- در اين مقاله سعى شده است با استناد به شواهدى از لغت و احاديث و آيات ثابت شود كه مفاد آيه ى شريفه ى «ولايت» در خصوص ولايت على به معناى جانشينى او پس از پيامبر است و اين مفاد هيچ منافاتى با سياق آيه ندارد.
كليد واژه ها: آيه ى ولايت، على عليه السلام ، عموم لفظ و خصوص سبب، سياق.
1. مقدمه
اين مقاله در مقام پاسخ به سؤالاتى است كه در زمينه ىِ آيه ىِ ولايت مطرح است. برخى از مهمترين آنها به اين قرار است:
چه دليلى وجود دارد بر اين كه «ولايت» در آيه ىِ كريمه به معناى سرپرستى است؟
آيا سياق و صدر و ذيل آيه كه از محبّت و دوستى سخن مى گويد با مفهوم سرپرستى كه از آيه مستفاد مى گردد، سازگار است يا نه؟
( 7 )
- اگر مراد از آيه ىِ شريفه حضرت أمير عليه السلام است، پس چرا به صيغه ىِ جمع آمده است؟
به فرض كه آيه ىِ شريفه راجع به مورد خاص نازل شده باشد، ولى آيا مورد خاص مى تواند عموم آيه را تخصيص زده و آيه را از عموميّت بياندازد؟
اينها شمارى از سؤالاتى است كه درباره ىِ آيهىِ شريفه قابل طرح است و در اين مقاله پاسخ يافته است.
آيه ىِ مورد بحث اين گونه است:
انّما وليكم اللّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون(1)؛ تنها سرپرست شما خدا و رسول خدا و آنهايى هستند كه ايمان آورده اند؛ آنان كه نماز را بر پا داشته و در حالى كه ركوع مى كنند زكات مى دهند.
مفسرين مى گويند: حضرت على بن ابى طالب عليه السلام در مسجد نماز ظهر مى خواند كه فقيرى آمد و اظهار حاجت كرد. هيچ يك از حضّار به او كمك نكرد. حضرت امير عليه السلام در حال ركوع، چون چيزى در دسترس نداشت، انگشتر خود را از انگشت خود در آورد و نزد فقير افكند و به او به اشاره گفت: بردار! فقير آن را برداشت و آنگاه آيه نازل شد.
تمام مفسّرين گفته اند: تا آن روز احدى در حال ركوع صدقه نداده بود و على عليه السلام اولين كسى بود كه چنين كرد.(2) البته بعد از آن، افراد بسيارى در حال ركوع صدقه دادند و چه بسا از نظر كمّى هم صدقه ىِ آنها از انگشتر على عليه السلام افزونتر بود؛ مع ذلك حتى يك حرف هم درباره اشان نازل نشد.
درباره ىِ آيه ىِ شريفه نكاتى هست كه اينك به آنها پرداخته مى شود:
2. مدارك نزول آيه ىِ ولايت در شأن على
برخى از مهمترين آثارى كه در آن روايات مربوط به نزول آيه ىِ ولايت در شأن على آمده، به شرح ذيل است:(3)
الف ـ علامه امينى بعد از آن كه داستان را از تفسير ابواسحاق ثعلبى نقل
( 8 )- مى كند، عده ىِ كثيرى را از پيشوايان تفسير و حديث اهل سنّت و جماعت ياد مى كند كه شأن نزول آيه ىِ كريمه را آن چنان كه ذكر شد، در آثار خود نقل كرده اند، كه به عنوان نمونه در ذيل چند نفر از آنها را نام مى بريم:
1ـ طبرى در تفسير خود، ج 6، ص 165، از طريق ابن عباس؛
2ـ واحدى در اسباب النزول، ص 148، از دو طريق عبدالله بن سلاّم و ابنعباس؛
3ـ رازى در تفسير خود، ج 3، ص 431، از همان دو طريق؛
4ـ خازن در تفسير خود، ج 1، ص 496؛
5ـ ابوالبركات در تفسير خود، ج 1، ص 496؛
6ـ نيشابورى در تفسير خود، ج 3، ص 461؛
7ـ ابن الصبّاغ مالكى، در الفصول المهمة، ص 123؛
8ـ ابن طلحهىِ شافعى، در مطالب السؤل، ص 31؛
9ـ سبط ابن الجوزى، در تذكرة، ص 9؛
10ـ خوارزمى در مناقب، ص 178، از دو طريق؛
11ـ صاحب فرائد، در باب 14، از طريق واحدى در باب 39، از طريق انس و در باب 40، از طريق ابن عباس و عمار؛
12ـ صاحب مواقف، ج 3، ص 276؛
13ـ محب الدين طبرى در رياض، ج 2، ص 227، از عبدالله بن سلام؛
14ـ ابن كثير شامى، در تفسير خود، ج 2، ص 71، از طريق اميرالمؤمنين عليهالسلام .
ب ـ مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى در المراجعات، اخبار صحيح وارده در اين زمينه را در حدّ تواتر دانسته و افزوده است: مفسرين اجماع كرده اند كه آيه ىِ كريمه در حق على عليه السلام نازل شده است و بعضى از اعلام اهل سنت چون قوشجى در مبحث امامت شرح تجريد و غير او اين اجماع را نقل كردهاند.(4)
ج ـ بحرانى در غاية المرام، 24 حديث از كتب عامه و 19 حديث از كتب
( 9 )- خاصه نقل كرده است كه آيه ىِ كريمه در شأن حضرت امير عليه السلام نازل گرديده است.(5)