نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: تشویق در سیره امام عسکری علیه السلام

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    تشویق در سیره امام عسکری علیه السلام







    تشویق در سیره امام عسکری علیه السلام


    طلیعه سخن


    «تشویق»، «تنبیه» و «تغافل»، سه اصل مهمّ تربیتی، آموزشی و مدیریتی است که می‌بایست در مواقع لازم و مناسب و با کمیّت و کیفیّت ویژه، مورد استفاده قرار بگیرد.
    در این میان، «تشویق» از جایگاه ارزشمند و والایی برخوردار است؛ به گونه‌ای که در تاریخ زندگی پیامبران، امامان:و... می‌توان نمونه‌های فراوانی را به دست آورد. از این رو، گلچینی از تشویقات متنوّع امام حسن عسکری علیه السلام را به پیشگاه خوانندگان محترم تقدیم می‌داریم.[1]

    نگاهی گذرا در یک معرّفی اجمالی، می‌توان عناوین کلّی «تشویق‌های امام عسکری علیه السلام » را یادآور شد؛از جمله:


    1. «تأیید» برخی از اصحاب به شکل حضوری و غیابی؛ مثل شاگردان قمی و نیشابوری.[2]
    2. «تقریظ شفاهی» برای تعدادی از نویسندگان و کتاب‌های آنان.
    3. انتصاب عدّه‌ای به «وکالت»، «خدمت‌گزاری» و «نامه‌رسانی».
    4. پذیرفتن گروهی به عنوان «شاگرد».
    5. رفتن به منازل بعضی از شیعیان؛ مثل تشریف فرمایی حضرت به شهر گرگان.[3]
    6. «عیادت» از بیماران و آرزوی بهبودی برای آنان.
    7. «دعا کردن» در حق مردم (گشایش در زندگی، برخورداری از نعمت فرزند، آزادی از زندان، تسلیت به بازماندگان اموات و غیره).
    8. کمک‌های فراوان مالی.

    بشارت به «مهدی موعود علیه السلام »


    امام عسکری علیه السلام از طریق نامه یا حضوری، تولّد «مهدی موعود علیه السلام » را به برخی از یارانش بشارت داد؛ از جمله: به وکیل خود در قم.

    — امام علیه السلام طیّ نامه‌ای به احمد بن اسحاق فرمود:


    «برای ما فرزندی متولّد شده؛ نزد تو مستور بماند و از همه مردم پنهان باشد. زیرا ما از آن خبردار نکنیم مگر خویشاوندان رازدار و دوستان صمیمی خود را. احببنا إعلامک لیسرّک الله به مثل ما سرّنا به؛ ما تو را به این مسأله مطّلع کردیم تا خدا، تو را بدان شاد کند چنانچه ما را بدان شاد کرده است!»[4]
    — وقتی احمد بن اسحاق به سامرّا آمد و خدمت امام علیه السلام رسید... آن حضرت، پسرش مهدی(عج) را به او نشان داد؛ آنگاه فرمود:

    «ای احمد بن اسحاق! این، امری است از امر خدا و سرّی است از سرّ خدا و غیبی است از آنچه من به تو افاده کردم. اگر باعث کرامت تو نزد خداوند متعال و حجّت‌های او نبود، من این فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم.»

    امام علیه السلام بعد از سفارش به مخفی کردن تولّد مهدی علیه السلام، فرمود:
    «و کن من الشّاکرین تکن معنا غداً فی علّییّن؛ و از شکرگزاران باش تا فردای قیامت در بهشت و مرتبة والای آن، با ما باشی.»[5]
    خبری شادمانه

    ابوهاشم جعفری – شاگرد ممتاز امام عسکری علیه السلام - بارها از سوی حضرت مورد قدردانی و تجلیل قرار گرفته بود؛ که به یک نمونه بسنده می‌کنیم:

    — روزی یکی از شیعیان به محضر امام علیه السلام شرفیاب شده و تقاضا نمود که «دعایی» به وی آموزش دهد؛ آن حضرت هم این دعا را یاد داد: «یا اسمع السّامعین... و اجعلنی ممّن تنتصر به لدینک و لا تستبدل بی‌غیری.»

    ابوهاشم می‌گوید: در دلم گفتم: «خدایا! مرا جزو گروه و حزب خود قرار بده». در این هنگام، امام عسکری علیه السلام به من فرمود:

    «أنت فی حزبه و فی زمرته اذ کنت بالله مؤمناً و لرسوله مصدّقاً و لأولیائه عارفاً و لهم تابعاً فأبشر ثمّ أبشر؛ تو در حزب خدا هستی زمانی که: 1. به خدا، مؤمن باشی؛ 2. نبوّت پیامبرش را تصدیق کنی؛ 3. به حقّانیّت و مقام اولیاء الله، آگاه باشی؛ 4. و از آنان تبعیّت کنی. پس، بشارت و مژده باد تو را و شادمان باش [که دارای این ویژگی‌ها هستی]!»[6]




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 04-01-2014 در ساعت 14:38
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    parbane پاسخ : تشویق در سیره امام عسکری علیه السلام

    تقریظ بر بعضی تألیفات

    — ابوهاشم جعفری می‌گوید: من کتاب «یوم و لیلة» یونس [بن عبدالرحمن] را خدمت امام تقدیم کردم... حضرت در حقّ نویسنده‌اش چنین دعا کرد:

    «اعطاه الله بکلّ حرف نوراً یوم القیامة؛
    خداوند در قیامت به تعداد هر حرف این کتاب، به وی نوری عنایت فرماید.»

    همچنین امام بعد از مطالعة کتاب، فرمود: «هذا دینی و دین آبای و هو الحقّ کلّه؛ این، دین و عقیدة من و پدرانم می‌باشد و تمام مطالب کتاب، درست و صحیح است.»[7]

    — ابو محمد فضل بن شاذان نیشابوری به محضر امام عسکری علیه السلام رسیده بود؛ در هنگام وداع، یکی از کتاب‌هایش به زمین افتاد. امام علیه السلام آن را برداشته و نگریست و برای وی از درگاه الهی، آمرزش طلبید و سپس فرمود:
    «أغبط أهل خراسان لمکان الفضل...؛ بر مردم خراسان غبطه می‌خورم از اینکه [شخصیت فرزانه‌ای مانند] فضل بن شاذان در میان آنهاست! و همین افتخار، آنان را بس است.»[8]

    خلعتِ «وکالت»


    — امام علیه السلام در حقّ عثمان بن سعید عَمری فرموده است:
    «هذا ابو عمر و الثّقة الامین، ثقة الماضی و ثقتی فی المحیا والممات...؛ این ابو عمرو، ثقه و امین است. او مورد اعتماد امام گذشته (امام هادی علیه السلام ) و در زندگی و پس از مرگم، مورد اعتماد من است. آنچه را به شما بگوید، از جانب من گفته...»[9]

    همچنین در حضور عده‌ای از شیعیان فرمود:
    «اشهدوا علی أنّ عثمان بن سعید العمری وکیلی...؛ گواه باشید که عثمان بن سعید عمری، وکیل من و پسرش محمد، وکیل فرزندم مهدی شماست.»[10]
    مدالِ «خدمت‌گزاری»

    — یکی از ایرانیان به سامرّا رفت و خدمت امام عسکری علیه السلام رسید؛ آن حضرت پرسید: برای چه به اینجا آمده‌ای؟ گفت: به خاطر شوقی که به شما دارم، برای خدمت‌گزاری آمده‌ام. امام فرمود: «بنابراین، دربان من باش.»
    وی همراه دیگر خادمان، امور خانة حضرت را به عهده گرفته و مشغول انجام خدمت بود تا اینکه یک روز چشمش به جمال نورانی امام مهدیعلیه السلام روشن می‌شود...[11]

    توفیقِ «شاگردی»

    — دو خانواده از اهالی «استرآباد» به علت ستم و اذیت‌های «زیدیّه»، به سامرّا هجرت کرده بودند، وقتی نزد امام عسکری علیه السلام شرفیاب شدند، آن حضرت در حقّ آنان چنین فرمود:

    «مرحباً باوین الینا، المتجئین الی کنفنا، قد تقبّل الله سعیکما...؛ خوش آمدید ای کسانی که به ما پناهنده شدید! خداوند، تلاش و سعی شما را پذیرفته است...»


    سپس به آنها فرمود:
    «خلّفا علیّ ولدیکما هذین فیدهما العلم الذی یشرّفهما الله تعالی به...؛ دو فرزند خود را اینجا بگذارید تا به آنان «دانشی» بیاموزم که خداوند متعال به سبب آن، شرافت و بزرگواری به آنان بخشد...»

    بدین ترتیب بود که ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمد بن یسار (سیّار) به مدت هفت سال، از دانش بی‌کران امام علیه السلام در زمینة «تفسیر» بهره‌مند شده و مجموعة گرانسنگ تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام را از خود به یادگار نهادند.[12]-[13]

    پاداشِ «تشویق کننده»


    — یکی از اصحاب، جریان درد دل و گلایة یک مرد شیعه را ـ که در معاشرت و گفت و گو با اهل سنّت دچار مشکلاتی شده بود ـ برای امام عسکری علیه السلام بازگو کرد و توضیح داد که راهکارهایی را به عنوان «تقیّه» به وی آموخته که مؤثر هم واقع شده است. امام علیه السلام بعد از شنیدن این ماجرا، خطاب به او فرمود:

    «أنت کما قال رسول الله الدّالّ علی الخیر، کفاعله؛ تو مصداق فرمودة رسول خدا هستی که فرمود: ثواب کسی که به کار نیک راهنمایی کند، مانند کسی است که آن کار را انجام داده است!»


    آن حضرت بعد از بیان پاداش‌های آن مرد شیعه که «تقیّه» نموده بود، از صحابی‌اش چنین قدردانی کرد:«خداوند، به تو نیز که او را راهنمایی کرده‌ای، به همان اندازه پاداش و حسنه خواهد داد.»[14]

    گشایش در زندگی


    — محمد بن حمزة سروی می‌گوید:
    نامه‌ای به امام عسکری علیه السلام نوشتم و درخواست کردم که برای بیرون آمدن از فقر و تنگ‌دستی، برایم دعا کند. حضرت در پاسخ نوشت:

    «أبشر، فقد أتاک الله بالغنی...؛ مژده باد که خداوند، تو را بی‌نیاز و ثروتمند گردانید! زیرا پسر عمویت از دنیا رفت و صد هزار درهم به جای گذاشت و جز تو، وارثی ندارد. خدا را سپاس گو و در امر زندگی، میانه رو باش و از اسراف بپرهیز؛ چرا که اسراف، کاری شیطانی است.»[15]

    تجلّی نور


    — علی بن عاصم – که نابینا بود – وقتی نزد امام عسکری علیه السلام آمد، آن حضرت به وی چنین فرمود:
    «مرحباً بک یا ابن عاصم! إجلس، هنیئاً لک یا ابن عاصم!»
    آنگاه حضرت در حقّ وی دعا کرده و بینا می‌شود و فرش و زیراندازی را که متعلق به عده‌ای از پیامبران و صالحان بود، به او نشان می‌دهد...[16]- [17]

    دعای برکت


    — امام عسکری علیه السلام در نخستین دیدار خود با یکی از نوادگان امام سجاد علیه السلام - در حالی که او به امامت حضرت اعتقاد نداشت – به وی چنین فرمود:

    1. به من نزدیک مشو؛ زیرا جاسوس‌ها، مرا زیر نظر دارند و تو نیز در خطری.
    2. ... من از خدا می‌خواهم که خواسته‌ات (سلامتی پدرت) را بر آورده سازد.
    3. کثّرالله ولدک و جعل فیکم ابراراً؛ خداوند، فرزندانت را فزونی بخشد و آنها را افرادی نیکوکار قرار دهد.
    4. این سیصد دینار را بگیر. بارک الله لک فیها؛ خداوند در آن پول‌ها برایت خیر و برکت قرار دهد.[18]

    — ابو یوسف ـ شاعر متوکل ـ می‌گوید:
    پسری برایم متولد شد، در حالی که دچار تنگنای شدید مالی بودم؛ به هرکسی نامه نوشتم، پاسخ مثبتی نداد. در اطراف خانه با ناامیدی قدم می‌زدم که غلام امام عسکریعلیه السلام آمده و بعد از دادن کیسة پول، بشارت حضرت را چنین بازگو کرد:

    «أنفق هذه علی المولود، بارک الله لک فیه؛ این پول‌ها را صرف فرزندت نما. خداوند، او را سبب خیر و برکت تو قرار دهد.»[19]




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 04-01-2014 در ساعت 14:41
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : تشویق در سیره امام عسکری علیه السلام



    شکوفايي غنچه

    — عيسي بن صبيح مي‌گويد:

    امام عسکري عليه السلام در زندان نزد ما آمد... از من پرسيد: آيا فرزندي به تو روزي شده است؟ گفتم: نه. فرمود:

    «اللّهمّ ارزقه ولداً يکون له عضداً، فنعم العضد الولد؛ خدايا! به وي پسري عطا فرما تا اينکه قوّة بازويش باشد. پس، خوب بازويي [و مدد کاري] است فرزند!»[20]

    — محمد بن محمد قلانسي – در حالي که همسرش نزديک وضع حملش بود – نامه‌اي نوشت و از امامعليه السلام درخواست کرد:

    1. دعا کند که زايمان همسرش به خوبي پايان پذيرد؛

    2. خداوند، به وي پسري بدهد؛

    3. نامي نيکو براي فرزندش انتخاب کند.

    آن حضرت در پاسخ نوشت:

    «رزقک الله ذکراً سوّياً و نعم الإسم محمّد و عبدالرّحمن؛ خداوند، به تو پسري تندرست و سالم عطا فرمايد. و چه نيکوست نام محمد و عبدالرحمن!»

    همسر قلانسي «دوقُلو» زاييد که هردو پسر بودند؛ بر يکي از آنها که کاملاَ در سلامت و تندرستي بود، نام «محمد» و بر ديگري که در پايش انگشت اضافه داشت، اسم «عبدالرّحمان» نهاده شد.[21]

    يادگاري


    — احمد بن اسحاق اشعري قمي مي‌گويد:

    به محضر امام عسکري عليه السلام رسيده و تقاضا کردم با خطّ خود چيزي بنويسد تا هر وقت که آن خط را ديدم، بشناسم... امام عليه السلام دوات و قلمي طلبيد و مقداري نوشت. من درخواست کردم قلمي را که با آن مي‌نوشت، [به عنوان تبرّک] به من ببخشد؛ حضرت بعد از پاک کردن جوهر قلم، آن را به من داد.[22]

    فرستادن کفن و...


    — امام عليه السلام به احمد بن اسحاق قمي فرمود: «تو در اين سال، از دنيا خواهي رفت.» وي پارچه‌اي براي کفن تفاضا نمود؛ حضرت بعد از دادن مقداري پول، فرمود: «در وقت حاجت، به تو خواهد رسيد.»... احمد در مسير بازگشت به قم، در منطقة حلوان (سرپل ذهاب) بيمار شده و رحلت کرد. دو نفر از جانب امام عسکري عليه السلام برايش کفن و حنوط آوردند و به همسفرانش تسليت گفتند. کافور – خادم حضرت – به آنان گفت:
    «همانا احمد، عزيزترين شما بود به جهت قرب الهي در نزد آقا و مولاي شما.» [23]

    بخشش اسب


    — علي بن زيد بن علي مي‌گويد:

    اسبي نيکو و ممتاز داشتم؛ يک روز امام عسکري عليه السلام به من فرمود که آن را بفروشم. ولي به عللي تأخير کردم؛ در نتيجه، اسبم مُرد و بسيار اندوهگين شدم! بعد از چند روز، خدمت حضرت شرفياب شدم... امام عليه السلام اسب خودش را به من بخشيد و فرمود:«اين مرکب، بهتر از اسب تو است؛ عمرش طولاني تر و راهوارتر از آن مي‌باشد.»[24]




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 04-01-2014 در ساعت 14:44
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : تشویق در سیره امام عسکری علیه السلام




    پي نوشت ها:

    1. شايان توجه اينکه: نگارنده از سال 1375 ش. داستان‌هاي فراواني از «تشويق در سيرة معصومان(ع)» گردآوري کرده‌ام که هنوز به چاپ نرسيده است!

    2. ر.ک: مجله فرهنگ کوثر، ش 60.

    3. ر.ک: همان.

    4. کمال الدين، شيخ صدوق، ترجمة کمره‌اي، ج 2، ص 107 و 108.

    5. همان، ص 57 – 55؛ گزيدة کفاية المهتدي، ميرلوحي، ص 178 – 175، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، اول، 1373 ش.

    6. بحارالانوار، ج 50، ص 298 و 299.

    7 حياة الامام العسکري(ع)، محمد جواد طبسي، ص 326 و ترجمة آن «با خورشيد سامرّا»، ص 296 و 297؛ مجمع الرجال، علامه قهپايي، ص 294، مجلد سوم (ج 6)، دارالکتب العلميه، قم.

    8. حياة الامام العسکري(ع)، ص 325؛ با خورشيد سامرّا، ص 296.

    9. همان، ص 325 و 336؛ همان، ص 295، 304 و 305.

    10. همان، ص 336 و 340؛ همان، ص 309 و 310.

    11 داستانهاي اصول کافي، محمد محمدي اشتهاردي، ج 2، ص 142 و 143، دفتر نشر معارف اسلامي، قم، اول، 1413 ق.

    12. حياة الامام العسکري(ع)، ص 202 – 200؛ با خورشيد سامرّا ، ص 188 – 186.

    13. در مجله فرهنگ کوثر، ش 60، داستان فوق به تفصيل آمده است. ر.ک: مقالة «پژوهشي پيرامون تفسير امام عسکري(ع)»، محمد محسن طبسي.

    14. حياة الامام العسکري(ع)، ص 239 و 240؛ با خورشيد سامرّا، ص 218.

    15. همان، ص 256؛ همان، ص 237 و 238.

    16. همان، ص 133 – 131؛ همان، ص 130 – 127؛ بحارالانوار، ج 50، ص 316؛ زندگاني عسکريّين(ع) و تاريخچة سامرا، ابوالقاسم سحاب، ج 2، ص 38 – 36.

    17. امام (ع) درحقّ علي بن عاصم، عنايات ديگري نيز داشته است. ر.ک: مجلة فرهنگ کوثر، ش 60.

    18. حياة الامام العسکري(ع)، ص 266؛ با خورشيد سامرّا، ص 247 و 248.

    19. همان، ص 263؛ همان، ص 245.

    20. زندگاني عسکريّين(ع)، ج 2، ص 30 و 31.

    21. حياة الامام العسکري(ع)، ص 256؛ با خورشيد سامرّا، ص 237.

    22. داستانهاي اصول کافي، ج 2، ص 140.

    23. ر.ک: گزيدة کفاية المهتدي، ص 206؛ منتهي الآمال، ج 2، ص 473؛ زندگاني عسکريّين(ع)، ج 2، ص 45 و 46.

    24. زندگاني عسکريّين(ع)، ج 2، ص 34 و 35.

    منبع:

    مجله کوثر، تابستان 1385، شماره 66





    ویرایش توسط مدير محتوايي : 04-01-2014 در ساعت 14:46
    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi