روز عرفه،
روز شناخت است.
عرفه روزي است كه خداي
سبحان بندگان خود را به عبادت و
اطاعت خويش فرا مي خواند و خوان كرم و
احسان و لطف خود را براي آنان مي گسترد و
درهاي مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روي آنان مي گشايد.
روز عرفه،
روز شناخت است.
عرفه روزي است كه خداي
سبحان بندگان خود را به عبادت و
اطاعت خويش فرا مي خواند و خوان كرم و
احسان و لطف خود را براي آنان مي گسترد و
درهاي مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روي آنان مي گشايد.
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (16-11-2010)
❤ |
شرح دعاي عرفه، خون دلِ خونِ خداستفلسفه ي وجودي اش، غم تمام انبياستبر دل حكومت مي كند هر جمله اش داني چرا؟چون عرفه ورودِ به، محرم و كربلاست
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
parsa (16-11-2010), نرگس منتظر (16-11-2010), خادمه زینب کبری(س) (16-11-2010), شكوه انتظار (16-11-2010)
دل در جوشش ناب عرفه،
وضو مي گيرد و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود.
آن جا كه ايوان هزار نقش خداشناسي است.
لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات،
حضرت اباعبدالله الحسين (ع) شده است.
پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير مي دهد و اين صحراي عرفات است كه با كلمات روحبخش دعاي امام حسين (ع) و اشك عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش مي كند. اشك و زمزمه ما را نيز بپذير، اي خداي عرفه.
در اين روز حجاج بيت ا... الحرام با وقوف در صحراي عرفات با خداي خويش به مناجات مي پردازند و دعاي عرفه امام حسين(ع) را قرائت مي كنند.
مسلمانان نيز در گوشه گوشه اين كره خاكي در اين روز همه با هم نجوا كردند:
"خداي من، من به گناهانم اعتراف مي كنم،
آنها را ببخش، منم كه بد كردم، منم كه خطا كردم، منم كه تصميم به گناه گرفتم،
منم كه ناداني كردم."
مسلمانان با شركت در آيين پرفيض و ملكوتي دعاي عرفه، با ريختن اشك عشق، از معبود خود طلب عفو كرده و براي گناهان گذشته خود از ذات اقدس الهي طلب مغفرت كردند.
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (16-11-2010)
خدا یا !
من عشق به تورا هم از تو میخواهم و عشق به عاشقان توراو عشق به هر کاری که مرا به تو نزدیک کندخدایا !عشقت را در دلم انداز و عشق به اولیائت را و عشق به جاده منتهی بهسوی تورا و عشق به علامات راهنمای به سوی تو ، و عشق بهزائران و رائدان راه تورا.خودت را معشوق ترین من قرار ده و مرا عاشق ترین خویشگلدانهای آرزوی مرا به خشکی منشان و نردبان امید را از زیر پای دلممکشان و تا پایان این راه بی پایان مرا به خودم وا مگذار و دستم رابگیرخدا یا !توفیق اطاعت و بٌعد معصیت ، آنچنانم عطا کن که تا قله ی شفاعتمحمد (ص) صعود توانم کرد و تا گذرگاه نسیم غفران تو توانم رسید.ای کریم ترین برای حاجتمندان ، ای مهربانترین برای قاصدان ، ایمونس ترین برای تنهایان و بی کسان ، ای مامن ترین برای آوارگان ،ای گرم ترین آغوش برای وا ماندگان ، و ای پر قدرت و مهر تریندست برای مستمندان ،من دست نیاز و واماندگی و حیرانی به دامان صمدیت و جبروت وسبحانی تو آویخته ام . دستم را به تازیانه ی حرمان میازار و به خنجریاًس کوتاه مکن
آمین یا رب العالمین
❤ |
من که هر آنچـه داشتم، اول ره گذاشتم
حال برای چون توئی، اگر که لایقم بگو...
حتما با خودت می گویی الان که دیگر وقتش نیست . باور کن هیچ روزی برای شناختن دیر نیست! او، من وتو را آنقدر دوست دارد که هر روزی به سراغش برویم، به رویمان لبخند می زند. برایش مهم نیست تو با قلب پاکت باشی یا من با زنگارهای قدیمی قلبم... لبخندش برای همه یکسان و زیبا و جان بخش است! تو فقط بگو لبیک...
* می گویند خیلی وقت بود که آدم(ع) آمده بود به زمین. آن روز نشسته بود روی کوه "صفا" و دلش حسابی گرفته بود( 8ذی الحجه). یادش نمی آمد توی این 300 سال گذشته چند میلیون بار، معذرت خواسته بود از خدا به خاطر آن سیب!!! اما... خدا بالاخره لبخند زد به رویش. توبه اش را پذیرفت. آدم که بلند کرد سرش را، حوّا را دید که روی کوه "مَروه" نشسته، مثل خودش. خیلی وقت بود او را ندیده بود (حدود 300سال)... خیلی فکر کرد ... روز بعد یادش آمد آن غریبه ی آشنا همان حوّای خودش بوده( 9 ذی الحجه = عرفه) . 1
البته داستان دیگری هم هست :
** سالها بعد، یکی از فرزندان شان، پیام رسان خدا شد: ابراهیم(ع)! خدا، ابراهیم را دوست داشت. آنقدر که لبخندش برای او فرق می کرد با تمام لبخند های دیگرش.ابراهیم دست اسماعیلش را گرفته بود و از آن کوه بالامی رفت (روز عرفه).نه گِله ای بود، نه شکایتی... آخر او عاشق بود. اما انگار... خدا عاشق تر بود.چاقو تیز بود… ولی گردن پسر را نبرید!!! ابراهیم (ع) نفسش را ذبح کرده بود !2
***نمی توانم از همه بگویم و از او نامی نیاورم. همان که... غوغا می کند نجوای عاشقانه روز عرفه اش. روز عرفه، توی صحرای عرفات، آخرین حج... حج نیمه تمامش را گذاشت و راهی کربلا شد.
حج را واگذاشت تا کعبه ای دیگر بنا سازد ، همان که دعای عرفه اش را بین راه می خواند. ابراهیم کربلا ،محرم حجی دیگر گونه است ، حجی که از حلقوم اسماعیلش زمزم می جوشد و سعی و مروه اش ،هنگامه هیا خیمه تا میدان است .عاشورا ،عید قربان اوست .عرفه او،ناله هایی است که به شوق شهادت ،به آسمان پر می کشد .تلبیه " هل من ناصر ینصرنی " است ،فریادی برای نجات بشریت از چاه بت ها و بتگر ها
عرفه پنجرهایی است باز شده به عاشورا که نسیم دلانگیز عشق و ایثار و شهادت در آن می وزد.عرفه فرودگاه "کل یوم عاشورا " است. عرفهآفتاب خانه " هیهات من الذله "است . عرفه ،یک خیمه مانده به قتیل العبرات است . عرفهحسینیه ثارالله است .عرفه ندبه گاه "السلام علی الشیب الخصیب " است . عرفه "الرحیلالرحیل "کاروان عاشقان است . عرفه پیوند حج و عاشورا و ظهور است .عرفه باورگاه "انالحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه " است .عرفه ،خیمه گاه است ،علقمه است ،قتلگاهاست ، و ...... عرفه نام دیگر کربلاست
بقیه قصه را خودت بهتر از من می دانی... فقط اگر تا حالا وقت نکرده ای دعا را بخوانی، حتما به درد دلش با خدا 3 نگاهی بینداز... ضرر نمی کنی، مطمئن باش.
**** می گویند روزعرفه ، درصحرای عرفات ، حال و هوای دیگری ست.
می گویند خیلی ها او را دیده اند و شنا خته اند! و توی عرفات، عارف شده اند.
می گویند او هر سال روز عرفه راه می رود در آن صحرا و دعا می خواند... برای من و تو... و برای خودش... برای ظهور خودش شاید!
چه رفته باشی عرفات و چه نرفته باشی...
عاشقی ات مبارک و قربانی ات قبول!
مراقب نفس پاکت باش (که بدی هایش را همین فردا قربانی خواهی کرد). 1سال دیگر مانده تا عرفه بعدی! نگذار لکه های کوچک گناه بنشینند رویش...
*****راستی هر روزکه حس کردی لبخند مهربان خدا را دیدی، آن روز، روز عرفه توست...
برای ما هم دعا کن . قربانت ... بیابانی تشنه باران
پ.ن1: اقتباس از کتاب نجوای عارفانه ( شرح دعای 47 صحیفه سجادیه- دعای روز عرفه) پ.ن2: همان
پ.ن3: مفاتیح الجنان – قسمت فضیلت ما ه ها – دعای امام حسین (ع) در روز عرفه
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
اي امير عرفه يوسف زهرا مهدي
حاجتي غير ظهورت به خدا نيست که نيست
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (18-11-2010)
اي خدا مهربان
بر من روزي حلالت را وسعت بخش
و جسم و دينم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل كن
و از آتش جهنم رهايم ساز.
خداي من
تو چقدر به من نزديكي با اين همه فاصلهاي كه من از تو گرفتهام.
تو اين قدر دلسوز مني!
عرفه آمد ومن هنوزدرکوچه پس کوچه های تنگ وتاریک دلم سرگردانم
هنوز دلتنگم و هنوز غریب....
امسال هم عرفه،
اجازه ندادند عرفات باشم....
نتوانستم همنفس با فرشتگان و همصدا با مولایم در بهترین سرزمین"عرفات" نیایش کنم........
عرفه روز دعاست.خداخودبه دعا امر فرمودند وبه اجابت ،ضمانت.
چه دعایی باید کرد؟
چه گفت؟
چه خواست؟!!
اللهم عجل لوليك الفرج
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (18-11-2010)
عرفه آمد و من باز مصفـــــا نشدم
حاجي معتکف يوسف زهــــــرا نشدم
همه گشتند سفيد و دل من هست سياه
باز هم شکر که پيش همه رسوا نشدم
هر طبيب درد مرا ديد، بکرد زود ردم
کار از کار گذشت،ليک مـــداوا نشدم
من به دنبال توأم ، يا که به دنبال خودم
هر کجا درپي خود گشتم و پـيدا نشدم
هر چه ناليدم اثر بر دل دلدار نکرد
باب ميل دل پر غص? مــــولا نشدم
عرفــات دل من بوي محرم دارد
چه کنم زائر آن تربت سقــــا نشدم
من چه دانم چه به روزدل ارباب گذشت
من که بي لشکرو بي ياور و تنها نشدم
من شنيدم که روي سين? او بنشستند
من لگد کوب سم مرکب اعـــدا نشدم
من شنيدم غم او،واي به آنکه ديده
لحظه اي مثل دل زينب کبري نشدم
من کجا مثل حسين داغ برادر ديدم
مثل او بر سر نعش قمــــرم تا نشدم
من از آن روز که از چشم شما افتادم
دست و پاها زدم ، افسوس دگر پانشدم
جهان در حسرت آيينه مانده ست
گرفتار غمي ديرينه مانده ست
شب سردي ست بي تو بودن ما
بگو تا صبح چند آدينه مانده ست؟
خادمه زینب کبری(س) (18-11-2010)
❤ |
عرفه، پنجره اي به عاشورا
عرفه ، نغمه يا حسين عليه السلام
حج را رها کرد. کعبه تن ها را واگذاشت تا کعبه اي براي دل ها بسازد. ذي الحجه او محرّم است. او در سرزمين کربلا احرام مي بندد. ابراهيم خواهد شد و اسماعيلش کودکي شش ماهه خواهد بود. سعي صفا و مروه اش از خيمه تا ميدان است. عيد قربان او عاشوراست. زمزم او اشک چشمان اهل حرم است و عرفات او، آري عرفات او، سينه هاي سوزاني است که هر شب و روز، نغمه «يا حسين» سر مي دهند.
اول زائران حسين
سلام بر تو اي چراغ هدايت و اي کشتي نجات! نجواي عاشقانه ات در عرفات به گوشمان رسيد. شهادت به يگانگي پروردگار با تمام اعضا و جوارحت را دريافت کرديم. ملکوتيان با نجواي تو همراه شدند و به ندبه نشستند. عرشيان از زمزمه هايت در شگفتند و معناي «اِنّي اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» را به نظاره نشسته اند. حَجّت را در قربانگاهِ کربلا تمام کردي اي معناي بندگي! و چه خوب درک مي کنم که چرا خداوند در روز عرفه، اول زائران تو را مي نگرد، بعد زائران کوي خود را.
بوي شهادت
لبيک يا حسين عليه السلام ؛ لبيک اي حقيقت حج. بانگ «الرحيل الرحيلِ» تو پس از سال ها هنوز در گوش هامان طنين انداز است. اي حاجي ملکوت، ما طواف کنندگانِ کعبه نفس را از اسارت دنيا وارهان و به کربلاي سُرخ ات برسان؛ آن جا که «هيهات من الذِّلّة» طنين انداز است و «هَل من ناصرٍ يَنصرنيِ» تو همه را بي قرار مي کند؛ آن جا که عرفه، رنگ و بوي شهادت مي گيرد.
قربانگاه
اي سالار شهيدان، از تو چه پنهان که دلم هواي کربلا کرده است. مي خواهم حج را رها کنم و با پاي دل به کربلا بيايم. مرا با زمزمه هاي دعاي عرفه ات هم سفر کن! آري، با تو خواهم آمد. در کعبه تو نماز خواهم گزارد و حجّ ام را در قربانگاهت تمام خواهم کرد. دعاي عرفه را کنار تو خواهم خواند؛ کنار تو که عرفاتِ هر غريب و آشنايي!
خيمه يار
اي دل، با توام! حسين فاطمه عليه السلام به کربلا مي رود. تو که تا عرفات آمده اي، چند قدم بيشتر تا خيمه «قتيل العبرات» نمانده است. برخيز و با دعاي عرفه خودت را به خيمه اش برسان.
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
❤ |
کلمات بيچاره
آنان که تو را مي شناسند، عاشورايت را در عرفه تماشا مي کنند. نجواي عاشقانه تو در عرفه، عطر شهادت مي پراکَنَد و دل هاي رميده را از عرفات به قتلگاه مي بَرَد. نمي دانم اين زمزمه ها با دل اهل حرم چه مي کرد؟ و آيا زينب تو نيز آواي مناجاتت را مي شنيد؟ اين جاست که دلم گواه مي شود که حج تويي! مروه و صفا تويي! کعبه تويي! و عشق، همه عشق تويي! ديگر چه بگويم؟ مرا ببخش که از دست کلماتم کاري ساخته نيست.
پنجره اي به عاشورا
عرفه من روزي است که حسين عليه السلام را شناختم. عرفه من پنجره اي است رو به عاشورا. عرفه من با واژه هاي ايثار، شهادت و عشق پيوند خورده است. عرفه من يک روز نيست. همه روزهاي من عرفه است. عرفه من تجلي «کلُّ يومٍ عاشورا» است.
در کنار او
اي دل، به منا؟ نه؛ به مشعر؟ نه؛ به مکّه؟ نه؛ به ميهماني پرشکوه دعاي عرفه! خود را آماده کن. دلت را از غير نام او پاک کن. اين چند روزِ مانده تا عاشورا با ياد او هم رکاب باش تا به زوديِ زود در کنار او باشي.
شعله هاي مناجات
سلام بر تو اي کشتي نجات و اي قتيل عَبَرات. سلام بر تو که در دعاي عرفه با همه اعضا و جوارحت به يگانگي پروردگارت شهادت دادي. راستي که خدايت نيز مشتاق مناجات ملکوتي توست. راستي که نغمه «اللهم اللهم» تو از فرشتگان آسمان دل ربوده است. آهسته! آهسته تر که چشمان اشکبارت عرشيان را به ندبه واداشته است. آهسته تر که آواي مناجات تو از عرفات تا کربلا را شعله ور ساخته است.
حاجيان گريانند
اي حسين! تو چه خواندي!
اي حسين!
تو در اين دشت چه خواندي که هنوز، سنگ هاي «کوه رحمت» از گريه تو نالانند؟
عشق را هم ز تو بايد آموخت و مناجات و صميميت را و عبوديت را و خدا را هم بايد ز کلام تو شناخت
در دعاي عرفه،
تو چه گفتي؟ ... تو چه خواندي، که هنوز تب عرفان تو در پهنه اين دشت، به جاست؟
پهندشت عرفات، وادي «معرفت» است. و به مشعر ، وصل است.
اي حسين! دشت از نام تو عرفان دارد.
و شب از ياد تو عطرآگين است. آسمان، رنگ خدايي دارد.
و تو گويي به زمين نزديک است.
اي حسين!
اي زلال ايمان، مرد عرفان و سلاح!
در دعاي عرفه، تو چه خواندي، تو چه گفتي ، کامروز زير هر خيمه گرم
يا که در سايه هر سنگ بزرگ، يا که در دامن کوه
حاجيان گريانند؟ با تو در نغمه و در زمزمه اند؟
***************************************
تهيه و تنظيم: گروه دين و انديشه تبيان
شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند
و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
امام خمینی (ره)
╬♥╬╬♥╬-زندگينامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
╬♥╬╬♥╬-وصيت نامه شهدا╬♥╬╬♥╬-
شهدا شرمنده ایم
http://www.ayehayeentezar.com/galler...6595422563.gif
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)