ما نياز به الگويی جديد داريم ، طرح ساده و سه قسمتی كه آورده ام ، جوابگوی عقل سليم ما در برابر ديدگاه ما از خداست . اين طرح كه بر مبنای واقعيت تنظيم يافته به اين شرح است:
اين طرح رد لايه فوقانی و زيرين خود چيز تازه اي ندارد . در اين الگو هم ، خدا ورای جهان مادی و جدا از آن است . خدا ورای ما است ، وگرنه ما مثل كتاب آفرينش او را می ديديم كه دراطراف ما قدم می زند . فقط مرحله ميانی الگوی ما ، كه مرحله گذار نام دارد جديد يا نامتعارف است . مرحله گذار به طور ضمني به ملاقات خدا و انسان در زمينه مشتركی اشاره دارد . معجزه های به وقوع پيوسته در بينش معنوی ، فرشتگان ، روشن بينی و شنيدن ندای الهي ، همه پديده هايی خارق العاده و درواقع پلی بين اين دو جهان اند . اگر چه همه اينها واقعيت دارند ، ولی در عين حال جزئی از نظام علت و معلول به شمار نمی روند . برای وجود معجزات و فرشتگان هيچ دليل آشكاری نيست ، حتی بينش های معنوی هم ممكن است در هر مقطعی و بنا به دلايلی تأييد نشوند . ذهن منطقی ، سرسختانه و بر درك خود از بعد مادی جهان پای می فشارد.
تصور نمی كنم ، قديسان و عارفان تفاوت چندانی با مردمان عادی داشته باشند . وقتی به فضای ملموس و واقعی كه درآن قرار داريم دقت كنيم ، مرحله گذار ذهنی به نظر می رسد ، اين مرحله ای است كه حضور الهی حس يا مشاهده می شود . هر رويداد ذهنی بايد در مغز رخ دهد ، چون براي هر تجربه ذهنی ميليون ها سلول عصبی مغز فعاليت می كنند.
اينك جستجوی ما وارد مرحله اي شده است كه وعده كرده بوديم:
واكنش الهی : نور و حضور الهی هنگامی واقعيت می يابد كه آن را به پاسخی ذهنی تبديل كنيم. من اين مرحله را « واكنش الهی » می نامم . بينش معنوی ، الهام و مكاشفه ای اتفاقی نيست. اينها به هفت رويدادی كه در مغز رخ می دهد مربوط می شوند . اين واكنش ها بسيار بيشتر از باورهای شما وجود دارند ، اما همه آنها باعث ارتقای باورهای شما می شوند و مانند پلی ميان جهان مادی و ماورای طبيعی ، كه ماده هستی خود را از دست ميدهد و روح پديدار می شود ، قرار مي گيرد.
واكنش جنگ يا گريز : واكنشی است كه باعث می شود ما درمواجهه با خطر جان سالم به در ببريم . اين واكنش به خداوند مربوط می شود ، زيرا می خواهد از ما محافظت كند . ما نيز به خداوند ايمان می آوريم چون می خواهيم باقی بمانيم.
واكنش فعال : اين واكنش ابتكار مغز براي كسب هویت فردی است . علاوه بر ميل به بقا ، هر فردی در پی نيازهای « من ، مال من » است . اين واكنش ، غريزی است و از اين جا است كه خدای جديدی به وجود می آيد ، خدايی كه توانا و قادر است و قوانين و اصول در دست اوست . ما به اين خدا روی می آوريم چون به كسب كردن ، رسيدن و رقابت نياز داريم.