نامه های بی جواب
چقدر نامه نوشتم به دست بادسپردم
برای آمدنت شب به شب ستاره شمردم
چقدر گرد گرفتم من از اتاق تو مادر
برای باور مردم قسم به جان تو خوردم
در انتظار تو و قاصدی كه هیچ نیامد
هزار مرتبه جانم به لب رسید و نمردم
و عكس های تو را، من امیدوار و صبور
برای هر كه می آمد ز جبهه بردم و بردم
صدای زنگ در، اما، همیشه دغدغه زا بود
نیامدی و من از آن چه خون دل كه نخوردم
چقدر هروله كردم میان كوچه و ایوان
و بال روسری ام را به زیر پلک فشردم
چه پستچی كه از این خانه می گذشت شتابان
چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم
پروانه نجاتی