اما محفل عشق و عاشقی این بار چه با صفا و بیآلایش است. مردی از تبار قافله عشاق، جانبازی جامانده از قافله شهادت، فرمانده ای از سلاله همت و باكری، كنار چند نفر از همسنگران همراهش، در جمعی با صفا و خاكی و در جمع بزرگی از عشایر بلوچستان ایران، و بهمراه آنان و در كنار آنان به خاك و خون كشیده می شود و كبوتر عاشق و خسته روح بزرگش همپرواز و همداستان با عاشقان بی ریا و باصفای عشایری، تا حریم ملكوت اوج می گیرد.
چه زیباست این پیوند خون جامانده ای از قافله شهدای ملت ایران در نبرد ده ساله با همه استكبار، با خون عشایر شهید پروری كه بار كینه و نفرت استكبار را این بار از شرق كشور به دوش می كشند و ضحاك ددمنش، خون این جانباز عاشق و آن جمع پاك عشایری را در هم آمیخت و پیكرهای پاره پاره و گلگون آنان را در آغوش یكدیگر به مجسمه ای از جنایت صفتی و ددمنشی خود و تابلویی از زخم دیرین خون از ملت مسلمان ایران بدل ساخت.
آری، دست كثیف فتنه بیگانه بار دیگر از آستین كافران و ملحدان بیرون آمد و حاج نورعلی شوشتری این پیر قافله خراسانی های شهید را پس از مدال جانبازی كه در جنگبا كفر صدامی به سینه آویخته بود، به افتخار شهادت نائل كرد و او را در میان جمعی از عشایر پاك بلوچستان به ملكوت اعلا پیوست.
چه زیباست این عروج عشایر بلوچ و این رزمنده خراسانی، چه زیباست این عشق آسمانی و عروج عرفانی و چه تیره است روی كفر جهانی كه دست خود را به خون این رزمنده و آن عشایر پاك، در میان جمع بی ریا و با صفا آلود.
سرنگون باد سلسله كفر جهانی و جاوید باد یا شهیدان عشایر و سپاهی مان كه در این حركت كوردلانه، تا حریم ملوكت اوج گرفته و جاویدان شدند.