حبّ علي عليه السلام و ابليس
روزي حضرت علي عليه السلام به شيطان گفت که :
اي اباالحارث براي معاد خود چه ذخيره کرده اي ؟
عرض کرد که: دوستي تو را يا ابوتراب .
در بحار از سلمان فارسي رضي الله عنه روايت کرده که وقتي جمعي به حضرت علي عليه السلام ، دشنام وبد ميگفتند؛
شيطان بر آنها گذشت و دربرابر ايشان ايستاد گفتند : کيستي تو ؟
گفت : منم ابومرّه .
گفتند: آيا ميشنوي سخنهاي ما را ؟
گفت : بَدا بر حال شما که سب ميکنيد آقاي خود علي بن ابيطالب را !
گفتند: از کجا دانستي که علي آقاي ما است ؟
گفت : از قول پيغمبر شما که فرمود :
(من کنت مولا فهذا علي مولاه )
گفتند: پس تو از دوستان علي هستي ؟
گفت : من از شيعيان او نيستم ولکن او را دوست دارم ...دشمن ندارد احدي او را ، مگر آنکه من در مال و فرزند او شريکم...
گفتند : که يا ابا مره آيا فضيلتي از علي ميداني؟!
گفت : بشنويد اي معاشر ناکثين و مارقين و قاسطين !
در ميان بني جان دوازده هزار سال عبادت خدا کردم ... پس چون خدا بني جان را هلاک کرد ؛ من به سوي خدا از تنهايي شکايت کردم.
پس مرا به آسمان برد پس در آسمان اول دوازده هزار سال عبادت در ميان فرشتگان کردم که دراثناي تسبيح ما نوري درخشنده بر ما ظاهر شد ...
پس ملائکه به سجده افتادند و گفتند سبوح قدوس اين نور ملک مقرب يا پيغمبر مرسل است که منادي ندا کرد از جانب خدا که :
نه نور ملک مقرب و نه نور پيغمبر مرسلست اين نور طينت علي بن ابيطالب عليه السلام است .
السلام عليك يا اميرالمومنين يا سيد الائمه
يا مولانا يا ابالحسن صلوة الله عليك