نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: *** سالمندان را تنها نگذاریم ***

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    *** سالمندان را تنها نگذاریم ***


    محققان میگویند که فرزندان باید به مراقبت بیشتراز سالمندانشان تشویق شوندچرا که یک چهارم سالمندانی که تنها زندگی میکنند زندگی خوبی ندارند.

    به گزارش سلامت نیوز ، تقریبا از هر10 نفر سالمند4 ، نفر آنان به تنهایی زندگی میکنند و بیماریهای مزمنی هم دارند و این نکته نشان دهنده ٱن است که خانواده باید چگونگی مراقبت از سالمندان خود را یاد بگیرند.

    اعضای خانواده این پتانسیل را دارند که کمک قابل توجهی به سالمندان کنند و شرایط سلامتی آنها را بهبود بخشند .
    دکتر ان ماری رزلند ، مدرس بالینی در دانشگاه میشیگان دانشکده پزشکی ، گفت : اعضای خانواده بعضی از سالمندان نیاز است که مهارت های لازم برای تشویق بیمارانشان به انجام یک رژیم سلامتی خوب را فراگیرند و این خانوده ها باید آموزش مهارت های ارتباط با سالمندان را یاد بگیرند .
    محققان با بررسی نتایج مطالعات انجام شده در سازمان ملی بهداشت در سال 2006 دریافتند که 93 درصد از بزرگسالان 51 ساله و مسن تر که دچار یک بیماری مزمنی بودند با فرزندان بالغ خود زندگی میکنند اما نیمی از آنها تنها هستند و شاید فرزندان انان بیش از 10 مایل دورتر از آنان باشند.
    این افراد حتی هنگامیکه همسر خود را در دسترس دارند باز هم نیاز به مراقبت های پزشکی و محدودیت هایی برای سلامت خود هستند خوشبختانه در اکثر موارد فرزندان انها میتواند با مراقبت ، آنان را حمایت کند.
    اما دوری فرزندان بزرگسال که دورتر از پدر و مادر خود را به دنبال پیدا کردن کار و یازندگی مقرون به صرفه هستند مانعی برای نظارت و حمایت زندگی سالمندانیست که با انواع بیماریها دست و پنجه نرم میکنند
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكر


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *** سالمندان را تنها نگذاریم ***


    روان‌شناسان، معمولا دوره پیری را به عنوان دوره انحطاط در نظر مي‌گيرند. افراد در دوره پيري با مجموعه‌اي از ناتوانايي‌هاي جسمي و محروميت‌هاي اجتماعي روبه‌رو مي‌شوند، كه بايد با آن‌ها كنار بيايند. در اين دوره، نيرومندي و سلامت جسماني آن‌ها كاهش مي‌يابد و همراه با بازنشسته شدن از شغل خود تا حد زيادي درآمدشان را از دست مي‌دهند و به مرور زمان، رابطه‌شان با همسر، خويشاوندان و دوستان كم مي‌شود. همراه با اين آسيب‌ها آن‌ها دچار افت جايگاه اجتماعي نيز مي‌شوند كه ملازم پيري است و همان‌گونه كه در آمريكا مطرح است، احساس منفعلی از "بي‌مصرف" بودن مي‌كنند.[1]
    البته بايد توجه داشت كه پيري چيزي بيش از مسن شدن است. پيري ممكن است به آهستگي يا به سرعت، تدريجي يا ناگهاني فرا رسد. به نظر مي‌رسد كه بعضي افراد گام به گام و به زيبايي به سوي پيري قدم برمي‌دارند و عده‌اي ديگر يك‌دفعه در اثر واقعه‌اي ناگوار، خواه واقعي يا خيالي، ناگهان پير مي‌شوند. پيري صرفنظر از آنكه چگونه فرا مي‌رسد، غيرقابل اجتناب و سرنوشت همگان است.[2]
    اخيرا بعضي از روان‌شناسان سعي كرده‌اند تصوير خوش‌بينانه‌اي از اين دوران ترسيم كنند. آن‌ها در عين حال كه بعضي از مشكلات و فقدان‌هاي دوره پيري را مي‌پذيرند، اما بر اين باورند كه سن پيري مي‌تواند با خشنودي هم همراه باشد و مادامي كه شخص با محيط خود فعالانه برخورد مي‌كند، مي‌تواند تجربه‌هاي جديدي را به دست آورد.[3]
    آنچه مسلم است اينكه تحول تا آخرين سال‌هاي زندگي ادامه مي‌يابد و اگر انسان در بخش پاياني بزرگسالي شاهد تقليل ظرفيت‌هاي بدني خويشتن است، با اين وجود همواره توانايي و ميل مهار كردن محيط اطراف خود را حفظ مي‌كند و اگر پاره‌اي از افرادي را كه دوست داشته، از دست داده است اما هنوز نياز به دوست داشتن و نياز به محبت در وجود او بيدار است.
    بخش پاياني بزرگسالي كه به بركت بهبود مداوم مراقبت‌هاي پزشكي، تغذيه و محيط جسماني به تعداد بيشتري از افراد فرصت مي‌دهد تا به دهه هفتاد و حتي بيشتر قدم بگذارند، هديه قرن بيستم است.
    با اين همه پديده پيري با مقياس جهاني امري حساس است. تخمين‌هاي جمعيت‌شناسي در غرب حاكي از اين بوده است كه در فاصله سال 1970 تا 2000 تعداد افراد مسن دو برابر مي‌شود. و در پايان قرن حاضر پانزده درصد جمعيت جهان را افراد بالاي 65 سال تشكيل خواهند داد.[4]


    سن پيري

    اگر از شما بخواهند سن افراد پير را از ظاهرشان حدس بزنيد، احتمال اينكه دچار اشتباه شويد، زياد است. در واقع، اغلب مي‌گوييم كه يك آدم سالمند نسبت به سنش "جوان به نظر مي‌رسد" يا "پير به نظر مي‌رسد".
    اين اظهار نظر ما بيانگر آن است كه سن زماني(تقويمي)، شاخص ناقصي براي سن كاركردي يا كفايت و عملكرد واقعي است. چون افراد از لحاظ زيستي با آهنگ متفاوتي پير مي‌شوند، متخصصان بين سالخوردگان پير كه شكننده به نظر مي‌رسند و علایم ضعف نشان مي‌دهند و سالخوردگان پيرجوان كه از لحاظ جسماني نسبت به سن زيادشان جوان به نظر مي‌رسند فرق مي‌گذارند.[5]
    روان‌شناسان شروع سن پيري را در حدود 65 – 60 سالگي، يعني سني كه اغلب مردم بازنشسته مي‌گردند دانسته‌اند، البته تعيين سن خاص به عنوان شروع سن پيري قطعيت ندارد.
    از نظر سني يك فرد 65 ساله هنوز مي‌تواند انتظار زندگي بيش از 12 سال را داشته باشد و اگر فردي تا 80 سالگي دوام آورد احتمال دارد بتواند انتظار زندگي 10 سال ديگر را نيز داشته باشد.


    فرهنگ پيري

    معناي پيري را عمدتا فرهنگ تبيين مي‌كند. در فرهنگ‌ها زندگي و مرگ جزء چرخه حیات محسوب شده و در درون تجربه انساني قرار مي‌گيرند. پيري رسيدن به خردمندي و فرزانگي است. اما در فرهنگ غرب پيري و مرگ مهار شدني نيست و براي بسياري از افراد وقوع آن‌ها صدمه زدن به موجوديت آدمي است و در نتيجه پير شدن پا بر لب گور گذاردن است.
    در اينجا چند اسطوره در مورد پيري نقل مي‌كنيم كه چندان قابل اعتنا نيستند :



    1- كهولت پيري اجتناب‌ناپذير است. 2- پيران، فاقد بهره‌وري بوده و يا ديگر مولد نيستند. 3- افراد پير در مقابل تغيير، مقاومت مي‌كنند.
    اما نمونه‌هاي گوناگون و فراوان در هر يك از اين زمينه‌ها خلاف اين افكار قالبي را نشان مي‌دهند و سن‌زدگي(Agism) يا ادراك منفي نسبت به شخص بزرگسال، ساخته و پرداخته مجموعه‌اي از رفتارها و عادات فرهنگي است.[6]
    از نظر اريكسون(Erikson) و برگمن(Beregman) دسته‌اي از كشمكش‌هاي دروني در افراد پير وجود دارد كه ما هنگام برخورد با آن‌ها متوجه آن نمي‌شويم. ما بر بسياري از مشكلات اجتماعي و جسمي آن‌ها آگاهي داريم و ممكن است با وجود اينكه افراد سالخورده کارایی ندارند، براي آن‌ها احساس دلسوزي كنيم. اما ما مي‌توانيم از طريق يافتن نمونه‌هايي از افراد پير كه مفيدتر و پرانرژي‌تر هستند و بيشتر در كارهاي اجتماعي شركت دارند تصور خود را در مورد سالخوردگان اصلاح كنيم.
    به هر حال ارزيابي ما از پيري، همچنان براساس رفتار بيروني آن‌ها است و از بررسي بحران‌هاي دروني آن‌ها عاجز هستيم. ما نمي‌توانيم درك كنيم كه وقتي فرد سالمند ساكت و آرام است، احتمالا در حال دست و پنجه نرم كردن با مهمترين پرسش‌هاي زندگي‌اش است، سوال‌هایی مثل آيا اكنون بايد با مرگ روبرو شوم؟ آيا زندگي من بامعنا بوده است؟ چه چيزي زندگي را معنادار مي‌كند؟ [7]
    طرز پير شدن برحسب فرهنگ متغير است. در فرهنگ‌هاي ساده و سالم، طول عمر سالخوردگان به مجموعه‌اي از دلایل وابسته است.
    مقام و منزلت يك سالخورده در جامعه بالاست، فرد سالخورده با خانواده خود كه براي او احترام قائلند و او را براي خود و جامعه مفيد مي‌دانند زندگي مي‌كند. كناره‌گيري اجباري از فعاليت‌ها وجود ندارد و او تا هر زمان كه بتواند به كار ادامه مي‌دهد.[8]


    نشانه‌هاي بدني پيري

    رسيدن به سنين بالاي زندگي نتيجه عوامل پيچيده‌اي است كه مهمترين آن‌ها عبارتند از: وضعيت ژنتيك فرد، وضع تغذيه، بهداشت و عوامل محيطي ديگر. اما در هر صورت رسيدن به پيري همراه با تغييرات جسمي به خصوص كاهش قدرت بينايي، شنوايي، چشايي، بويايي و كاهش قدرت بدني و سرعت واكنش در برابر محرك‌هاست.
    عموما تا سن 65 سالگي احتياجي به كاهش شديد كارهاي روزانه نيست. گروهي از افراد سالمتر بالاي 65 سال نيز مي‌توانند چند سال ديگر به ادامه كارهاي قبلي خود بپردازند. از نظر فعاليت‌هاي روزمره خوردن، پوشيدن، حمام كردن، آشپزي، خريد و انجام كارهاي خانه نيز بيشتر سالخوردگان تا سن 80 سالگي و گاهي پس از آن نيز شخصا از عهده كارهاي خود برمي‌آيند. برخي از افراد مسن نيز دچار يك بيماري مزمن يا بيشتر هستند. شايعترين اين بيماري‌ها عبارتند از: درد مفاصل، لرزش عضلاني، ضعف شنوايي و بيماري‌هاي قلبي.
    در هر صورت افراد مسن بيشتر به پزشك مراجعه مي‌كنند، در بيمارستان بستري مي‌شوند و وقت و پول بيشتري براي مراقبت‌هاي بهداشتي صرف مي‌كنند. مراجعه به دندانپزشك براي مراقبت از لثه و دندان نيز به دليل اهميت در امر تغذيه حايز اهميت است. ضمنا افرادي كه در مراكز نگهداري از سالمندان زندگي مي‌كنند، كه البته درصد بسيار كمي از سالخوردگان را تشكيل مي‌دهند، نياز به مراقبت‌هاي پزشكي و رواني بيشتري دارند. در هر صورت ميزان سلامتي فرد در دوره پيري وابسته به سبك زندگي، تغذيه، خواب، ورزش، استفاده يا عدم استفاده از سيگار و الكل و رفتار جنسي است.[9]
    همچنين پيري همانند بلوغ با تغييراتي در اندام‌ها(شكل ظاهري آن‌ها) و نيز تغييراتي مربوط به تغذيه بافت‌ها مشخص مي‌گردد. آشكارترين تغييرات در اين سطح بي‌شك تغييراتي است كه در زمينه اعضاي بيروني همچون پوست و مو به وقوع مي‌پيوندد.[10]
    يكي ديگر از تغييرات جسمي دوره پيري حساسيت در مقابل سرما و گرما است و بدن فرد نمي‌تواند در مقابل آن‌ها به سرعت خود را سازگار كند. مقدار خواب نيز در اين دوره كاهش مي‌يابد. از سوي ديگر چين‌وچروك‌هاي بدن به دليل كم شدن چربي و لاغر شدن عضلات زير پوست بيشتر مي‌شود. ساير تغييرات آشكار، نظير كم شدن و نازك شدن و سفيد شدن موي سر و رويش مو در چانه زنان و گوش مردان را همه مشاهده كرده‌اند. همچنين پهنا و وزن بدن كمتر، قد كوتاهتر و استخوان‌ها لاغرتر و بدن خميده‌تر مي‌شود.
    به علاوه با افزايش سن، ظرفيت ذخيره اندام‌ها كاهش مي‌يابد و فرد نمي‌تواند در برابر مشكلات به قدر كافي مقاومت كند و به ناچار بايد فعاليت‌هاي خود را كمتر كند و به اين ترتيب وابستگي‌هاي او به ديگران بيشتر مي‌شود.[11]
    البته از ميان اندام‌هاي بدن سلامت مغز ديرتر از همه كاهش مي‌يابد. به طوري كه مغز يك فرد سالخورده سالم خيلي شبيه به مغز يك فرد جوان سالم است و كاركردهاي گذشته خود را حفظ مي‌كند.[12]

    پيري، مرحله پيشرفته زندگي است و مردان و زنان سالخورده‌اي كه خوب زندگي كرده، فرزندان شايسته تربيت كرده و در توليد و خدمات فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي آثار مثبتي از خود به جاي گذاشته‌اند، شايسته بيشترين احترام و حمايت هستند و هرگز نبايد آنان را از بسياري از عرصه‌هاي زندگي به كنار گذاشت.[13]



    ________________________________________
    [1] - كرين، ويليام كريستوفر؛ نظريه‌هاي رشد و مفاهيم و كاربردها، غلامرضا خوي‌نژاد و عليرضا رجايي، تهران، رشد، 1384، چاپ اول، ص 374.
    [2] - گروه نويسندگان؛ روان‌شناسی رشد، نورالدين رحمانيان، تهران، نشر آگاه، 1364، چاپ اول، ص 602.
    [3] - نظريه‌هاي رشد و مفاهيم و كاربردها، ص 374.
    [4] - منصور، محمود؛ روان‌شناسي ژنتيك، تهران، سمت، 1381، چاپ سوم، ص 220.
    [5] - برك، لورا اي؛ روان‌شناسي رشد، يحيي سيدمحمدي، تهران، ارسباران، 1385، چاپ پنجم، ص 291.
    [6] - روان‌شناسي ژنتيك، ص 221.
    [7] - نظريه‌هاي رشد مفاهيم و كاربردها، ص 376.
    [8] - روان‌شناسي ژنتيك، ص 226.
    [9] - لطف‌آبادي، حسين؛ روان‌شناسي رشد 2، تهران، سمت، 1380، چاپ سوم، ص 262.
    [10] - روان‌شناسي ژنتيك، ص 229.
    [11] - لطف‌آبادی، حسین؛ روان‌شناسي رشد، ص 261.
    [12] - همان، ص 260.
    [13] - همان، ص 258.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكر


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : *** سالمندان را تنها نگذاریم ***

    فرایند پیر شدن(senescence) با تغییرات شناختی، ساختمانی مغز، اجتماعی و نیز با نزول عملکرد تمام سیستم‌های بدن اعم از قلبی، عروقی، تنفسی، تناسلی، ادراری، غددی، ایمنی و سایر دستگاه‌ها همراه است. با این وجود، این باور که پیری بدون استثناء با نقص جسمی و هوشی عمیق همراه است، مورد تایید نیست. اکثر افراد سالمند توانایی‌های شناختی و جسمی خود را تا حد قابل توجهی حفظ می‌کنند. اندکی اشکال در حافظه می‌تواند حالت طبیعی پیری باشد. این تغییرات طبیعی را گاهی "فراموش‌کاری خوش‌خیم سالمندی" یا "اختلال حافظه وابسته به سن" می‌نامند. این تغییرات با توجه به شدت کمتر و عدم تداخل قابل ملاحظه در عملکرد اجتماعی و شغلی از دمانس یا زوال عقل مشخص می‌گردد.[1]
    تظاهرات مشکلات روانی در افراد مسن، تفاوتی با افراد جوان‌تر ندارد، ولی بعضی از اختلالات روان‌پزشکی در سنین پیری شیوع بیشتری دارند که از آن جمله دمانس و دلیریوم شایع‌تر هستند. در دوران کهولت اختلال‌های خلقی و سندرم‌های پارانوِئید نیز شایع می‌باشد.[2]
    از آنجا که شیوع اختلالات روانی و به‌ویژه دمانس با افزایش سن، افزایش می‌یابد، افزایش نامناسبی در تقاضا برای مراقبت‌های روانی سالمندان وجود داشته است و همچنان ادامه دارد.[3]
    تشخیص افتراقی افسردگی و زوال عقل، یکی از موضوعات عمده سالمندی و اختلالات روانی است. اختلالات شناختی بیماران سالمند، همراه با درمان افسردگی آن‌ها بهبود می‌یابد. اخیرا معلوم شده که در مراحل اولیه زوال عقل، به‌ویژه در سالمندان باهوش، بیمار نخستین فردی است که به تغییرات شناختی خودش، حساس است. زوال عقل منحصرا نشانه سالمندی است. نوعا میزان شیوع زوال عقل خفیف تا شدید در سالمندان، حدود 5 درصد برآورد شده است. بیماری آلزایمر که تقریبا 60 درصد تمام موارد زوال عقل را دربرمی‌گیرد، رایج‌ترین نوع زوال عقل است. بهترین روش برای تشخیص هر نوع زوال عقل این است که بیمار در طول زمان تحت نظر قرار بگیرد.[4]
    به طور کلی در طی روند افزایش سن، مغز آدمی دچار برخی تغییرات ساختاری می‌شود که می‌توان از این میان به کاهش وزن مغز، کاهش استطاله‌های عصبی، از دست رفتن انتخابی سلول‌ها، تشکیل پلاک(مانع) و بروز ایسکمی(کاهش خون‌رسانی) در نواحی مختلف مغز اشاره نمود. تغییرات روانی حاصل از پیری نیز شامل نقصان عملکرد شعور و حافظه کوتاه‌مدت می‌باشند. همچنین شخصیت و طرز تفکر این افراد نیز تغییر می‌کند(احتیاط، سخت‌گیری، رهاشدن از قیدوبند محیط اطراف). مساله مهمی که در میان افراد مسن همیشه باید به آن توجه داشت، عوارض جانبی داروها می‌باشد. این نوع عوارض در افراد مسن شایع بوده و به همین جهت می‌بایست به آن‌ها توجه خاصی مبذول داشت. داروهایی همچون داروهای پایین‌آورنده فشار خون، ضدافسردگی، خواب‌آورها، ضداضطراب، آنتی‌سایکوتیک‌ها و داروهای ضدپارکینسون می‌توانند سبب بروز نشانه‌های روانی شوند.[5]

    دلیریوم یا روان‌آشفتگی Delirium
    یک سندرم روانی – عضوی مشخص با شروع حاد و سیر نوسانی اختلال اعمال شناختی، ناشی از آشفتگی وسیع عصبی مغزی است. توانایی بیمار برای اخذ، پردازش و به خاطرآوردن اطلاعات شدیدا آسیب می‌بیند.
    دلیریوم معمولا با شناخته شدن و درمان علت آن، گذرنده و برگشت‌پذیر است. طول مدت آن نیز کوتاه می‌باشد. دلیریوم بیشتر در سالمندان و کودکان دیده می‌شود. به نظر می‌رسد وجود آسیب مغزی قبلی و سابقه دلیریوم خطر پیدایش این سندرم را بیشتر می‌کند. هرچند شروع دلیریوم ناگهانی است، اما علایم مقدماتی نظیر بی‌قراری، اضطراب، ترس یا حساسیت نسبت به نور و صدا ممکن است دیده شود. غالبا توانایی تفکیک رویاها، توهم‌ها یا خواب و بیداری از بین رفته است. حواس بیمار به آسانی تحت تاثیر محرک‌های بی‌ربط پرت می‌شود. توانایی تفکر منظم کاهش یافته و فرایندهای تفکر غالبا کند، آشفته و به طور کلی غیرانتزاعی است.[6]
    دمانس dementia
    با تخریب شدید حافظه، قضاوت، جهت‌یابی و شناخت مشخص است و همچنین به کاهش شناخت در زمینه ثبات سطح هوشیاری اطلاق می‌شود.
    ماهیت مستمر و ثابت تخریب، دمانس را از تغییر هشیاری و نقص‌های نوسان‌دار دلیریوم تفکیک می‌کند. اعمال شناختی که ممکن است در دمانس آسیب ببینند مشتمل‌اند بر هوش عمومی، یادگیری، حافظه، زبان، مساله‌گشایی، جهت‌یابی، ادراک، توجه و تمرکز، قضاوت و توانایی‌های اجتماعی شخصیت بیمار که تحت تاثیر قرار می‌گیرد.
    دمانس اصولا بیماری سالمندان است. در ایالات متحده، میزان شیوع 5/1 درصدی برای افراد بالای 65 سال است و در افراد بالای 85 سال 15 تا 25 درصد افزایش می‌یابد. در ایالات متحده 5 درصد افراد بالای 65 سال دمانس شدید و 15 درصد دمانس خفیف‌ دارند. 20 درصد آمریکایی‌های بالای 80 سال مبتلا به دمانس شدید هستند. شایع‌ترین نوع دمانس بیماری آلزایمر(Alzheimer’s disease) است و 50 تا 60 درصد کل بیماران مبتلا به دمانس از این نوع هستند. آلوئیس آلزهایمر(Alois Alzheimer) نخستین بار اختلالی را که بعدها به نام او شهرت یافت در سال 1907 شرح داد.[7] بیماری آلزایمر، از دست دادن تدریجی انواع کارکردهای ذهنی عالی است که معمولا به هنگام پیری رخ می‌دهد. خواه بیماری آلزایمر به عنوان پیری‌زودرس در نظر گرفته شده باشد یا پیری آسیب‌شناختی؛ بیماری است که درصد قابل توجهی را مبتلا می‌کند. شروع این بیماری گاهی در پنجاه سالگی است. تقریبا نیمی از افراد مسنی که مبتلا به زوال عقل تشخیص داده شده‌اند دچار بیماری آلزایمر هستند. شواهد روزافزون حاکی از آن است که بیماری آلزایمر در نسبت کوچکی از افراد، ارثی است. خطر ابتلاء به بیماری آلزایمر در خویشاوندان درجه‌ یک بیشتر است. میزان بیماران مبتلا به این بیماری در نود سالگی به 50 درصد می‌رسد در حالی که این میزان در جمعیت کلی با همین دامنه سنی تقریبا 25 درصد است. این بیماری در میان خانم‌ها بیشتر دیده می‌شود. زودرس‌ترین نشانه‌های بیماری، فراموشی خفیف می‌باشد. اختلال جهت‌یابی نیز علامتی زودرس محسوب می‌شود.
    ممکن است بیماری آلزایمر زود شروع شود ولی عموما به‌تدریج در پیری آغاز می‌شود. نشانه‌های اولیه آن از دست دادن ابتکار عمل، فراموش‌کاری، ناتوانی در نامیدن، کنش‌پریشی و گم‌گشتگی مکانی است. با گذشت زمان، دستگاه عصبی بیماران آلزایمری رو به وخامت بیشتری می‌گذارد. در بسیاری از بیماران، خواب به شدت آشفته می‌شود، سرگردانی روی می‌دهد و رعایت بهداشت و نظافت مشکل‌آفرین می‌شود. افراد مبتلا به بیماری آلزایمر ممکن است نتوانند ادرار و مدفوع خود را کنترل کنند. رفتارهای دیگر مثل جیغ کشیدن، پرخاشگری، خودداری از خوردن و نوشیدن می‌توانند آشکار شوند. در راه رفتن و تعادل نیز مشکلاتی ایجاد می‌شود که به افتادن و مجروح شدن می‌انجامد. با پیشروی بیماری، نارسایی‌های شدیدتری در تعداد بیشتری از دستگاه‌ها ظاهر می‌شوند. بنابراین ظرف مدت چند سال کارکردهای عقلانی و نگهداری به شدت رو به وخامت می‌گذارند. بیمار سیر نزولی را طی کرده و مرگ 5 تا 8 سال پس از بروز اولین علامت روی می‌دهد.
    در بیماران مبتلا به آلزایمر، آسیب مغزی مشخص شناسایی شده است. خرابی یا بدشکلی نورون‌ها(پلاک پیری)، نابود شدن سلول‌ها در تعدادی از مناطق دستگاه عصبی و خرابی نورون‌ها در بیماران آلزایمر به‌ویژه در هیپوکامپ شایع است. در حال حاضر معتبرترین فرضیه این است که بیماری آلزایمر با یک یا چند نابهنجاری کروموزومی ایجاد می‌شود.[8]



    _______________________________________
    [1] . سادوک، بنیامین؛ خلاصه روان‌پزشکی کاپلان‌سادوک، نصرت‌الله پورافکاری، تهران، شهرآشوب، 1382، چاپ اول، ص 75، 451 و 465.
    [2] . صفرزاده، ابراهیم؛ روان‌پزشکی آکسفورد 1999، تهران، طبیب، 1382، چاپ اول، ص 128.
    [3] . گلدر مایکل گراهام؛ روان‌پزشکی آکسفورد، محمد کیان‌راد، تهران، نور دانش، 1381، چاپ اول، ص 234 و 235.
    [4] . استورانت، مارتا؛ روان‌شناسی سالمندی، سامک خدارحیمی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1373، چاپ اول، ص 135 و 136.
    [5] . روان‌پزشکی آکسفورد 1999، ص 128.
    [6] . پورافکاری، نصرت‌الله؛ فرهنگ جامع روان‌شناسی – روان‌پزشکی، تهران، فرهنگ معاصر، 1382، چاپ چهارم، جلد اول، ص.
    [7] . خلاصه روان‌پزشکی کاپلان‌سادوک، ص.
    [8] . روزنهان، دیویدال؛ آسیب‌شناسی روانی، یحیی سیدمحمدی، تهران، ارسباران، 1386، چاپ ششم، ص 473 و 474.


    http://www.daneshju.ir/
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. تشكرها 2

    chaji (17-11-2010), ملکوت* گامی تارهایی * (18-11-2010)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    kabotar. پاسخ : *** سالمندان را تنها نگذاریم ***

    با عرض تشکر از سرکار آسیه سادات ،همکار گرامی .
    واقعا به نکات درستی اشاره کرده بودید. آیا دور از مروت نیست امروز منِ جوان که هر چه دارم از لطف پدر و مادرم بوده بخواهم آنها را فراموش کنم ؟ مگر آغوش همین ها نبود که موقع ترس به آن پناه می بردیم؟مگر همین پیرمرد و پیرزن نبودند که تکلم را به ما یاد دادند؟ توجه به و خدمت کردن به آنها وظیفه ماست . ما سالخوردگان فردای روزگار خواهیم بود. پس همانطور با آنها باشیم که توقع داریم جوانان فردا با ما رفتار کنند.


    (( این هم مقاله ای کوتاه تا من هم در ادای دینم به بزرگترها با آسیه سادات گرامی شریک باشم))




    رعایت ادب و مقتضاى حق‏شناسى نسبت به عمرى تلاش صادقانه و ایثارها، گذشتها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها كه بزرگان از خود نشان داده‏اند، آن است كه در خانواده‏ها مورد تكریم قرار گیرند، عزیز و محترم باشند، به آنان بى‏مهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد و به توصیه‏ها و راهنمایی هایى كه از سر سوز و تجربه مى‏دهند، بى‏اعتنایى نشود.
    «بزرگسالى» و «سن بالا» در فرهنگ دینى ما احترام دارد. این سخن پیامبر خدا(ص) است: «مَنْ عَرَفَ فَضْلَ كبیرٍ لِسنّهِ فَوَقَّرَهُ، آمَنَهُ اللَّهُ تعالى مِن فَزَعِ یوم القیامة»؛
    هر كس فضیلت و مقام یك «بزرگ» را به خاطر سن و سالش بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداى متعال او را از هراس و نگرانى روز قیامت ایمن مى‏دارد.
    احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانى نسبت به كوچكترها، از دستورالعملهاى اخلاقى اسلام است و كانون خانواده‏ها را گرم و مصفا مى‏سازد و این، توصیه امام صادق(ع) است كه فرمود:
    «لَیسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ كبیرَنا وَ لَمْ یَرْحَمْ صَغیرنا»؛
    كسى كه بزرگ ما را احترام نكند و كوچك ما را مورد شفقت و عطوفت قرار ندهد، از ما نیست.
    این سخن را نیز از على(ع) به یاد داشته باشیم كه فرمود:
    «یُكْرَمُ العالِمُ لِعلمه و الكبیرُ لِسِنّهِ»؛

    دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، باید احترام كرد.
    اگر جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند، هم رشته‏هاى عاطفى پیوندهاى انسانى از هم گسسته مى‏شود، هم از رأفت و عاطفه و تجربه سالخوردگان محروم مى‏شوند، هم نشانه ی بى‏توجهى خود به ارزشها را امضا كرده‏اند. حضرت على(ع) در یكى از سخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاریهاى رفتارى مردم، از جمله بر این دو مسئله تأكید مى‏فرماید: 1- بى‏احترامى كوچكترها نسبت به بزرگترها 2- رسیدگى نكردن توانگران به نیازمندان:
    «انّكم فى زمانٍ ... لا یُعَظِّمُ صغیرُهم كبیرَهُمْ و لا یَعُولُ غَنیُّهُم فقیرَهم»؛ شما در زمانه‏اى به سر مى‏برید كه كوچك به بزرگ تعظیم و تكریم نمى‏كند و ثروتمند، به فقیر رسیدگى نمى‏كند!






    ملکوت









    .
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. تشكر


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi