بحث از فلسفه احكام و قوانین و مقررات اسلامی از مهمترین بحثهایی است كه امروز با آن سر و كار داریم. مطالعه متون اسلامی مانند قرآن و احادیث پیامبر(ص) و ائمه(ع)، و گفتگوهای اصحاب و یاران آنها نشان میدهد كه همواره بحث از فلسفه احكام در میان آنها رایج بوده است و باید هم چنین باشد، زیرا آنان روش قرآن را یك روش استدلالی و منطقی و آزاد میدیدند و به خود حق میدادند. در مباحث مربوط به احكام نیز از این روش استفاده كرده و سؤال از فلسفه احكام كنند.
البته ما درباره فلسفه احكام الهی بحث میكنیم تا به ارزش و اهمیت و آثار مختلف آنها آشناتر شویم، نه برای آن كه ببینیم آیا باید به آنها عمل كرد یا نه؟ این مسأله درست به این میماند كه از طبیب حاذق معالج خود در حالی كه به علم و دانش و تخصص او ایمان داریم توضیحاتی درباره فوائد داروهایی كه برای ما تجویز كرده و چگونگی تأثیر آنها میخواهیم تا آگاهی و علاقه بیشتری به آن پیدا كنیم، نه این كه به كار بستن دستورات او مشروط به توضیحات قانع كننده او باشد، زیرا در این صورت باید خود ما هم طبیب باشیم.
اكنون با توجه به این مقدمه میگوییم كه احكام و مقررات دینی هم چون نسخههایی است كه پیامبران الهی و پیشوایان دین از طرف خدا، برای بشر آوردهاند تا سعادت و خوشبختی آنان را از هر جهت تأمین نمایند.
بدیهی است وقتی كه ما اعتقاد داشته باشیم كه این احكام از علم بی پایان خدا سرچشمه گرفته و به حكمت و لطف و مهربانی خدا ایمان داشته باشیم، و نیز بدانیم كه پیامبران خدا، در تبلیغ و رساندن احكام به هیچ نحو گرفتار خطا و لغزشی نمیشوند؛ یعنی به معصوم بودن آنها معتقد باشیم، در این صورت با كمال جدیت و بدون هیچ اضطراب در عمل كردن به دستورات دینی میكوشیم و هیچ نیازی نمیبینیم كه از خصوصیات فلسفه احكام و مقرراتی كه قرار داده شده است سؤال نماییم؛ آری اگر كسی در وجود خدا، یا علم و دانش و حكمت او، یا در حقانیت انبیاء و معصوم بودن آنها تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال، در اصل اعتقاد به خدا و صفات كمالیه او و حقانیت پیامبران الهی و صفات آنها وارد بحث شود.