درزیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید.
درزیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید.
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (01-01-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (01-01-2011), خادمه زینب کبری(س) (24-12-2010)
تنها چراغ عمر منی مادر
من نام تو را بدون آنکه از کلمه و لفظ و عقل خود یاری بجویم، با زبان تکرار میکنم. زیرا مانند کودکی هستم که مادرش را صدبار صدا می زند و شادمان و خوش بخت است که میتواند تکرار کند و بگوید: مادر.
اکنون زن، یعنی زنی را ستایش کنیم، که مادر، یعنی منبع فنا ناپذیر حیات است!
تنها زنی که آزار نمیرساند، مادر است.
یگانه داوری که گناه ما را هر چه باشد، میبخشد مادر است.
آغوش گرم مادر را مگر در بهشت بیابیم.
مهربانی که جز در سایه الطافش نمی توان آسود.
اگر عقل و دانش و رفتار ما ساخته پدر و آموزگار باشد، دل ما ساخته و پرداخته مادر است.
مهر و محبت مادر ست که خود را برای سوختن و جان باختن میداند و اجری به جز فدا شدن نمیخواهد مادر است که به پرتگاه نیستی میرود تا عزیمت را از عدم به وجود بیاورد.
اوست که سینه خویش را پیش هزاران بلا سپرمیکند تا موجودی را از عجز و ناتوانی به تاب و توان برساند.
هیچزنی به جز مادر در زندگی پیدا نمیشود که عشق و جوانی و مال و آرزوی خود را در اختیار کسی قرار دهد.
در زندگانی بشر همه چیز مادر است، در حال اندوه و گرفتگی، مادر تسلی بخش است، و هنگام نومیدی و بدبینی او روزنه امید و در روزگار افتادگی و ناتوانی او موجد نیرو و قدرت است.
مادر سرچشمه نوازش و محبت، سکون و آرامش روح است.
مادر، ای جان من ترا قربان ای مرا همچو روح در پیکر
ادر ای زیر مقدمت پنهان جنت خلد و چشمه کوثر
تن و جانم رهین منت توست که تویی مر مرا بهین سرور
تقدیم به همه مادران مهربان
منبع : بر گرفته از کتاب تورا دوست دارم مادر ، نوشته بدر تقی زاده انصاری
نرگس منتظر (30-11-2010), حور العین (30-11-2010)
اي واژه ي بكر جاودانه
اي شعر موشح زمانهاي چشمه ي سينه جوش الهام
اي حس لطيف شاعرانه
اي مطلع و مقطع غزلهااي لطف و ترنم ترانه
شبها كه زديده خواب گيرد
شعرم به سروده ي شبانهبينم كه نشسته اي تو بيدار
بر بستر طفل پر بهانهآوازه ي گرم لاي لايت
افكند طنين عارفانهشاعر نه منم، تويي كه باشد
شعرت همه شور مادرانهاحساس تو را كسي ندارد
از توست مرا هم اين نشانه
نرگس منتظر (03-12-2010)
مادرم با كدامين زبان ميتوان شان والاي تو را ستود.
مادرم با كدامين فكر ميتوان شكوه تو را فهميد.
مادرم با كدامين قلم ميتوان عظمت تو را بر روي كاغذ اورد.
اعتراف مي کنم از تو گفتن و براي تو نوشتن ،
قلمي توانا و هنري بي همتا ميخواهد که شرمگينانه،
من فاقد آنم. اي گوهر هستي!
تو بزرگتر و پرشکوهتر از آني که قلم شکسته اي چون من،
ياراي صعود بهبارگاه آسمانيات را داشته باشد
و فخر خاکساري درگاهت
،رفيع تر از آن است که بتوانم از لذت اغوايش دل بکنم.
مادرم،سلطان قلبم،اي برکت افزاي زندگيم!
تنها نه بخاطر بهشتي که زير پاي توست ،
نه بخاطر لالاييهاي دلنوازت،
نه بخاطر خونواره چشمان خستهات،
نه بخاطر رنجواره بلاکشيات،
نه بخاطر سرشت مهرآگينيات،
نه بخاطر سرسبزي قلب پاکبازت،
نه بخاطر زيبايي نازکي خيالت يا تردي روح دلنوازت،
نه بخاطر پاکي احساس دلارايت، نه بخاطر طراوت آسمان
چشمان ابريت و نه بخاطر...
حقشناسانه تو را ميستايم.
به خاطر شور بالغ خدارنگيات،
بخاطر شاهکار شعور شرف مداريت ،
بخاطر گوهر دردانه حيا و نجابتت،
بخاطر کولاک گرم جوش گذشت و ايثارت ،
بخاطر راز فاخر و حس زيباي مادري ات،
بخاطرترک برداشتن بلور نگاه نگرانت،
بخاطر آتشفشان پرگداز سوختنوساختنت،
بخاطر غرقشدن بلمجواني وآسايشت دردرياي توفانزده بيقراريهاي من و بخاطر همه آنچه که به من دادي يا ندادي و بخاطر خودم که سخت به تو دلبستهام،
ديوانهوار دوستت دارم و مغرورانه بر تو ميبالم و
خاضعانه منتت را ميکشم.
مادرم اي هستي ام از زندگي...
دردانه ي من...
محبوبم...عشقم....
مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم
تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم
وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود
تو مامن و سرپناه من هستی
که مرا از گزندها و آسیب ها حفظ می کنی
من از دیوارها می گذرم و پرواز می کنم
و تمام کارهایی را که باید ، انجام می دهم تا در پناه تو باشم
اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است
...............
نرگس منتظر (03-12-2010)
رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله و سلّم :
الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ .
بهشت ، زير پاى مادران است .
كنزالعمّال : 45439
نرگس منتظر (03-12-2010)
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” استزیباترین خطاب “مادر جان” است“مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشقواژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید
تو که عاشقترین عاشقایی
فرشته ای زعرش کبریاییتو ای مادر صفا و شور خونه
برکت وجودت نور خونه
اگه با این با این ترانه حقیرم
سراپاتو من از طلا بگیرمهنوز شرمندتم ای نازنیم
کلام اول و آخرینممادر توئی جان پناه من
مادر توئی تکیه گاه من
مادر ... مادر ... مادر ....
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (01-01-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (01-01-2011), نرگس منتظر (15-01-2011), خادمه زینب کبری(س) (24-12-2010), شكوه انتظار (17-01-2011)
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (01-01-2011), ملکوت* گامی تارهایی * (01-01-2011), نرگس منتظر (15-01-2011), خادمه زینب کبری(س) (01-01-2011), شكوه انتظار (17-01-2011), عهد آسمانى (15-01-2011)
مادر آنست که گهواره چوبین فرزندش را از لابلای صخره ها و از میان آبشارها و صدها گل زیبای یاسمن بیرون می کشد و با دستان مهرآمیزش آن را تکان می دهد...
مادر آنست که اشکش همچون شبنم بر قلب گلبرگ ، گل عشق است، صدایش هم چون مرغ غزل خوان در طبیعت است و بوسه اش همچون نور خورشید بر سبزه زار است و استواریش همچون کوهی بر دل خاک...تو را ارج می نهم و بوسه میزنم بر خاک پایت
.
.
.
.
.
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (01-01-2011), نرگس منتظر (15-01-2011), خادمه زینب کبری(س) (01-01-2011), شكوه انتظار (17-01-2011), عهد آسمانى (15-01-2011)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)