صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 18 , از مجموع 18

موضوع: متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    اصولا طبيعت هر انقلابى چنين است كه بعد از پيروزى ، منافقان در صفوف انقلابيون قرار مى گيرند، و دشمنان سرسخت ديروز به صورت عوامل نفوذى امروز در لباس دوستان ظاهرى جلوه گر مى شوند. بنابر اين مساءله نفاق و منافقان مخصوص عصر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نبوده ، بلكه هر جامعه اى - مخصوصا جوامع انقلابى - گرفتار آن مى شود، به همين دليل بايد تحليلها و موشكافيهاى قرآن را روى اين مساءله ، نه به عنوان يك مساءله تاريخى ، بلكه به عنوان يك مساءله مورد نياز، مورد بررسى دقيق قرار داد و از آن براى مبارزه با روح نفاق و خطوط منافقين در جوامع اسلامى امروز الهام گرفت .
    براى مبارزه با روح نفاق بايد نشانه هاى آن را همچنان كه قرآن به طور گسترده بازگو كرده است ، دقيقا شناخت ، زيرا تنها از طريق اين نشانه ها مى توان به خطوط و نقشه هاى منافقين پى برد و آن را نابود كرد.
    خطر منافقان براى هر جامعه از خطر هر دشمنى بيشتر است ، چرا كه از يك سو شناخت آنها غالبا آسان نيست ، و از سوى ديگر دشمنان داخلى هستند، و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ مى كنند كه جدا ساختن آنها كار بسيار مشكلى است . علاوه بر آنچه كه گفته شد، روابط مختلف منافقان با ساير اعضاى جامعه ، كار مبارزه با آنها را دشوار مى سازد. به همين دليل اسلام در طول تاريخ خود، بيشترين ضربه را از منافقان خورده ، و قرآن نيز سخت ترين حملات خود را متوجه منافقان ساخته و آنها را بيش از هر دشمن ديگر كوبيده است .
    (22)

  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    3 - مثل پشه

    ان الله لايستحى اءن يضرب مثلا ما(23) بعوضة فما فوقها فاءما الذين ءامنوا فيعلمون اءنه الحق من ربهم واءما الذين كفروا فيقولون ماذآ اءراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا ويهدى به كثيرا وما يضل به الا الفسقين .(24)


    ((خداوند از اين كه (به موجودات ظاهرا كوچكى مانند) پشه و حتى كمتر از آن ، مثال بزند، شرم نمى كند. (در اين ميان ) آنان كه ايمان آورده اند، مى دانند حقيقتى است از طرف پروردگارشان ، و اما آنها كه راه كفر را پيموده اند، (اين موضوع را بهانه كرده ،) مى گويند: منظور خداوند از اين مثل چه بوده است ؟! (آرى ،) خدا جمع زيادى را با آن گمراه و گروه بسيارى را هدايت مى كند، ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد!)).

    * * *
    زد به لا يستحيى آن شاه اجل
    بر بعوضه اهل دنيا را مثل
    پس به مافوقش كه آن بال بق است (25)
    نيست ممنوع آن مثالى كز حق است
    كافران گويند زان مقصود چيست
    غير دنيا و اهل آن مقصود نيست
    يعنى اين دنيا كم از بال بق است
    نزد حق وان كس كه او اهل حق است
    هست مغبون آن كه او بربال بق
    قانع آمد شد حسود اهل حق
    گمرهان را زان فزايد اشتباه
    يافت زان اهل هدايت انتباه
    زان يضل گفت سلطان نصير
    بهر قومى هم به يهدى كثير
    زان نشد گمره كس الا فاسقون
    كه بود آن قلب دونشان واژگون
    فاسق از دنيا نگيرد جز وبال
    هم فزايدشان ز قرآن بر ضلال
    سركش از رحمان و با شيطان خوشند
    وز دم شيطانى اندر آتشند
    شد صفات نفسشان غالب به قلب
    گشتشان نور قبول از قلب سلب
    بعدشان بر بعد، از قرآن فزود
    منظلم تر شد دل ظلمت نمود(26)

  5. تشكر


  6. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    شاءن نزول و وجه تشبيه :



    جمعى از مفسران از
    ((ابن عباس )) درباره شاءن نزول آيه فوق چنين نقل كرده اند:
    هنگامى كه خداوند در آيات گذشته پيرامون اوصاف منافقين ، دو مثال (آتش و باران ) را بيان كرد، منافقين گفتند: خداوند برتر و بالاتر از اين است كه چنين مثالهايى بزند، و به اين طريق در
    ((وحى )) بودن قرآن اظهار ترديد كردند. در اين موقع ، آيه بالا نازل شد و به آنها پاسخ داد.
    بعضى ديگر گفته اند: هنگامى كه در آيات قرآن ، مثالهايى به
    ((ذباب )) (مگس ) و ((عنكبوت )) نازل گرديد، جمعى از مشركان اين موضوع را بهانه قرار داده ، زبان به اعتراض گشودند و مسخره كردند كه اين چگونه ((وحى )) آسمانى است كه سخن از ((عنكبوت )) و((مگس )) مى گويد؟ آيه فوق نازل شد و با تعبيراتى زنده به آنها جواب داد.(27)
    بعضى از مفسران مى گويند، تعبير به ((يستحيى )) در آيه ، احتمال دارد در مقابل سخن كافران باشد كه مى گفتند: اءما يستحيى رب محمد اءن يضرب مثلا بالذباب والعنكبوت ؛ آيا خداى محمد شرم نمى كند كه در كتاب خود به مگس و عنكبوت مثال بزند)).
    خداوند در جواب آنان فرمود:
    ان الله لايستحى اءن يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها.
    كافران و بهانه جويان خردى پشه يا مگس را وسيله استهزاى قرآن و اعتراض به آن قرار داده بودند، در صورتى كه :
    اولا: در مثال مناقشه نيست ، آنهم مثلى كه از ناحيه خدا صادر شود. زيرا همه كائنات مخلوق او هستند و براى او كوچك و بزرگ ندارد. ممكن است گاهى مصلحت در اين باشد كه به يكى از موجودات بسيار كوچك طبيعت ، همانند پشه و يا حتى كوچك تر از آن و يا كمى بزرگتر از آن مانند مگس و عنكبوت مثال بزند، و گاهى به موجودات بزرگ .
    ثانيا: هنگامى كه گوينده در مقام
    ((تحقير)) و بيان ((عجز)) و ناتوانى مدعيان است ، بلاغت سخن ايجاب مى كند كه براى نشان دادن ضعف و زبونى آنان به موجودهاى ضعيفى مثل بزند و آنها را از جهت ضعف به پشه ، مگس ، عنكبوت و امثال آن تشبيه كند. لذا در اين گونه موارد، اگر به جاى اين مثالهاى كوچك ، از مثالهاى بزرگى همچون آفرينش ‍ كواكب و آسمانهاى پهناور استفاده شود، بسيار نامناسب است و هرگز با اصول فصاحت و بلاغت سازگار نخواهد بود.
    زمخشرى مى گويد:
    ((تعجب آور است از اينها كه چگونه اين مثلها را انكار كردند در حالى كه مردم همواره به ((چهار پايان ))، ((پرندگان ))، ((مار و افعيهاى زمين ))، ((حشرات ))، ((كرم )) و ((جانوران كوچك )) مثال مى زنند و اين گونه مثلها در ميان عرب شهرنشين و بيابان گرد معروف است و آنان گاهى به حقيرترين چيزها مثل مى زنند و مى گويند:
    اجمع من ذرة : ((جمع كننده تر از مورچه ))،
    و اءجراء من الذباب : ((و گستاخ تر از مگس ))،
    و اءسمع من قراد: ((و شنونده تر از ميمون ))،
    و اءصرد من جرادة : ((و ضعيف تر از ملخ (در مقابل سرما))
    و اءضعف من فراشة : ((و ضعيف تر از پروانه ))،
    و آكل من السوس : ((و خورنده تر از موريانه ))،
    و اعراب اگر بخواهند كسى را به پشه تشبيه كنند، اين گونه مى گويند:
    اءضعف من بعوضة : ((ضعيف تر از پشه ))،
    و اءعز من مخ البعوض (28): ((نايابتر از مغز سر پشه )).
    علامه طبرسى به نقل از
    ((ربيع بن انس )) مى گويد:
    پشه تا وقتى كه گرسنه باشد زنده است و همين كه سير و فربه شد، مى ميرد. همچنين مردمى كه اين مثل در باره آنان زده شده است ، وقتى كه همه چيز دنيا برايشان فراهم مى گردد و موقع كاميابى فرا مى رسد، ناگاه دست حق گريبان آنها را مى گيرد چنانكه خداوند مى فرمايد:
    فلما نسوا ماذكروا به فتحنا عليهم اءبواب كل شى ء حتى اذا فرحوا بمآ اءوتوا اءخذنهم بغتة ....(29)
    (((آرى ) هنگامى كه (اندرزها سودى نبخشيد و) آنچه را به آنها يادآورى شده بود فراموش كردند، درهاى همه چيز (از نعمتها) را به روى آنها گشوديم ؛ تا (كاملا) خوشحال شدند (و دل به آنها بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتيم (و سخت مجازات كرديم ))).(30)

  7. تشكر


  8. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    نكته ها:

    الف - معناى (فما فوقها):


    در اين كه منظور از كلمه (فما فوقها) چيست ؟ مفسران دو گونه تفسير كرده اند: گروهى گفته اند منظور ((بالاتر از آن در كوچكى )) است ، زيرا آيه در مقام بيان كوچكى مثال است و برترى از اين نظر مى باشد.
    بنا بر اين معناى آيه چنين خواهد بود: (((خداوند از مثال زدن ) به پشه و كوچك تر از آن (همانند بال پشه ) شرم ندارد)). چنانكه از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمود:
    ان الدنيا لا تعدل عند الله بجناح بعوضة ؛(31) دنيا در نزد خدا به اندازه بال پشه اى ارزش ندارد)).
    در حديثى ديگر پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: لو كانت الدنيا تعدل عندالله جناح بعوضة ما سقى كافرا منها شربة ماء؛(32) اگر دنيا پيش خدا به اندازه بال پشه ارزش مى داشت ، هرگز به كافران قطره اى آب نمى داد)).
    بعضى ديگر گفته اند: مراد ((بالاتر از نظر بزرگى )) است . در اين صورت ، جمله (فما فوقها) به معناى ((مازاد عليها)) است ؛ يعنى خداوند از مثل به موجود كوچكى همچون پشه ابا ندارد، چه رسد به موجود بزرگتر از آن مانند مگس و عنكبوت . خلاصه اين كه خداوند متعال براى ارشاد بندگان ، هم به موجودات كوچك مثال مى زند و هم به مخلوقات بزرگ ؛ هر كدام بر طبق مقتضاى حال و به تناسب موضوع .(33)


    ب - معناى اضلال الهى


    در جمله يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا نيز، ميان مفسران دو نظريه است : گروهى مى گويند اين جمله ، نقل گفتار كافران است كه در اعتراض به مثلها مى گفتند: ((خدا چه منظورى از اين مثلها دارد كه مايه تفرقه شده ، گروهى را به وسيله آن هدايت كرده ، و گروهى را گمراه ساخته است ؟!)).
    جمعى ديگر از مفسران احتمال داده اند كه جمله مذكور سخن خدا باشد، نه نقل گفتار كافران . در اين صورت معناى آيه چنين خواهد بود كه خداوند در جواب آنان كه مى گفتند: ماذا اءراد الله بهذا مثلا؛ ((هدف خدا از اين مثلها چيست ؟)) مى فرمايد: ((هدف اين است كه گروه زيادى را هدايت و گروه ديگرى را گمراه مى سازد، ولى جز فاسقان گمراه نمى شوند)).
    خلاصه اين كه خداوند به وسيله اين گونه مثالها بندگانش را آزمايش مى كند، و در نتيجه مؤ منان در آن تفكر و انديشه مى كنند و هدايت مى شوند و كافران و فاسقان چون و چرا و اعتراض مى نمايند و گمراه مى گردند؛ يعنى آنچه كه باعث گمراهى آنان شده ، كفر و فسق و لجاجت آنهاست ، نه اين نوع مثالها.

    مثلا: اگر كسى طلا يا نقره اى را براى آزمايش به كوره بيندازد و معلوم شود طلا يا نقره فاسد و قلابى بوده ، به او مى گويند، ((اءفسدت فضتك ؛ نقره ات را فاسد كردى )). منظور اين است كه طلا و نقره ات در آزمايش ، بى عيار و قلابى از كار در آمد، نه اين كه تو آن را فاسد كردى .
    همچنين اگر شتر كسى گم شود، مى گويند: ((فلان اءضل ناقته ؛ فلانى شترش را گم كرد)). مراد اين است كه شترش گم شده است ، نه اين كه عمدا و از روى قصد آنرا گم كرده است .
    با توجه به دو مثال فوق ، معناى يضل به كثيرا اين است كه چون كافران و فاسقان كفر و فسق پيشه كرده اند، خداوند هم عنايت خاص و دستگيرى ويژه اش را از آنان بر مى دارد و به حال خود رهايشان مى سازد. به قول شاعر:


    راه هست و چاه و ديده بينا و آفتاب
    تا آدمى نگاه كند پيش ‍ پاى خويش
    چندين چراغ دارد و بيراهه مى رود
    بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش

  9. تشكر


  10. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    ج - تابلوى حشره شناسى



    از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود:
    ((علت اين كه در قرآن به پشه مثال زده شده اين است كه خداوند تمام آنچه را كه در جثه بزرگ فيل آفريده ، در بدن اين حشره كوچك نيز قرار داده به اضافه دو عضو ديگر (كه در پشه وجود دارد و فيل فاقد آن است و آن دو عبارتند از: شاخكها و بالها))).(34)
    خداوند مى خواهد با اين مثال ظرافت آفرينش را براى مؤ منان بيان كند، تفكر در باره اين موجود ظاهرا ضعيف كه خدا آن را شبيه فيل آفريده است ، انسان را متوجه عظمت آفريدگار مى سازد. براى اينكه خرطوم پشه همانند خرطوم فيل ، تو خالى است و با نيروى مخصوصى خون را به خود جذب مى كند؛ اين لوله ظريفترين سرنگهاى دنياست و سوراخ درون آن فوق العاده باريك است .
    بعضى از محققان مى گويند:
    ((نيش پشه همانند مته اى است كه وقتى آن را در بدن انسان يا حيوانات فرو مى برد، در هر ثانيه سه هزار بار مى گردد! درست مثل اين كه به يك دستگاه فشار قوى برق متصل است و در يك چشم به هم زدن مقدار لازم از خونى كه روزى اوست ، از بدن مى كشد!)).(35)
    ((خدا نيروى جذب و دفع و هضم و همچنين دست و پا و گوش مناسب به او داده ، بالهايى به او مرحمت كرده تا در طلب غذا پرواز كند، اين بالها آنچنان به سرعت بالا و پايين مى شود كه حركت آن با چشم قابل رؤ يت نيست ، اين حشره به قدرى حساس است كه به مجرد تكان خوردن چيزى ، احساس خطر مى كند و به سرعت ، خود را از منطقه خطر دور مى سازد و عجب اين است كه در عين ناتوانى بزرگترين حيوانات را عاجز مى كند)).(36)
    صاحب تفسير ((كشف الاسرار)) مى گويد: ((پيل و شير و نهنگ و مار و كژدم ازو گريزان و بر حذر)).(37)
    نويسنده كتاب ((اسرارى از زندگى حيوانات )) مى نويسد: ((حشره شناسان تا كنون براى پشه ها سه نوع صدا و سخن تشخيص داده اند، صداى خشم ، صداى كمك و صداى طلب معشوق .
    دانشمندان آمريكايى براى از بين بردن پشه هاى موذى صداى جنس نر آن را به هنگامى كه ماده را به سوى خود مى طلبد، ضبط كرده و در نقاط معينى پخش مى كنند. وقتى پشه هاى ماده در اطراف دستگاه پخش صدا كه
    ((زبان پشه )) ناميده شده ، جمع مى شوند آنها را به وسيله ((ددت )) يا سمهاى ديگر معدوم مى نمايند.
    تقليد از سخن پشه هاى نر و آواز آنها براى گرد آوردن پشه ها از سمپاشى مزارع و كشتزارها بهتر و به صرفه تر است ، زيرا سم تنها حشره موذى را از بين نمى برد بلكه ميليونها حشره مفيد مانند
    ((زنبور عسل )) را نيز نابود مى سازد و از ميزان ميوه ها و حبوبات هم مى كاهد زيرا حشرات به لحاظ گرده افشانى و تلقيح گلها ميوه ها را فراوان مى كنند.
    از طرف ديگر هزينه سمپاشى مزارع خيلى بيشتر و سنگين تر از سمپاشى اطراف دستگاه پخش صداى پشه مى باشد
    )).(38)
    به طور كلى مطالعه در جهان حشرات و آگاهى از آيات و دقايقى كه در آفرينش آنها به كار رفته ، يكى از مهمترين رشته هاى دانش بشر است .
    در دنياى كنونى ، دانشكده هاى حشره شناسى در سراسر كشورهاى پيشرفته بسيار است .
    اسلام در چهارده قرن قبل با مثل زدن به پشه ، مگس و عنكبوت و نامگذارى بعضى از سوره هاى قرآن مجيد به اسم بعضى از حشرات ، مانند نحل (زنبور) و نمل (مورچه )، در حقيقت تابلو
    ((حشره شناسى )) را بالا برده و افكار پيروان خود را به مطالعه در آفرينش حيرت زاى حشرات جلب كرده است .
    در تاريخ نوشته اند كه : طغيان و سركشى
    ((نمرود)) به حدى رسيده بود، كه با كمال گستاخى به جنگ با خدا برخاسته و لشگر انبوهى را براى اين نبرد آماده كرده بود! خداوند متعال پشه هاى كوچكى را به جنگ آنان فرستاد و لشگر او را از پاى درآوردند و پشه اى هم به درون مغز نمرود رفت و پس از چهل روز شكنجه و ناراحتى ، سرانجام توسط اين پشه كشته شد؛ ...فاعتبروايا اءولى الاءبصار.(39)
    ((شعبى را پرسيدند كه هيچ چيز از حكمت خالى نيست در آفرينش آن ، در اين پشه و عنكبوت آفريدن چه حكمت است ؟ جواب داد كه حكمت اندر آفرينش آن اگر خود آن بودى كه نمرود طاغى به پشه اى هلاك كرد و مصطفى را به خانه عنكبوت كه بر در غار ساخت از دشمن برهانيد اگر همين بودى حكمت اندر آفرينش آن ، كفايت بودى )).(40)


  11. تشكر


  12. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    4 - مثل چوپان و گوسفندان


    ومثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لايسمع الا دعآء وندآء صم بكم عمى فهم لايعقلون .(41)

    ((مثال (تو در دعوت ) كافران مثال كسى است كه (گوسفندان و حيوانات را براى نجات از چنگال خطر) صدا مى زند؛ ولى آنها چيزى جز سر و صدا نمى شنوند؛ (و حقيقت و مفهوم گفتار او را درك نمى كنند. اين كافران ، در واقع ) كر و لال و نابينا هستند؛ از اين رو چيزى نمى فهمند!)).

    * * *
    بر مثل اين كافران بر داعيند(42)
    آنچنان كه هر رمه (43) بر راعيند(44)
    مر بهائم (45) را كند ناعق صدا
    بشنوند اما نفهمند آن ندا
    بل ز حيوانند بى ادراك تر
    خواندن ايشان بود دور از ثمر
    زان كه آنها بشنوند آواز را
    ليك نتوانند فهم راز را
    وين گره را غير از آن كه نيست هوش
    هم زبهر استماعى نيست گوش
    از حجر در عقل و دانش كمترند
    نه همين گنگ انديا كور و كرند
    با بتانى كه پرستند از غلط
    گوييا هم دانش اند و هم نمط(46)(47)

    وجه تشبيه :


    طبق نظر بيشتر مفسران ، خداوند متعال در اين آيه كافران متعصب را كه از سنتهاى غلط پيشينيان خود، كور كورانه تقليد مى كنند، به گوسفند و ديگر حيوانات تشبيه كرده است كه از نهيبهاى چوپان خيرخواه جز سر و صدا چيزى نمى فهمند؛ مثلا: چوپان از راه دلسوزى به گوسفندانى كه از گله جدا شده اند، نهيب مى زند و مى گويد: از گله دور نشويد كه طعمه گرگ مى گرديد، ولى گوسفندان از محتواى كلمات و جمله ها چيزى نمى فهمند و اگر گاهى عكس العملهايى نشان مى دهند، بيشتر به خاطر تن صدا و طرز اداى كلمات است . بنا بر اين وجه شباهت در اين تشبيه ((نفهمى و گنگى شنونده )) است .


    البته مطابق اين تفسير، آيه نياز به تقدير دارد و در اصل چنين است : مثل الداعى للذين كفروا الى الايمان ؛ مثال كسى كه كافران را به سوى ايمان دعوت مى كند، مثل چوپان دلسوز است ...)).(48) در اين صورت جمله صم بكم عمى فهم لايعقلون توصيفى است براى افرادى كه تمام ابزار درك و شناخت را عملا از دست داده اند، نه اين كه چشم و گوش ‍ و زبان ندارند، دارند ولى چون از آن استفاده نمى كنند، گويى ندارند!

    شايد بتوان گفت : وجه شباهت ميان كافران و گوسفندان از يك جهت همان ((تقليدهاى كور كورانه و پيروى هاى بى دليل )) است زيرا در ميان گوسفندان تقليد و پيروى چشم و گوش بسته امر طبيعى است ، چنان كه گفته اند:

    چون ز تلى بر جهد يك گوسفند
    گله گله گوسفندان مى جهند

    ((نقولا الحداد)) مى گويد:

    ((اگر در گذرگاه تنگى عصايى را به طور افقى نصب كنيم و چند گوسفند را يكى يكى و پشت سر هم از آن راه باريك عبور دهيم ، مشاهده مى كنيم كه گوسفند اول وقتى به عصا مى رسد براى گذشتن از آن مانع ، جهش مى كند و گوسفندان بعد نيز از روى چوب مى پرند و خود را به آن طرف مى رسانند اگر پس از عبور نيمى از گوسفندان ، چوب را برداريم ، اولين گوسفندى كه مانع از سر راهش برداشته شده چون ناظر پريدن گوسفند پيش از خود بوده وقتى به آن نقطه مى رسد، جهش مى كند و گوسفندان بعد نيز يكى پس از ديگرى در آن محل از جا مى جهند. پرش نيمه اول گوسفندان روى ضرورت و براى گذشتن از مانع است ولى نيمه دوم اين عمل را بر اثر منابهه و محاكات (تقليد) تكرار مى كنند)).(49)

  13. تشكر


  14. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    توضيح لغات :

    1 - ((ينعق )) از ماده ((نعق )) در اصل به معناى صداى كلاغ است ، به صداهايى كه در برابر حيوانات بروز داده مى شود نيز ((نعق )) مى گويند.
    ((نعيق )) بانگى است كه چوپان براى راندن و ترساندن گوسفندان مى زند.
    ((ناعق )): يعنى آواز دهنده .

    امام على (عليه السلام ) طى سخنانى به كميل بن زياد نخعى فرمود:
    الناس ثلاثة : فعالم ربانى ، ومتعلم على سبيل نجاة و همج رعاع اءتباع كل ناعق يميلون مع كل ريح ...(50)؛ مردم سه دسته اند: يا دانشمند الهى است و يا دانشجويى كه در راه رستگارى كوشاست و دسته سوم فرومايگانى هستند كه به دنبال هر ((ناعق )) و آواز دهنده اى مى روند و همانند پشه هاى كوچك ، با هر بادى حركت مى كنند ...)).

    2 - ((عقل )) و ((عقال )) هر دو از يك ماده است ؛ عقال به ريسمانى گفته مى شود كه با آن زانوى شتر را مى بندند. بنا بر اين همان گونه كه عقال شتر را نگه مى دارد، عقل نيز انسان را از خطا و لغزش حفظ مى كند.
    از نشانه هاى عقل سليم ، عميق نگرى و ژرف انديشى است ، چنان كه

    حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:

    ليس العاقل من يعرف الخير من الشر ولكن العاقل من يعرف خير الشرين ؛(51) عاقل آن نيست كه خوبى را از بدى تشخيص دهد، بلكه عاقل كسى است كه بين دو بدى آن را كه بدى اش كمتر است ، تشخيص دهد))؛ مثلا: جنگ و كمبود و گرانى بد است ، ولى بدتر از آن ((وابستگى )) و ذلت و ((زير سلطه كفار)) بودن مى باشد. اگر امر داير شود بين تحمل سختيها و كمبودها، ولى تواءم با شرافت انسانى و عزت اسلامى و بين فراوانى و ارزانى ، اما تواءم با وابستگى و ذلت و توسرى خورى از كافران ، عاقل قسم اول را ترجيح مى دهد.
    از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) روايت شده كه فرمود:
    انما يدرك الخير كله بالعقل ولا دين لمن لا عقل له ؛(52) همه خوبيها به وسيله عقل نصيب بشر مى شود، و كسى كه عقل نداشته باشد، دين ندارد)).
    و مولوى مى گويد:

    اين هوا پر حرص و حالى بين بود

    عقل را انديشه يوم الدين بود

    و در جاى ديگر نيز مى فرمايد:

    هر كه آخر بين بود او مؤ منست
    هر كه آخور بين بود او بيدنست (53)

    يعنى افراد هوا پرست و حريص فقط زمان حال را مى بينند و چشم شان تنها به دنياست ، ولى افراد عاقل به ((قيامت )) و روز حساب (يوم الدين ) مى انديشند. بنا بر اين هر كس آينده نگر باشد و نسبت به آخرت بينديشد، مؤ من است و هر كس همچون حيوان آخور بين باشد و فقط به دنيا بنگرد، بى دين است .

  15. تشكر


  16. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    April 2010
    شماره عضویت
    330
    نوشته
    515
    تشکر
    394
    مورد تشکر
    810 در 359
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : متن کتاب چهل مثل از قرآن كريم

    5 - مثل بذر پر بركت
    مثل الذين ينفقون اءموالهم فى سبيل الله كمثل حبة اءنبتت سبع سنابل فى كل سنبلة مائة حبة والله يضعف لمن يشآء والله واسع عليم .(54)
    ((مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه ، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هركس بخواهد (و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مى كند؛ و (فضل و بخشش ) خدا وسيع و (او به همه چيز) آگاه است )).

    * * *
    در مثل آنان كه از اموالها
    مى كنند انفاق در راه خدا
    حبه اى باشد كز او رويد بعد
    هفت خوشه و زهر آن يك دانه صد
    مى نمايد حق فزون بر هر كه خواست
    واسع و دانا چو او بر ما سواست
    منفقين را آگه است از سر حال
    كزچه نيت مى كنند انفاق مال
    مى دهد وسعت به قدر نيتش
    مى فزايد بر نوا و نعمتش (55)



    وجه تشبيه :


    طبق نظر بسيارى از مفسران ، مالى كه در راه خدا انفاق شود، در اين آيه به بذر گندمى تشبيه شده كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه يكصد دانه گندم باشد و در نتيجه محصول هفتصد برابر اصل مى شود.
    بنا بر اين تفسير، آيه شريفه داراى كلمه محذوفى است ؛ بعضى كلمه ((صدقات )) را قبل از الذين در تقدير گرفته اند كه در اين صورت معناى آيه چنين خواهد بود: ((مثل (صدقات ) كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند، همانند بذرى است كه در زمين مساعد افشانده شود و از بوته هاى هر كدام هفت خوشه بروياند و در خوشه يكصد دانه باشد)).

    بعضى قبل از ((حبه )) كلمه ((باذر)) در تقدير گرفته اند.
    و جمعى از مفسران معاصر مى گويند: ((هيچ دليلى بر حذف و تقدير در آيه نيست . (زيرا) در اين آيه ، خود كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند به دانه پر بركتى كه در زمين مستعدى افشانده شود، تشبيه گرديده اند نه انفاق آنان . و تشبيه افراد انفاق كننده به دانه هاى پر بركت ، تشبيه جالب و عميقى است ، قرآن مى خواهد بگويد عمل هر انسانى پرتوى از وجود اوست ، و هر قدر عمل ، توسعه پيدا كند وجود آن انسان در حقيقت توسعه يافته است ، مگرنه اين است كه اعمال انسان تغيير شكلى از قوا و مواد جسمى اوست ؟!
    و به عبارت روشن تر قرآن كريم عمل انسان را از وجود او جدا نمى داند، و هر دو را اشكال مختلفى از يك حقيقت معرفى مى كند، بنا بر اين بدون هيچ گونه حذف و تقدير، آيه قابل تفسير است و اشاره به يك حقيقت عقلى است ، يعنى اين گونه افراد نيكوكار همچون بذرهاى پر ثمرى هستند كه به هر طرف ريشه و شاخه مى گسترانند و همه جا را زير بال و پر خود مى گيرند.
    جالب توجه اين كه چندين سال قبل كه سال پر بارانى بود در مطبوعات اين خبر انتشار يافت كه در نواحى شهرستان ((بوشهر)) در بعضى از مزارع بوته هاى گندمى بسيار بلند و پر خوشه ديده شده كه گاهى در يك بوته در حدود چهار هزار دانه گندم وجود داشت و اين خود مى رساند كه تشبيه مزبور يك تشبيه كاملا واقعى و حقيقى است نه تشبيه فرضى )).(56)

    به هر صورت وجه شباهت در اين تشبيه ((پر بركت بودن و رشد و فزونى )) است .
    بعضى از مفسران گفته اند: چون دنيا ((مزرعه آخرت )) است ، عمل خير انسان به بذر تشبيه شده است .

    نكته ها:


    الف - قانون عمومى تعاون در نظام آفرينش


    بخشش و تعاون يك قانون عمومى در جهان آفرينش است . دانشمندان مى گويند: ساليانه چهارصد و پنجاه هزار ميليون تن از جرم و مواد كره خورشيد تبديل به حرارت و نور مى شود و به كره زمين و چند كره ديگر كه تحت عائله او هستند مى رسد.

    كره خاكى زمين در سال ، چند هزار ميليارد تن مواد غذايى به ريشه درختها و گياهها انفاق مى كند. در سال ميلياردها ليتر از آب دريا تبخير مى شود و به صورت ابر در فضا پخش مى گردد، سپس به صورت باران بر زمينهاى مرده و درختهاى خشكيده فرو مى ريزد و آنها را زنده و شاداب مى كند. گياهان و درختان در طول سال ، ميلياردها تن از برگ و علف و ميوه خود را به حيوانات و انسانها مى دهند.

    حيوانات حلال گوشت شيرده مانند گوسفند و گاو در سال ، ميليونها ليتر از شير و ميليونها تن گوشت و پوست خود را به بشر انفاق مى كنند.
    ((زنبور عسل )) در طول سال با كوشش و جديت فراوان عصاره گل و گياه را مى مكد و به عسل شيرين تبديل نموده ، در اختيار انسان قرار مى دهد.
    در ساختمان بدن هر موجود زنده تمام اعضا به يكديگر كمك مى كنند؛ مثلا: قلب ، مغز، ريه و ساير دستگاههاى بدن همه ، از نتايج كار خود تمام سلولها را بهره مند مى سازند؛ به طور كلى همه اشياى عالم از كوچكترين ذره ((اتم )) گرفته تا بزرگترين كهكشانها، نوعى انفاق دارند؛ اينها همه انفاقهاى تكوينى خداوند متعال است و تمام اين انفاقها براى انسان مى باشد.

    ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
    تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
    همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
    شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى (57)

  17. تشكر


صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi