیل معلومات خود و کسب فیض از محضر استادان بزرگ فن شد.

    در سال 1314 که بیست و دو بهار را پشت سر می گذاشت، به دستور پدر به بروجرد احضار شد، او گمان می کرد پدرش می خواهد او را برای ادامه تحصیل به نجف اشرف که بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود بفرستد، ولی پس از ورود و دیدار پدر و بستگان مشاهده می کند که علی رغم انتظار او، مقدمات ازدواج و تأهل او را فراهم کرده اند.

    از این پیش آمد اندوهگین می شود و چون پدر علت اندوه و تأثر او را می پرسد می گوید:
    « من با خاطر آسوده و جدیت بسیار سرگرم کسب دانش بودم ولی اکنون بیم آن دارم که تأهل میان من و مقصدم حائل گردد و مرا از تعقیب مقصود و نیل به هدف باز دارد! »


    پدر به وی می گوید:

    فرزند! این را بدان که اگر به دستور پدرت رفتار کنی امید است که خداوند به تو توفیق دهد تا به ترقیات مهمی نائل شوی.


    گفته پدر تأثیر بسزائی در وی می بخشد و او را از هر گونه تردید بیرون آورده و بالاخره پس از ازدواج و اندکی توقف مجدداً به اصفهان برگشته پنج سال دیگر به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلفه اهتمام می ورزد.


    در سال 1318 قمری مجدداً پدرش از بروجرد او را می خواند، ولی این بار خاطر نشان می سازد که قصد دارم تو را به نجف اشرف بفرستم، دانشمند نابغه جوان هم با اشتیاق زایدالوصفی بار سفر بسته، اصفهان را به قصد بروجرد ترک می گوید.


    آیت الله بروجردی در آن موقع بیست و هفت سال داشت، مجتهد مسلم بود و همه، او را به نبوغ و احاطه در فقه و اصول و حکمت می ستودند، به طوری که از عالمین با فضیلت به شمار می آمد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    مراجعت به ایران و مبارزه با نظام شاهنشاهی


    آیت الله موسوی اردبیلی نقل می کنند:

    « اساساً آمدن ایشان به ایران در جریان مشروطیت، روی ضدّیت با دستگاه بود. آیت الله بروجردی، حامل نامه آخوند خراسانی(ره) صاحب کتاب شریف کفایة الاصول ، جهت براندازی نظام فاسد شاهنشاهی بود. »

    در مجموع آیت الله بروجردی از اوضاع دنیا باخبر بود، می دانست در دنیا چه می گذرد.


    علاوه بر این، روشن بینی و خدمات اجتماعی ایشان، یک ذخیره خداوندی بود برای آن روز حوزه های علمیه و جامعه اسلامی.

    اقامت در بروجرد


    سید جواد علوی می گوید:

    « مرحوم آیت الله بروجردی(ره)، پس از مراجعت از نجف و تصمیم به اقامت در بروجرد، در مدت کوتاهی، از صورت یک طلبه فاضل و ساعی و مورد توجه اساتید بزرگ حوزه، تبدیل به یک روحانی شهری، با همه مشکلات و مصائب آن، خصوصاً، در محیطی تنگ و محدود، مانند بروجرد شد.


    ولی تنگ نظریها، معارضه ها، حسادتها و دیگر مصائبی که نوعاً، مستلزم اقامت یک روحانی وزین، مانند ایشان، در یک محیط محدود است، هرگز نتوانست روحیه مصمم و اراده پایدار ایشان را درهم شکند؛ بلکه با هضم همه سختیها و تحمل همه ناملایمات، بر آن شد تا ضمن پرورش سرمایه عظیم علمی خود، از طریق درس و بحث و تحقیق، به یاری مردم خویش برخیزد و برای آنان راهنمایی دلسوز و پیشوایی آشنا با مشکلات و دردها باشد.


    ایشان، با درایت بسیار، فروتنی، سعه صدر، ادب و متانت، کرامت اخلاقی و پرهیز از هر گونه برخورد، راه خود را به دو سو گشودند:
    فضلا ، طلاب و مردم.

    به فاصله کوتاهی پس از تصمیم به توقف، شبها در مسجد سیّد و پس از چندی، روزها نیز در مسجد ناسک الدین، به اقامه نماز جماعت پرداختند.
    این جماعت، بعدها در مسجد بزرگ سلطانی برگزار شد.


    ایشان در مناسبتهای مختلف، خصوصاً، در ماه مبارک رمضان منبر می رفتند. جلسات شبهای قدر ایشان در این ایام، خصوصاً، زمانی که در مسجد سلطانی اقامه جماعت داشتند، از مجالس بسیار سنگین و به یاد ماندنی تاریخ بروجرد است.
    کثرت جمعیت نمازگزار در روزهای ماه رمضان در این مسجد بعد از ایشان، دیگر هیچ گاه تکرار نشده است. »

    نقل شده است:
    در ایام اقامت ایشان در قم، روزی یکی از فضلا از ایشان می پرسد:
    آقا! حضرت عالی هیچ گاه منبر رفته اید؟


    ایشان فرموده بودند:
    « من در ایام اقامت در بروجرد، منبر می رفتم و روضه هم می خواندم. خیلی هم خوب روضه می خواندم. »


    همراه با فعالیت در محراب و منبر، به مراجعات و مشکلات جاری مردم نیز، رسیدگی کرده و هیچ گاه از این مشکلات غافل نبوده اند.


    دیگر از اقدامات ایشان در بروجرد تأسیس کارخانه برق است که با تشویق افراد متمکن، به خرید سهام آن عملی گردید. این شهر تا آن زمان، از نعمت برق محروم بود.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. تشكرها 2


  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    اقامت در قم

    آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی می گویند:

    « مقدمه آمدن ایشان به قم، کسالتی بود که عارض ایشان شده بود.

    اطبای بروجرد، یا نتوانستند یا جرأت نکردند که معالجه کنند؛ لذا ایشان را، با احتیاط کامل، به تهران بردند. صندلیهای عقب اتومبیل را برداشتند. رختخوابی تهیه کرده و ایشان را داخل آن خواباندند تا تهران رسیدند.

    در تهران، در بیمارستان فیروزآبادی بستری و معالجه شدند. در ایامی که دوران نقاهت را می گذراندند، برخی از علما و تجّار، شروع به فعالیت کردند تا ایشان را به قم ببرند.

    یکی از تجار تهران، که قبلاٌ ساکن قم بود، برای آیت الله صدر پیام آورده بود که:

    بازار تهران و اکثر علمای تهران متفق اند بر این که آیت الله العظمی بروجردی، به قم بیایند و خواهند آمد؛ لذا بهتر است آقایان قم پیشقدمی کنند و از آیت الله بروجردی تقاضا کنند که به قم تشریف بیاورند.

    آیت الله صدربه منزل آیت الله خوانساری رفتند. آیت الله حجّت هم به جمع آن دو پیوستند.

    آن گاه به اتفاق، نامه ای برای آیت الله بروجردی نوشتند و از ایشان دعوت کردند که به قم تشریف بیاورند.

    آیت الله بروجردی، به طور موقت، پذیرفتند که به قم بیایند. پس از گذراندن دوران بیمارستان، وارد قم شدند و با نهایت احترام، مورد استقبال قرار گرفتند.

    دو سه ماهی که گذشت، مرحوم امام به من گفتند که:
    « شنیده ام آیت الله بروجردی، تصمیم دارند از قم بروند. شما این موضوع را تحقیق کنید. اگر ایشان قم را ترک کنند، برگرداندن ایشان، مشکل است. »

    در آن زمان، عصرها درس خارج فقه (اجاره) می گفتند.
    پس از درس، خدمتشان رسیدم. پرسیدم: شنیده ام تصمیم به مراجعت دارید، آیا واقعیت دارد؟

    فرمود: شاید.
    پرسیدم: چرا؟

    پاسخ دادند:
    « در تهران، عده ای به من وعده دادند که در قم به من کمک کنند تا بتوانم سرو سامانی به اوضاع بدهم، اما تاکنون خبری از آنان نشده است. »

    امام قبلاً به من فرموده بودند که اگر آیت الله بروجردی مسائل مالی را بهانه کردند، به ایشان بگویید:

    « آقایان اهل علمی که از شما دعوت کرده اند، نظرشان استفاده مالی از شما نبوده است؛ بلکه دعوت ایشان به خاطر استفاده علمی بوده است؛ لذا اگر تا ده سال دیگر هم، در قم شهریه ندهید نقصی بر شما نیست و چنین انتظاری هم از شما نمی رود. »

    در پاسخ فرمودند:
    « مطالب همین گونه است که شما می گویید، ولی من خجالت می کشم از اهل علم و بعضی مستحقینی که به من مراجعه می کنند. البته حاج احمد (منظور خادم ایشان است) را به بروجرد و ملایر فرستاده ام تا وجوهات دستگردان شده را جمع کند.
    آن وجوه اگر به اندازه ای باشد که چند ماهی بمانم، می مانم تا ببینم چه می شود؟ »

    ناچار ما باید منتظر نتیجه کار حاج احمد می ماندیم که خوشبختانه با مقدار کافی برگشت. البته مقدار شهریه در آن زمان، خیلی زیاد نبود. شاید با این پول، طلاب دو سه ماهی اداره می شدند. سپس، بر اثر فعالیت آقایان، بویژه مرحوم امام که اصرار داشتند، آیت الله بروجردی در قم بمانند و می فرمودند:

    « قم از جهت علمی ناقص است و جبران آن به بودن ایشان خواهد بود. » وضع بهتر شد.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. تشكرها 2


  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    مقبولیت در میان علماء


    آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبائی می گویند:

    بنده به مشهد مقدس، مسافرت کرده بودم، شبی در جلسه مرحوم آیت الله حاج میرزا مهدی اصفهانی، که بهترین مدرس حوزه مشهد بود، شرکت کردم. به مجرد این که نشستم، پیشکار آقا آمد و گفت: آقا از قم تلگراف آمده که آیت الله حائری فوت کرده است. قرار است فردا جلسه ای با حضور آقایان تشکیل شود و برای برگزاری مجالس ختم اقدامی شود.

    از طرف رضا خان، هرگونه مجلسی ممنوع شده بود. در همان سر درس، چراغ خاموش کردند و مختصر روضه ای خوانده شد.


    بعد که مقداری مجلس خلوت شد، کسی از آیت الله حاج میرزا مهدی پرسید که: آقا مقلدین آیت الله حاج شیخ عبدالکریم، به چه کسی رجوع کنند؟

    ایشان در پاسخ فرمودند:
    « حاج آقا حسین بروجردی، ملای پروپا قرصی است. »

    در زمان مطرح شدن آیت الله بروجردی، به عنوان مرجع، تنها مرجع مشهور، مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی بود که در کربلا اقامت داشت. که پس از فوت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، ایشان را به نجف اشرف، منتقل کردند. در قم هم عده کمی از آیت الله حاج آقا حسین قمی تبلیغ می کردند. البته پس از چند ماه، آیت الله قمی فوت کرد و مرجعیت شیعه، منحصر در آیت الله العظمی بروجردی شد.

    آیت الله سیّد مصطفی خوانساری فرمودند:
    وقتی آیت الله حاج سید جمال الدین گلپایگانی(ره)، برای معالجه به تهران آمده بودند، به ملاقات ایشان رفتیم، فرمودند: به حاج آقا حسین سلام مرا برسانید و بگوئید: اگر بنا بود سید جمال مقلد باشد از شما تقلید می کرد و فرمود: ما تصور می کردیم که بعد از مرحوم حاج میرزا حسین نائینی(ره)، اعلمی وجود ندارد، ولی هنگامی که آیت الله حاج آقا حسین بروجردی را دیدم، مرحوم نائینی یادمان رفت!

    از آن جهت که مرحوم آیت الله حاج سید جمال الدین گلپایگانی، اهل معنی و عرفان بود، به آسانی به کسی آیت الله نمی گفت، اما نسبت به مرحوم آیت الله بروجردی، چنین تعبیر می کرد.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. تشكرها 2


  9. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    وظیفه سنگین مرجعیت


    آیت الله محمد فاضل لنکرانی می فرمودند :

    بعد از مرحوم آیت الله حائری، مرحوم آیت الله حجت، آیت الله صدر، آیت الله خوانساری، که آن زمان از آنان به آیات ثلاث تعبیر می کردند، مسؤولیت حوزه را بر عهده گرفتند و حوزه در زمان این بزرگان هم شرائط بهتری از زمان مرحوم حائری نداشت.

    با این که به خاطر زحمات بسیار و ارزنده این بزرگان، حوزه از انحلال نجات یافت، ولی رشد و ترقی پیدا نکرد؛ زیرا نکته مهم این بود که: مرجعیت در نجف مستقر بود و در قم، فردی، که حتی هم عَرض باشد، وجود نداشت.

    لذا بزرگان حوزه قم، به این فکر افتادند تا آیت الله بروجردی را، که آن زمان در بروجرد سکونت داشتند، به قم دعوت کنند. ایشان گرچه تا زمان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت نداشت، لکن از نظر مراتب علمی، اگر نگوییم بالاتر از آیت الله سید ابوالحسن بود، حتماً کم تر نبود.

    ولی به خاطر این که ایشان در بروجرد، که یک شهر غیر علمی و غیر حوزوی بود، اقامت کرده بودند، شهرت زیادی نداشتند. اما در عین حال خواص از بزرگان، از مراتب علمی ایشان آگاه بودند. علاوه، در زمان مرحوم آیت الله آقای حائری، ایشان مدت کوتاهی در قم اقامت داشته اند و درس و بحث هم شروع کرده بودند.

    این مدت کوتاه، گرچه دوام پیدا نکرده بود؛ اما خواص به مراتب علمی ایشان پی برده بودند. در هر صورت، آشنایی به سوابق علمی و تقوایی ایشان، عده ای از فضلای قم را واداشت که به ایشان بنویسند و از آن بزرگوار بخواهند که در قم اقامت کنند.

    مرحوم پدرم نقل کردند:
    « پس از این که آیت الله بروجردی وارد قم شدند، حاج آقا روح الله خمینی، به من فرمودند:

    بالاخره ما آقا را به قم آوردیم، اکنون نگهداشتن ایشان با شماست. »

    امام، به خاطر احساس وظیفه ای که نسبت به حوزه می نمود، از هیچ کار و تلاشی، به عنوان کمک به آیت الله بروجردی، کوتاهی نمی کردند. حتی کارهایی که به ظاهر، در شأن ایشان نبود، انجام می دادند؛ مثلاً، تلاش می کردند برای ایشان پشه بند تهیه و آن را نصب کنند و امثال اینها.

    این، در حالی بود که خود ایشان، یک وقتی، سر درس فرمودند:
    « من برای رسیدن به مرجعیت، یک قدم برنداشتم؛ اما یک وقت احساس کردم، مرجعیت، سراغ من آمده و من مسؤول هستم بپذیرم.»

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. تشكر


  11. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    برنامه روزانه


    حجت الاسلام علی دوانی نقل می کنند:

    آیت الله فقید همیشه دو ساعت پیش از اذان صبح از بستر برمی خاستند و وضو گرفته نماز می خواندند، سپس در آن دل شب مدتی مطالعه می کردند.
    اول وقت نماز صبح را خوانده و بعد از تعقیبات نماز و قرائت قرآن مجدداً مشغول مطالعه کتب مختلف می شدند. آنگاه نزدیک صبح صبحانه مختصری که از نان و پنیر تجاوز نمی کرد، صرف نموده و بعد از آن به کتابخانه تشریف می بردند و تا هنگام درس که اغلب از ساعت ده صبح شروع می شد، به مطالعه و تتبع در پیرامون درس آن روز می پرداختند، ودر این وقت هیچ کس را نمی پذیرفتند.

    در ساعت ده دُرشکه و اخیراً تاکسی در خانه می آمد و ایشان سوار شده، مسافت بین خانه و حرم حضرت معصومه علیها السلام را طی کرده و به مجلس درسی که اغلب در حرم و صحن حضرت معصومه علیها السلام و اخیراً در مسجد اعظم برگزار می شد، حضور می یافتند و در مجلسی که بالغ بر هزار نفر از دانشمندان بزرگ و فضلای مستعد نشسته و آماده استفاده از محضر پرفیض آن علامه بزرگ بودند، یک ساعت روی منبر نشسته و درس می گفتند، با دقت به اشکالات دانشمندان گوش می دادند، و جواب اشکال آنها را می دادند.

    بعد از درس که به خانه برمی گشتند، داخل اتاقی در اندرون، و گاهی در بیرونی اشخاصی را می پذیرفتند، و طبقات مختلف می توانستند به حضورشان رسیده حوائج خود را معروض دارند، یا آنها که به زیارت آمده و فقط می خواستند مرجع تقلید خود را ببینند و به دستبوسی ایشان نائل شوند، در این جلسات موضوعات گوناگونی مطرح می شد، و ایشان شخصاً به همه آنها رسیدگی نموده و دستورات لازم را صادر می فرمودند.

    مقارن ظهر اشخاصی رخصت طلبیده متفرق می شدند و اگر در بیرونی بودند برمی خاستند و می رفتند و مجلس عمومی نیز به پایان می رسید.


    در آن موقع به اندرون می رفتند و خود را مهیای وضوء برای نماز می کردند. وضوی ایشان مدتی طول می کشید. قبل و بعد از وضو در اثنای آن آیات قرآن تلاوت می نمودند، سپس نماز ظهر و عصر گزارده و پس از تعقیبات نماز ناهار میل می کردند.

    ناهار ایشان هم مانند صبحانه مختصر و بسیار ساده بود، بعد از صرف ناهار به نامه های وارده که به طور متوسط روزانه بین هفتاد تا هشتاد و الی صد نامه بود شخصاً رسیدگی می نمودند.


    این کار را در اواخر عمرشان ساعت دوازده شب به اتفاق همسرشان انجام می دادند. بعد از مطالعه نامه ها و تلگرافات واصله، روی پاکت آنها می نوشتند: مربوط به فلان موضوع است تا هنگام رسیدگی مجدد، کار به سهولت انجام گیرد.

    یک روز را اختصاص داده بودند به جواب نامه ها و یک روز هم برای پاسخ به استفتائات، جواب نامه ها را منشی مخصوص ایشان آقای حاج حسین احسن می نوشتند. ایشان آنها را مطالعه کرده و عبارات آن را اصلاح فرموده و گاهی خودشان املاء نموده و سپس ذیل آن را مهر و امضاء می کردند.

    به قدری در خصوص نامه ها و مطالب و پاسخ آنها دقت می فرمودند که گاهی مثلاً پنج روز یا ده روز قبل که نامه ای خوانده بودند، هنگامی که جواب آن را می خواستند مهر کنند، می گفتند این جواب فلان نامه نیست، به آن موضوع که در نامه نوشته بود مناسب و کافی نیست و دستور می دادند که آن را عوض کنند، و از نو بیاورند تا ایشان ببینند و آنگاه امضاء نمایند.


    این موضوع خود موجب اعجاب همگان بود و همه از حافظه قوی و هوش سرشار آن پیشوای شایسته اظهار تعجب می نمودند.

    بعد از رسیدگی به نامه ها و جواب آنها احیاناً اشخاصی را می پذیرفتند و چون وقت غروب می رسید وضو گرفته و نماز مغرب و عشاء می گذاردند.


    نماز مغرب و عشاء را در صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام به جماعت می گذاردند.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  12. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    محبوبیت عمومی

    آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی نقل می کنند:
    « ایشان در میان عموم طبقات محبوبیت داشت. خارج و داخل، شیعه و سنی، همه و همه به او احترام می گذاشتند. این محبوبیت مخصوصاً در زمان فوتشان نمایانتر بود.
    هنگامی که خبر رحلت آن بزرگوار از طریق رادیو اعلام می شود، داروخانه داری، در پیش مشتریان، که در بین آنها خانم بدحجابی هم بوده است، حرف نامربوطی می زند. زن بی حجاب وقتی توهین به مرجع شیعیان را می شنود، به شدت ناراحت می شود و با لنگ کفش به دهان داروخانه دار می زند که دهان داروخانه دار مجروح می شود. »


    آیت الله موسوی کرمانی می گویند:
    بعد از رحلت آقای بروجردی که برای ایشان همه گروهها جلسه و ختم می گرفتند در یکی از جلسات که مسئول مذهب واتیکان که یکی از رهبران دین مسیحیت بود شرکت داشت در مورد رحلت آیت الله بروجردی گفت:
    « نه تنها شما شخصیتی را از دست داده اید، بلکه جهان فردی را که در مقابل فساد کل جهان بود را از دست داده است. »


    زهد و معنویت

    در زمینه زهدایشان ، باید عرض کنم : آن بزرگوار، دیناری از وجوهات استفاده نمی کردند. تمامی مخارج داخلی خود رااز درآمد ملک شخصی خود، که در بروجرد داشتند،استفاده می کردند. حتی آب حوض منزل رااز پول شخصی تهیه می کردند.

    یک وقتی ، من به ایشان عرض کردم : در نزدیک منزل شما، نانوایی سنگکی است و نان بسیار خوبی می پزد. شماازاین نان استفاده کنید.

    فرمود: من به همین نانی که از آرد ملک خودم ، تهیه می کنم ، قانع هستم .
    این در حالی بود که نان آرد خودشان ، مرغوبیتی نداشت .
    آقای حاج شیخ قوام ، که الان امام جماعت مسجد صفائیه هستند، گفتند: آیه الله بروجردی با خانواده و نوکرها، به وشنوه آمده بودند. من شاهد بودم که مصرف گوشت ایشان در روز، تنها ده سیر بود. خلاصه :ایشان در زندگی خیلی با قناعت بود. حتی از زندگی معمولی هم کمتر بود.

    آن بزرگوار، به مال دنیا خیلی بی توجه بود. پول گرفتن ، برایش خیلی سخت بود، ولی پول دادن آسان .اگر کسی از باب وجوهات و غیره صدهزار تومان برای ایشان می آورد، می گفت :[ یغفرکم الله] واگر کسی مبلغ بسیار کمی به ایشان می داد، باز می گفت[ یغفرکم الله] برای ایشان کم و زیاد تفاوتی نمی کرد
    .
    گاهی اوقات ، وقت شهریه می شد، ولی پولی در دست نبود. به ایشان می گفتند: شما هم مانند بعضی از مراجع بزرگ ، به برخی از تجار بنویسید تا پولی بفرستند.
    آن مرحوم در پاسخ می فرمود : خدا هست
    اتفاقا هم درست می شد.
    جنبه های معنوی ایشان ،اصلا قابل توصیف نیست . نماز جماعت را ، نسبتا، طولانی می خواندند ولی وقتی خودشان تنهایی می خواندند، به مراتب طولانی تر و مفصل تر بود.

    من خودم شاهد بودم که : چراغ را خاموش می کردند و نماز می خواندند.یا رسم ایشان این بود که : هر روز، به هنگام شروع درس ، خطبه ، نسبت، مفصلی می خواندند آنچنان به حمد و ستایش خداوند می پرداختند و جملات را بر زبان می آوردند که بدن می لرزید.



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 04-10-2009 در ساعت 19:25
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    ادب

    دررعایت ادب ، نمونه بودند، حتی در مقام اشکال عملی به دیگران ،ادب خاصی داشتند.اگر می خواست به سخن کسی اشکال بکند،ابتدا، نقاط مثبت آن شخصیت را بر می شمرد وازاو تجلیل می کرد، سپس انتقادش را می گفت . در نقد و بررسی انظارافراد، ذره ای به شخصیت افراد لطمه وارد نمی شد.

    نمونه هایی در خاطرم هست ، برای شما عرض می کنم :

    1. در مبحث صلوه ، به مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اشکال داشتند.ابتدا شروع کردند به تحلیل از کتاب صلاه ایشان و فرمودند: من تاکنون کتابی به این کم لفظی و پرمعنایی ندیده ایم .
    آنگاه ،اشکال خودشان را مطرح نمودند.

    2. مرحوم حاج شیخ عباس قمی ، درباره روایتی نظری داده بودند. عده ای از آیه الله بروجردی ،از صحت و سقم این نظر سوال کردند. ایشان ،ابتدا زحمات شیخ عباس قمی را مفصل بیان کردند، آنگاه نظر خود را بیان کردند.

    3. یا به هنگام اشکال بر نظری از نظرات شیخ طوسی ، رحمه الله علیه ، در مقام اعتذار بر می آمدند و می فرمودند: مرحوم شیخ طوسی ، بااین همه تالیفاتی که داشته ، مقدار وقتی که برای این موضوع صرف نموده ، بسیار اندک بوده است لذااین نظر را داده است .


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  14. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    اجتناب از تملق و چاپلوسی

    ایشان اگر درباره کسی سخن می گفت ، هیچ گاه افراط و تفریط نمی کرد. هم خودش تملق نمی کرد و هم از تملق دیگران خوشش نمی آمد.
    به عنوان مثال : آقایی که فرد ملائی بود و در تعبیر خواب هم وارد، گفت : کسی خواب دیده است :
    [تمام صفحات قرآن از بین رفته است و تنها یک صفحه مانده است].
    من تعبیر کرده ام :[ آن صفحه باقی مانده جناب عالی هستید]!
    مرحوم آیه الله بروجردی ، بسیار ناراحت شدند، به طوری که با آن آقا دعوا کردند و فرمودند :[چرااین حرفها را می زنید].
    یا شاعری درباره امیرالمومنین ( ع ) شعری گفته بود و چند بیتی هم درباره آیه الله بروجردی سروده بود. سروده اش را آورده بود خدمت ایشان . روش آیه الله بروجردی این بود که : به شاعرانی که برای ائمه ( ع ) شعر می گفتند صله می دادند.این آقا شعرش را که خواند، آیه الله بروجردی ، به او صله ندادند. بااین که برای امیرالمومنین ( ع ) شعر خوبی گفته بود. چند بار، خدمتشان عرض کردم :ایشان شعر خوبی گفته اند.
    آقا با عصبانیت ، فرمودند: این دروغها چیست که درباره من گفته است . کجا من گفتم اینها را بگوید .
    عرض کردم : شما فقط برای شعرامیر المومنان( ع ) صله بدهید، چون انصافا شعر خوبی است .
    خلاصه با زحمت زیاد،ایشان را قانع کردیم که به این آقا هم صله ای بدهند.
    خیلی دراین امور دقت داشتند که تعبیره، هیچ وقت ، خلافت واقع نباشد.
    یادم هست : یک وقتی من و آقای اخوی ، به همراه ایشان ، در داخل حیاط نشسته بودیم . خدمتکار آمد گفت : عده ای از مردم آمده اند خدمت شما برسند.آقا فرمودند: من حال ندارم خسته ام .
    عرض کردم : بروند بگویند: آقا مسرور شدند و سلام رساندند. ولی الان نمی توانند بیایند.
    آقا فرمود: مسرور نشدم که بگویند مسرور شدم

    حجت الاسلام مرحوم میرزا حسن نوری از شاگردان ایشان در مورد خصوصیت این مرجع عظیم الشان می گوید:دراین چند سالی که این جانب ، در خدمت ایشان بودم ، هرگز وی را بدون عمامه یا قبا ندیدم . همیشه ، دو زانو می نشست . هیچ گاه آن مرحوم را در حال نشستن ، غیرازاین حالت ندیده ام .
    ایشان از درد پا، بسیار ناراحت بود. آقایان، پیشنهاد کردند؛ هنگام درس ، که روی منبر قرار دارند، دو زانو ننشینند و پاها را روی پایین تر منبر قرار بدهند.ایشان ، با تعجب فرمود: چطور ممکن است این کار را انجام بدهم. آقایان نشسته اند. آقایان تشریف دارند. روی همین حساب ، در منزل کرسی کوچکی گذاشته بودند که ایشان در حضور مراجعین ، بتواند، پاهایش را دراز کند!

    احترام به کتب علمی و دینی:

    آن بزرگوار به کتب دینی و علمی، احترام بسیار قائل بودند. می فرمودند: در تمام عمرم ، در اطاقی که کتب حدیث باشد، حتی دارای یک حدیث باشد، نخوابیده ام.


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگاني عالم مجاهد فقيه آيت ا... بروجرودي

    بلند نظری

    حضرت آیه الله بروجردی ، بسیار بلند نظر بودند. یک وقتی قرار بود، در شهر هامبورک آلمان ، مرکزی برای نشر تعالیم اسلام ، ساخته شود. آقایی را فرستادند که در آنجا زمینی تهیه کند.این فرد، رفته بود و زمین خریداری کرده بود. برخی به آیه الله بروجردی ،اطلاع داده بودند که :این زمین خریداری شده ، در موقعیت خوبی قرار ندارد. پایین شهر هامبورک قرار دارد. هنگامی که شخص مامور خرید زمین برگشت و گزارشی از عملکردش ارائه داد. آیه الله برجرودی ، به ایشان فرمودند: شنیده ام زمین خریداری شده در موقعیت مناسبی قرار ندارد. واین برای جامعه ای که ارزش را در زیباییهای ظاهری می بیند، صلاح نیست که ما در چشم آنان ، حقیر جلوه کنیم . مذاهب دیگری در آن جا وجود دارد که مراکز مذهبیشان ،از ساختمانهای مجلل و زیبا برخورداراست ،از ماشینهای خوب و زیبااستفاده می کنندازاین روی ، برای ما صلاح نست که پایین تراز آنها جلوه کنیم .
    آن شخص (شاید به طعنه !) گفت : آقا! یعنی می فرمایید در بالای شهر هامبورک و در کنار دریا زمین تهیه کنیم ؟ آن جا خیلی گران است .
    ایشان فرمودند: بله . در جای مناسب تهیه کنید، من هزینه اش را تامین می کنم . شما، تصور می کنید برای من زمین می خرید! خیر.این مکان ، به نام امام زمان ( ع )است و باید در جای آبرومندی باشد که باعث تحقیر مسلمانان نگردد.



    تقدیراز خدمت دیگران

    آیه الله بروجردی ، بسیار قدرشناس بودند. در یکی از روزها که پاکنویس و تنظیم مطالب را خدمتشان ارائه کردم ، وقتی نوشته ها را دیدند، بسیار خوشحال شدند و بنده را دعا کردند وافزودند:

    شما هم در ثواب این نوشته ها شریک هستید. پس برای تشویق بنده و قدردانی از زحمات ، دستور دادند قبای برک ، که مال خودشان بود، به من بدهند. خادم مقداری دیر کرد. آقا صدا زد: مگر نگفتم قبا را بیاورید؟

    قبا را آوردند و تحویل من دادند. پسر بزرگ ایشان ، به من گفت :

    فردا که آمدید،این قبا را بپوشید که آقا قبا را بر تن شما ببیند، خوشحال می شود. فردای آن روز، قبا را پوشیدم . هنگامی که وارداطاق شدم ، آیه الله بروجردی ، قبا را بر تن می دیدند، لبخند زدند!


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi