قصه ی پرواز....
قنداقه ی سفید رومامان من ناز می کنهمیذاره روی دامنشگره هاشو باز میکنه
*******میرم کنارش می شینمداره لالایی می خونهصدای گریه ماماندل منو می سوزونه
*******میگم مامان گریه نکنهمسایه باخبر می شه...خسته شدی,بگیر بخوابدیگه,داره سحر می شه
*****به حرف من گوش نمیدهبازم لالایی می خونهتموم خونه پر شد از<<لا لا,لالا,گول پونه>> ...
******دلم به من خبر میدهولی نمیشه باورم!!بابا به خونه اومدهبا گریه های مادرم...؟!
********دلم میخواد کنار هم بچینماستخوناروتا دلم اروم بگیرهقد بابامو ببینم
*****حس می کنم یه استخوناز تو قنداقه کمهچیزی نمی گم به مامانچون که دلش پر از غمه
*****داد میزنم می گم بابادوست دارم یه عالمه...می پیچه توی گوش منصدای گریه ی همه ....!!
*****گرچه به جای دست اونیکی گذاشته,قمقمه!ولی نمی دونم چرا!؟!!بابا نداره ... جمجمه؟...شعر از امیر شکری