وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
باران احمق
این است معنی مادر!!!
❤ |
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد.
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت:
باران احمق
این است معنی مادر!!!
salamekhoda (13-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (25-12-2011), خادمه زینب کبری(س) (05-04-2011), سابحات (24-12-2011)
❤ |
ببين مادر اشك سوزانم چه كرد با يادت به دامانم
كه اكنون ندارم به سوي تو راهي كه دور از تو ديگر ندارم پناهي
بيا تا گل آرزوها شود در دل ما شكوفا
رسيد به گهدون فغان دلم شفق شده خونين بسان دلم
بهشت خدا را تو در سينه داري
دل بي غباري چو آيينه داري
شود از تو روشن دل و ديده من
نگاه من گرم تماشا به ياد تو در باغ و صحرا
گويي به هر جا غمگين و تنها
جويم تو را جويم تو را
به ياد آور مرا مادر
به ياد آور مرا مادر
شود از تو روشن دل و ديده من
salamekhoda (13-01-2012), نرگس منتظر (23-12-2011), خادم کریمه اهل بیت (25-12-2011), سابحات (24-12-2011)
❤ |
اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرتخواهی کنم هی میگفت مینا جان تویی؟ هی میگفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز میگفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد. چه مادر و پدرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ما هستن.. ازشون دریغ نکنیم!
salamekhoda (13-01-2012), نرگس منتظر (23-12-2011), خادم کریمه اهل بیت (25-12-2011), خادمه زینب کبری(س) (25-12-2011), سابحات (24-12-2011)
❤ |
نمیدونم چرا بعضی ماها اونقده سنگدل میشیم
یادمون میره که روزی ماهم پیر میشیم
و چشم انتظار
دلم به حال اون میناهایی میسوزه که دلشون رو نمیدونم به چی روزگار خوش کردن
و از عزیز ترین کس شون یعنی مادر
غافل موندن
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
salamekhoda (13-01-2012), مدير اجرايي (24-12-2011), خادم کریمه اهل بیت (24-12-2011), خادمه زینب کبری(س) (25-12-2011), سابحات (24-12-2011)
❤ |
قَال رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم):
الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ.
بهشت زير قدمهاى مادران است.(ميزان الحكمه : ح 22691)
قدر مادرانمان را بدانیم...
إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ
salamekhoda (13-01-2012), مدير اجرايي (13-01-2012), خادمه زینب کبری(س) (25-12-2011)
❤ |
مادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود!اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.یک روز اومده بود دم در مدرسه که منو به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم. آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه؟روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت مامان تو فقط یک چشم داره! فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم. کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد…بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو بخندونی و خوشحال کنی چرا نمیمیری؟اون هیچ جوابی نداد….دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم!سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم، اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی…از زندگی، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من.. اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه هاشو..وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا، اونم بی خبر! سرش داد زدم: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟ گم شو از اینجا! همین حالا! اون به آرامی جواب داد: اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فوراً رفت و از نظر ناپدید شد.یک روز یک دعوتنامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم.بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی کنجکاوی. همسایه ها گفتن که اون مرده! اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که بدن به من:ای عزیزترین پسرم،من همیشه به فکر تو بوده ام..منو ببخش که به خونت اومدم و بچه ها تو ترسوندم!خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میای اینجا.. ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم!وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم!آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی به عنوان یک مادر نمییتونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم؛بنابراین مال خودم رو دادم به تو.. برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه..با همه عشق و علاقه من به تو،مادرتمامان جونمممممممممممم خیلی دوستتت دارمممممممممدلم برات یه ذره شدهههههههه
salamekhoda (13-01-2012), مدير اجرايي (13-01-2012), خادم کریمه اهل بیت (25-12-2011)
دسته گلی برای مادر
مردی مقابل گل فروشی ایستاد. او میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه میکنی؟
دختر گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت: با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ میخرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج میشدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت: میخواهی تو را برسانم؟ دختر گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست!
مرد دیگرنمیتوانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد!
شکسپیر میگوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم میآوری، شاخه ای از آن را همین امروز بیاور
مدير اجرايي (13-01-2012)
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن. . .
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن . . .
وقتی هم که پیر میشن ،
پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!
به سلامتی همه مادرای دنیا…
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (07-04-2012), مدير اجرايي (19-01-2012), نرگس منتظر (16-03-2012), خادم کریمه اهل بیت (07-04-2012), خادمه زینب کبری(س) (16-03-2012), سابحات (18-01-2012), شهیده (15-04-2012), شهاب منتظر (10-04-2012)
خدایا شکر شکر شکر
مادر عزیزم تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم
و همین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود
تو مامن و سرپناه من هستی
که مرا از گزندها و آسیبها حفظ میکنی
من از دیوارها میگذرم و پرواز میکنم
و تمام کارهایی را که باید ، انجام میدهم تا در پناه تو باشم
برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای ببخشم
اما بعد از طوفانهای کوچک
این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (07-04-2012), مدير اجرايي (17-03-2012), نرگس منتظر (16-03-2012), خادم کریمه اهل بیت (07-04-2012), شهیده (15-04-2012), شهاب منتظر (10-04-2012)
❤ |
این حدیث زیبا هم تقدیم به همه مادرای عزیز و مهربان
قَال رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم):
الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ.
بهشت زير قدمهاى مادران است.
(ميزان الحكمه : ح 22691)
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 07-04-2012 در ساعت 21:32
إِلَهِي أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ
فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (07-04-2012), مدير اجرايي (07-04-2012), نرگس منتظر (08-04-2012), خادمه زینب کبری(س) (08-04-2012), شهیده (15-04-2012), شهاب منتظر (10-04-2012)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)