نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: چگونگي ارتباط پيامبران با خدا

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,470
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,036
    مورد تشکر
    7,849 در 2,458
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض چگونگي ارتباط پيامبران با خدا




    سؤال: قرآن راه ارتباط پيامبران با خدا را به چند طريق بيان مى كند؟

    جواب: پاسخ اين سؤال در آيه 51 سوره «شورى» آمده است. خداى متعال در اين آيه از يكى از پربارترين مواهب خويش كه براى بشر فراهم ساخته سخن مى گويد و آن چيزى نيست جز مسأله وحى و ارتباط انبياء با خدا.
    نخست مى فرمايد: «شايسته هيچ انسانى نيست كه خدا با او سخن بگويد (و با او روبرو گردد، چرا كه او منزه از جسم و جسمانيت است) مگر از طريق وحى و الهام مرموز، به قلب او»
    (وَ ما كانَ لِبَشَر أَنْ يُكَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْياً).
    «يا شنيدن سخنان پروردگار، از پشت حجاب» (أَوْ مِنْ وَراءِ حِجاب).
    آن گونه كه «موسى بن عمران» در كوه طور، سخن مى گفت، و پاسخ شنيد، از طريق امواج صوتى كه خداوند در فضا ايجاد مى كند بى آن كه كسى او را مشاهده كند، چرا كه او مشاهده كردنى نيست.
    «و يا از طريق فرستادن رسولى كه پيام الهى را به او ابلاغ كند»
    (أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً).
    آن گونه كه فرشته وحى و پيك الهى «جبرئيل امين» بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل مى شد.
    «در اين هنگام، فرستاده الهى به فرمان پروردگار، آنچه را خدا مى خواهد به پيامبرش وحى مى كند»
    (فَيُوحِىَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ).
    آرى، راهى براى سخن گفتن خداوند، با بندگان، جز اين سه راه نيست «چرا كه او بلند مقام و حكيم است» (إِنَّهُ عَلِىٌّ حَكِيمٌ).
    بالاتر از آن است كه ديده شود، يا با زبان سخن گويد، و تمام افعالش حكيمانه است، و ارتباطش با پيامبران روى حساب.
    اين آيه، در حقيقت پاسخى است روشن، به افرادى كه به خاطر بى خبرى ممكن است توهم كنند، مسأله وحى، دليل بر اين است كه پيامبران خدا را مى بينند، و با او سخن مى گويند، اين آيه روح و حقيقت وحى را به صورت فشرده و دقيقى منعكس كرده است.
    از مجموع آيه، چنين بر مى آيد كه، راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:
    1 ـ القاى به قلب ـ كه در مورد بسيارى از انبياء بوده است، مانند «نوح» كه مى گويد:
    فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا:
    «ما به نوح وحى كرديم كه كشتى در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز».(1)
    2 ـ از پشت حجاب ـ آن گونه كه خداوند در كوه «طور» با موسى(عليه السلام) سخن مى گفت:
    «وَ كَلَّمَ اللّهُ مُوسى تَكْلِيماً».
    (2)
    بعضى نيز «من وراء حجاب» را شامل رؤياى صادقه نيز مى دانند.
    3 ـ از طريق ارسال رسول ـ آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آمده:
    «قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ:
    «بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (دشمن خدا است) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد».(3)
    البته، وحى بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) منحصر به اين طريق نبوده است، از طرق ديگر نيز صورت گرفته است.
    اين نكته نيز، قابل توجه است كه وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى گرفته، چنان چه در بالا اشاره شد، و گاه در خواب و رؤياى صادقه، چنان كه در مورد «ابراهيم» و دستور ذبح «اسماعيل» آمده است (هر چند بعضى آن را مصداق من وراء حجاب دانسته اند).
    گر چه شاخه هاى اصلى وحى، همان سه شاخه مذكور در آيه فوق است، ولى بعضى از اين شاخه ها، خود نيز شاخه هاى فرعى ديگرى دارد، چنان كه بعضى معتقدند نزول وحى از طريق فرستادن فرشته وحى، خود به چهار طريق صورت مى گرفته:
    1 ـ آنجا كه فرشته بى آن كه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ظاهر شود، در روح او القاء مى كرده است ، چنان كه در حديثى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:
    إِنَّ رُوحَ الْقُدْسِ نَفَثَ فِي رُوْعِى أَنَّهُ لَنْ تَمُوْتُ نَفْسٌ حَتّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَها فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَجْمِلُوا فِى الطَّلَبِ:
    «روح القدس در قلب من اين معنى را دميده كه هيچ كس نمى ميرد تا روزى خود را به طور كامل بگيرد، بنابراين از خدا بپرهيزيد، و در طلب روزى حريص نباشيد».
    2 ـ گاه فرشته، به صورت انسانى در مى آمد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مخاطب مى ساخت و مطالب را به او مى گفت (چنان كه در مورد ظهور «جبرئيل» به صورت «دحيه كلبى» در احاديث آمده است).
    3 ـ گاه، به صورتى بود كه همچون زنگ در گوشش صدا مى كرد و اين سخت ترين نوع وحى بر پيامبر بود، به گونه اى كه حتى در روزهاى بسيار سرد صورت مباركش غرق عرق مى شد، و اگر بر مركب سوار بود مركب چنان سنگين مى شد كه بى اختيار به زمين مى نشست.
    4 ـ گاه، «جبرئيل» به صورت اصليش كه خدا او را بر آن صورت آفريده بود بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ظاهر مى شد و اين در طول عمر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) تنها دو بار صورت گرفت.(4)


    پي نوشت :
    1 ـ مؤمنون، آيه 27.
    2 ـ نساء، آيه 164.
    3 ـ بقره، آيه 97.

    4. تفسیر نمونه، جلد 20، صفحه 512.


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,470
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,036
    مورد تشکر
    7,849 در 2,458
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : چگونگي ارتباط پيامبران با خدا

    در حديث ديگرى آمده است كه ابتدا نزد حضرت آدم آمد و هرچه خواست آدم را فريب دهد، وسوسه اش كارگر نشد از اين رو به سراغ حوّا رفت و او را با سخنان فريبنده اى كه گفت با خود همراه كرد و با هم نزد آدم آمدند و از طريق حوّا او را فريب داد
    از اين رو در روايات آمده است كه زنان دام شيطان اند
    و هرگاه شيطان دستش از همه جا كوتاه شود به سراغ آن ها مى رود.
    در حديث است كه چون آدم به زمين هبوط كرد، جبرئيل نزد وى آمد و پرسيد:اى آدم مگر خدا تو را به دست قدرت خويش نيافريد و از روح خويش در تو ندميد و فرشتگان را به سجده بر تو ماءمور نكرد؟ پس چرا با اين فضيلت و مقامى كه به تو داد نافرمانيش كردى ؟ در پاسخ گفت :اى جبرئيل شيطان براى من قسم خورد كه خيرخواه من است و آن سخن را از روى دل سوزى مى گويد و من باور نمى كردم كه كسى بتواند به خدا قسم دروغ بخورد
    در حديث ديگرى است كه رسول خدا(ص ) در شب معراج ، شاهد مناظره موس و آدم (ع ) بود. موسى گفت :اى آدم تو نبودى كه خداوند به دست قدرت خويش تو را آفريد و از روح خود در تو دميد، فرشتگان را به سجده ات ماءمور و بهشتش را برتو مباح كرد، در جوار رحمت خود جايت داد و رو در رو با تو سخن گفت ؟ آن گاه تو را از يك درخت نهى كرد، ولى تو نتوانستى خوددارى كنى تا سبب هبوط خود به زمين گشتى و خود را نگاه نداشته و فريب ابليس را خوردى و بدين وسيله ما را از بهشت بيرون آوردى ؟.
    آدم گفت :فرزندم با پدر خود در اين مورد به آرامى سخن گوى كه دشمن از راه فريب و خُدعه پيش آمد و براى من قسم خوردم كه در گفتارش خيرخواه و دل سوز است ، نزد من آمد و گفت :اى آدم من براى تو غمگينم !گفتم :چرا؟ گفت :براى آن كه من با تو ماءنوس گشته و از نزديك بودن با تو بهره مندم ، اما مى دانم كه تو از اين جا مى روى و وضع ناخوشايندى پيدا مى كنى ! گفتم :چاره چيست ؟ گفت :چاره به دست توست . مى خواهى تو را به آن درختى كه سبب جاويدان ماندن و فرمان روايى بى زوال مى گردد راهنمايى كنم . تو با همسرت از آن بخوريد تا هميشه با من در بهشت باشيد؟ و به دنبال آن قسم دروغ خورد كه اين سخن را از روى خيرخواهى مى گويد. اى موسى ، من گمان نمى كردم كه كسى بتواند قسم دروغ به خدا بخورد....


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi