بررسى و تحقيق پيرامون دو آيه شريفه و اينكه روشنائى قيامت چگونه و به چه كيفيتى است ، به اين دليل كه مربوط به بحث قيامت است ، در اين كتاب نمى گنجد و علاقه مندان بايد باى درك معناى دو آيه به تفاسير مراجعه نمايند.ما تذكر اين نكته را در اين مورد ضرورى مى دانيم كه قطعا تضاد و تناقضى در دو آيه نيست ، غرض ما نيز از طرح آيات اين بوده كه خاطر نشان كنيم : اين خورشيد و ماه پايان پذير هستند و نور قيامت بوسيله اين خورشيد نيست .
پس از بيان اين سه مقدمه ، به اصل بحث كه : عالم برزخ كجاست ، خورشيد و ماه اين جهان ، شب و روز ما بر آنها هم اثر دارد يا نه باز مى گرديم .
در اين مورد از ميان آن همه احاديثى كه هست به نقل چند حديث مى پردازيم :
1- مرحوم شيخ كلينى در كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :
على بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن احمد بن محمد بن ابى نصر، عن الحسين بن ميسر قال : سالت اباعبدالله (ع ) عن جنه آدم (ع ) فقال : جنه من جنان الدنيا تطلع فيها الشمس والقمر ولو كانت من جنان الاخره ماخرج منها ابدا
حسين بن ميسر گفت : از حضرت صادق (ع ) در مورد بهشتى كه حضرت آدم (ع ) در آن بوده سوال كردم .حضرت فرمودند: آن باغى است از باغهاى دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مى كنند، و اگر از باغ هاى قيامت بود هرگز آدم (ع ) از امام خمينى : خارج نمى شد.
مرحوم ملسى نيز اين حديث را با سند ديگرى در كتاب بحار نقل فرموده و بهر حال حديث فوق از چند جهت قابل توجه است :
الف حضرت آدم (ع ) در آن بهشتى كه در عالم قيامت وعده داده شده خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نكرده است .
ب در جائى از اين دنيا بهشتى وجود دارد كه قابل رويت و مشاهده انسانهاى عادى نيست و نمى توانند به آنجا رفت و آمد كنند و در حقيقت مى توان گفت : آن بهشت در عين حالى كه در دنياست ولى براى بشر از عوالم غيب محسوب است و البته بايد توجه داشت كه دنيا منحصر به كره زمين و چند صد كيلومتر اطراف آن نيست .
ج همين خورشيد و ماه ، آن بهشت را روشن مى كنند و بر آن طلوع و غروب دارند و بهترين دليل الف و لام عهد حضورى است كه حضرت بر كلمه شمس و قمر درآورده و در حقيقت مثل اين است - فرموده باشند: اين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارند، و گر نه بايد شمس و قمر را بدون الف و لام و با تنوين ذكر مى كردند و مى فرمودند: شمس و قمريعنى ماه و خورشيدى بر آن طلوع و غروب دارند.
2- باز مرحوم شيخ كلينى به نقل از ضريس كناسى مى نويسد:
عده من اصحابنا، عن احمد بن محمد، و سهل بن زياد، و على بن ابراهيم ، عن ابيه ، جميعا عن ابن محبوب ، عن على بن رئاب ، عن ضريس الكناسى قال : سالت ابا جعفر (ع )ان الناس يذكرون ان فراتنا يخرج من الجنه فكيف هو، و هو يقبل من المغرب و تصب فيه العيون و الاوديه ؟ فقال ابوجعفر (ع ) و انا اسمع ان لله جنه خلقها الله فى المغرب و ماء فراتكم يخرج منها، و ليها تخرج ارواح المومنين من حفرهم عند كل مساء فتسقط على ثمارها و تاتكل مها و تتنعم فيها و تتلاقى و تتعارف فاذا طلع الفجرهاجت من الجنه ...
ضريس گفت : از حضرت باقر (ع ) پرسيدم : مردم (مقصود اهل سنت است ) مى گويند آب فرات از بهشت خارج مى شود.چگونه مى شود درست باشد در صورتى كه اين آب از مغرب جارى است (يعنى سر چشمه اش مغرب زمين است ) و در بين راه چشمه ها و جويبارهاى ديگرى به آن ريخته مى شود؟ حضرت فرمودند: بلى من هم شنيده ام ( مقصود شنيدن از پدران و اجدادشان مى باشد) كه خداوند در مغرب زمين بهشتى خلق فرموده و آب فرات شما از آن خارج مى گردد، و ارواح مومنين عصر هر روز به آن بهشت مى روند و از ميوه هاى آن مى خورند و از نعمت هاى ديگر خداوند بهره مى گيرند، و همديگر را ملاقات مى كنند و چون فجر صادق طلوع كند از آن خارج مى شوند