زندگينامه
نوجوانی
شعبان جعفري مشهور به «شعبون بيمخ» در سال 1300 ه.ش در محله سنگلج تهران در يك خانوادة پرجمعيت (13 خواهر و برادر) متولد شد. وي طي چهار سال تحصيل در مقطع ابتدايي به سب شرور بودن از چندين مدرسه اخراج شد و سرانجام ترك تحصيل نمود.
در دوران نوجواني و جواني نيز به همراه ساير اراذل و اوباش ماجراييهاي بسياري داشت و به همين دليل در سن 15 سالگي به زندان افتاد. دوران خدمت سربازي وي چهار سال طول كشيد.
پس از ورود متفقين به ايران، او نيز با فرار از پادگان به دوران سربازي خود پايان داد و پس از چندي به همراه يكي ديگر از كشتيگيران در ميدان شاهپور باشگاه ورزشي به نام باشگاه آهن راهاندازي كرد و در مسابقات قهرماني ورزشهاي باستاني كشور سال 1322 به قهرماني در رشتة كباده و چرخ دست يافت.
جعفري از سال 1326ش با بر هم زدن نمايش « مردم» به كارگرداني عبدالحسين نوشين در تئاتر فردوسي، براي حاكميت محبوب شد و به جاي آنكه به جرم ايجاد آشوب و اخلال در نظم عمومي محبوس گردد با دريافت وجه دستي بنابه دستور ادارة آگاهي مدتي از تهران به لاهيجان رفت. در لاهيجان زورخانهاي را اداره ميكرد و پس از يك سال به تهران بازگشت.
دهه سي، براي اين لعين بي مخ، دهة طلايي بود. در سال 1329 پس از آنكه به استقبال آيتالله كاشاني كه از تبعيد بازميگشت رفت، در بين جمعيت طرفداران آيتالله، شايع شد كه وي به قصد قتل ايشان در اين مراسم حضور يافته است و همين مسئله باعث شد تا از سوي طرفداران آيتالله كاشاني مورد ضرب و جرح قرار گيرد و مدتي نيز در بيمارستان بستري بود. سپس به حمايت از نهضت ملي شدن نفت و دكتر مصدق برخواست. او به همراه گروه اراذل و اوباش خود در روز 14 آذر 1330، به دفتر روزنامههاي چپ و تودهاي و مخالف دولت دكتر مصدق مانند چلنگر، مردم، شورش، بدر و... حمله كرده و اين دفاتر را غارت و ويران كردند. اين آشوب براي او مدتي حبس در زندان قصر را به ارمغان آورد.
پس از آزاد شدن بار ديگر راه خود را در پيش گرفت، در جريان 30 تير 1331 به فعاليت براي بازگرداندن دكتر مصدق بر مسند نخستوزيري پرداخت اما به فاصلة كوتاهي از مصدق روي برگرداند و ماجراي 9 اسفند 1331 پيش آمد. در اين روز به پيشنهاد دكتر مصدق، شاه قصد خروج از كشور و سفر به عتبات را داشت كه شعبان به همراه گروهي از اراذل و اوباش خود با تجمع در مقابل كاخ مرمر از اين امر جلوگيري كردند و با تهديد بازاريان، بازار تعطيل شد و اين گروه به مقابل خانه دكتر مصدق رفته و اقدام به شكستن در منزل وي نمودند. اين ماجرا منجر به حبس وي تا 28 مرداد 1332 شد و در ظهر 28 مرداد 1332 به حكم زاهدي از زندان آزاد شد و جريان هدايت اوباش را به عهده گرفت. پس از كودتاي 28 مرداد به تاجبخش شهرت يافت. پس از اين خدمت، بنابه پيشنهاد تيمسار زاهدي با شاه ملاقات كرد و زميني براي تاسيس باشگاه ورزشي به وي اهدا شد، در ضمن در همين ملاقات از شاه اجازه گرفت تا جمعيتي به نام جمعيت جوانان جانباز تشكيل دهد تا در مواقعي ضروري از آنان استفاده شود. ساخت باشگاه جعفري سه سال طول كشيد و محمدرضا پهلوي خود آن را افتتاح كرد. مدتي نيز تيمور بختيار رياست افتخاري آن را برعهده داشت. هزينههاي باشگاه از دربار و اطرافيان شاه و ساواك تامين ميشد. گرچه او منكر دريافت هرگونه وجهي از دربار است ولي اسناد تقاضاي پول از دربار توسط وي موجود ميباشد.
در اسفند 1332، دكتر حسين فاطمي دستگير شد و شعبان جعفري كه خصومتي خاص با وي داشت با دستة خود به مقابل شهرباني رفت و زماني كه دكتر فاطمي از شهرباني خارج شد به وي حمله كرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد و به روايتي با چاقو مورد حمله قرار داد. او در خاطرات خود به صراحت منكر اين مسئله است و آن را امري ناممكن از سوي خود ميخواند