اجابت با تاخیر
یکى از حالات روحى انسان عجول بودن اوست. آدمى یا بخاطر ترس از دست نیافتن به مطلوب و یا عدم تحمل محرومیت دوست دارد هر چه زودتر به خواستهاش برسد و تأخیر در آن او را مضطرب مىسازد.
بدیهى است این حالت در دعا نیز جلوهگر است انتظار دارد که خداوند نیز کار خود را بر اساس خواهش هاى او قرار داده، بى توجه به نظام هاى مقرر در آفرینش و نیز مصالح و مفاسد خواستهاش، را هر چه سریعتر به اجابتبرساند.
قرآن کریم در آیات زیادى بدین خصیصه انسانى اشاره کرده، تبعیت نظامات عالم را از آن، مایه فساد و تباهى به حساب آورده است. (7)
قرآن مجید پس از این که دعاى حضرت موسى(ع) را دایر بر هلاکت فرعون و اطرافیان او نقل مىکند، این چنین مىفرماید: « قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ.» ؛ «دعایتان - موسى و هارون - به اجابت رسید پایدار بمانید و از جاهلان پیروى نکنید.» (8)
برخى که به خاطر ظرفیت کم و ضعف ایمان خود تا وقتى در رنج و مصیبت واقعند، از نظر معنوى حال خوشى دارند و کمتر مرتکب گناه مىشوند. همین که نجات یافته، در رفاه مادى و سلامت جسمى قرار مىگیرند، از یاد خدا غافل شده، به تدریج همه سرمایههاى معنوى خویش را از دست مىدهند
در روایتى معتبر امام صادق(ع) فرمود: «کان بین قول الله عز و جل: «قد اجیبت دعوتکما» و بین اخذ فرعون اربعین عاما».
فاصله زمانى این گفته خداوند که «دعایتان مستجاب شد» تا انتقام الهى از فرعون، چهل سال بود. (9)
ابابصیر مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: «لایزال المؤمن بخیر و رجاء رحمة من الله ما لم یستعجل فیقنط و یترک الدعاء، قلت له: کیف یستعجل؟ قال: یقول: قد دعوت منذ کذا و کذا و ما ارى الاجابة.»
مؤمن همواره با خیر و سعادت و امید و رحمت الهى همراه است، تا وقتى شتاب کند. در نتیجه ناامید مىشود و دست از دعا بردارد. گفتم: چگونه شتاب مىکند؟ فرمود: این که بگوید: از فلان زمان دعا مىکنم ولى هنوز خواستهام برآورده نگردیده است. (10)
دیده شده است برخى مؤمنان تأخیر اجابت الهى را براى خود نوعى عقب ماندگى معنوى و یا بىتوجهى خداوند را نسبت به خود تلقى مىکنند و از دعا مأیوس مىشوند و گاهى هم مىگویند: خداوند به اهل دنیا و مردم بىبند و باربیشتر توجه دارد و خواستههایشان را زودتر به اجابت مىرساند.
در پاسخ به این توهم، به گفتارى از حضرت صادق(ع) اشاره مىکنیم:
آن حضرت فرمود: «ان العبد الولى لله لیدعو الله عز و جل فى الامر ینویه فیقال للملک الموکل به: اقض لعبدى حاجته و لاتعجلها فانى اشتهى ان اسمع صوته و ندائه، و ان العبد العدو لله عز و جل فى الامرینویه فیقال للملک الموکل به: اقض حاجته و عجلها فانى اکره ان اسمع صوته و ندائه، قال: فیقول الناس: ما اعطى هذا الا لکرامته، ولا منع هذا الا لهوانه».
«بنده دوستخدا او را براى تحقق خواسته خود مىخواند، سپس به فرشتهاى که کارش را بدو سپردهاند گفته مىشود:
حاجتبندهام را عملى کن ولى در آن شتاب مکن زیرا دوست دارم صدایش را بشنوم و راز و نیازش به من برسد - ولى در مقابل - بندهاى که دشمن خداستحاجتش را از او مىطلبد.
آن گاه به فرشته موکل بر او دستور داده مىشود که حاجت او را برآور و در آن نیز تعجیل کن;
زیرا خوش ندارم صدایش به من برسد و از این که با من به گفتگو برخیزد کراهت دارم آنگاه حضرت فرمود: ولى قضاوت مردم در این باره این است که این، دومى، خواستهاش برآورده نشد مگر به خاطر جایگاه خوبى که نزد خدا دارد و آن دیگرى دعایش مستجاب نگردید مگر به واسطه خوارى و پستى او در پیشگاه خداوند». (11)
پىنوشت ها:
1- سوره توبه، آیه 75 -76.
2- الجواهر السنیة، فى الاحادیث القدسیة، شیخ حر عاملى، ص96.
3- سوره صافات، آیه143 - 144.
4- مجمع البیان، ج 8، ص459.
5- انبیاء، آیه87.
6- وسائل الشیعه، ج4، ابواب دعا، باب 10، حدیث 1.
7- براى نمونه: سوره یونس، آیه 11; انعام، آیه 58; عنکبوت، آیه53; اسراء، آیه 11.
8- سوره یونس، آیه89.
9- وسائل الشیعه، ج4، ابواب دعا، باب19، حدیث 2.
10- همان، باب17، حدیث3.
11- همان، باب 21، حدیث 4.