نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: معيار شرك در قرآن

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض معيار شرك در قرآن





    پيش از آفرينش

    توسل حضرت آدم عليه السلام
    بيهقى در دلائل النبوة ؛ طبرانى در معجم صغير و حاكم در مستدرك روايت مى كنند كه خليفه دوم (عمر بن خطاب ) گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هنگامى كه آدم عليه السلام در بهشت مرتكب خطا گرديد، به درگاه الهى چنين متوسل شد: بار خدايا! مرا به حق محمد صلى الله عليه و آله بيامرز. خداوند فرمود: اى آدم ! تو از كجا محمد را شناختى در صورتى كه من هنوز او را نيافريده ام ؟ آدم عليه السلام عرض كرد: بار خدايا! هنگامى كه مرا آفريدى و روح در كالبدم دميدى ، سر خود را بالا بردم و ديدم كه بر ساق عرش عظمتت نوشته شده است :
    ((لا اله الا الله محمدا رسول الله ))
    دانستم كه تو اسم كسى را در كنار اسم خويش قرار نمى دهى و به آن اضافه نمى كنى جز اين كه او را از همه موجودات عالم بيش تر دوست مى دارى . خداوند فرمود: اى آدم ! راست گفتى ، محمد گرامى ترين انسان نزد من است ، اينك كه او را واسطه قرار دادى و به حق او از من مسئلت كردى ، از تو گذشتم و اگر محمد نبود، تو را نمى آفريدم .

    زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله

    1. ترمذى در صحيح خود و حاكم در مستدرك از عثمان بن حنيف روايت كرده اند كه : مرد نابينايى به رسول خدا صلى الله عليه و آله متوسل شد و عرض كرد: يا رسول الله ! از خداوند بخواهيد چشمان مرا بهبودى بخشد، رسول اكرم فرمود: اگر بخواهى دعا مى كنم تا خداوند تو را عافيت دهد و شفا بخشد، ولى اگر صبر كنى و با همين وضع بسازى برايت بهتر است . آن مرد عرض كرد: اى رسول خدا! من راهنمايى ندارم تا دستم را بگيرد و زندگى براى من مشكل است ، دعايى در حق من بفرما تا بهبودى حاصل كنم . رسول خدا صلى الله عليه و آله به آن مرد امر فرمود تا وضو بسازد و دو ركعت نماز بگزارد و سپس با قرائت اين دعا حاجت خود را از خدا طلب كند:

    اللهم إ نى اسئلك و اءتوجه إ ليك بنبيك محمد نبى الرحمة يا محمد إ نى اءتوجه بك إ لى ربى فى حاجتى هذه لتقضى لى ، اللهم فشفعه فى ؛
    خدايا! از تو مى خواهم به واسطه پيامبرت محمد پيامبر رحمت ، به سوى تو رو آوردم ؛ يا محمد! من در اين حاجت و نيازى كه دارم به وسيله تو به پروردگارم رو كرده ام تا حاجتم برآورده شود، خدايا! او را شفيع من قرار ده .
    عثمان بن حنيف ، راوى حديث مى گويد: به خدا سوگند! ما هنوز مجلس را ترك نكرده بوديم كه آن مرد نابينا وارد شد در حالى كه هيچ گونه اثرى از نابينايى در او نبود.



  2. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    2 ابو نعيم در كتاب معرفت و ديلمى در مسند فردوس از ابن عباس و حاكم نورالدين هيثمى از انس بن مالك روايت مى كنند: هنگامى كه فاطمه بنت اسد مادر على عليه السلام درگذشت رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد منزل شد و در بالاى سر فاطمه نشست و فرمود: ((اى مادر! خداوند تو را رحمت كند. تو بعد از مادرم براى من مادر بودى و مرا سير مى كردى در حالى كه خود گرسنه بودى . بر من لباس مى پوشاندى و خوشبويم مى كردى در حالى كه آنها را بر خود پيش از من روا نمى داشتى و نيت و قصد تو جلب رضاى خداوند متعال و كسب ثواب آخرت بود.)) پس از آن پيامبر دستور داد فاطمه را سه بار غسل دهند؛ چون آب آغشته به كافور رسيد رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را روى بدن فاطمه ريختند و سپس پيراهن خود را درآوردند و بر بدن فاطمه پوشانيدند. هنگامى كه قبر آماده گرديد خود وارد قبر گرديدند و در قبر دراز كشيدند و فرمودند: ((اى خداوندى كه جان هاى مردم در دست توست مادرم فاطمه بنت اسد را به حق پيامبرت و انبيايى كه پيش از من رسالت داشتند، بيامرز و حق را بر زبان او جارى گردان و آرامگاه او را فراخ گردان ، كه تو مهربان ترين مهربانانى .)) پيامبر سپس چهار تكبير گفتند و جسم فاطمه را وارد قبر كردند.
    3. احمد بن حنبل ، حافظ بن خزيم ، طبرانى ، ابو نعيم و ابن ماجه از ابوسعيد خدرى ، روايت كرده اند: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: ((هر كس ‍ براى اداى نماز از منزلش بيرون رود و بگويد: بار خدايا به حق سؤ ال كنندگان و حاجت طلبان از درگاهت من نيز از تو مسئلت مى كنم كه مرا در اين راه موفق بدارى و هر چه خير من است به من عطا كنى . بار خدايا! من براى تظاهر، خودخواهى و دنياطلبى در اين راه گام بر نمى دارم ، پس از تو مى خواهم مرا از آتش دوزخ مصون دارى و گناهانم را بيامرزى كه غير از تو كسى گناهان را نمى بخشد)). در اثر چنين دعايى خداوند به او توجه مى كند و فرشتگان بر او طلب آمرزش مى نمايند.
    4. در حديث صحيح از قتاده روايت شده است : تيرى به چشم او اصابت كرد و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفت و گفت : يا رسول الله ! ديدگانم آسيب ديده است . پيامبر او را به صبر و شكيبايى يا به دعا براى بهبودى چشم او فرا خواند. او عرض كرد: دعا كنيد تا چشم من بهبود يابد و خوب شود. پيامبر دعا كرد و خداوند ديدگان او را شفا داد.
    پس از رحلت پيامبر
    انس بن مالك از عمر بن خطاب روايت مى كند كه گفت : ((به هنگام خشك سالى به عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر اكرم متوسل مى گرديد و مى گفت : بار خدايا! ما در زمان پيامبر در مشكلات به او متوسل مى شديم و حاجت روا مى گرديديم اكنون به عموى پيامبرت عباس بن عبدالمطلب متوسل مى شويم . بار خدايا! باران رحمت خود را بر ما نازل كن )).
    همين روايت از طريق راويان ديگر از عبدالله بن عمر نقل شده است كه : عمر بن خطاب در سال قحطى و خشك سالى در طلب باران خطابه اى خواند و در آن چنين گفت : ((اى مردم ! به عموى پيامبر عباس متوسل شويد و او را وسيله اى در پيشگاه خدا قرار دهيد...)) و بدين ترتيب بارانى باريد و زمين خشك سيراب و مردم آرام و راحت شدند.
    2. اوس بن عبدالله روايت مى كند: در مدينه باران نباريد و مردم گرفتار قحطى شديد شدند، شكايت به عايشه بردند. او گفت : راهى از پشت بام پيامبر رو به آسمان باز كنيد. مردم اين كار را كردند و خداوند باران شديدى نازل فرمود و شتران فربه شدند و مزارع سر سبز و خرم گرديد.
    با عنايت به روايات فوق كه همه از دانشمندان و بزرگان اهل سنت نقل شده است و خود آنها در كتاب هايشان موضوع توسل به رسول الله صلى الله عليه و آله و اهل نبوت و صلحا و اولياى الهى ، چه در حياتشان و چه پس از درگذشت آنان نه فقط مهر تاءييد زده اند، بلكه متفقا آن را از كارهاى استحبابى شريعت ذكر كرده و بر عمل آن تاءكيد نموده اند و اضافه كرده اند: چون چنين واسطه قرار دادن پيامبر و اهل بيت نبوت كار و عادت اصحاب پيامبر اكرم و تابعين و صلحا و بزرگان علما بوده و آنها اسوه هستند، ما نيز از آنان تبعيت كنيم .
    از آن جا كه بنابر تطويل كلام نيست پايان بخش اين سخن را با نقل عين كلمات و جملات خود اين بزرگان قرار مى دهيم :




  5. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    1. زرقاوى در شرح الواهب مى گويد:

    ان الله تبارك و تعالى قد جعل فى اسمه بركة فما الظن بمسماه ؛
    خداوند تبارك و تعالى در اسم او (پيامبر اكرم ) بركت قرار داده است تا چه رسد به صاحب اسم و خود او.

    2. درباره عمل صحابه در حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله مى نويسد:
    اما ما كان فى حياته الدنيا فهو مشهور مستفيض بل متواتر امتلات به كتب الا حاديث كلها، لا يرتاب فيه سنى و لا مبتدع ، و قد كانوا رضى الله عنهم يفزعون إ ليه عند النوائب ؛
    عمل صحابه در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه و آله نه فقط بر اساس احاديث مشهور و مستفيض ، بلكه رواياتى متواتر است و كتاب هاى احاديث مملو از آنها مى باشد به طورى كه هيچ كس ولو هر قدر هم شكاك باشد در آنها ترديد نتواند كرد و عادت آنها (صحابه ) بر اين بوده كه در مشكلات و سختى ها به او (پيامبر) متوسل مى شدند.

    و همو مى نويسد:
    ...اءفيعقل اءن يكون فيه ما اءشرك ماءثورا عن الصحابة و التابعين عن وضع تلك الا حاديث و الا ثار! حاشا و كلا، فالتوسل بالنبى صلى الله عليه و آله و الصالحين لم يزل بين العلماء متعارفا سلفا و خلفا...؛
    آيا از ديدگاه عقل و خرد مى توان فكر كرد كه در آنها (احاديث ) كه از صحابه و تابعين نقل شده اندك بوى شركى استشمام شود و چگونه قابل تصور است درباره جعل چنين احاديث (علما و دانشمندان ) در طول تاريخ ساكت بنشينند؟ هرگز و هيچ گاه ، پس چنين نتيجه مى گيريم كه توسل به پيامبر و اولياى صالح از گذشته و حال در ميان آنان معمول بوده است .

    على رغم آن چه در روايات و احاديث آمده و صفحات تاريخ از آن سخن مى گويد، متاءسفانه طرفداران تفكر سلفيه براى به كرسى نشاندن عقايدشان كه مخالفت محض با شيوه عمل گذشتگان از اصحاب ، تابعين و علماى بعد از آنهاست ، به جنگ و خون ريزى ، قتل و غارت مسلمانان و مخالفان خود پرداخته اند. شگفتا كه آنان چه قدر وجه مشترك با عقايد خوارج نهروان در اوايل شكوفايى اسلام دارند كه اميرمؤ منان صلوات الله عليه درباره آنان فرمود: ((كلمة حق يراد بها الباطل ؛

    مطالب شان سخن درستى است كه براى به كرسى نشاندن باطل و نادرستى مى گويند)). و ايجاد تفرقه در ميان آحاد امت اسلامى مى افكنند كه افكندند و از اين اختلاف امت چه كسى جز استعمار كهنه كه در جهان امروز با شعارهاى فريبنده دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروريسم و ايجاد حكومت دموكراسى ، مشغول غارت ثروت بى پايان مادى و معنوى مسلمانان سود مى برند؟
    چه قدر به جا و مناسب است كه به جاى زياده روى در عقايد فرقه هاى اصيل اسلامى ، به منظور برطرف كردن اختلافات امتى كه خداى واحد را مى پرستند و كتاب واحدى دارند، گرد هم آيند و قرآن را، سپس سنت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را روشنگر راه خود قرار دهند و در نيل به حقيقت امر در مسائل مورد اختلاف شتاب به خود راه ندهند و از تعصب جاهلانه دورى گزينند تا به اذن خداى متعال وحدت كلمه و يك پارچگى امت اسلامى كه دشمنان امروز اسلام سخت از آن ترس و واهمه دارند، دوباره حاصل گردد و معاندان حق يا به حقيقت بگروند، يا خوار و ذليل گردند.
    آن چه در اين باره مربوط به سنت در روايات بود اشاره شد و خوانندگان گرامى را براى استدلال قرآنى و استفاده بيش تر از سنت به مطالعه دقيق كتاب دعوت مى كنيم و از خداوند توفيق فهم معارف جهانى و ابدى اسلام را براى همگان آرزومنديم .
    مترجم .



  7. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    بخش اول : مفهوم شرك
    اين بخش ، تحقيق و بررسى در مفهوم و معناى شرك است كه ، در قرآن خط بطلان برآن كشيده شده و فلسفه اصلى بعثت پيامبران ، زدودن شرك است و آن بر دو نوع مى باشد:
    نخست ، شرك واقعى مستقل و آن شركى است كه براى خداوند و در عرض ‍ ذات مقدسش قرار دهند. تفاوتى نمى كند براى او يك شريك يا بيش تر يا همراه او قائل گردند. اين چنين شركى را شرك عرضى و ذاتى مى نامند.
    دوم ؛ شرك طولى است و اين در صورتى شرك محسوب مى شود توضيح آن خواهد آمد كه توجه به سوى غير خداوند بدون در نظر داشتن اذن او صورت پذيرد و در حقيقت اين نوع شرك ، عبادت غير خداست بدون اين كه اجازه اى از جانب او صادر شده باشد. اين اجازه با عباراتى نظير: (مِن دون الله )، (بغير سلطان اتاهم ) يا امثال اينها با تعابير مختلف ديگرى در قرآن كريم آمده است .
    با قبول اين مطلب مى گوييم : قسم نخستين شرك (شرك در عرض خداى تعالى ) مانند آن است كه مجوسان آتش پرست قائلند و سخن از ((يزدان )) و ((اهريمن )) به ميان آورده و مى گويند: آنها خدايان دوگانه هستند؛ يكى در عرض ديگرى (مساوى در تمام شئون ) يزدان سر منشاء نيكى ها و اهريمن سرچشمه بدى هاست ،پس دو خدا و در عرض هم وجود دارد.
    اما خداى يگانه در حالت چندگانه آن چيزى است كه نصارا به آن اعتقاد دارند.
    قرآن با استدلال هاى گوناگون باهر دو نوع شرك فوق احتجاج كرده است . به آيات زير دقت فرماييد:
    1. (لا تتخذوا إ لهين اثنين )؛به راه شرك دوتايى نرويد.
    2.
    (لو كان فيهما آلهة إ لا الله لفسدتا)؛ اگر در آسمان و زمين به جز خداى يكتا خدايانى وجود داشت هر دو فاسد مى شدند.
    و در بطلان گفت وگوى نصارا مى فرمايد:
    (لقد كفر الذين قالوا إ ن الله ثالث ثلاثة و ما من اله إ لا اله واحد)آنها كه گفتند خداوند يكى از سه خداست (سومين اقنوم از اقانيم سه گانه ) نيز به طور مسلم كافر شدند با اين كه معبودى جز معبود يگانه نيست .




  9. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    نصارا معتقد به اين قول كه (خداوند خوارشان دارد) گفتند: خداوند مركب از سه اقنوم (اصل و ذات ) است و در عين تركيب ، خداى واحد است ، بدين ترتيب در برابر و عرض خداى تعالى چيزى قرار داده و آن را ((ابن ))؛ يعنى پسر و چيز ديگرى را ((روح القدس ) يا ((جان پاك )) ناميدند. و حضرت عيسى مسيح را پسر خدا و خدايى در عرض الله تعالى قرار دادند كه خداى متعال در رد و ابطال نظر آنها مى فرمايد:
    (ما المسيح ابن مريم إ لا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة كانا ياءكلان الطعام )مسيح فرزند مريم فقط فرستاده (خدا) بود. پيش از وى نيز فرستادگان ديگرى بودند. مادرش نيز بانوى بسيار راست گويى بود. هر دو غذا مى خوردند. با اين حال چگونه دعوى الوهيت مسيح و عبادت مادرش ‍ مريم مى كنيد؟
    اما در شرك طولى مراد كسانى هستند كه معتقدند، صانع و آفريدگار جهان يكى است و در آفرينش مطلقا شريك و همتايى ندارد، ولى در صفت خداوندى براى او شريك قائل شدند؛ بدين معنا كه بت هايى را بر پا داشتند و بر آنها آثار خدايى بار كردند و آنها را واسطه و وسيله به پيشگاه خدا قرار داده و به آنها رو آوردند؛ در مقابل شان تضرع و زارى مى كردند و بر آوردن نيازهاى خود را از آنها مى طلبيدند و براى آنها قدر و مرتبتى والا و منزلتى رفيع در پيش خدا قائل شدند بدون اين كه از جانب خداوند متعال اذن و دستورى در اين كار رسيده باشد، و اين بت ها چنان كه آشكار است جز سنگ هاى تراشيده و يا چوب هاى ساخته شده چيز ديگرى نبود كه با دست هاى خود مى تراشيدند و سپس آنها را خدايان پرستش شده قرار مى دادند. عقيده و عمل اين گروه نيز از دو ديدگاه باطل و بيهوده است :
    نخست اين كه ، اين اشياى پرستش شده سنگ هايى بودند كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها متصور نبود، با اين حال ، چگونه مى توان تصور نمود كه آنها بتوانند شريكى براى خداوند متعال به معناى دوم قرار داده شوند؟
    دوم اين كه ، در اين مورد اجازه اى از طرف خداوند تبارك و تعالى نرسيده است . بنابراين ، از دو جهت عمل اين گروه مورد سرزنش و توبيخ قرار مى گيرد: نخست اين كه آن چه به عنوان خدا گزيده اند، جز جماداتى كه شعور ندارند نيست . در اين مورد خداى تعالى مى فرمايد:
    (اءتعبدون ما تنحتون ، والله خلقكم و ما تعملون )
    آيا چيزى را مى پرستيد كه با دست خود مى تراشيد؟ با اين كه خداوند هم شما را آفريده و هم بت هايى را كه مى سازيد.
    و مى فرمايد:
    (هل يسمعونكم إ ذ تدعون ، اءو ينفعونكم اءو يضرون آيا چون آنها (بت ها) را بخوانيد سخن شما را مى شنوند؟ يا به حال شما سود و زيانى توانند داشت ؟
    و هم چنين مى فرمايد:
    (اءموات غير اءحياء و ما يشعرون اءيان يبعثون )
    اينها مرده و از حيات بى بهره اند و درك و شعور ندارند كه در چه وقت برانگيخته مى شوند.




  11. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    شركى كه در آن بت ها در طول خداوند سبحان قرار داده مى شوند) مى باشد تا بت پرستان را از اعمالى كه به عنوان عبادت و شئون الوهيت در برابر خداوند و بدون اذن و اجازه دستورى از سوى او انجام مى دادند باز دارند.
    اما امت هايى كه گرفتار دوگانه پرستى و بت پرستى شده بودند، به وحدانيت جهان و آفريدگار آن اعتقاد داشتند. توبيخ و نكوهش و سرزنش آنها بر محور قرار دادن ترتيب آثار و صفات خدايى بدون رسيدن فرمانى از جانب خدا درباره آن بت ها دور مى زند، نه در محور عبادت خود بت ها؟ زيرا آنها بت هاى خود را شريك خدا در آفرينش آسمان ها و زمين قرار نمى دادند و اگر چنين فرض كنيم كه براى عبادت اين گروه (اعتقاد داشتن به آثار خدايى ، مانند: سجده ، كافى دانستن و كمك طلبيدن ) اجازه اى از سوى خداوند صادر شده بود، در اين صورت كار آنها شرك محسوب نمى شد؛ زيرا همه اينها به اذن و فرمان خداوند بوده و از آن نوع شركى كه نهى شده و سبب كفر مى گردد به شمار نمى آمد؛ چرا كه پرستش با اذن خداوند و در اجراى دستور او بوده و در نتيجه پرستش آنها پرستش خداوند محسوب و موضوع شرك نهى شده در قرآن منتفى مى شود.
    به طور خلاصه مى توان گفت : شركى كه در قرآن از آن نهى شده عبارت است از: شفا خواستن و كمك طلبيدن و عبادت و تذلل در برابر مخلوق خداوند، بدون اين كه درباره آنها اذنى از سوى خداوند متعال رسيده باشد.



  13. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    جهت دوم كه جهت اصلى است اين است كه فرمان و حجتى از جانب خدا (درباره پرستش بت ها) نازل نشده بود و دليل اين كه اين جهت ، جهت عمده و اصلى است اين است ، زمانى كه اذن و فرمان براى پرستش چيزى از آفريده شدگان برسد، يا دستورى براى تذلل و فروتنى در برابر سنگ و كلوخ صادر شود، باز برگشت چنين اذنى به پرستش خداوند سبحان خواهد بود كه شرح آن داده خواهد شد اين برعكس و خلاف جهت اولى است ؛ زيرا اگر فرض كنيم آن چه آنها مى پرستيدند، از نظر سود و زيان مؤ ثر بود و بت ها دعاى بت پرستان را مى شنيدند و خواسته هايشان را برآورده مى كردند باز عبادات آنها در مسير درست نبود، چرا كه اين موجودات از خود استقلالى ندارند و برگشت هر سود و زيانى از سوى هر موجودى به خداوند سبحان است و زمام كارها همگى در دست قدرت و اختيار الهى و نشاءت گرفته از قضا و قدر او بوده و همه در برابر اراده او متذلل و خاشع هستند.
    وجود اثر از هر مؤ ثرى تصحيح و تاءييد كننده اين نيست كه به سوى او توجه گردد و خدايى در برابر ذات لايزال الهى قرار داده شود. ايراد عمده بر اين قسم ، اذن و فرمان نداشتن از جانب خداوند است .

    بنابراين ، محور استقلال در شرك طولى بر اين است كه در آن اجازه و دستورى (از سوى خدا) صادر نشده است ؛ زيرا وجود اذن ، سالم كننده پرستش و مقياس برگرداندن آن به پرستش خداوند متعال است . بر خلاف نوع اول شرك كه در آن معبودها نمى توانند هيچ گونه اثرى داشته باشند و برگشت اين عمل نيز بر اين است كه عقل آن را بعيد مى داند و از خرد دور است فكر كنيم چيزى كه از جانب خود هيچ گونه اثرى نمى تواند داشته باشد چگونه مى توان از آن انتظار تاءثير در چيز ديگرى داشت ؟ و بر فرض ‍ تاءثير نيز نمى تواند در چيزى مستقلا از جانب خود اثر داشته باشد، چرا كه تمام سود و زيان از جانب خداوند سبحان است ، پس براى معبود چيزى باقى نمى ماند.
    آن چه از انديشه در آيات قرآن كريم به دست مى آيد اين است : نوع شركى كه پيامبران عليهم السلام از حضرت نوح شيخ الانبيا تا پيامبر ما صلى الله عليه و آله با آن روبه رو بوده اند شركى از نوع دوم بوده است و اين نكته را از استدلالهاى آنهايى كه اين پيامبران بر آن اقوام برانگيخته شده اند و نيز از احتجاج هاى قرآن كريم مى توان فهميد، مانند آيه : (الا لله الدين الخالص )بنابراين ، پرستش آن چه خداوند متعال عبادت آن را اجازه نفرموده و آن چه غير از پرستش خدا باشد، يا به جز او را عبادت مى كنند، پرستش نمى باشد. هم چنين اين مطلب را با مراجعه به كتاب هاى تاريخ و تفسيرمى توان به دست آورد.







  15. تشكرها 2

    nasimevahy (06-10-2009), رایکا (06-10-2009)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    بخش دوم : مقدمه اى بر مصداق شرك

    آيا درباره پناه جستن و كفايت طلبيدن و حل مشكلات و اين گونه تقاضاها در صورت هاى گوناگون ، از غير ذات مقدس خداوند تبارك و تعالى اجازه و اذنى از درگاه احديت صادر شده است يا نه ؟
    پيش از ورود در اين مطلب ذكر دو مقدمه ضرورى است كه اجمالا به آنها اشاره مى كنيم و در جاى خود درباره هر دو مورد به تفصيل سخن گفته شده است .
    مقدمه اول : تعارض بين دو دليل ، مانند ظاهر كتاب (قرآن ) با ظاهر ديگر، يا ظاهر خبرى كه با ظاهر خبر ديگر، هر دو موثق ، ولى متناقض يا متضاد به طور مطلق يا متضاد از يك وجه (عموم خصوص من وجه ) با مدلول شان منافات داشته باشند، به طورى كه جمع آن دو مقدور و ممكن نباشد؛ مثل اين كه وقتى دليلى به واجب بودن چيزى دلالت مى كند و دليل ديگرى بر واجب نبودن آن يا حرام بودنش حكم مى نمايد. سپس مى گوييم براى تعارض شرايط مفصلى است كه در جايگاه خود بحث شده است . از آن شروط يكى اين است كه بين دو دليلى كه ميان آنها تعارض عموم من وجه است حاكميتى از طرف دليلى بر ديگرى نباشد؛ زيرا شيخ بزرگوار انصارى قدس سره درباره چنين تعارضى مى گويد: ((بين آنها تعارضى نمى باشد؛ زيرا با وجود نسبت بين آن دو عموم من وجه است كه حاكى از تعارض است ، ولى يكى از آن ديگرى را شرح و بيان مى كند چه از ديد وسعت دادن موضوع يا از نظر محدود كردن آن ، چنان كه در فرموده پيامبر صلى الله عليه و آله آمده ((لا ضرر و لا ضرار؛ در اسلام ضرر ديدن و ضرر رساندن نيست )) با دلائل اوليه مثل واجب بودن وضو تعارض هست . از آن جا كه دلايل وجوب وضو به طور مطلق در بر گيرنده ضرر و غير ضرر است چنان كه دلايل ضرر و زيان و نيز حرج (سختى و دشوارى ) حكم واجب را نفى مى كند، اعم از اينكه در مورد وضو باشد يا در غير آن . در وضو ضررى با هم تعارض پيدا مى كنند، و در اين مورد به قاعده هاى تعارض مراجعه نمى شود در حالى كه جاى مراجعه و محل آن است ، بلكه دلايل ضرر و حَرج به دليل شارحيت پيشى مى گيرد، پس گفته مى شود: وجوب وضو ضررى از بين رفته است و اين به دليل آن است كه سياق دلايل ضرر و حرج و نسبت آنها به احكام اولى نسبت تمام و كامل كننده دلايل و احكام اولى است و دليلى كه شارح و مكمل باشد، ديگر بر او معارض گفته نمى شود.
    مقدمه دوم : خبر بر دو نوع است خبر متواتر و خبر واحد.
    خبر متواتر خبرى است كه جماعتى ، گروهى آن را بگويند در حالى كه در حال عادى تبانى دروغ گفتن آن جمع امكان نداشته باشد و در برابر آن در اصطلاح علماى اصول خبر واحد قرار مى گيرد و آن خبرى است كه به حد تواتر نمى رسد، گر چه خبر دهندگان بيش از يك نفر باشند.



  17. تشكرها 2

    nasimevahy (06-10-2009), رایکا (06-10-2009)

  18. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,485
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,045
    مورد تشکر
    7,854 در 2,460
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : معيار شرك در قرآن

    خبر متواتر، يا متواتر لفظى است و آن خبرى است كه از نظر لفظ متواتر باشد، مانند حديث ((الغدير)) و يا متواتر معنوى است و آن خبرى است كه از كل خبر دهندگان مضمون واحدى فهميده مى شود، مانند شجاعت و دليرى مولايمان امير مؤ منان على عليه السلام كه از تك تك روايت كنندگان به دست آمده است و متواتر اجمالى ، مانند علم به صادر شدن بعضى از آنها. سپس مى گوييم : از آيه هاى شريفه قرآن مى فهميم كه رفع گرفتارى و سختى ها منحصر به خداوند متعال است و بس زيرا:
    1.
    (و ان يمسسك الله بضر فلا كاشف له الا هو
    2. (امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء ...).
    3. (و ما كان لهم من اولياء ينصرونهم من دون الله
    4. (و ان يخذلكم فمن ذا الذى ينصركم من بعده ...).
    5. (و ما النصر الا من عند الله العزيز الحكيم
    6. (اليس الله بكاف عبده ...).و آيات ديگرى در قرآن كه يارى رساندن و كفايت الهى و رفع سختى ها و گرفتارى ها را منحصر به ذات مقدس بارى تعالى مى نمايد.
    همه اين آياتى كه اشاره شد، نه تنها در مقام منحصر و محدود كردن امدادها و دستگيرى هاست ، بلكه از همه آنها حصر تمام حركت ها و قدرت ها در ذات مقدس خداوند استنباط مى شود و نيز حكايت از اين دارد كه ، امكان ندارد در برابر قدرت و كفايت خداوند چيزى كافى و يارى دهنده باشد؛ چه در برابر او و چه بدون اذن او و چه در عرض او و تمام آيات همه با هم اين معانى را (پناه جستن و چاره جويى و كفايت كارها از غير خداوند متعال ) نفى و سلب مى كند، چه به طور استقلال و تك تك و چه با هم و همان گونه كه مشاهده مى كنيد، از اين آيات منافات ، مخالفت و مغايرتى نمى توان استنباط كرد كه چيزى ديگر با اذن و رخصت الهى نتيجه بخش ، كافى و يارى دهنده باشد و موضوع در مسائل تكوينى نيز همين گونه است كه خداوند متعال خود آنها را وسيله اى براى نايل شدن به اهداف و مقاصد انسان قرار داده است و همه آنها با اذن الهى ، هم كافى و هم مؤ ثر مى باشند. پس به طور قطع و يقين اين آيات با توجه و تمسك به اسباب و وسايل و كمك خواستن و طلب پيروزى كردن از آنها معارض نيست و منافاتى هم ندارد، و علاوه بر آن ، قرآن كريم مردم را به توسل به وسايل ، تشويق و امر كرده است .




  19. تشكر

    رایکا (06-10-2009)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi