نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: دشمن چگونه به ما از راه اعتقادات ضربه می زند (برائت را بشناسیم)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. دشمن چگونه به ما از راه اعتقادات ضربه می زند (برائت را بشناسیم)

    يکي از مهم ترين راه هايي که دشمن براي ضربه زدن به پيکره انقلاب از آن استفاده مي کند شيوه ((تفرقه انداختن بين شيعيان و سنيان ايران)) است.اغلب ما وقتي اين موضوع را ميشنويم ناخودآکاه اين فکر به ذهنمان خطور ميکند که :
    دشمنان ما از طريق تحريک اهل سنت بر عليه شيعيان و دست گذاشتن روي اين نکات :
    1- از جانب اهل تشيع نه تنها به خلفا و جانشينان پيامبر احترامي گذاشته نمي شود بلکه مورد لعن ونفرين هم واقع ميشوند .
    2- اينکه شيعيان فقط اسلام خودشان و امت خودشان را قبول دارند و قصد از بين بردن تدريجي مکتب اهل تسنن را دارند .
    3- قدرت تبليغاتي ،نظامي و سياسي در دست شيعيان است و همه رسانه هاي کشور تحت نفوذ آنهاست و مثلا روز تولد حضرت عيسي را به مسيحيان در تمام رسانه ها تبريک مي گويند ولي با ادعاي برادري با اهل تسنن احترامي به هيچ کدام از مناسبتهاي اهل سنت گذاشته نمي شود
    4- اگر در موارد قضايي حکمي به زيان فردي ازاهل تسنن داده شود يا در ساير ارگانها دستوري به ضرر يک شخص سني صادر گردد بلافاصله تمام جنبه هاي حقيقي و حقوقي موضوع را ناديده گرفته و تبليغ سوئ خود را سريع شروع ميکنند که چون طرف سني بوده و مرجع قانوني شيعه بوده اين راي از روي عداوت داده شده است
    و ساير روشهاي ديگري که به هر نحوي بتواند آتش نفرت و کينه را در وجود اهل تسنن از شيعيان برافروخته سازد ، روش خود را جامه عمل پوشانده و نهايتا باعث قرار گرفتن شيعيان و اهل تسنن در دو جبهه مخالف و رودرروي يکديگر مي شوند.
    خوب البته اين امر کاملا صحيح است کما اينکه تا به امروز چنين بوده و همچنان هم ادامه خواهد داشت . حوادث خونين و وقايع تلخ زيادي در تاريخ جمهوري اسلامي ايران (توجه داشته باشيد استعمارگران قبل از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي نيز جنين اهداف و مقاصدي داشته اند اما ما صرفا به وقايع بعد از 22 بهمن 57 مي پردازيم ) وجود داشته که در اثر همين فتنه گري ها و تبليغات سوء برعليه مکتب تشيع و اهل تشيع رخ داده است . ترور شخصيتها ، کشتارهاي جمعي مثل بمب گذاري ها يا حمله به مسافران شيعه در فواصل بين شهرها، آزار ، شکنجه و زير پا گذاشته شدن ابتدايي ترين حقوق انساني شيعيان در مناطقي که اکثريت با اهل تسنن بوده از جمله اين موارد بوده است .
    اما حقيقت امر اينست که دشمنان فقط به فکر تحريک اهل تسنن بر اهل تشيع نيستند و اين فقط يک روي سکه است . آيا تا بحال به اين موضوع فکر کرديد که دول استعمار گر بر روي افکار ما شيعيان هم کار مي کنند و به همان نسبت سعي در دور کردن ما شيعيان از برقراري وحدت و يکپارچگي با اهل سنت مي باشند.
    بلي . شايد تا امروز اين قضيه به دهنمان خطور هم نکرده بود اما واقعيت امر همين جاست .بياييد کمي باز تر و جامع تر به اين قضيه نگاه کنيم.هر انساني که بيطرفانه و همراه با عدالت نگاهي اجمالي به تاريخ اسلام از ابتدا تا کنون بياندازد پي ميبرد که ما شيعيان از لحظه وفات پيامبر و شکل گيري ماجراي شوري مورد ظلم پيشوايان اهل تسنن و پيروان آنها قرار گرفتيم. در واقع حقيقت امر اينست که ما حق خلافت بعد از پيامبر را با حضرت علي و سلاله پاکش ميدانيم اما برادران اهل تسنن حق خلافت را به همان گونه که در تاريخ اتفاق افتاده و طبق تصميم شوري با جناب ابوبکر و پس از او جناب عمر و جناب عثمان سپس در خلفاي اموي و نهايتا خلفاي عباسي ميدانند . خوب چيزي که واضح است اينست که با خلافت جناب ابوبکر و جلوگيري از خلافت حضرت علي و وقايعي که در گرفتن بيعت از آن حضرت رخ داد قاعدتا ظلم در حق شيعيان واقع شده و پيشوايان اهل سنت به خلافت که به اعتقاد شيعه حق آنها هم نبود رسيدند.از آن تاريخ به بعد هم همواره خلفا(اعم از خلفاي راشدين،بني اميه و بني عباس) به عداوت و دشمني با حضرت امير (ع) و خاندانش پرداختند. تمامي ائمه معصومين از امام حسن مجتبي فرزند خلف حضرت علي تا امام حسن عسگري سيزدهمين معصوم و يازدهمين پيشواي شيعيان همگي با دستور خلفا و توسط عمال و دستنشانده هايشان به شهادت رسيدند . خون هزاران هزار نفر در جاي جاي محدوده قلمرو اسلامي توسط مزدوران خلفاي اموي و عباسي فقط و فقط به جرم دوستي و دل سپردن به ولايت مولي الموحدين حضرت علي و فرزندانش ريخته شد و همواره زندانهاي بني اميه و بني عباس مملو از شيعيان و افراد خاندان بني هاشم بود.و به جرآت ميتوانيم شهادت مظلومانه اولين و والا مقام ترين شيعه راستين اميرالمؤمنين يعني حضرت فاطمه که بر اثر رنجهاي ناشي از جراحات وارده بر پيکر گلوار مقدسشان حادث شد و همچنين شهادت امام حسين و ياران باوفايش در نهضت خونين عاشورا و جسارتهاي تحميل شده بر حرم رسول الله بعد از اسارت در چنگال سپاه بني اميه را بعنوان بزرگترين و جانسوزترين مصائب شيعه حاصل از پيشوايان اهل تسنن و بالاترين گواه بر مظلوميت تشيع در مقابل تسنن دانست.
    خوب با مرور اين حقايق مکتوب و ضبط شده تاريخ اسلام نتيجه مي گيريم که بار رواني سنگين تري بر احساسات ما شيعيان نسبت به مکتب تسنن و خلفايشان وجود دارد و به اصطلاح عاميانه تر دل ما بدون تحريکات و تبليغات دشمن هم به وسعتي فراوان از سردمداران و پيروان اهل سنت خون هست .کمتر ايراني شيعه مسلکي را ميابيد که با شنيدن ذکر مصائب اهل بيت احساساتش جريحه دار نشده و محزون نگردد و همچنين در اعياد مختص تشيع شاد و با روحيه نباشد.
    آري با جمع بندي همه اين مطالب ميتوان پي برد احساسات و عواطف يک فرد شيعه قابليت تهييج و تحريک پذيري بالاتري از يک فرد سني دارد . چه اينکه با بيان کردن مثلا ستمهايي که بر حضرت زهرا وارد شده به يک شيعه متعصب بتوان انقدر او را برافروخت که از خود بي خود شود و دست به اعمالي بزند که در حالت طبيعي از انجام آن عاجز است.
    مطمئنا شما هم با اين صحنه ها رو برو شديد .خود زني هايي که در هيئت ها و مجالس عزا و حتي مولودي توسط شيعيان(که البته کار پسنديده اي نيست و تآييد نشده است) انجام مي شود را ديديد.هر چند بعضي ها واقعا از حال طبيعي بيرون نرفته اند و اهداف ديگري دارند اما عده اي واقعا مدهوش مي شوند و کنترل اعمال خود را ندارند. حال دشمن با وارد کردن شوک بر روي اين نقطه حساس عده اي از شيعيان متعصب که مثل اتاق پر از گاز هستند و يک جرقه کوچک براي انفجار شان کافيست براحتي ميتواند يک فتنه را ايجاد کند.
    همچنين با استفاده از همين روش مشاهده شده که با يک تير چند نشان ميزنند.يعني در ضمن پيش کشيدن انواع بحثها و پرس روحي رواني شخصيت شيعه متعصب از طريق يادآوري مظلوميت رهبرانش و ستمگري اهل تسنن هم تخم نفرت از اهل تسنن را آبياري مي کنند هم يک سوژه ديگر را با ارتباط دادن به مکتب سني در نظر شيعه ترور ارزشي ميکنند و هم در اين خلال يک سري باورهاي منفي مجازي براي شيعه ميسازند و تحويلش ميدهند. يک مثال واضح اين شيوه استادانه دشمن متاسفانه در يکي از مقالات همين سايت در مذمت شخصيت عرفاني مولوي شاعر و عارف نامي ايران وصاحب آثاري چون مثنوي و ديوان شس ،به وضوح ديده مي شود .البته خداي ناکرده منظورم اين نيست که مؤلف تاپيک يا ارسال کننده دشمن هستند. منظورم اين است که ببينيم چقدر تاثير شيوه کاربردي مخالفان سازش شيعه و سني در افکار ما اثر کرده که من شيعه نوعي براحتي
    ميتوانم هر چيزي را که به اهل تسنن نسبت داده شده را از لحاظ معنوي تخريب کنم. مؤلف در اين مقاله اشاره به اين نموده که مولانا اشعاري در مدح خلفا گفته و اين کار اورا به شدت محکوم کرده .حال از اين فرد ميتوان پرسيد :مگر مولوي تعهدي نسبت به ما داشته که حتما شيعه باشد و تمام اشعارش را در وصف حضرت علي بگويد. که البته در ديوان شمس غزلياتي در مدح حضرت علي توسط وي سروده شده که معروف ترين آن با اين مصراع شروع مي شود (( اي رهنماي مؤمنان الله مولانا علي )) و متعجبم اگر مؤلف دشمني شخصي با مولوي نداشته چرا اين قسمت کار را بيا ن نکرده است .
    اصلا مولوي سني بوده ؛ خوب يک امر کاملا طبيعي است که يک شاعر سني مسلک اشعاري در مدح پيشوايان خود بگويد . مگر شاعران ما در وصف ائمه سروده ندارند.
    و اصلا ما اجازه سرزنش يک نفر بعلت سني بودنش نداريم.مولوي هم مثل همه انسانها در انتخاب دينش آزاد بوده ، در سرودن اشعارش هم آزاد بوده و اصلا ارتباطي به ما ندارد که مولوي را بخاطر مديحه سرايي امامانش ترور شخصيت کنيم .از نکات جالب اين مقاله دور شدن از شخصيت ادبي و علمي مولوي و پرداختن به زندگي شخصي اوست
    مولوي در نزد همه مردم ايران بعنوان يک شاعر مطرح است .اشعار عرفاني مولوي قرنهاست که توسط بسياري از بزرگان و شخصيتهاي فرزانه ايران و جهان مورد استفاده و ورد زبان بوده ؛ آنقدر سيطره عرفاني مولوي در اشعارش وسيع بوده که حتي دانشمندان ادبيات در فراسوي مرزهاي ايران هم شيفته سروده هايش هستند و از درياي بيکران معرفت او نوش مي کنند .انسانهايي که همگي خودشان اهل فن و قلم و عرفان بوده اند. خوب حالا علت چيست که در عصر ما يک انسان که مطمئنا در سطح پايينتري از عرفان و بينش الهي خيل انبوه بزرگان و وارستگاني که عرفان ناب مولوي را تاييد و تمجيد کرده اند ميباشد ، با استناد به سروده هاي وي در مدح خلفا ، تمام نکات مثبت اين شخص را ناديده گرفته و سني بودنش را دليلي بر نداشتن عرفان و ادب و علم و .... معرفي ميکند .نکته جالب اينجاست که او دقيقا همان مطلوب دشمنان را به بهترين وجه انجام داده و پس از هر اشاره اي که به ابيات سروده شده در وصف هر کدام از شخصيتهاي سني ميکند بلافاصله گوشه اي از پرونده او را هم به نمايش مي گذارد . اين همان پرس روحي شيعه است که وقتي مطلب را ميخواند هنوز آناليزش در باره شعر به پايان نرسيده با نمود يک واقعه بر عليه مکتب تشيع رو برو شده و بلافاصله عواطفش تحريک مي شود و تفکر جاي خود را به تعصب ميدهد در اين حين با ديدن قسمت بعدي که بيشتر با لحن تمسخرگونه مولوي را بخاطر مدح آن شخصيت مورد حمله قرار ميدهد احساس رضايت خاصي ميکند .در اين تاپيک نکات آموزنده زيادي به چشم ميخورد اما 3 نکته که از همه مهمتر ند :
    1 – تلاش در جهت بي ارزش کردن يکي از بزرگترين شخصيتهاي ادبي و عرفاني ايران در چشم ايراني بعلت اعتقادات شخصي اش . واقعا احمقانه نيست . مثل اينکه ما از يک بازيگر سينما بخاطر تسلطش در اجراي نقش ، مورد پسند بودن کاراکترهايي که براي ايفاي نقش انتخاب مي کند و مطلوب بودن ميميک چهره و استيل بدن خوشمان بيايد بعد يک نفر بيايد و جهت ترور شخصيتي وي به ما اطلاع بدهد آکتور محبوب شما مسلمان نيست ،ارمني است .آيا اطلاع جديد خدشه اي به فاکتور هايي که مدنظر من بوده وارد ميکند که من از وي متنفر شوم ؟؟؟؟
    2 – معرفي کردن يک رکن جديد در مکتب تشيع . در عين تعجب ديدم که مؤلف خيلي قاطع نوشتند که برائت از خلفاي از ابوبکر تا آخرين خليفه عباسي و لعنت و نفرين کردن آنها رکن رکين آئين شيعه اماميه است .
    البته اگر با ديد بهتري به قضيه اي که ايشان مکتوب کردند نگاه کنيم مشکل قابل حل است . اولا رکن رکين آئين تشيع يا همان شيعه اماميه( بقول مولف) سر لوحه قرار دادن آيه شريفه {{ اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم }} در تمامي عرصه هاي زندگي است .هيچ حايي از مکتب تشيع لعن و نفرين کردن بر خلفا به عنوان رکن رکين تشيع مطرح نشده .اين موضوع مطرح شده باعث ايجاد يک ذهنيت نادرست و اگر رشد کند تبديل به يک عقيده نادرست مي شود.
    مگر خود حضرت علي 10 سال در امورات خلافت به جناب عمر کمک نکرد؟
    مگر به دستور امام علي، قرزندان دلاورش حسنين عليهما السلام براي دفاع از جان خليفه سوم شمشير نکشيدند و مبارزه نکردند؟بهتر بود مؤلف (البته اگر با من همعقيده هستند) معنی کلمه برائت را براي کاربري که بدون محدوديت سني از کانون بازديد مي کند و برداشتش از کلماتي چون برائت و رکن رکين با نفر بعد فرق دارد باز ميکردند. برائت ما به معني اين نيست که مثل بعضي از شيعيان زير کفشهايشان نام خليفه دوم را حک کنند که نشان دهنده بيزاري و تنفر باشد . ما در همه حال بايد از پيشوايان خود الگو برداري کنيم حتي براي نشان دادن نوع برائتمان .در کجاي تاريخ اسلام بي احترامي ، فحش دادن ، نوشتن اسم خلفا در سرويسهاي بهداشتي و امثالهم از رهبرانمان به ما سفارش شده ؟در کجا تمسخر اهل سنت و عقايدشان به ما توصيه شده ؟کجاي شيعه بايکوت کردن و قطع رابطه و لزوم بروز دادن دشمني به اهل سنت را به ما گوشزد کردند؟ما قاعدتا از شيخين و جناب عثمان به خاطر توطئه بر عليه جانشين بر حق رسوا خدا حضرت اميرالمؤمنين و سلب خلافت از وي و ساير اعمالي که بر خلاف آيين رسول الله و بر عليه عترت آن حضرت انجام دادند دلچرکين هستيم و به هيچ وجه نميتوانيم اين آزردگي و نفرت را از وجودمان بيرون کنيم اما بايد همواره بياد اين باشيم که زنده نگه داشتن اسلام ، سرافرازي مسلمانان در ميان ساير ملتها و نکته سوم که مختص خود ما شيعيان است فراموش نکنيم اسلام دين محبت است و بر دلها حکومت ميکند و ما مدعي داشتن کاملترين اسلام هستيم . پس اگر بخواهيم در خيابانها فرياد لعنت بر خلفا را سر بدهيم هر چند عقيده خود را به عنوان يک شيعه با تمام قوا بيان کرديم اما مطمئنا اشتباهاتي هم انجام داده ايم.
    الف ـ جامعه امروز ما بسيار وسيع تر از جامعه صدر اسلام است و ما بسياري از انسانهاي اطرافمان رافقط در محيطهاي خاص ميبينيم و بدون اطلاع داشتن از عقايد آنها شايد روابط محترمانه ي با آنها داشته باشيم که با اين حرکت اينگونه ارتباطات و احترامات اجتماعي از بين خواهد رفت و اسلام و قوانين مدني اسلام پذيراي اين امر نيست .
    ب ـ مطمئنا در مقابل فريادهاي ما فريادهايي بر خواهد آمد و اين باعث برهم خوردن روال طبيعي و نظم اجتماع همچنين آغاز يک جنگ داخلي و ايجاد نا امني در ممالک اسلامي ميشود.
    ج-جنگ داخلي و اختلاف باعث تضعيف قواي نظامي و اقتصادي جامعه اسلامي شده و استثمار آن توسط دشمنان آسان تر ميشود و اين يعني دقيقا خلاف سخن قرآن که مي فرمايد و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه که در واقع اشاره و امر به تقويت روز افزون قواي اسلام دارد.
    د – وجهه دين اسلام در برابر دنياي مسيحيت و يهوديت و ساير اديان پايين خواهد آمد .دشمنان ما بسيار آگاه و هوشيار هستند و تمام شبکه هاي اطلاع رساني دنيا در اختيارشان است . پس بروز هر گونه ضعف از جانب يک امت اسلامي با تبليغاتي پر سر و صدا در سرتاسر جهان خواهد پيچيد وآبروي اسلام به خطر خواهد افتاد
    ما به عنوان يک مسلمان در برابر کليه اعمالمان که در ديد ديگران هست مسؤليم.و براي انجام اين امر به نحو احسن بايد از سيره معصومين الگو برداري کنيم. ما در زندگي هيچ کدام از بزرگان دينمان خشونت و جنگ طلبي و اعمال قدرت را براي پيشبرد اهداف عالي اسلام بعنوان راهي مناسب نمي يابيم. پس بهتر است با گذاشتن احترام به عقايد پيروان ساير مذاهب ، رعايت کليه اصول انساني و اخلاقي در روابط اجتماعي با آنها ، کنترل اعمال خودمان در جامعه به عنوان يک پيرو حقيقي اسلام ناب محمدي و اينکه رفتار ما براي ديگران نمايشي ازايدئولوژي اجتماعي اسلام و تشيع است و جديت همراه با نشاط در انجام امورات ديني مان آن جاذبه مطلوب شيعي را در اجتماع طوري ايجاد کنيم که يک سني يا پيرو هر طريقت ديگري در برخورد با شيعيان در زيبايي هاي اسلام و مکتب شيعه غرق شود و بدون نياز به تبليغ خودش بدنبال آشنايي بيشتر ، گرويدن و فراگيري مذهب ما بيافتد.
    دوستان عزیز فراموش نکنیم ما همه موظف هستیم در عین حال که به فکر دین و مذهب خودمان باشیم و در مواقع لزوم حتی برای آن جان بدهیم ، یک ایرانی هستیم و بعنوان یک ایرانی نیز ارزش ها ، آرمان ها و مسئولیت هایی داریم . هنر آن است که بتوانیم هر دو را داشته باشیم و با ایجاد توازن بین آنها به دیگری کم اهمیت نشویم.
    کوروش کبیر ، داریوش هخامنشی و ... هیچکدام نه شیعه بودند نه مسلمان ولی ما بعنوان ایرانی به آنها افتخار می کنیم . پیامبر اسلام و ائمه اطهار هم ایرانی نبودند ولی رهبران مذهبی و بزرگان دین ما هستند و برایشان جان فدا میکنیم. حتی شخصیتهایی در جهان هستند که نه ایرانی هستند نه مسلمان هستند ولی ما هر کدام به شخصه و هر یک بدلایل خاصی به آنها علاقه داریم مثلا یکی افلاطون را بخاطر دانش یکی پله را بخاطر مهارتش در فوتبال یکی آل پاچینو را به خاطر هنر بازیگریش و ... دوست دارد و به آنها
    احترام میگذارد . مثل هزاران خارجی دیگر که اسطوره های ما ایرانیان را دوست دارند.
    یاد بگیریم که ملاک احترام به افراد و میزان علاقه به آنها همیشه نباید یک چیز باشد .هر کس را به نوعی باید دوست داشت . مولوی به جرم شیعه نبودن نباید مورد بی احترامی قرار بگیرد . مولوی را به خاطر هنر سخنوری و ایرانی بودنش می شود دوست داشت و برایش احترام قائل بود.
    دوستان دشمنان ما آنقدر ظریف و دقیق روی اعتقادات ما کار میکنند که بعضی مواقع شنیدنش باعث بهت می شود . برنامه هایشان بسیار گسترده و دراز مدت و حرفه ای است.
    علاقه مندان میتوانند در مسنجر ال فور آی و در تالار آیه های انتظار مبحث شناخت وهابیت را دنبال کنند و باور کنند که دشمنان ما چه نقاط کوچکی را هدف گرفتند و اصل موفقیت را چه استادانه رعایت می کنند.هیچ وقت موفقیت یک دفعه ایجاد نمی شود.برای جابجا کردن یک کوه باید اول از سنگ ریزه ها شروع کرد و آنها دقیقا همین کار را می کنند و برای همین بعضی مواقع تحرکاتشان جز برای افراد ریز بین به هیچ وجه محسوس نیست و خیلی از ما به راحتی از کنار آن میگذریم.
    از خدا میخواهم به همه ما فهم و قدرت حفظ ارزشهای دینی و میهنی مان را بدهد تا بتوانیم ان شاء الله ایران اسلامی را تبدیل به دژی تسخیر ناپذیر و پایگاهی قدرتمند برای جهاد تحت فرماندهی کبریایی مهدی موعود (عج) کنیم .
    ومن الله التوفیق
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكرها 2

    parsa (11-11-2010)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi