نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اصحاب اخدود

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اصحاب اخدود

    قال تعالى:


    نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ القَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا القُرْآنَ ....


    ما بهترين سرگذشت ها را به وسيله ى اين قرآن به تو وحى كرديم.....




    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم

    قُتِلَ أَصحَب الاُخْدُودِ(4)
    النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ(5)
    إِذْ هُمْ عَلَيهَا قُعُودٌ(6)
    وَ هُمْ عَلى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شهُودٌ(7)
    وَ مَا نَقَمُوا مِنهُمْ إِلا أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الحَمِيدِ(
    الَّذِى لَهُ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ شهِيدٌ(9)

    ترجمه
    هلاك شدند ستمگرانى كه براى سوزاندن مؤ منين چاله هايى پر از آتش مى ساختند؛(4)
    آتشى كه براى گيراندنش وسيله اى درست كرده بودند.(5)
    در حالى كه خودشان براى تماشاى ناله و جان دادن و سوختن مؤ منين بر لبه آن آتش مى نشستند.(6)
    و خود نظاره گر جنايتى بودند كه بر مؤ منين روا مى داشتند.(7)
    در حالى كه هيچ نقطه ضعفى و تقصيرى از مؤ منين سراغ نداشتند بجز اينكه به خداى مقتدر حميدى ايمان آورده بودند.(
    ملك آسمانها و زمين از آن اوست و خدا بر همه چيز شاهد و نظاره گر است .(9)
    سوره مباركه بروج



    سرگذشت اصحاب اخدود

    ذونواس آخرین پادشاهی است که از طائفه حمیر بسلطنت رسید و زمام امور مردم را بدست گرفت .

    او دین یهود را پذیرفت و آنرا دین رسمی ، اعلام کرد درحالیکه یهودیت با آمدن عیسی بن مریم ازبین رفت و خط بطلان بر آن کشیده شد .

    ذونواس مبارزه شدیدی با دین مسیح ، آغاز کرد و برای ازبین بردن آن ، بکوشش و فعالیت دامنه داری دست زد ، یهودیان را محترم شمرد و مسیحیانرا بیرحمانه گردن میزد و نابود میساخت .

    او تصمیم قطعی گرفته بود که دین یهود را در سراسر روی کره ، دین رسمی بشر قرار دهد و سایر ادیان را نابود گرداند ، و برای انجام این مقصود ، از هیچگونه اقدامی خود داری نمیکرد ، بهر شهر و کشوری که دینی غیر از دین یهود وجود داشت ، لشکر کشی میکرد و اهالی آنرا مجبور باستعفاء از دین خود و پیروی از کیش یهود مینمود .

    روزی باو خبر دادند که اهالی نجران ، آئین مسیح را پذیرفته اند و جز چند نفر انگشت شمار ، همه از یهودیت روی گردانده اند .

    این خبر ، چنان ذونواس را ناراحت و غضبناک کرد که خواب و آسایش بر او حرام شد و در همان لحظه آماده جنگ با نجرانیان گردید .

    سپاه خود را تجهیز نمود و با ارتش بیشماری ، بسوی نجران حرکت کرد ، از حادثه مسیحی شدن نجرانیان میخروشید و برای آن مردم بینوا تصمیم های خطرناک میگرفت .

    کم کم سپاهش ، بنجران نزدیک شد و بیرون آن منطقه منزل کردند ، ذونواس مأمورینی بنجران فرستاد و رجال و اشراف آنرا احضار کرد ، چون بحضورش آمدند ، آنانرا مخاطب قرارداد و چنین گفت :

    بمن خبر رسیده که اهالی نجران ، باغوغای یکمرد مسیحی بنام ( دوس ) از آئین یهودیت دست کشیده اند و کیش نصرانیت را اختیار کرده اند ، اینک من با این سپاه مجهز آمده ام تا دیگر باره دین یهود را در این منطقه برقرار سازم و اساس نصرانیت را از میان براندازم ، غرض از احضار شما آنستکه : شما بزرگان و خردمندان نجران بروید دورهم بنشینید ، تبادل نظر کنید و یکی از این دو راهی که من بشما می گویم برای خود انتخاب نمائید :

    من در درجه اول بشما پیشنهاد میکنم که بدین سابق خود یعنی کیش یهودیت برگردید و از این انحراف توبه کنید .

    اگر حاضر بپذیرفتن این پیشنهاد نیستید بدانید که شما را بسخت ترین وجه مجازات می کنم و احدی از منحرفین شما را باقی نمی گذارم .

    بزرگان نجران ، با روحیه ای قوی و بیانی محکم که از یک ایمان راسخ حکایت میکرد در جواب آن مرد سرکش چنین گفتند :

    ما را احتیاجی بمشورت و تبادل افکار نیست ، ما دین حق را یافته ایم و پیروی آن را قبول کرده ایم در راه دین از هیچ نوع عقوبتی باک نداریم و جانبازی در راه حق و حقیقت را بهترین افتخار می شماریم .

    ذونواس که انتظار چنین پاسخی نداشت ؛ دستور داد گودالهائی ( اخدود ) در زمین کندند ، در آن گودالها آتش عظیمی افروختند آنگاه خود و سپاهیانش در کنار گودالها به تماشا ایستادند سپس دستور داد مؤمنین را حاضر کنند مأمورین او در نجران جستجو می کردند و هر کس بآئین مسیح ایمان آورده بود می آوردند و در میان آتش میافکندند .

    جمعی را در آتش سوزانید گروهی را با شمشیر بقتل رسانید ، عده ای را گوش و دست و پا برید و نجرانرا از مؤمنین بمسیح خالی کرد .

    در این حادثه بیست هزار نفر را ذونواس ازبین برد و دیگر باره کیش یهودیت را در نجران برقرار ساخت .

    یکی از مسیحیین نجران وقتی جریان ذونواس و قتل عام مسیحی ها را دید همان ساعت بر اسب راهواری نشست و راه روم را در پیش گرفت .

    شب و روز راه پیمود ، از دشتها و بیابانها گذشت ، کوه ها و تپه ها را از زیرپا گذرانید ، تا خود را بدربار قیصر امپراطور روم رسانید و حادثه دلخراش نجران را موبمو برای قیصر نقل کرد و برای سرکوبی از او استمداد نمود .

    چون قیصر نصرانی بود از شنیدن حادثه نجران افسرده شد و بآنمرد گفت : کشور شما با ما خیلی فاصله دارد و لشکر کشی خالی از اشکال نیست ولی من نامه ای بنجاشی پادشاه حبشه می نویسم و سرکوبی ذونواس را بعهده او میگذارم ، زیرا نجاشی هم تابع کیش مسیح است و هم با یمن و مرکز فرمانروائی ذونواس مجاور است و برای او جنگیدن با ذونواس آسان است .

    باین ترتیب قیصر نامه ای بنجاشی نوشت و سرکوبی ذونواس و همچنین یاری کردن دین مسیح را از او خواستار شد .

    آنمرد نامه قیصر را گرفت و بسوی حبشه عزیمت کرد چون بدربار نجاشی رسید ، نامه را تقدیم کرد و ضمناً از بیرحمی و وحشیگری ذونواس و سپاهش شرحی بعرض رسانید .

    نجاشی برای جنگ با یمن آماده شد و با سپاهش از حبشه خیمه بیرون زد ، چون بحوالی یمن رسید ذونواس با لشکر خود آنها را استقبال کرد و جنگ های خونینی میان سپاه یمن و حبشه واقع شد ولی جنگ بنفع نجاشی خاتمه یافت و ذونواس و جمعی از یهودیانرا از دم شمشیر گذرانید و یمن را ضمیمه حبشه ساخت .

    با کشته شدن ذونواس بازار یهودیت کساد شد و دیگر باره آئین مسیح رواج کامل یافت و دین رسمی اعلام گردید .



  2. تشكر


  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi