تفسير ابوالفتوح رازي در ضمن كريمه «يا ايهاالرسول بلّغ ما انزل اليك من ربك(المائده/71)» در بيان واقعه غدير خم تا آنكه فرمود: آنگه اشارت كرد (يعني پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم) به اميرالمومنين علي عليه السلام و او را بخواند و با خود بر آن منبر برد(منبري كه از پالان هاي شتران جمع كردند و برهم نهادند) و دو بازوي وي گرفت و او را برداشت بگردانيد و بر مردمان عرض كرد چنانكه عروس را جلوه كنند حتي راي الناس بياض ابطيهما و ساعتي خاموش مي بود.
چنين گويند كه شبلي در روز غدير نزديك يكي از معروفان شد ازعلويان و او را تهنيت كرد آنگه گفت يا سيدي تو داني تا اشارات در آن چه بود كه جدت دست پدرت گرفت و برداشت و سخن نگفت گفت ندانم گفت اشارت بود به آنكه زناني كه از جمال يوسف بيخبر بودند زبان ملامت در زليخا دراز كردند و گفتند:
« امرأة العزيز تراود فتيها عن نفسه قد شغفها حبّاً انّا لنريها في ضلال مبين » او خواست تا طرفي از جمال يوسف به ايشان نمايد مهماني ساخت و آن زنان را بخواند و در خانه دودر بر دو بنشاند و يوسف را جامه هاي سفيد درپوشيد و گفت من ميخواهم تا اين دوست خود را يكبار بر شما عرض كنم براي دل من هر كدام به او مبرتي كنيد گفتند چه كنيم گفت هريك را كاردي و ترنجي بدست ميدهم چون آيد هريك پاره ترنجي ببريد و به او دهيد گفتند چنين كنيم چون از در درآمد و چشم ايشان بر جمال او افتاد خواستند كه ترنج ببرند دستها ببريدند و حيرت چون برفت گفتند حاش لله ما هذا بشر ان هذا الا ملك كريم گفت ديديد اين آنست كه شما زبان ملامت بر من دراز كرديد بسبب اين فذالكن الذي لمتنني فيه .رسول عليه السلام هم اين اشارت كرد گفت:
اين آن مرد است كه اگر وقتي در حق او سخني گفتم شما را خوش ننمايد زبان ملامت دراز كرديد، امروز بنگريد تا خداي تعالي در حق او چه گفت او را چه پايه نهاد و چه منزلت داد آنگه گفت الست اولي بكم منكم بانفسكم،الخ.
هزارويك نكته/حضرت علامه حسن زاده/نكته581/ص328