نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: ۩^^❀^^۩ داستان هایی از زندگی امام جواد (ع)۩^^❀^^۩

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    ۩^^❀^^۩ داستان هایی از زندگی امام جواد (ع)۩^^❀^^۩




    آیا از مرگ می ترسی؟



    امام جواد علیه السلام به عیادت یكی از اصحابش كه بیمار شده بود رفت در حالیکه آن شخص گریه می‎كرد
    و در مورد مرگ بی‎تابی می‎نمود.
    حضرت به او فرمود:

    «ای بنده خدا! آیا از مرگ می‎ترسی؟»

    دلیل آن این است كه نمی‎دانی ماهیت مرگ چیست؟
    آیا اگر پلیدی ها تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراحات و زخم‎های پوستی
    در بدن تو پدید آید و بدانی كه غسل كردن و شستشو در حمام، همه این زخم‎ها را از بین می‎برد،

    آیا نمی‎خواهی كه وارد حمام شوی و بدنت را شستشو نمایی و از زخم‎ها و آلودگی‎ها پاك گردی؟
    و یا میل نداری به حمام بروی و با همان آلودگی و زخم‎ها باقی بمانی!

    بیمار عرض كرد:
    البته دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم.

    امام جواد علیه السلام فرمود:
    مرگ (برای مؤمن) همان حمام است و آن آخرین پاكسازی از آلودگی گناهان و شستشوی ناپاكی‎ها است. بنابراین وقتی كه به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی، در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیده‎ای و به سوی خوشحالی و شادی روی آورده‎ای»

    بیمار از فرموده‎های امام جواد علیه السلام قلبی آرام پیدا كرد و خاطرش آسوده شد
    و عافیت و نشاط پیدا كرد و با آرامش استوار دلهره و نگرانی‎اش از بین رفت.


    آری وقتی كه انسان از نظر فكری، روحی، روانی و با پشتوانه ایمان و عمل صالح، خود را آماده سفر آخرت كند،
    ترس را هنگام مرگ به خود راه نمی‎دهد و در می‎یابد كه در حقیقت با این سفر، به سوی نجات و رهایی از رنج‎ها،
    و روی آوردن به شادی‎ها انتقال پیدا خواهد كرد.

    منبع: معانی الاخبار، ص 290 .







    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 01-10-2013 در ساعت 01:26
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  2. تشكرها 6

    parsa (09-11-2010), فاطیما (10-03-2014), مدير اجرايي (06-10-2013), نرگس منتظر (05-10-2013), خادم کریمه اهل بیت (07-10-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    378
    نوشته
    9,715
    تشکر
    5,211
    مورد تشکر
    11,680 در 5,265
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ۩^^❀^^۩ داستان هایی از زندگی امام جواد (ع)۩^^❀^^۩




    یگانگی و درك خداوند سبحان


    داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله جعفر، معروف به ابوهاشم جعفری
    نوه پنجم جعفر بن ابی طالب معروف به جعفر طیار،

    از اصحاب بزرگ، چهار امام است .

    وی محضر امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسكری علیهم السلام را درك كرد
    و به حضور مقدس امام زمان (عج) نیز نایل شد .

    ابوهاشم می‎گوید: به امام جواد علیه السلام عرض كردم: خداوند می‎فرماید:
    " قل هو الله احد "؛
    احد به چه معناست؟
    حضرت فرمود:
    احد یعنی كسی كه همه صفات وحدانیت در او جمع است .
    حضرت ادامه داد:
    " آیا آیه دیگر قرآن را شنیده‎ای كه خداوند می‎فرماید:
    اگر از این كافران مشرك بپرسی آسمان‎ها و زمین را چه كسی آفریده است؟
    و خورشید و ماه در تسخیر كیست؟
    به یقین آنان می‎گویند،
    خدا ."
    آیا پس از این نیز می‎توان شریكی برای خداوند تصور كرد؟
    ابوهاشم نقل می‎كند از حضرت پرسیدم:
    معنای آیه دیگر قرآن كه او را هیچ چشمی درك نمی‎كند و حال آن كه او بینندگان را مشاهده می‎كند، چیست؟
    امام جواد علیه السلام فرمود:
    ای ابوهاشم، دقیق‎تر از ادراك چشم‎ها، ادراك دل‎هاست .

    در حال حاضر تو می‎توانی در خاطر و ذهن خود
    "سند" و "هند"
    و شهرهای دیگر را كه نرفته‎ای مجسم كنی در حالی كه مشاهده آنها با چشم برای تو مقدور نیست .
    خداوند را با چشم دل‎ها نمی‎توان درك كرد تا چه رسد به درك و مشاهده آن با چشم (سر).


    منبع:
    اصول كافی، ج 1 ،ص 98/ کتاب الامام الجواد علیه السلام
    من المهد الی اللحد، ص172/ الاحتجاج ، ج 2، ص 238





    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 01-10-2013 در ساعت 01:27
    امضاء



    جهان در حسرت آيينه مانده ست

    گرفتار غمي ديرينه مانده ست

    شب سردي ست بي تو بودن ما

    بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟


  5. تشكرها 5


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    طواف به نیابت مادرم فاطمه علیهاالسلام



    علی بن مهزیار از موسی بن قاسم نقل کرده است که به ابوجعفر ثانی
    (امام جواد علیه السلام) عرض کردم: من تصمیم داشتم به نیابت از
    شما و پدر بزرگوارتان طواف به جا آورم.

    عده‎ای گفتند:از جانب اوصیاء نمی‎توان طواف کرد.
    امام فرمود: هر چه توان داری برای ما طواف به جا آور که جایز است.


    بعد از سه سال باز به خدمت حضرت رسیدم و عرض کردم:
    من در گذشته برای طواف از جانب شما و پدرتان اذن خواستم،
    شما هم اذن فرمودید و من نیز این کار را انجام دادم، اما بعد از آن
    مطلبی به دلم افتاد و بدان عمل کردم،

    حضرت فرمود: آن چه بود؟ عرض کردم:
    روزی به نیابت رسول خدا صلی الله علیه و آله طواف کردم،
    امام سه بار فرمود: درود خدا بر رسولش باد.


    (خدمت حضرت ادامه دادم) روز دوم از طرف امیرمؤمنان، روز سوم
    از طرف امام حسن، روز چهارم از طرف امام حسین، روز پنجم از طرف
    حضرت علی بن الحسین، روز ششم از طرف امام محمد باقر، روز
    هفتم از طرف جعفر بن محمد، روز هشتم از جانب پدرتان، موسی بن جعفر
    روز نهم از طرف پدرتان، علی بن موسی علیهم السلام و روز
    دهم از طرف شما طواف به جا آوردم، و اینانند کسانی که ولایتشان دین من است.

    امام جواد علیه السلام فرمود: در این صورت به خدا سوگند!
    تو متدین به دینی هستی که خداوند از بندگانش جز آن را نمی‎پذیرد.

    به حضرت عرض کردم: گاه می‎شود به نیابت از مادرتان حضرت
    فاطمه علیهاالسلام طواف می‎کنم، حضرت فرمود: این کار را زیاد
    انجام بده، این بهترین کاری است که انجام می‎دهی.





    منبع:فروع کافی، ج 4، ص 314.



    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  7. تشكرها 3


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن مناسبت ها
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1889
    نوشته
    31,832
    صلوات
    3655
    دلنوشته
    20
    تشکر
    54,378
    مورد تشکر
    92,609 در 31,344
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آنان که دنیا را با چشمی دیگر می‎بینند



    شخصی محموله‎ای از پارچه‎های گران قیمت را – که به امام جواد علیه السلام
    تعلق داشت – برای آن حضرت می‎برد، در بین راه همه آنها را دزد برد.

    این خبر که به امام رسید در نامه‎ای به آن شخص چنین نوشت:
    جان و اموال ما همه از بخشش‎های گوارای خداوند و عاریه‎های او در
    نزد ما هستند که هر اندازه از آنها را که او صلاح بداند، در شادی و
    خوشی‎های خود مورد استفاده قرار می‎دهیم، و هر مقدار را که خودش
    بخواهد و صلاح بداند از ما می‎گیرد. در برابر آن به ما اجر و پاداش می‎دهد.

    آن که جزع و نابردباری‎اش بر صبر و بردباری او غالب آید مزد
    و پاداشش نابود خواهد شد و ما از این امر به خدا پناه می‎بریم.(1)

    اَفضَلَ المالِ ما قُضِیَ بِهِ الفَرضُ. (2)
    بهترین مال آن است که با آن (وظیفه) واجب انجام شود.


    حضرت علی علیه السلام



    پی‎نوشت‎ها:1- تحف العقول، ص456.
    2- غررالحکم و دررالکلم، ص 367.

    منبع:
    جلوه‎های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی .

    امضاء

    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ





    اَلـــلّــــهـُــــمَّ عَــــجِـّـــلْ لِـــوَلـــیـــِّکَ الــــْفــــَرَجْ

  9. تشكرها 3


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    دو مسئله حیرت انگیز


    روزى مأمون عبّاسى عدّه اى از علماء و حكما و قضات را جهت بحث با امام محمّد جواد علیه السلام - كه در سنین 9 سالگى بود - به دربار خود دعوت كرد، كه از جمله دعوت شدگان یحیى بن اكثم بود، كه با توطئه اى از قبل تعیین شده خطاب به مامون كرد و گفت :



    یا امیرالمؤمنین ! آیا اجازه مى فرمائى از ابوجعفر، محمّدالجواد سؤالى را جویا شوم ؟


    مأمون گفت: از خود حضرت اجازه بگیر.


    یحیى بن اكثم، امام جواد علیه السلام را مخاطب قرار داد و عرضه داشت: اى سرورم ! آیا اجازه مى فرمائى كه سؤال كنم ؟


    حضرت جواد علیه السلام فرمود: آنچه مى خواهى سؤال كن .


    یحیى پرسید: نظر شما درباره شخصى كه احرام حجّ بسته است و در حین احرام حیوانى را شكار كند، چیست؟


    حضرت فرمود:
    منظورت چیست ؟


    آیا حیوان را در داخل حرم و یا بیرون از آن شكار كرده است؟
    آیا عالِم به مسئله بوده، یا جاهل؟

    آیا از روى عمد و توجّه آن را شكار كرده؟
    آیا به تكلیف رسیده بوده یا نابالغ بوده است؟
    آیا دفعه اوّل شكار او بوده و یا آن كه به طور مكرّر در حرم شكار انجام داده است؟

    و آیا شكار پرنده بوده ، یا غیر پرنده؟

    آیا شكار از حیوانات كوچك بوده ، یا از حیوانات بزرگ؟
    آیا در شب شكار كرده است، یا در روز؟
    آیا در احرام عمره شكار كرده ، یا در احرام حَجّة الا سلام؟

    و آیا آن شخص از گناه خود پشیمان شده بود، یا خیر؟
    با طرح چنین فرع هائى از مسائل ، یحیى بن اكثم متحیّر و سرافكنده شد و عاجز و درمانده گشت؛ و در میان تمام حضّار خجالت زده و شرمسار گردید.



    و چون جمعیّت مجلس را ترك كردند و خلوت شد، امام علیه السلام به تقاضاى مأمون، جواب تمام فروع آن مسائل را به طور كامل بیان نمود.
    سپس مأمون خطاب به حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام كرد و گفت: یاابن رسول اللّه! اكنون شما سؤالى را براى یحیى بن اكثم مطرح نما، تا جواب آن را بگوید.
    حضرت پس از اجازه از یحیى، فرمود: بگو، جواب این مسئله چگونه است :



    شخصى در اوّل روز به زنى نگاه كرد؛ ولى نگاهش حرام بود.

    و چون مقدارى از روز گذشت، آن زن بر این شخص حلال گشت .
    وقتى ظهر شد زن حرام گردید؛ و نزدیك عصر نیز حلال شد.
    هنگامى كه خورشید غروب كرد، زن دو مرتبه بر او حرام گشت .
    همین كه مقدارى از شب گذشت حلال گردید.

    و همچنین در نیمه شب آن زن بر او حرام گردید.
    و در هنگام طلوع سپیده صبح نیز بر آن شخص حلال گشت؟



    یحیى گفت : سوگند به خداى یكتا، جواب و علّت آن را نمى دانم ، و چنانچه صلاح مى دانى ، خودتان بیان فرما؟
    امام جواد علیه السلام فرمود:

    آن زن كنیز مردى بود، كه نگاه كردن دیگران به او حرام بود، چون مقدارى از روز سپرى شد، شخصى آن كنیز را خریدارى نمود و بر او حلال شد، هنگام ظهر كنیز را آزاد كرد و بر او حرام گردید.


    پس چون عصر فرا رسید آن كنیز را به ازدواج خود درآورد؛ و نیز بر او حلال شد، هنگام غروب خورشید زن را ظهار كرد و از جهت زناشوئى بر او حرام گشت .
    پس از گذشت پاسى از شب با پرداخت كفّاره ظهار آن كنیز را مَحرم خود ساخت ؛ و در نیمه شب او را طلاق رجعى داد و باز بر او حرام گردید؛ و هنگام طلوع سپیده صبح نیز بدون جارى كردن صیغه عقد به او رجوع كرد و حلال گردید.

    فرآوری: امین

    بخش عترت و سیره تبیان







    امضاء

  11. تشكرها 3


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 03-04-2010, 15:42

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi