صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 47

موضوع: ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ومعرفي اهل بيت رسول الله(ص)◄*♥*►

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    بخش با صفای « نجران » ، با هفتاد دهكده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است . در آغاز طلوع اسلام ، این نقطه تنهامنطقه مسیحی نشین حجاز بود كه به دلایلی از بت پرستی دست كشیده ، و به آئین مسیحگرویده بودند.
    پیامبر اسلام بهموازات مكاتبه با سران دول و مراكز مذهبی جهان ، نامه ای به اسقف نجران ، نوشت و طیآن نامه، ساكنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود. اینك فرازی از نامه آن حضرت:

    « به نام خدای ابراهیم ،اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران : خدایابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می كنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، بهپرستش « خدا» دعوت می نمایم . شما را دعوت می كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شویدو در ولایت خداوند وارد آئید ، اگر دعوت مرا نپذیرفتید ( لااقل ) باید به حكومتاسلامی مالیات (جزیه) بپردازید ( كه در برابر این مبلغ كم ، از جان و مال شما دفاعمی كند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود. »

    نمایندگان پیامبر كه حامل نامه بودند ، وارد نجران شده ونامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم، شورایی مركب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشكیل داد. شورا نظر داد كهگروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند ، تا از نزدیك با پیامبرصلی الله علیه و آله دیدار كرده ، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند . بدینترتیب ، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند ، كه در رأسآنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:
    1- « ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران كه نماینده رسمی كلیساهایروم در حجاز بود.
    2- « عبدالمسیح» ، رئیس هیئت نمایندگی كه به عقل ، تدبیر و كاردانی شهرت داشت.
    3- « اَیهَم» ، كه فردی كهنسالو یكی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.

    مذاكره نمایندگان نجران
    بالاخره نمایندگان نجران ، بهدیدار پیامبر اكرم (ص) آمده و به مذاكره پرداختند ، در این مطلب ، گوشه ای ازمذاكرات آنها می پردازیم :

    پیامبر (ص) ، من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم دربرابر اوامر او دعوت می كنم . سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود.
    نمایندگان نجران: اگر منظور ازاسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است ، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احكام ویعمل می نمائیم.
    پیامبر اكرم : اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاكی است كه به اسلام واقعی نگرویده اید . چگونه می گوئید كه خدای یگانه را پرستش می كنید ، حال آنكه شما صلیب را می پرستید ،از خوردن گوشت خوك پرهیز نمی كنید و برای خدا فرزند قائلید؟
    نمایندگان نجران : ما او را(مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده كرد بیماران را شفا بخشید ، و از گِلپرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام این اعمال حاكی است كه او خدا است.
    پیامبر اكرم: نه ! او بنده خداو مخلوق او است ، كه خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدابه او داده است.
    یكی ازنمایندگان نجران: آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینكه با كسیازدواج كند ، او را به دنیا آورده است . پس پدر او خدای جهان می باشد.
    در این هنگام ، فرشته وحی نازلگردید و به پیامبر گفت كه به آنان بگوید :
    « وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است كه او را با قدرت بیپایان خود ، بدون اینكه دارای پدر و مادری باشد از خاك آفرید. » ( آل عمران /59)

    نمایندگان نجران : گفت وگوهای شما ما را قانع نمی كند. راه این است كه در وقت معینی با یكدیگر مباهلهنمائیم ، و بر دروغگو نفرین بفرستیم ، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاك و نابودكند.

    در این هنگام ، حضرتجبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با كسانی كه بااو مجادله می كنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد:

    « فمنحاجك فیه من بعد ما جائك من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائكُم وَنِسائنا و نِسائكُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـكُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة اللهعلی الكاذبین.» ( آل عمران /61)

    طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر اینشد كه فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 2



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    عظمت حضرت زهرا علیهاالسلام

    درعربستان پیش از اسلام، زن هیچ جایگاهی نداشت. زن به عنوان كنیزی كه در خدمت مرد قرار می گرفت تا كارهای خانه اش را انجام دهد، ایفای وظیفه می نمود.

    او در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره حق دخالت و اظهارنظر نداشت. در چنین شرایطی بود كه اسلام ظهور نمود، دیگر به جنس انسان اهمیتی نمی داد بلكه انسانیت وی حائز اهمیت بود. زنان صاحب حق و حقوقی شدند و دیگر كمتر مورد ظلم قرار می گرفتند.

    چنین شرایطی كه دختران زنده به گور می شدند و برای زنان در جامعه هیچ شخصیتی قائل نبودند. حضرت زهرا علیهاالسلام پا به عرصه هستی نهاد و همگان از كارهای پیامبر(ص) نسبت به ایشان تعجب می نمودند.

    پیامبراكرم با آن مقام مادی و معنوی، خم شده و دستان دختر خود را می بوسید و به او احترام ویژه می گذاشت. البته خیلی ها به اشتباه تصور می كنند كه ارزش حضرت به خاطر این بوده است كه ایشان دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت بوده اند. حال آنكه باید در نظر داشت كه ایشان شایستگی و ارزش آن را داشته كه در این مسندها جای گرفته است.

    با بررسی تاریخ روز مباهله پی می بریم كه خود حضرت زهرا(س) آن قابلیت را داشته و از مقام والای معنوی برخوردار بودند كه به همراه پیامبر(ص) به مباهله می روند. چرا كه در درگاه الهی قرب داشته و دعا یا نفرین ایشان به استجابت می رسید.

    مباهله با مسیحیان نجران كار ساده ای نبود كه با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد بلكه افراد شركت كننده در مباهله باید به درجه ای از حق و یقین رسیده باشند كه خدای متعادل درخواست آنان را پاسخ گوید. این كه حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام در مراسم مباهله شركت داشته، حاكی از عظمت شخصیت ایشان می باشد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 2


  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    سند آیه مباهله

    غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح كرده اند كه آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است و پیامبر تنها كسانی را كه همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و علی علیهم السلام بودند.
    برخی از مفسران اهل تسنن كه در اقلیت هستند، كوشیده اند كه ورود احادیث واقعه ی روز مباهله را در این زمینه كه در عظمت اهل بیت علیهم السلام بوده است، انكار نمایند. ولی با مراجعه به مسانید و منابع اهل تسنن دیده می شود كه بسیاری از آنان احادیثی ذكر نموده اند بنابر این نظر كه قضیه تاریخی مباهله مربوط به پیامبراكرم، حضرت علی، حسنین و حضرت زهرا علیهم السلام می باشد.
    برای اثبات این حرف، برخی از روایات آنان را در این باب با ذكر مدارك ذكر می نماییم.
    " قاضی نورالله شوشتری" در جلد سوم از كتاب نفیس" احقاق الحق" طبع جدید صحفه 46 چنین می گوید: " مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند كه " ابناء نا" در آیه فوق اشاره به حسن و حسین علیهماالسلام و " نساء نا" اشاره به فاطمه علیهاالسلام و" انفسنا" اشاره به علی علیه السلام است.

    سپس- در پاورقی كتاب مزبور- در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذكر شده اند كه تصریح نموده اند آیه مباهله درباره اهل بیت علیهم السلام نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحاً آورده است.

    از جمله شخصیتهای سرشناسی كه این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:


    1. " مسلم بن حجاج نیشابوری" صاحب " صحیح" معروف كه از كتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است. در جلد 7 صفحه 120.
    2. " احمد بن حنبل" در كتاب " مسند" جلد1، صفحه 185.
    3. " طبری" در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه، جلد سوم، صفحه 192.
    4. " حاكم" در كتاب " مستدرك" جلد سوم، صفحه 150.
    5. " حافظ ابونعیم اصفهانی" در كتاب " دلائل النبوة" صفحه 297.
    6. " واحدی نیشابوری" در كتاب" اسباب النزول"، صفحه 74.
    7. " فخر رازی" در تفسیر معروفش، جلد8، صفحه85.
    8. " ابن اثیر" در كتاب " جامع الاصول"، جلد 9، صفحه 470.
    9. " ابن جوزی" در " تذكرة الخواص" صفحه 17.
    10. " طنطاوی" مفسر معروف در تفسیر" الجواهر" جلد دوم، صفحه 120.
    11. " زمخشری" در تفسیر" كشاف" جلد1، صفحه 193.

    منبع:

    1- فروغ ابدیت، جعفر سبحانی.
    2- تفسیر نمونه، ذیل آیه مباركه.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكرها 2


  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    برخي نكات تفسيري در مورد آيه مباهله

    1- دعوت به مُباهَلَه يك دليل روشن بر حقانيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله

    در آيه ي فوق خداوند به پيامبر خود دستور مي دهد كه هر گاه پس از استدلالات روشن پيشين كسي درباره ي عيسي با تو گفتگو كند، و به جدال برخيزد، به او پيشنهاد «مباهله» كن كه فرزندان و زنان خود را بياورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت كن و دعا كنيد تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.

    مسئله ي «مباهله» به شكل فوق شايد تا آن زمان در بين عرب سابقه نداشت و راهي بود كه صد در صد حكايت از ايمان و صدق دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله مي كرد.

    چگونه ممكن است كسي كه به تمام معني به ارتباط خويش با پروردگار ايمان نداشته باشد وارد چنين ميداني گردد؟ و از مخالفان خود دعوت كند بياييد با هم به درگاه خدا برويم و از او بخواهيم تا دورغگو را رسوا سازد، و شما به سرعت نتيجه ي آن را خواهيد ديد كه چگونه خداوند دروغگويان را مجازات مي كند، مسلماً ورود در چنين ميداني بسيار خطرناك است زيرا اگر دعاي او به اجابت نرسد و اثري از مجازات مخالفان آشكار نشود نتيجه اي جز رسوائي دعوت كننده نخواهد داشت، چگونه ممكن است آدم عاقل و فهميده اي بدون اطمينان به نتيجه، در چنين مرحله اي گام بگذارد؟ از اينجا است كه گفته اند دعوت پيامبر صلي الله عليه و آله به مباهله، يكي از نشانه هاي صدق دعوت و ايمان قاطع او است، قطع نظر از نتايجي كه بعداً از مباهله به دست آمد.

    در روايات اسلامي وارد شده هنگامي كه پاي مباهله به ميان آمد نمايندگان مسيحيان نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين باره بينديشند، و با بزرگان خود به شور بنشينند، نتيجه ي مشاوره آنها كه از يك نكته روان شناسي سرچشمه مي گرفت اين بود كه به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده كرديد محمد با سر و صدا و جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله كنيد و نترسيد، زيرا حقيقتي در كار او نيست كه متوسل به جار و جنجال شده است، و اگر با نفرات بسيار محدودي از خاصان نزديك و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد بدانيد كه او پيامبر خداست و از مباهله با او بپرهيزيد كه خطرناك است!

    آنها طبق قرار قبلي به ميعادگاه رفتند ناگاه ديدند كه پيامبر فرزندانش حسن و حسين عليها السلام را در پيش رو دارد؛ و علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام همراه او هستند و به آنها سفارش مي كند هر گاه من دعا كردم شما «آمين» بگوييد، مسيحيان هنگامي كه اين صحنه را مشاهده كردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خودداري كرده، حاضر به «مصالحه» شدند و به شرايط «ذِمَّه» و پرداختن ماليات (جِزْيَه) تن در دادند.

    2- «مُباهَلَه» سند زنده اي براي عظمت اهل بيت عليهم السلام

    غالب مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنن تصريح كرده اند كه آيه ي مباهله در حق اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شده است و پيامبر تنها كساني را كه همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين عليها السلام و دخترش فاطمه عليها السلام و علي عليه السلام بودند، بنابراين منظور از «اَبْناءَنا» در آيه منحصراً «حسن و حسين» عليهما السلام هستند، همانطور كه منظور از «نِساءَنا» فاطمه عليها السلام، و منظور از «اَنْفُسَنا» تنهاعلي عليه السلام بوده است و احاديث فراواني در اين زمينه نقل شده است.

    ولي بعضي از مفسران اهل تسنن كه كاملاً در اقليت هستند كوشيده اند كه ورود احاديث را در اين زمينه انكار كنند، مثلاً نويسنده ي تفسير «المنار» در ذيل آيه مي گويد: «اين روايات همگي از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيده اند كه موضوع را، حتي بر بسياري از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته اند»!!

    اما مراجعه به منابع اصيل اهل تسنن نشان مي دهد كه علي رغم پندارهاي تعصب آلود نويسنده ي «المنار» بسياري از طرق اين احاديث به «شيعه و كتب شيعه» هرگز منتهي نمي شود، و اگر بنا باشد ورود اين احاديث را از طريق اهل تسنن انكار كنيم ساير احاديث آنها و كتبشان نيز از درجه ي اعتبار خواهد افتاد.
    براي روشن شدن اين حقيقت قسمتي از روايات آنان را در اين باب با ذكر مدارك در اينجا مي آوريم:

    «قاضي نور الله شوشتري» در جلد سوم از كتاب نفيس «احقاق الحق» طبع جديد صفحه ي 46 چنين مي گويد:

    «مفسران در اين مسئله اتفاق نظر دارند كه «اَبْناءَنا» در آيه ي فوق اشاره به حسن و حسين عليها السلام و «نِساءَنا» اشاره به فاطمه عليها السلام و «اَنْفُسَنا» اشاره به علي عليه السلام است.

    سپس در پاورقي كتاب مزبور در حدود شصت نفر از «بزرگان اهل سنت» ذكر شده اند كه تصريح نموده اند آيه ي مباهله درباره ي اهل بيت عليهم السلام نازل شده است و نام آنها و مشخصات كتب آنها را از صفحه ي 46 تا 76 مشروحاً آورده است.

    در كتاب «غايَةُ الْمَرام» از صحيح مسلم در باب «فَضائِلُ عَلِيِّ بِنْ اَبي طالِب» نقل شده كه: روزي «معاويه» به «سعد بن ابي وقاص» گفت: چرا ابو تراب (علي عليه السلام) را سبّ و دشنام نمي گويي؟!
    گفت: «از آن وقت كه به ياد سه چيز كه پيامبر صلي الله عليه و آله درباره ي علي عليه السلام فرمود افتادم از اين كار صرف نظر كردم...

    يكي از آنها اين بود كه هنگامي كه آيه ي مباهله نازل گرديد پيغمبر صلي الله عليه و آله تنها از فاطمه و حسن و حسين و علي عليهم السلام دعوت كرد و سپس فرمود:

    اَللّهُمَّ هؤُلاءِ اَهْلي:
    «خدايا! اينها خاصان نزديك من اند».

    نويسنده ي تفسير «كَشّاف» كه از بزرگان اهل تسنن است در ذيل آيه مي گويد:«اين آيه قوي ترين دليلي است كه فضيلت اهل كساء را ثابت مي كند».

    مفسران و محدثان و مورخان شيعه نيز عموماً در نزول اين آيه درباره ي اهل بيت عليهم السلام اتفاق نظر دارند، در تفسير «نور الثقلين» روايات فراواني در اين زمينه نقل شده است.

    از جمله به نقل از كتاب «عُيُونُ اَخْبارِ الرِّضا» درباره ي مجلس بحثي كه مأمون در دربار خود تشكيل داده بود، اين چنين مي نويسد:
    امام علي بن موسي الرضا عليه السلام فرمود:«خداوند پاكان بندگان خود را در آيه ي مباهله مشخص ساخته است و به پيامبرش چنين دستور داده:

    فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنْ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْناءَنا...
    و به دنبال نزول اين آيه، پيامبر، «علي» و «فاطمه» و «حسن» و «حسين» عليهم السلام را با خود به مباهله برد... اين مزيتي است كه هيچ كس در آن بر اهل بيت عليهم السلام پيشي نگرفته، و فضيلتي است كه هيچ انساني به آن نرسيده، و شرفي است كه قبل از آن هيچ كس از آن برخوردار نبوده است».

    همچنين در مورد عظمت اهل بيت پيامبر عليهم السلام در جريان مباهله مي توان گفت: ذوات مقدسي كه در مباهله، پيامبر صلي الله عليه و آله را همراهي مي كردند، يعني اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و حسنين عليهم السلام، اصحاب كسا، شايسته عضويت در مباهله، اهل بيت پيغمبر و به تعبير استاد علامه طباطبائي رحمةالله صاحب ادعايند. دليل مطلب اين كه خداوند در ذيل آيه مزبور به لفظ متكلم مع الغير فرمود:

    «فنجعل لعنت الله علي الكاذبين». پس معلوم مي شود همراهان رسول اكرم صلي الله عليه و آله تماشاگر صحنه مباهله نبودند بلكه گزارشگر حقائق ديني بودند، زيرا گزارشگر است كه يا صادق است يا كاذب. اگر آنان گزارشگر وحي و رسالت نبودند و از غيب سخن نمي گفتند، نه صادق بودند و نه كاذب؛ چون صدق يا كذب، فرع يا اخبار مخبر است.

    مستفاد از آيه ي مباركه ي مباهله اين است كه اهل بيت عليهم السلام گزارشگر غيب هستند و ولايت الهي مشترك بين همه آنهاست، اگر چه رسالت و نبوت مخصوص رسول گرامي است؛ آنان آگاه به غيبند و از آن خبر مي دهند و مدعيند و دعايشان نيز مستجاب است. البته گرچه اهل بيت در جريان مباهله همين پنج نفر بودند، ليكن امامان معصوم بعدي، در همه ي فضايل با امامان قبل از خود شريكند.

    آيه ي مباركه ي مباهله و جريان مربوط به آن مبين عظمت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام است و نشان مي دهد كه اهل بيت رسول گرامي صلي الله عليه و آله مدعي، صادق و مستجاب الدعوه اند. البته اساس و محور اصيل مباهله، دَعْوِي و دعوت بوده است، چنانكه سيره ي علمي آن حضرت معارف شهودي بحث را تأمين مي كند.

    نكته ي شايان توجه اين كه پيغمبر گرامي صلي الله عليه و آله هنگام خطر، چه در جهاد اصغر و چه در جهاد اكبر، اهل بيت خود را پيشاپيش حاضر مي كرد. حضرت علي عليه السلام)در نهج البلاغه نمونه هايي را ذكر مي كند و مي فرمايد:

    ما اهل بيتي هستيم كه قبل از ديگران قرباني مي دهيم تا در ايثار و نثار اسوه ديگران باشيم.

    غرض آن كه رسول گرامي هم در ميدان جنگ و هم در صحنه ي مباهله اهل بيت خود را آورد، با اين كه هر كسي اهل بيت خود را دوست دارد و گاهي خود را فداي آنها مي كند، ليكن چون دين خدا عزيزتر از جان است و ارزش انسان به حمايت از دين خداست، وقتي خطر متوجه دين شد، رسول گرامي خود و اهل بيت خويش را فداي دين مي كند.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكرها 2


  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    دوازده نكته در تفسير آيه مباهله

    اكنون كه زواياى تاريخى و مباحث كلامى مطرح در اطراف واقعه مباهله روشن شد، بايد نگاهى دقيق به آيه مباهله بيافكنيم و نكاتى را در جهت تكميل مباحث گذشته استخراج كنيم. بيشتر نكاتى را كه ما در اينجا به نقل از دو تن از مفسيرين معاصر مى‏آوريم در سخن ديگر مفسرين نيز ديده مى‏شود ولى تكيه بر سخن متأخرين به جهت آن است كه با اشراف به منابع پيشين شكل گرفته است علاوه بر آن كه نبايد جايگاه ويژه تفسير الميزان را در پرداختن به ابعاد واقعه مباهله ناديده گرفت.

    نكته اول:
    «الحق من ربك» يعنى حق از خداى سبحان نشأت مى‏گيرد خواه در جريان عيسى و آدم‏عليهما السلام و خواه در جريان اصل نبوت و رسالت و خواه در مسائل ديگر. آنگاه «فمن حاجك فيه» يعنى اگر كسى با تو در اين حق كه مصداقش در جريان مباهله، عيساى مسيح و نبوت و رسالت توست، احتجاج كرد، مى‏توانى با او مباهله كنى. از اين آيه كريمه مى‏توان استفاده كرد كه مباهله معجزه باقيه پيغمبر خاتم است و اختصاصى به ترسايان نجران ندارد بلكه هر شأنى از شئون دين كه حق محض است اگر در نشئه صدور و ظهور مورد انكار كسى قرار گيرد راه مباهله همچنان باز است. بنابراين اگر ضمير «فيه» به عيسى‏عليه السلام برنگردد بلكه به حق بازگردد، چه اين كه مرجع در اين فرض نزديكتر است، مباهله به عنوان معجزه خالد تثبيت مى‏گردد. (122)

    نكته دوم:
    «فلاتكن من الممترين» يعنى شك در حريم تو راه ندارد نه اين كه شك دارى و با اين برهان زايل مى‏شود. پس مفاد اين نهى در حقيقت دفع شك است نه رفع آن. رسول‏خداصلى الله عليه وآله با افاضات الهى به علم‏اليقين و بالاتر از آن به عين‏اليقين و بالاتر از آن به حق اليقين رسيد و خداوند درباره نحوه علم او فرمود «علمك مالم تكن تعلم». (123)

    نكته سوم:
    «ان مثل عيسى عند الله كمثل آدم»
    نوعى برهان منطقى است كه حتى براى منكرين وحى نيز حجت است و نتيجه اين برهان حصول علم است (124) و آنگاه كه مى‏فرمايد
    «فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم»
    اين علم نسبت به رسول‏خداص علم حصولى نيست بلكه علم شهودى و ترديدناپذير است كه محصول عمل صالح است و نيز اعمال صالح را بناچار دنبال خود دارد علم شهودى مربوط به عقل عملى است و حكيمان متأله درجات عقل عملى را چنين ترسيم كرده‏اند: تجليه، تخليه، تحليه و فنا . اينها مراتب عقل عملى است يعنى پايان عمل صالح شهود حقايق است و اين مشاهده عين عمل است هرچه به جهان وحدت نزديك مى‏شويم ارتباط علم و عمل قوى‏تر مى‏شود و تا جايى مى‏رسند كه يكى مى‏شوند. به هر حال علمى كه خدا به پيغمبر خود داد علمى نبود كه قابل انتقال باشد اين علم كسبى نيست كه كسى دنبال آن برود بلكه موهبت الهى است. حال اگر آنها با اين برهان كه از وجدان و يافت شهودى تو نشأت مى‏گيرد توجيه نشدند آنها را به مباهله دعوت كن. (125)

    نكته چهارم:
    در تعبير قرآن به «ندع ابنائنا» بايد توجه داشت كه مراد از ضمير متكلم مع‏الغير در «ندع» غير از ضمير متكلم مع‏الغير در «ابنائنا» است در مورد اول مجموع دو طرف متخاصم از مسلمان و مسيحى مقصود است و در مورد دوم نظر به جانب مسلمانان است. و در واقع رعايت نوعى ايجاز لطيف در كلام شده است و تقدير كلام چنين است: «ندع الابناء و النساء و الانفس فندعو نحن ابنائنا و نسائنا و انفسنا و تدعون انتم ابنائكم و نسائكم و انفسكم». (126)

    نكته پنجم:
    در اين واقعه گرچه گفتگو و نزاع ميان رسول‏خدا و رجال نصارى بوده است ولى تعميم اين دعوت به فرزندان و زنان و همراه ساختن هر يك از دو گروه عزيزان خود را براى آن است كه صاحب ادعا اطمينان خود را به راستى ادعايش ثابت كند چراكه هر انسانى به طور طبيعى نسبت به فرزندان و زنان خود محبت و شفقت دارد و همواره تلاش مى‏كند كه هر خوف و خطرى را از آنان دور سازد و خود را سپر بلاى آنها سازد و لذا مى‏بينيد كه در تعبير قرآن «ابنائنا» مقدم بر «نسائنا» شده است؛ چون انسان در ميان نزديكان خود بيش از همه به فرزندان خود عنايت و توجه دارد. پس اگر صاحب ادعايى اهل و عيالات خود را به صحنه‏اى آورد كه در آن انتظار وقوع عذاب براى دروغگويان است، البته درستى ادعايش ثابت خواهد شد. از اينجا مى‏توان نادرستى سخن برخى مفسرين (127) را فهميد كه گفته‏اند مراد آن است كه «ندع نحن ابنائكم و نسائكم و انفسكم و تدعو انتم ابنائنا و نسائنا و انفسنا» چون ما گفتيم كه آمدن هر طرف با عزيزان خود براى اثبات ادعايش نتيجه‏بخش‏تر است. (128)

    نكته ششم:
    صحيح بودن تعبير قرآن به «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم...»
    متوقف بر آن نيست كه هر طرف جمع زيادى از فرزندان و زنان را همراه خويش سازد بلكه مقصود آن است كه در ميان فرزندان و زنان و آنان كه به منزله جان انسان هستند، هر طرف كسانى را همراه خود بياورد كه عشق و محبت او به آنان گواهى صدق ادعايش باشد. و به اتفاق مفسرين و شهادت تاريخ و روايات بسيار رسول‏خدا براى مباهله حاضر شد ولى با او جز على و فاطمه و حسنين‏عليهم السلام كسى همراه نبود. و نمى‏توان گفت او با اين كار خويش فرمان خدا به «ندع ابنائنا...» را امتثال نكرد و كم نيست مواردى كه لفظ قرآن عام است ولى مصداق آن به حسب شأن نزول خاص است. مانند
    «الذين يظاهرون من نسائكم ما هن امهاتم» (مجادله، 2)
    «لقد سمع‏الله قول الذين قالوا ان الله فقير و نحن اغنياء» (آل عمران، 181)
    «يسألونك ماذا ينفقون قل العفو» (بقره، 219)
    كه همه به لفظ جمع آمده است ولى مصداق آن مفرد است. (129)

    جريان مفهوم غير از مصداق است. پيغمبر خاتم در خارج پسرانى غير از حسن و حسين و دخترى غير از فاطمه نداشت كه داراى علم شهودى باشد و صاحب دعوا و دعوت و دعايش مستجاب باشد . از جمله مواردى كه در قرآن لفظ جمع بكار رفته است و در خارج بيش از يك مصداق ندارد آيه شريفه
    «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا...» (مائده، 55)
    است. در اين قبيل موارد جمع در معناى فرد استعمال نشده است بلكه جمع در مفهوم عام خودش استعمال شده است ليكن در خارج بيش از يك فرد براى آن محقق نشده است. (130)


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. تشكرها 2


  12. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,795
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,206 در 63,582
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►




    نكته هفتم:
    «نساء» اگر در برابر رجال قرار گيرد به معناى همسران است و اگر در برابر «ابناء» واقع شود به معناى دختران است مانند «يذبحون ابنائكم و يستحيون نساءكم». (بقره، 49).

    مأمون به امام هشتم عرض كرد دليل شما بر خلافت على‏بن ابى‏طالب چيست؟
    آن حضرت فرمود به شهادت «انفسنا» كه مراد از آن على‏عليه السلام است كه به منزله جان رسول‏خدا است. مأمون گفت «لولا نسائنا» يعنى منظور از «انفسنا» بايد رجال باشد به قرينه آمدن «نسائنا» و حضرت در جواب او فرمود «لولا ابنائنا» يعنى «انفسنا» در مقابل «نسائنا» اگر تنها بود چنين مى‏گفتيم اما «نسائنا» در مقابل «ابنائنا» است. (131)

    نكته هشتم:
    بهله و ابتهال در «ثم نبتهل» مطلق ذكر شده است، با آن كه مقصود تضرع به پيشگاه خداوند است. و اين اطلاق به جهت آن است كه به طور طبيعى انسان به حضور كسى ابتهال مى‏كند كه زمام امور را بدست دارد و تواناى مطلق براى رفع نيازهاست. (132)

    نكته نهم:
    «فنجعل لعنةالله على الكاذبين»
    يعنى ابتهال ما را آنقدر به خدا نزديك مى‏كند كه ما مظاهر كار خدا خواهيم شد و واسطه از ميان برداشته مى‏شود. ديگر نمى‏گوييم خدا لعن را به صورت عذاب بر اينها نازل كن بلكه خودمان به مقام جعل عذاب مى‏رسيم. چون جعل عذاب صفت فعل است و اگر كسى به مقام ولايت رسيد مظهر فعل خدا مى‏شود يعنى در مقام فعل، خدا كار را با دست او انجام مى‏دهد.

    نكته دهم:
    مقصود از «الكاذبين» همان دروغگويانى هستند كه در عالم خارج در يكى از دو طرف قرار گرفته‏اند. يك طرفى كه گويد لا اله الا الله و عيسى عبده و رسوله و طرف ديگرى كه گويد ان الله ثالث ثلاثة و يا گويد عيسى ابن‏الله و يا گويد عيسى همان خداست. نكته مهم و درخور توجه آن است كه «الكاذبين» به صيغه جمع آمده است نه «الكاذب» به‏صورت مفرد . و اين نشان مى‏دهد كه چنان كه در طرف مسيحيان جمعى بودند كه ادعايى داشتند در طرف مسلمانان نيز جمعى بودند كه ادعايى برخلاف آنها داشتند و اين تنها رسول‏خدا نبود كه در صف حق در مقابل آنان قرار گرفته بود بلكه همراهان او نيز شريك در ادعاى توحيد و عبوديت عيسى بودند و اساسا صدق و كذب در جايى تحقق مى‏يابد كه امكان مطابقت يا عدم مطابقت ادعايى با واقع در ميان باشد و اگر همراهان رسول‏خدا مى‏خواستند تنها نظاره‏گر اين درگيرى باشند و خود هيچگونه دخالتى نداشته باشند تعبير قرآن در حق آنان درست نخواهد آمد. (133)
    پس تعبير به «نجعل لعنة الله على الكاذبين» قرينه است كه همراهان رسول‏خدا تماشاگر صحنه مباهله نبودند بلكه گزارشگر حقايق بودند . زيرا گزارشگر است كه مى‏تواند صادق يا كاذب باشد و در غير اين‏صورت نه صادق خواهد بود و نه كاذب. البته رسالت و نبوت مخصوص رسول گرامى اسلام است ولى ولايت الهى مشترك بين همه آنهاست. و چون همراهان رسول‏خدا مانند خود آن حضرت ولايت دارند گزارشگر غيب هستند، به خدا ايمان مى‏آورند و از آنجا خبر دارند و خبر مى‏دهند و مدعى هستند و دعايشان هم مستجاب است. (134) و اين نكته گوياى برجسته‏ترين و بالاترين منقبت براى اهل پيغمبر است. هم چنان كه انتخاب حسن و حسين از ميان جمع فرزندان به عنوان فرزندان رسول‏خدا و انتخاب فاطمه زهرا س از ميان جمع زنان به عنوان تنها زنى كه از هر جهت نسبت او به رسول‏خدا تمام است و انتخاب على‏عليه السلام از ميان جمع مردان به عنوان مردى كه مى‏تواند جان رسول‏خدا به شمار آيد، خود شاهدى بر مقام و منزلت اهل‏بيت است. (135)

    نكته يازدهم:
    هرگز نمى‏توان گفت حضور اين چهارتن از ميان جمع مردان و زنان و فرزندان مسلمانان به عنوان نمونه بوده است چراكه در اين صورت بايد رسول‏خدا دست كم دو مرد (136) و سه زن و سه فرزند همراه خود مى‏آورد تا به كارگيرى صيغه جمع عربى كه كمترين مرتبه آن سه فرد است توجيه داشته باشد. ناگزير بايد گفت رسول‏خدا تنها اين چهار تن را حاضر كرد چون در عالم خارج به جز آنها كسى ديگر يافت نشد كه شايسته همراهى او در اين دعوت و اين ادعا باشد و او در مقام امتثال جز اينان مصاديقى نيافت. پس احضار اين چهار تن از باب اختصاص و انحصار است نه از باب نمونه. (137)

    نكته دوازدهم:
    اگر بخوبى در اين ماجرا تأمل كنيم مى‏بينيم كه بحث و گفتگوى مسيحيان با رسول‏خدا از آن رو بوده كه او خود را پيامبر الهى و سخنش را مستند به وحى مى‏دانست اما ديگر پيروان او و جماعت مسلمانان از اين نظر كه بدو ايمان آورده بودند اصلا طرف بحث و گفتگوى مسيحيان نبودند بنابراين اگر رسول‏خدا كسانى را همراه خود كرد معلوم مى‏شود كه آنان نيز طرف اين درگيرى بودند و ادعاى رسول‏خدا ادعاى آنان نيز بود و در صورت دروغگو بودن مانند رسول‏خدا خود را در معرض نزول عذاب مى‏دانستند پس نبايد كسى همراه رسول‏خدا در اين صحنه باشد جز آن كه شريك دعوت اوست نه آنان كه به ادعاى رسول‏خدا ايمان آورده‏اند و طبعا كسانى كه دعوت رسول‏خدا آنان را به مدينه كشانده است با هر كسى كه صاحب اين دعوت است كار دارند، چه رسول‏خدا و چه همراهان او و با عنايت به كلمه «الكاذبين» اين نكته بيشتر روشن مى‏شود.
    ولى بايد توجه داشت كه اين مطلب به معناى آن نيست كه همراهان رسول‏خدا در امر نبوت با او شريك هستند بلكه يعنى در دعوت و تبليغ كه از شؤون و لوازم نبوت است با او شريكند و اين خود منصب و مقامى بزرگ است كه هر كس نمى ‏تواند عهده‏دار آن باشد . (138)


    پي نوشت :
    122) جوادى آملى، عبدالله، تفسير موضوعى قرآن، ج 9، ص 183 و نظير اين سخن به اجمال از علامه طباطبائى در الميزان در ذيل آيه مباهله ديده مى‏شود ص .235
    123) همان، ج 9، ص .184 نساء، .113
    124) علامه طباطبائى، الميزان، ج 3، ص 222
    125) جوادى‏آملى، عبدالله، تفسير موضوعى قرآن، ج 9، ص .184
    126) علامه طباطبائى، الميزان، ج 3، ص .223
    127) مانند محمد رشيد رضا در تفسير «المنار» ذيل آيه مباهله.
    128) علامه طباطبائى، الميزان، ج 3، ص .223
    129) علامه طباطبائى، الميزان، ذيل آيه مباهله.
    130) جوادى آملى، عبدالله، تفسير موضوعى قرآن، ج 9، ص .185
    131) همان، ج 9، ص 185؛ در بخش‏هاى بعدى نيز بدين حديث و سند آن اشاره خواهيم كرد.
    132) همان، ج 9، ص .183
    133) علامه طباطبائى، الميزان، ذيل آيه مباهله.
    134) جوادى آملى، عبدالله، تفسير موضوعى قرآن، ج 9، ص .190
    135) علامه طباطبائى، الميزان، ذيل آيه مباهله.
    136) از كلام مرحوم علامه طباطبائى در اينجا فهميده مى‏شود كه ايشان لفظ «انفسنا» در آيه مباهله را شامل شخص رسول‏خدا نيز مى‏داند. در برخى منابع اهل سنت و به‏ندرت در منابع شيعى تصريح بدين مطلب ديده مى‏شود. سبطبن جوزى در تذكرة الخواص، ص 14 آورده كه رسول‏خدا به نفس خود و نفس على اشاره كرد به وسيله «انفسنا»؛ ابراهيم‏بن محمد الجوينى در فرائد السمطين، ج 2، ص 23 به نقل از شعبى از جابر آورده است كه «انفسنا و انفسكم رسول‏الله و على و نساءنا و نساءكم فاطمه و ابناءنا و ابناءكم الحسن و الحسين»؛ ابن‏كثير در تفسير القرآن العظيم در ذيل آيه مباهله آورده است كه «انفسنا و انفسكم رسول‏الله و على‏بن ابى‏طالب و ابناءنا حسن و حسين و نساءنا فاطمه»؛ بغوى در معالم‏التنزيل و شيخ طوسى در التبيان و بيهقى در دلائل‏النبوة و طبرى در تفسيرش و سيوطى در الدرالمنثور و حاكم حسكانى در شواهدالتنزيل نيز همين مطلب را آورده‏اند؛ در تفسير فرات از امام باقرعليه السلام نقل شده است كه «ابناءنا و ابناءكم الحسن و الحسين و انفسنا و انفسكم رسول‏الله و على و نساءنا و نساءكم فاطمه» نگاه كنيد به موسوعةالامام على‏بن ابى‏طالب، ج 8 ، ص .10 ولى ما درگذشته به برخى مباحث كلامى در ذيل آيه مباهله اشاره كرديم و دانستيد كه چرا نمى‏توان انفسنا را شامل رسول‏خدا قرار داد. بنابراين سخن برخى مفسرين و نيز مضمون برخى روايات را بر فرض صحت سند بايد تأويل و توجيه كرد.
    137) همان، ذيل آيه مباهله.
    138) همان، ذيل آيه مباهله.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. تشكرها 2


  14. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    بیست و چهارم ذیحجه روزی است که پیامبر اسلام(ص) با مسیحیان نجران مباهله کرد، این روز به دلیل اثبات حقانیت اهل بیت از ارزش بسیاری برخوردار و آدابی برای آن ذکر شده است .

    روز بیست و چهارم ذیحجه روزی است که رسول خدا (ص) با مسیحیان نجران که حرفهای او را باور نداشتند مباهله کرد.


    فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ.


    پس هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.( سوره آل عمران، آیه 61)


    پیامبر اکرم(ص) پیش از مُباهله عبا بر دوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را در زیر عبا کرد.


    در این حال پیامبر اکرم(ص) فرمود پروردگارا هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او، خداوندا اینها اهل بیت من هستند پس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنی .


    پس جبرئیل فرودن آمد و آیه تطهیر در شأن ایشان نازل شد:


    وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا .


    و در خانه ‏هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت زینتهاى خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده‏اش را فرمان برید خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند .(سوره احزاب، آیه 33)


    این روز، روز شریفی است و در آن چند عمل وارد است:


    - غسل


    - روزه


    - دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است (دو رکعت است، در هر رکعت یک مرتبه حمد و ده مرتبه توحید ، ده مرتبه آیة الکرسى و ده مرتبه قدر خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود.)


    و نیز روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار کند.


    - خواندن دعای مباهله که شبیه دعای سحرهای ماه رمضان است .


    - شایسته است در این روز صدقه بر فقرا به جهت تأسی به مولای متقیان امیرالمؤمنین(ع) و زیارت کردن آن حضرت و بهتر است زیارت جامعه خوانده شود.

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  15. تشكر


  16. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►





    مباهله اثبات حقانیت پیامبر (ص) و آل او
    اشاره

    جزئيات واقعه مباهله كه بيش از يك‏ ماه طول كشيده، براى نسل امروز ناشناخته است. مباهله، ماجرايى تاريخى است كه در سال‏هاى آخر عمر پيامبر رخ داد و با نامه‏اى از سوى آن حضرت به مسيحيان آغاز شد. به دنبال آن، مسيحيان در مجلس عمومى خود، پيش‏گويى كتاب‏هاى آسمانى را درباره آن حضرت خواندند. سپس نمايندگان نجران به مدينه سفر كردند و پس از مناظره با پيامبر، محكوم شدند. آن‏گاه قرار شد ميان آن حضرت و نجرانيان مباهله برگزار شود و دو طرف، اثبات حقانيت خود را به خدا واگذار كردند تا هر كدام حق را مى‏داند و كتمان مى‏كند، به عذاب الهى گرفتار شود. آيه قرآن نيز مبنى بر اجراى مباهله نازل شد و مقام باعظمت اهل بيت عليهم‏السلام را به همه فهمانيد.

    اصل مباهله

    اصل مباهله آن است كه دو نفر يا دو گروه پس از مناظره و استدلال در برابر يكديگر، به نتيجه‏اى كه مقبول دو طرف باشد، نرسند و هر يك ادعاى كتمان عمدى حق را از سوى ديگرى داشته باشد. آنها در اين مرحله براى اثبات ادعاى خود، مسئله را به خدا واگذار مى‏كنند و هر يك از خدا مى‏خواهد كه اگر ديگرى در ادعاى خود به عمد دروغ مى‏گويد و حق را دانسته، كتمان مى‏كند، بى‏درنگ، عذاب را بر او نازل كند تا حق روشن شود. در چنين برنامه‏اى كه دستورى الهى است، خداوند به سرعت پاسخ مى‏دهد تا حجت را بر مردم تمام كند؛ چنان‏كه در روزگار پيامبران، اين مسئله بارها اتفاق افتاد و مخالفانشان با معجزه الهى دچار عذاب شدند و حق بر همه آشكار گرديد.

    مباهله، اعتقادى استوار

    مباهله، آفتابى همچون غدير بود كه روزى طلوع كرد و براى هميشه چراغ راه شيعه در طول تاريخ شد. پس از نپذيرفتن مباهله از سوى مسيحيان نجران، دفتر مباهله هيچ‏گاه بسته نشد، بلكه اوراق پرافتخار آن فرا روى تاريخ گشوده ماند. با اينكه مباهله‏اى انجام نشد، ولى اعتقادى بلند به يادگارماند كه صاحبان آن اهل بيت عليهم‏السلام بودند و استفاده از مفاهيم آن، درس فكرى شيعه شد. در طول تاريخ، ازيك سو، اهل بيت عليهم‏السلام در مقاطع مختلف با ذكر اين ماجرا و آيه مباهله، ناآگاهان مستضعف را هدايت و دشمنان مغرض را سركوب كردند و از سوى ديگر، دشمنان در بين خود يا در مجالس عمومى و خصوصى به اين فضيلت اهل بيت عليهم‏السلام اقراركرده‏اند.

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  17. تشكر


  18. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►



    نتايج مباهله

    اثبات حقانيت پيامبراعظم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يكى از مهم‏ترين نتايج مباهله، اثبات حقانيت پيامبر است. اگر حضرت به حقانيت خود اطمينان و ايمان نداشت، هيچ‏گاه همراه عزيزترين افراد خانواده‏اش به ميدان مباهله در نمى‏آمد. به همراه داشتن اهل بيت عليهم‏السلام در اين جريان بدان معناست كه پيامبر به راست‏گويى خود اطمينان و يقين كامل داشت. ازاين‏رو، با جرئتى خاص، عزيزترين و محبوب‏ترين كسان خود را در معرض هلاك قرار داد. وجود اهل‏بيت عليهم‏السلام در اين جريان بزرگ، خود، دليل محكمى بر اثبات حقانيت پيامبر است؛ چنان‏كه اسقف اعظم نجرانيان نيز به اين امر اشاره كرد.

    وعده عذاب، دليل حقانيت
    پيامبر به انجام گرفتن مباهله اهتمام مى‏ورزيد و در عين حال به نجرانيان خبر داد كه چنانچه با آن حضرت مباهله كنند، عذاب حق تعالى بر آنها نازل خواهد شد. اگر حضرت به حقيقت خويش يقين نداشت، هيچ‏گاه اين‏گونه اصرار نمى‏كرد و اهتمام نمى‏ورزيد.

    جريان مباهله از دو نظر بر صحت و ثبوت نبوت پيامبردلالت دارد:
    1. خبر دادن از عذاب الهى و ترساندن نجرانيان از آن، كه اگر پيامبر بر نزول عذاب وثوق نداشت، با اصرار به انجام اين كار، براى آشكار ساختن آن تلاش نمى‏كرد.
    2. نجرانيان، حقيقت ادعاى پيامبر را مى‏دانستند، وگرنه از مباهله منصرف نمى‏گرديدند و حاضر به دادن جزيه و از دست دادن عزت و آبروى خود در ميان اقوام گوناگون نصارا نمى‏شدند.

    پيامبر موعود
    خوددارى نجرانيان از مباهله با حضرت رسول صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، نشان از اعتقاد آنان به پيامبرى حضرت دارد. اگر نصارا به پيامبر موعود بودن حضرت محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يقين نداشتند، از مباهله كردن خوددارى نمى‏ورزيدند و همديگر را از مباهله باز نمى‏داشتند. اگر آنها به بر حق بودن پيامبر علم نداشتند، نبايد از نفرين آن حضرت و معدودى از اهل بيت او مى‏ترسيدند و بايد رتبه و مقام خويش را در ميان قوم خود حفظ مى‏كردند؛ چنان‏كه براى حفظ شأن و مقام خود جنگ‏ها كردند. پس به طور طبيعى نبايد ذلت و خوارى جزيه دادن را براى خود هموار و شكست مفتضحانه را با جان و دل اختيار مى‏كردند.

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  19. تشكر


  20. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    284
    نوشته
    13,835
    تشکر
    35,205
    مورد تشکر
    35,976 در 11,462
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : ◄*♥*► مباهله روز اثبات حقانيت اسلام ◄*♥*►


    ادامه ....پست


    اثبات فرزندى حسنين عليهماالسلام

    جريان مباهله، بيان كننده اين است كه حسنين عليهماالسلام ، فرزندان رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بوده‏اند؛ زيرا حق تعالى در آيه مباهله، جمله «وَابنائنا» را ذكر كرده كه به معناى «پسران ما» است و بر اساس نظر همه مسلمانان، هنگام نزول اين آيه، پيامبر، پسرى جز امام حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام نداشت. البته خداوند در قرآن كريم، عيسى عليه‏السلام را نيز از طرف مادر به حضرت ابراهيم عليه‏السلام منسوب كرد و بدين وسيله، به اثبات رساند كه فرزندان دختر را نيز فرزند مى‏گويند. ازاين‏رو، پيامبر نيز هنگامى كه آيه مباهله نازل شد و حضرت در مقام مباهله برآمد، فرمود: «پسرانمان و پسرانتان را بياوريم» و آن‏گاه امام حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام را همراه خود در جريان مباهله شركت داد.

    اثبات فضيلت آل كسا عليهم‏ السلام

    واقعه مباهله، اين مطلب را اثبات كرد كه امام على عليه‏السلام و حضرت فاطمه عليهاالسلام و امام حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام پس از پيامبر، نزد خدا، شريف‏ترين آفريده‏ها و نزد رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، عزيزترين مردم بودند؛ چنان‏كه براى تعيين «ابناء» و «نساء» و «انفس»، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و دستور آمد كه پيامبر همراه امام على عليه‏السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام و امام حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام براى مباهله بيرون روند. همراه بردن آل كسا در جريان مباهله، به معناى آن است كه آيه مباهله بر ثبوت فضيلت آل كسا دلالت دارد؛ چنان‏كه رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اين گروه كه من آورده‏ام، نزد خدا، پس از من، گرامى‏ترين و عزيزترين خلقند».

    اثبات برترى امام على عليه‏السلام

    در آيه مباهله، واژه «وانفسنا» در حقيقت بر اين دلالت دارد كه امام على عليه‏السلام از همه پيامبران و اوليا و اصحاب رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله برتر است؛ چون در حديث مباهله، به جز امام، كسى نبود كه مشمول آن عبارت باشد. پيامبر خدا به نجرانيان فرمود: «بياييد فرزندان و زنان و جانمان را دعوت كنيم كه در ميدان مباهله حاضر شوند»، در حالى‏كه به جز امام على عليه‏السلام ، كسى را همراه نياورد. پس، امام على عليه‏السلام پس از پيامبر، از همه برتر است. در جريان مباهله، هم‏زمان با ثابت شدن توحيد الهى در برابر مسيحيان و نبوت پيامبر، خلافت اميرمؤمنان على عليه‏السلام نيز با نفس بودن آن حضرت در برابر پيامبر، ثابت گرديد.

    اتمام حجت‏هاى معصومان با مباهله

    استدلال مقام عصمت با مباهله و اتمام حجت پيامبر به وسيله آن، در درجه اول، دليلى است بر محتواى بلند علمى و يقينى بودن سند مباهله و در درجه دوم، از عمق مطالب قابل استخراج از باطن اين ماجرا خبر مى‏دهد. پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يك‏بار، اميرمؤمنان على عليه‏السلام در ده مورد كه نقاط حساسى از تاريخ غصب خلافت بوده است، امام حسن عليه‏السلام در دو مرتبه در برابرمعاويه؛ امام حسين عليه‏السلام در يك مورد در جمع صحابه در منا؛ امام باقر عليه‏السلام در سه مورد؛ امام صادق عليه‏السلام در سه مورد، امام كاظم عليه‏السلام در دو مورد، امام رضا عليه‏السلام در سه مورد در مناظره با مأموران و علماى مذاهب مختلف، امام هادى عليه‏السلام در يك مورد و امام حسن عسكرى عليه‏السلام در يك مورد به ماجراى مباهله استدلال فرموده‏اند.

    امضاء





    خیلی ازیـــــــــــــخ کردن های ما ازســـــــــــــرما نیســـــــــــــت…
    لحـــــــــــــن بعضــــــــــــــیها
    زمســــــــــــتونیــــــ ـــــه …
    ----------------------------------------------------------------

    به یکدیگر دروغ نگوییم......

    آدم است ....

    باور می کند،

    دل میبندد....


  21. تشكر


صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi