9- التزام به تعهدهاى اخلاقى
بسيارى از انسان ها در موقع تبيين برخى از ارزش ها و طرفدارى از آن ، خوب سخن مى گويند، اما نوبت به مرحله عمل مى رسد، معلوم مى شود كه همه اش حرف بوده و بس . اما اين اصل ارزشى يعنى تطابق گفتار و كردار در زندگى معلمان اخلاقى همچون فاطمه عليهاالسلام جايگاه بسيار مهم و ويژه اى دارد.
گويند: وقتى كه قرار شد پيامبر صلى الله عليه و آله يك اسير زن را به فاطمه هبه كند تا در كارهاى خانه او را كمك نمايد، رسول خدا صلى الله عليه و آله يكى از اسراى ساحل بحر را خانه دخترش فرستاد و سفارش فرمود: تا با او مدارا شود.
هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام اين سفارش را از پدر شنيد، به پدر گفت : اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ! كارهاى خانه يك روز با من باشد و يك روز با او و در مرحله عمل نيز چنين كرده و تا آخر بدان پاى بند بود. سلمان گويد: روزى فاطمه عليهاالسلام نشسته بود: و در برابرش دستاس گذارده بود، و جو آرد مى كرد و دست هاى آن حضرت زخمى شده بود، از سوى ديگر حسين عليه السلام در گوشه خانه از گرسنگى به خود مى پيچيد، عرض كردم : اى دختر رسول الله صلى الله عليه و آله ! دستهايت زخم شده است . چرا بعضى كارها را به فضه واگذار نمى كنى ؟!
فرمود: پدرم به من سفارش كرده كه كارهاى خانه يك روز با من باشد و يك روز به عهده او، و ديروز نوبت او بوده است . سلمان گويد: عرض كردم ... اجازه دهيد يا جو را آرد كنم و يا حسين عليه السلام را آرام نمايم ؟
فرمود: من به آرام كردن حسين عليه السلام شايسته ترم ، تو جو را آرد كن . مقدارى از جو را آرد كردم تا اين كه صداى اقامه پيامبر صلى الله عليه و آله به گوش رسيد، در نماز جماعت پيامبر صلى الله عليه و آله شركت نمودم و پس از نماز، ماجرا را براى على نقل كردم .
حضرت گريان به خانه رفت اما مدتى نگذشت كه شاد و خندان به مسجد برگشت . پيامبر صلى الله عليه و آله جريان را از على عليه السلام پرسيد، در جواب فرمود: بر فاطمه عليهاالسلام وارد شدم ديدم به پشت خوابيده و حسين هم روى سينه اش به خواب رفته است و آسياب و هم بدون آن كه كسى آن را بگرداند مى چرخد.
رسول خدا فرمود: مگر نمى دانى در روى زمين فرشتگانى است كه در حال گردش اند و تا روز قيامت ، محمد و آل محمد را خدمت مى كنند
روشن است كه فاطمه عليهاالسلام از اول مى توانست چنين قرارى را نگذارد و اگر گذاشت ، گاهى بخاطر رسيدگى بيشتر به فرزندان و يا در حالات ويژه به تعهد خود عمل نكند و يا درخواست كمك بنمايد، چرا كه او نه سوگند ياد كرده بود و نه از لحاظ شرعى ملزم به رعايت چنين تعهدى بوده ؛ زيرا اين مسئله فقط يك تعهد اخلاقى بود، اما مى بينيم كه حضرت هرگز اين اين عهد را نشكست و تا آخر به آن پاى بند بود.