نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: فلسفه لعن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض فلسفه لعن

    چرا شیعه دشمنان اسلام و مسلمین و پیامبر(صلى الله علیه وآله ) و اهل بیتش را لعن مى كند؟ آیا واژه لعن و به طور كلّى تبرّى، موجب خشونت گرایى و دشمن تراشى نیست؟ آیا موجب تفرقه بین مسلمانان و در نتیجه، تسلط كفّار نمى گردد؟ بهتر آن نیست شیوه اى دیگر پیش روى قرار دهیم، به جاى گلوله از گل سخن بگوییم و استراتژى «صلح و سكوت و سلام» را برگزینیم؟ اینها سؤال ها و اشكال هایى است كه از طرف مخالفین مطرح مى شود، ونیز گاهى مشاهده مى شود كه در بین جوان ها نیز این سؤال مطرح است كه: چرا ما دشمنان گذشته خود را لعن مى كنیم و از آنان تبرّى مى جوییم؟ در این قسمت به این موضوع مهم مى پردازیم .
    لعن در لغت
    راغب اصفهانى مى گوید: «لعن به معناى طرد و دور كردن با غضب است. لعن اگر از جانب خدا باشد در آخرت به معناى عقوبت و در دنیا به معناى انقطاع از قبول رحمت و توفیق است. واگر از انسان باشد به معناى دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».( مفردات راغب، ص471، 3.)
    طریحى مى گوید: «لعن به معناى طرد از رحمت است».( مجمع البحرین، ج6، ص309.)
    ابن اثیر مى گوید: «اصل لعن به معناى طرد و دور كردن از خداست. و از خلق به معناى سبّ و نفرین است(النهایة، ج 4 ص 330.)
    لعن در پرتو قرآن و روایات
    خداوند متعال در قرآن كریم 37 بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یك بار با انتساب به مردم به كار برده است. و این حدّ به كار بردن این واژه فى حدّ ذاته دلیل بر مشروعیت لعن از حیث اصل اوّلى است. و در قرآن هیچ موردى وجود ندارد كه ازلعن نهى شده باشد، در حالى كه از سبّ نهى شده است ؛ آن جا كه مى فرماید " وَلاتَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللهِ فَیَسُّبُوا اللهَ عَدْواً " (انعام آیه 108.) ؛ «و شما مؤمنان به آنان كه غیرخدا را مى خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنان هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشمنام دهند».
    همچنین با مراجعه به سنت نبوى پى مى بریم كه پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) تعبیر «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیارى، حتى در خصوص مسلمانان و برخى از صحابه به جهت كارهاى زشتى كه از آنها صادر شده بود به كار برده است ؛ نهى هایى كه با غضب شدید همراه بوده است . با مراجعه به موسوعه هایى كه در مورد احادیث نبوى نوشته شده پى مى بریم كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیش از سیصد مورد بر دیگران لعن كرده اند.( موسوعة اطراف الحدیث النبوى، ج6، ص 594 ـ 606.)
    پیامبر(صلى الله علیه وآله) می فرمایند: «خدا لعنت كند شراب، شرابخوار، ساقى، بایع و مشترى آن را.»( سنن ابى داود ج 3 ص 324.) و نیز فرمود: «خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را در قضاوت»( مسند احمد ج 2 ص 387.) و نیز فرمود: «خدا لعنت كند ربا و گیرنده و دهنده و نویسنده و شاهد... آنرا. »(الجامع الصغیر ج 2 ص 406.).

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكر


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن

    مصادیق لعن در قرآن كریم

    با مراجعه به قرآن كریم پى مى بریم كه خداوند متعال لعن را در چهار مورد به كار برده است:
    1 ـ در مورد ابلیس ، آن جا كه مى فرماید:« وَإنَّ عَلَیْكَ لَعْنَتى إِلى یَوْمِ الدِّینِ .ــ وهمانا لعنت من برتوست تا روز جزا».( ص آیه 78)
    2 ـ در مورد عموم كافرین ، آن جا كه مى فرماید: « إنَّ اللهَ لَعَنَ الْكافِرینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعیراً . ـــ همانا خداوند لعنت كرده كافران را و براى آنان جهنم را آماده نموده است». (احزاب آیه 64.)
    3 ـ در مورد اهل كتاب به طور عموم و یهود به طور خصوص ؛ آن جا كه مى فرماید: « لُعِنَ الَّذینَ كَفَرُوا مِنْ بَنى إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعیسَى بْنِ مَرْیَمَ . ــ لعنت شدند كسانى كه از بنى اسرائیل كافر شدند، به زبان داود و عیسى بن مریم» (مائده آیه 78.)
    4 ـ مواردى كه لعنت بر عنوان عامّى وارد شده، كه قابل انطباق با مسلمین است; مثال:
    الف) عنوان ظالمین: « ألا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمینَ . ــ آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است». (هود آیه 18.)
    ب) عنوان كاذبین: « وَالْخامِسَةُ أنَّ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیهِ إنْ كانَ مِنَ الْكاذِبینَ . ــ و بار پنجم قسم یاد كند كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ گویان باشد» (نور آیه 7. )
    ج)عنوان ایذاء رسول صلى الله علیه وآله: « وَالَّذینَ یُؤْذوُنَ اللهَ وَرسُولَهُ لَعَنَهُمَ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ـــ وكسانى كه خدا و رسول را اذیت مى كنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است.» (احزاب / 57)
    د) عنوان رمى محصنات به زنا: « إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ. ـــ كسانى كه به زنان با ایمان و پاك دامن بى خبر از كار بد تهمت بستند محققاً در دنیا و آخرت ملعون شدند» (نور/23)
    هـ ) عنوان قتل مؤمن:« وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجززاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَغَضَبَ اللهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذابَاً عَظیماً . ــ وهركس مؤمنى را به عمد بكشد مجازاتش آتش جهنم است كه در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعنت كند، و عذابى بسیار شدید برایش مهّیا سازد».(نسا/93)
    و) عنوان نفاق: « وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقینَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْكُفّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فِیها هِىَ حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقیمٌ . ــ خدا مرد و زن از منافقان و كافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ براى كیفر آنان كافى است، و خدا آنان را لعن كرده و براى آنان عذاب ابد است».(توبه/68)
    ز) عنوان فساد و قطع رحم: « فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُوْلَئِكَ الَّذِینَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ .ــ شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روى برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم كنید باز هم امید دارید؟ اینان همین منافقانند كه خدا آنان را لعن كرده و گوش و چشمشان را كور گردانید.» (محمد/22 و 23)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكر


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن

    حكمت لعن و تبرّى

    در روایات اسلامى به حبّ و بغض توجّه خاص شده است ؛ چه در سطح كلىّ ، آن جا كه مى فرماید: «هل الإیمان إلاّ الحبّ و البغض ــ آیا دین غیر از حبّ و بغض است»( كافى، ج2، ص125، ح5; بحار الانوار، ج66، ص241، ح16)، و چه در مورد و مصداق خاص، همانند آن كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به علىّ(علیه السلام) مى فرماید: «یا علىّ حبّك ایمان و بغضك نفاق ـــ اى على! حب تو ایمان و بغض تو نفاق است.» (معانى الأخبار، ص206; بحار الانوار ج30، ص42، ح13)
    امّا چرا حبّ و بغض تا این اندازه در نگاه اهل بیت (ع) مهمّ است؟
    1 . حبّ و بغض دو نیروى بسیار عظیم اند كه اگر در حدّ كمال در وجود انسان یافت شوند، اثر بسیار عظیمى خواهند داشت ؛ مثلا كسى كه محبّت شخصى را به جهت آن كه مظهر همه خوبى هاست در دل داشته باشد، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبى هاست و این عشق و محبّت نیروى بسیار عظیمى است كه مى تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و او را به سوى محبوب اصلى ـ كه همان خداوند متعال است ـ سوق دهد. و این همان كمال و سعادت مطلوب انسان است.
    2 ـ از طرفى دیگر، بغض نیز در صورتى كه در دل انسان نسبت به یك نفر كه كاملا شقى است به وجود آید، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت ها جمع مى شود تا از آن شخص بیزار شود، و این در حقیقت بیزارى از بدى ها و از هر آن چیزی است كه انسان را از خدا دور مى كند.
    3 ـ اسلام بر خلاف برخى ادیان، مانند سكه دو رویى است كه به لحاظ ضرورت اجتماعى به هر دو امر مهمّ (تولّى و تبرّى) سفارش كرده است. انسان نمى تواند خوب و بد و یا مظهر خوبى ها و بدى ها، را با هم دوست داشته باشد، زیرا دو امرِ متضادند.
    4 ـ روان شناسان نیز بر این امر مهم تأكید دارند كه بهترین راه (عمومى و خصوصى) براى تشوق مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و بدى ها ارائه الگوهایى كامل از هر دو طرف است، كه از حیث ادبى و هنرى و روانى اثر بسیارى در جامعه مى تواند داشته باشد.
    5 ـ حبّ و بغض تنها در قلب نمى ماند، بلكه ظهور و بروز دارد و مادامى كه با منع شرعى و عقلى مزاحمت نكند اشكالى ندارد، بلكه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روان شناختی نیز قابل تأمّل است، زیرا ابراز و اظهار یك مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملكه شدن آن مى شود. از همین رو ابراز تبرّى و تولّى در ساختن شالوده روحى انسان بسیار مؤثر است.
    6 ـ تبرّى و تولّى و لعن كردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است; اعلان خطر است به مردم كه اى مردم! مواظب باشید دشمنانى در كمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع كرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند، مواظب باشید که از آنان پیروى نكنید. اعلان بشارت است به مردم در این كه: ما الگوهایى بسیار كامل و خوب داریم كه اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروى كنید، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقاى الهى خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منكر اجتماعى است
    7 ـ اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) از جهاتى مورد توجه خاص مسلمانان اند، زیرا آنان كسانى اند كه پیامبر (ص) را درك كرده و از او سخن شنیده و سیره عملى اش را مشاهده نموده اند. از طرفى، به جهت فداكارى هایى كه برخى از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته اند قابل تقدیرند; از همین رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوى دیگر، كسانى كه سدّ راه پیشرفت واقعى اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامى مى شدند، بزرگ ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده اند، به همین علت است كه الگوهاى خوب و بد از میان صحابه انتخاب مى شود.
    با این وصف، به این نتیجه مى رسیم كه مسئله تولّى و تبرّى و لعن از
    ضروریات اجتماعى و از راه هاى سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دورى از فساد و تباهى است. آرى، آنچه در باب لعن از آن نهى شده این است كه لعن ذكر دائمى انسان باشد، همان گونه كه در روایات به صیغه مبالغه از آن نهى شده است. در مصادر حدیثى عامه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد است كه مؤمن، لعّان( بسیار لعن كننده ) نیست.( كنز العمال، ج1، ص146، ح720.) ولى مرحوم فیض كاشانى آن را به لحاظ كمّى و عددى گرفته و حدیث را این گونه معنا كرده است: «مؤمن نباید همه را لعنت كند، ولى از لعن مستحقان جلوگیرى نكرده است، وگرنه مى فرمود: «لاتكونوا لاعنین» زیرا بین این دو تعبیر فرقى است كه اهل ادبیات مى فهمند.( المحجّة البیضاء، ج5، ص222)
    چگونه ممكن است كسى تبرّى را از مستحقّ آن مضایقه كند، در حالى كه خداوند متعال مى فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً .ـــ براى شما مؤمنان بسیار پسندیده و نیكوست كه به ابراهیم و اصحابش اقتدا كنید كه آنان به قوم خود گفتند: ما از شما و بت هاى شما كه به جاى خدا مى پرستید به كلّى بیزاریم. ما مخالف و منكر شماییم و همیشه میان ما و شما كینه و دشمنى خواهد بود».( ممتحنة آیه 4 )
    محلّ نزاع کجاست؟
    حقیقت این است كه بین هیچ مذهبى از مذاهب اسلامى در اصل مسئله لعن اختلاف چندانى نیست و فقط برخى از افراد ساده لوح و خشك ، در اصل مسئله احتیاط می ورزند، ولى اكثر قریب به اتفاق علمای مذاهب ، اصل جواز لعن را قبول دارند، واگر اختلافى هست در متعلّق و محلّ لعن است.
    همان گونه كه گفته شد، شیعه امامیه لعن را برای برخى از صحابه كه منشأ فساد در جامعه عصر خود و بعد از آن تا روز قیامت شده اند نیز ، به كار مى برد. و از آن جا كه صحابه، مورد توجه خاص ، و براى عموم مردم محك دین هستند ، شیعه امامیه ضروری مى داند كه با اعلام برائت از آنان مردم را از این خطر بزرگ آگاه سازد، كه این فرد یا دسته خطر سازند ؛ تا مردم از او و دسته و طرفدارانش دورى گزینند و در راه و عقیده اش قرار نگیرند و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهى از منكر است. ولى اهل سنت مى گویند: كارى به صحابه نداشته باشید، همه را تقدیس كنید، و لو احیاناً كار زشتى انجام داده اند، چون اینها واسطه فیض تشریع از طریق پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ما مى باشند؛ و پیامبر (ص) همه را قابل اقتدا معرّفی کرده است. ولى شیعه امامیه به این نكته نیز توجه دارد كه با وجود امامان معصوم و رهبران الهى ـ كه مورد توجه خاص خدا و رسول بوده اند ـ قدح و تضعیف و تبرّى از برخى صحابه مشكلى ایجاد نمى شود. ما ـ همانند برخى از منصفان اهل سنت ـ عدالت كلّ صحابه را قبول نداریم، به نصّ آیات و روایات صحیح اسلامى از طریق فریقین، برخى از صحابه كارهاى بسیار زشتى انجام داده اند كه بعضى از آنها جنبه شخصى نداشته، بلكه سبب انحراف عظیم در جامعه اسلامى شده است ؛ از همین رو لعن آنان هیچ مشكلى در دین به وجود نخواهد آورد. این موضوع در بحث «عدالت صحابه» به طور مفصل بیان شده است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. تشكر


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن

    تصریح قرآن و سنت به لعن برخى از صحابه.

    قبلا اشاره شد كه قرآن كریم لعن را در چهار محور به كار برده است كه قسمت چهارم از آن ، مورد نظر ماست، كه با اطلاق لعن بر مورد عام شامل برخى از صحابه نیز شده است، و حتى در برخى از موارد شخص خاصّی صحابى لعن شده است ؛ از آن جمله این آیه شریفه است: « وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً كَبِیراً . ـــ اى رسول ما به یاد آور وقتى را كه به تو گفتیم خدا البته به همه افعال و افكار مردم محیط است و ما رؤیائى كه به تو ارائه دادیم جز براى آزمایش و امتحان مردم نبود، و درختى كه به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذكر این آیات عظیم آنان را مى ترسانیم و لكن بر آنان طغیان و كفر و افكار شدید چیزى نیفزاید».( اسراء آیه 60)
    مفسران در ذیل این آیه مى گویند: مراد از شجره ملعونه در قرآن، شجره و اصل و نسب حكم بن ابى العاص است و مقصود از خواب و رؤیا، رؤیایى است كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خواب دیدند كه فرزندان مروان بن حكم یكى پس از دیگرى بر منبرش مى نشینند».( تفسیر فخررازى، ج20، ص237; تفسیر قرطبى، ج10، ص281، تفسیر روح المعانى، ج15، ص105.)
    هم چنین پیامبر (صلى الله علیه وآله) در موارد زیادى برخى از صحابه را لعن كرده كه از مشهورترین آنها و فرزندان اوست. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «واى بر امّت من از آنچه در صلب او (حكم بن ابى العاص) است».( مستدرك حاكم، ج4، ص481; صواعق المحرقه، ص179 ودر المنثور، ج4، ص191.)
    نصر بن مزاحم منقرى به سند خود از براء بن عازب نقل مى كند: روزى ابوسفیان با فرزندش (معاویه ) بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد، حضرت فرمود: «بارخدایا! لعنت فرست بر تابع و متبوع(وقعه صفین، ص217) یعنى بر معاویه و ابوسفیان.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. تشكر


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن

    لعن نوع و شخص

    ابو حامد غزالى در مورد لعن قاعده اى را ابداع كرده كه با روایات ذكر شده منافات دارد، وی گفته است: لعن بر دو نوع است: قسمى از آن جایز است و آن لعن بر عنوان كلّى است با اوصاف خاص، مثل: «لعنة الله على الكافرین و المبتدعین و الظالمین وآكلى الربا و...» وقسمى دیگر لعن شخص خاص و معین است كه خطر آن بزرگ است، مثل این كه بگوید: خدا زید را لعنت كند و... و اگر بر فرض خواستید شخص معیّنى را كه كفر یا فسقش ثابت شده لعن كنید، او را با تعلیق لعن كنید، به این معنا كه بگویید اگر او توبه نكرده است ، خدا لعنتش كند(احیاء علوم الدین، ج3، ص133 ـ 135.) ابن تیمیه نیز شبیه همین تفصیل را در كتاب الفتاوى الكبرى نقل كرده است(الفتاوى الكبرى، ج4، ص220)
    در این جا ذكر چند نكته در جواب این دو لازم است:
    1 ـ همان طور كه اشاره شد، لعن برای این است که مردم الگوهای خوب و بد را بشناسند ؛ و افراد و اشخاصند كه الگو قرار مى گیرند، نه انواع ؛ از همین رو در اظهار ولایت و برائت نیز باید افراد مورد نظر باشند.
    2 ـ در روایاتى كه به آن اشاره شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) افراد خاصی را بدون تقیید مورد لعنت قرار داده اند. در روایت است كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) تایك ماه كامل ، قاتلان اصحاب بئر معونه را در نمازهایش لعنت مى كرد. و اگر در موردى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از لعن نهى كرده است باید آن را توجیه نمود، مانند حدیثى كه بخارى آن را روایت كرده كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در موارد متعددى به شارب خمر حدّ جارى ساخت، ولى از لعن كردن او نهى فرمود(صحیح بخارى، ج8، ص14.
    ) و حال آنكه پیامبر بنابر نقل روایات دیگر شرابخوار را لعن كرده است(جامع الصغیر ج2 ص406) بنا بر این ، این مورد خاصّ باید از درستی توجیه شود که چرا پیامبر (ص) بعد از اجرای حدّ از لعن آن شخص نهی فرمودند. و شاید وجه این امر این باشد که اجرای حدّ معمولاً موجب می شود که شخص معصیت خود را ترک کند یا آن را علنی نکند. لذا وقتی بر کسی حدّ جاری شد فرض بر این است که او از معصیت خود دست برداشته است. پس تا بار دیگر آن معصیت از او سر نزده است نمی توان او را لعن نمود.
    3 ـ مورد بحث ما در مواردى است كه اشخاص فاسق بر فسق و گمراهى و ضلالت باقى بوده و با آن از دنیا رفته اند. ما این گونه افراد را لعن مى كنیم ؛ كسانى كه با انحرافاتشان مسیر جامعه اسلامى را به گمراهى كشانده اند، كه آثارش تا كنون وجود داشته و بر جاى مانده است.
    4 ـ بدى ها را مى توان بر دو نوع تقسیم نمود: یكى آن كه جنبه شخصى دارد، مثل شرب خمر و غیره، و دیگرى گناهانی که جنبه عمومى داشته و باعث انحراف جامعه می شوند و مورد الگوبرداری قرار می گیرند. مثل بدعت گذارى در دین. اگر لعن شخص جایز است در قسم دوم است نه در قسم اول ؛ زیرا لعن در قسم اوّل در حقیقت از مصادیق غیبت و اشاغه بدیهاست، كه اسلام از آن نهى اكید كرده است. لعن امثال ابوسفیان و معاویه و ... توسط پیامبر (ص) نیز از قبیل لعن قسم دوم بوده است . حتّی گاه خود اصحاب نیز برخی از اصحاب دیگر را مورد لعن قرار می دادند. در تاریخ آمده است كه عمر بن خطاب ، خالد بن ولید را به جهت كشتن مالك ابن نویره مورد لعنت قرار داد(تاریخ طبرى، ج2، ص241; كامل بن اثیر، ج3، ص358 وشرح ابن ابى الحدید، ج1; ص179.) امام على(علیه السلام) نیز عبد الله بن زبیر را در روز قتل عثمان لعن و نفرین كرد(مروج الذهب، ج2، ص54.) هم چنین، عبد الله بن عمر ، فرزندش را سه بار لعن و نفرین كرده است(جامع بیان العلم و فضله، ج16، ص414، ح45174).

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. تشكر


  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : فلسفه لعن

    لعن آری ولی سبّ هرگز.

    آنچه را كه مورد بحث قرار داده و جواز و رجحانش را ثابت كردیم، لعن و نفرین بود نه سبّ، زیرا بین این دو واژه فرق است. سبّ در لغت به معناى شتم و دشنام است.( النهایه، ج4، ص330، صحاح اللغه، ج1، ص144; لسان العرب، ج1، ص455 و مجمع البحرین، ج2، ص80) طریحى مى گوید: شتم آن است كه توصیف كنى چیزى را به صفتى كه در آن نقص است.( مجمع البحرین، ج6، ص98)
    اسلام نه تنها اجازه لعن و نفرین را در مورد مستحقین آن داده است، بلكه آن را امر راجح مى داند ولى از سبّ و شتم به شدّت نهى نموده است ؛ خداوند متعال مى فرماید: « وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْم... ـــ و شما مؤمنان بر آنان كه غیر خدا را مى خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روى دشمنى و جهالت خدا را دشنام دهند».( انعام آیه 108 ) هنگامى كه امیر المؤمنین (علیه السلام) شنیدند كه عمرو بن حمق و حجر بن عدى ، در جنگ صفین ، اهل شام را سبّ مى كنند، آنان را از این عمل باز داشته و فرموند: «من بر شما كراهت دارم كه بسیار سبّ كننده باشید، ولى اگر اعمال آنان را توصیف كرده و احوال آنها را به مردم گوشزد كنید بهتر است...»( نهج البلاغه، ج2، ص211، كلام 201; الاخبار الطوال، ص165 و تذكرة الخواص، ص154.)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  13. تشكر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi