نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي











    بیشتر آنچه از جناب مرشد به جای مانده عمدتا مطالبی است که توسط نوه ایشان آقای علی عابد نهاوندی و در کتاب بهترین کاسب قرن آمده است . کلیه مطالب این بخش توسط ایشان نقل شده است .



    نگاهی به زندگی و کار مرحوم حاج مرشد


    از جمله عباد مخلص خداوند سبحان ، عارف حکیم مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی» و متخلص به (ساعی) است .
    کسی که به افق نبوت و ولایت دسترسی پیدا کرده و معلوم است که در دنیا چه رفتاری خواهد داشت .


    نوه ایشان نقل می کند :
    بعد از فوتش یکی از دوستان وی به من گفت:
    مرشد به من فرموده بود:
    « من سلمان زمان و اولیای خدا بودم که مردم مرا نشناختند».

    ایشان می گفت :
    «بهترین مردم، کسی است که به دیگران آزار نرساند. وقتی تو با کسی کاری نداشته باشی، مطمئن باش کسی با تو کاری ندارد. هرچه بدی به انسان می رسد، از نفس بد خود اوست».



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 07-10-2009 در ساعت 20:41
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي

    خصوصیات زندگی جناب مرشد

    مرحوم مرشد، زندگی بسیار ساده ای داشت. اگر کسی او را نمی شناخت، متوجه نمی شد که او یک مرد استثنایی است.
    خیلی ساده و بی آلایش زندگی می کرد. سه بار ازدواج کرده بود. خانم اول مرحوم مرشد که والده مرحوم حیدر آقای معجزه بود، هنگام زایمان دختر خود از دنیا رفت.
    این همسر که همسر اول جناب مرشد بود، همسری مهربان بود که مرشد از وی به نیکی یاد کرده است.
    ایشان مرشد را« میرزا جان» صدا می زد و در بازار هم او را « آمیرزا احمد» لقب گرفت ، چون گاهی برای دوستان خود صحبت می کرد، آهسته شعر می خواند و پند و اندرز می داد، کم کم به او « مرشد» گفتند.
    بعد از فوت همسر اول، جناب مرشد با همسر دوم خود ازدواج می کند و از او یک دختر متولد می شود .
    مرحوم مرشد می گفت:« من در موقع زندگی با همسر اول خود، جوان بودم و نتوانستم محبت های او را جبران کنم».

    اما همسر دوم مرشد به اندازه همسر اول وفا نداشت؛ بلکه برعکس همسر اول، با مرحوم مرشد بدرفتاری می کرد.
    بدرفتاریهای این همسر، به قدری شدت گرفت که به حد آزار او رسیده بود و مرشد می گفت: این سرنوشت من است و آزار و اذیت این زن تقدیری است که مرا به صبر وامی دارد.

    همسر دوم با مرشد طوری رفتار می کرد که گویی غلام اوست و کمتر مردی می توانست این حقارت را تحمل کند و تاب بیاورد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي

    مدارا با همسر بد اخلاق


    1-یک روز بعدازظهر همراه مرحوم مرشد از مغازه به طرف خانه او می رفتیم. مرحوم مرشد آب گردان مسی را که مملو از چلوکباب برگ مخصوص بود، زیر عبا در دست داشت. «خانم»، - همسر دوم مرحوم مرشد - گفته بود: «غذای مشتریان مغازه به درد ما نمی خورد. باید برای ما غذایی جداگانه و مخصوص بپزی و بیاوری».
    برای همین، جناب مرشد هر روز مجبور بود در ظرف جداگانه ای برای همسرش غذا بپزد و به خانه بیاورد.

    به منزل که رسیدیم ،«خانم» بدون اینکه جواب سلام ما را بدهد، رو به مرشد کرد و گفت:« سیگار خریدی یا نه؟»

    مرشد گفت:« یادم رفته»!

    خانم بنای ناسزا به ایشان را گذاشت . من که آن زمان 12 سال داشتم، جلو دویدم برای اینکه نامادری، پدربزرگم را راحت بگذارد اما جناب مرشد آرام گفت:« خودم می روم» و از من خواست آرامش خودم را حفظ کنم.


    2-شبی يکی از دوستانش برای دیدن جناب مرشد به منزل او می رود. نزدیک چهارراه دروازه دولاب وارد کوچه می شود.
    از دور می بیند جناب مرشد کنار درب منزل خود داخل کوچه نشسته است.

    گفت: جلو رفتم و به جناب مرشد سلام کردم. مرا شناخت و به آرامی جواب سلام مرا داد.

    پرسیدم:«حاج آقا این وقت شب چرا داخل کوچه نشسته اید و به داخل خانه نمی روید»؟ مرشد جواب داد:« زنم از منزل بیرونم کرده!»

    ادامه داد: داخل منزل رفتم و خانم او که مرا می شناخت، با وساطت من مرشد را به خانه راه داد و آن شب گذشت.

    مرشد در حالی در برابر این اعمال همسر خود صبر می کرد که خود در روز صدها مستمند را دستگیری کرده، ده ها بی خانمان را مسکن داده وگرسنگانی را سیر می کرد .


    چند سال که از ازدواج دوم مرحوم مرشد گذشت، خدا دختری به آنها داد و همسرش هنگام زایمان از دنیا رفت. مرشد برای اینکه غمخوار و پناهی داشته باشد، ناچار همسر سومی برای خود اختیار می کند.

    زندگی مرحوم مرشد با همسر سوم بسیار تفاوت داشت. او نسبتاً مهربانتر با وی رفتار می کرد و حرف شنوتر بود. از همسر سوم نیز مرحوم مرشد، سه فرزند دارد .



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي

    وضع ظاهر مرشد


    مرحوم مرشد، قد بلندی داشت. لاغر اندام و نحیف بود و محاسن سپیدی داشت.
    چهره اش آن قدر نورانی بود که از دور می درخشید و نظر انسان را جلب می کرد. صورتی گرد و خنده رو، ابروانی پیوسته و چشمانی زیبا داشت. همیشه عرقچین سیاه رنگ بسیار نرمی بر سر می گذاشت.

    پیراهن اورمک سفید یا قهوه ای می پوشید که یقه نداشت.
    شلواری بسیار ساده به پا می کرد. گیوه هی سفید برپا داشت که اغلب، پشت آن را می خوابانید و همیشه با همین گیوه ها و به همین سادگی به مغازه و محافل می رفت.

    دو یا سه عدد عبا به رنگهای قهوه ای وسیاه داشت که همیشه بر دوشش می انداخت و فقط موقع کار در مغازه یا داخل منزل آن را بر می داشت. در مغازه، روپوش سفید و در منزل همان پیراهن های بلند و اورمک را به تن می کرد.

    شلوارهای چلوار و ساده می پوشید که دارای بند بود و موقع پوشیدن بند آن را می بست.

    شلوار رو هم داشت که پارچه ای مردانه و ساده بود و این شلوار کمربند باریکی داشت که روی آن را می بست. پارچه هایی که از آن پیراهن یا شلوار دوخته بود، خیلی خیلی ساده و ارزان قیمت بود؛ ولی برای بچه ها و نوه های خانم و اطرافیان، بهترین پارچه ها و لباس ها را می خرید و همه در رفاه بودند.


    زبان ویژه

    مرحوم حاج مرشد زبان ویژه ای داشت.

    او چه در بیان مطالب و چه در خواندن شعر و گفتن لطیفه و چه در حرف زدن عادی، خیلی آرام سخن می گفت؛ ولی به موقع، با حالت پند و بسیار شیرین صحبت می کرد. وقتی حرف می زد یا شعری می خواند، انگار زبان همه بند می آمد.

    کمتر کسی ممکن بود صحبت یا شعرهای جناب مرشد را که به همان آهستگی بیان می کرد، بشنود و از لطیفه ای که در درون آن نهفته بود، تبسم نکند




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي

    تكيه كلامهاي شيرين مرشد

    1-مرحوم مرشد هر جا كه بود؛ چه در مغازه چلوكبابي، چه در منزل، چه در محافل و بين دوستان و آشنايان، معمولاً براي اينكه بياناتش روي گيرنده و مخاطب اثر كند، مطالب خود را با تكه كلامهاي لطيفي همراه مي كرد:

    مي گفت:
    روزي تو هميشه مي رسد؛ گاهي كم است و گاهي زياد، ولي روزي حداقل را خداي متعال قطع نمي كند.
    مثل جوي آب؛ گاهي آب زياد وتندي در جوي مي آيد و گاهي هم آب كم مي شود، اما قطع نمي شود.« آب باريك بند نمياد، آب باريك هميشه مياد»!


    2-موقعي كه روغن روي غذاي مشتري مي ريخت، ملاقه راكه با دست بالا مي برد، مي گفت:« گول نخوردي!» یا «شيطون گولت نزنه»!
    هرحرفي كه مي زد، به دنبالش مي گفت:« گوشي دستته؟»
    اگر كسي خسته مي شد، به اومي گفت:«آدم عاشق خسته نمي شه، از حال مي ره»
    كسي كه قرض مي گرفت، و پولش رانمي آورد و مي گفت، فردا مي دهم، مي گفت:«فرداي قيامت را مي گه!»

    اگر كسي ستمي يا بدي از او سر مي زد، مي گفت:«هر چيزي از نازكي پاره مي شه، الا ظلم كه از كلفتي پاره مي شه».
    مي گفت:« يتيم نامه خودش را هوايي پست مي كند».
    وقتي كلام خود را تمام مي كرد، از شنونده مي پرسيد:« بيداري؟»


    حاج مرشد می فرمود: فکر نکنید که در عالم مرد خدا نیست. بلکه بر عکس بین مردم اولیای خدا یافت می شود، ولی چوب گمنامی خورده اند و مردم آنها را نمی شناسند.


    3-تمام پندها و نصايح مرحوم مرشد، امر به معروف و نهي از منكر بود.
    البته با تعريف حكايات و داستانهايي که مختص خود او بود، سعي مي كرد شنونده را سرشوق بياورد تا مطلب را با علاقه گوش بدهد و نصيحت او را به كار ببندد.
    از منكرات پرهيز مي كرد و ديگران را از كارهاي زشت باز مي داشت.


    4-روزي به برادر من گفت:
    «هر وقت كه تنها مي شوي، مثل موقعي هم كه در بين جمع هستي كار زشت مكن».
    او سعي مي كرد با عمل خود، مردم را به معروف، تشويق و از منكر باز دارد. در اين كار هم واقعاً موفق بود، چون اغلب مردم حرف مرشد را گوش مي دادند.
    او امر به معروف و نهي از منكر را به عمل نشان مي داد، نه با گفته و اين گونه اثر بيشتري مي گذاشت.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي




    شغل مرحوم مرشد

    مرحوم حاج مرشد ابتدا در شميران به اتفاق مرحوم آقا مصطفي چلويي و آقاي جدا مغازه چلوكبابي داشتند. بعدها اين سه نفر از مسجد هم جدا شدند. مرحوم آقا مصطفي، در بازار نرسيده به مسجد جامع تهران در يك زيرزمين بزرگ مشغول به كار شد. مرحوم حاج مرشد هم در ضلع شرقي مسجد جامع بازار تهران كه بازار نجارها بود، مغازه اي خريد و سالهاي متمادي در اين مغازه به كار چلويي اشتغال داشت و تا زمان حيات نيز در همين مغازه ماند.

    روي ديوارهاي داخل سالن، عكسهايي به شكل مينياتور قديمي، كه داخل قاب آويزان بود و در آن صحنه هاي مصيبت ومشقت اهل جهنم را نقاشي كرده بودند و شياطيني كه آنها را شلاق مي زدند، به چشم مي خورد. دو تابلوي ديگري روي ديوار داخل سالن وجود داشت كه دو نيم بيت شعر به طور جداگانه به خط نستعليق روي آن نوشته شده بود. آن دو نيم بيت كه جمعاً يك بيت شعر بود، بيت ذيل بود:
    «ساعتي در خود نگر تا كيستي؟ از كجايي، وزچه جايي، چيستي؟»

    4-جناب مرشد در حالي كه روپوش سفيد رنگ تميزي به تن و عرقچين سياه رنگي به سر و گيوه هاي سفيدي در پا داشت، يك كاسه روغن داغ را با آستري كوچكي مي گرفت و با دست ديگر ملاقه مسي بلندي بر مي داشت و خود شخصاً داخل سالن سر هر ميز مي آمد و مشتريها را مي ديد و احوال پرسي مي كرد، گاهي لطيفه اي مي گفت كه مشتريان تبسم مي كردند و مقداري روغن از داخل باديه برمي داشت و روي ظرف غذاي مشتري مي ريخت.

    سه مطلب مهم د ر مورد مغازه جناب مرشد بايد بگوييم:
    يكي در مورد لقمه هايي بود كه جناب مرشد در دهان كودكان و گاه بزرگسالان مي گذاشت و ديگري در مورد تابلويي كه روي دخل مغازه نهاده بود، مبني بر «نسيه و وجه دستي داده مي شود» و سوم، مساكيني كه براي گرفتن خرجي يوميه و غذاي رايگان به اين مغازه مي آمدند.

    1. جناب مرشد در جلوي آشپزخانه اي كه ايستاده بود، گفته بود كساني كه مي خواهند غذا بيرون ببرند، هدايت كنيد تا از نزد او بگذرند.
    بيشتر كساني كه غذا بيرون مي بردند، بچه ها و نوجواناني بودند كه براي كارفرمايان وصاحبان مغازه هاي بازار غذا مي گرفتند و مي بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد كودكي كه با ظرف غذا در دست، نزد او مي آمد قدر پلوي زعفراني روي باديه او مي ريخت و ظرف را كامل مي كرد و بعد تكه كباب يا لقمه گوشت يا اگر تمام شده بود، ته ديگي زعفراني داخل روغن مي كرد و دهان آن پسربچه يا نوجوان مي گذاشت مي گفت:
    اين اطفال خودشان مي آيند در مغازه و بوي غذاها را استشمام مي كنند و دلشان مي خواهد و بدين طريق من از همان غذايي كه مي برند به آنها مي چشانم تا اگر استادشان به آنها نداد، لااقل چشيده باشند.

    جناب مرشد در حالي كه روپوش سفيد رنگ تميزي به تن و عرقچين سياه رنگي به سر و گيوه هاي سفيدي در پا داشت، يك كاسه روغن داغ را با آستري كوچكي مي گرفت و با دست ديگر ملاقه مسي بلندي بر مي داشت و خود شخصاً داخل سالن سر هر ميز مي آمد و مشتريها را مي ديد و احوال پرسي مي كرد، گاهي لطيفه اي مي گفت كه مشتريان تبسم مي كردند و مقداري روغن از داخل باديه برمي داشت و روي ظرف غذاي مشتري مي ريخت.

    2. تابلوي روي دخل مغازه هم آن جمله معروف و كم نظير جناب مرشد بود، كه نوشته شده بود:« نسيه و وجه دستي داده مي شود، حتي به جنابعالي به قدر قوه» و من خود ناظر بودم كه بارها مردم از اين موضوع و مفاد اين جمله استفاده كرده، غذاي رايگان مي خوردند و مي رفتند و حتي پول دستي هم مي گرفتند.

    ( شرح این ماجرا در بخش جناب شیخ رجبعلی خیاط آمده است )



    3. اما فقيران و مسكينان صفي داشتند كه از داخل راهرو شروع مي شد و به اول سالن مغازه ختم مي گشت. افراد فقيري كه معمولاً عائله مند بودند و بعضي مورد شناسايي مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز مي آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذاي رايگان و خرجي يوميه مي گرفتند.

    مرحوم مرشد در اواخر عمر شريفش، نزديك به نود سال سن داشت. عجيب اين است كه اين پيرمرد نحيف و لاغر اندام از ابتداي ناهار بازار تا آخر وقت كه اوج شلوغي مغازه بود، كار مي كرد.




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 07-10-2009 در ساعت 20:43
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي


    نظر مرشد درباره خواجه حافظ شيرازي


    مرحوم مرشد اشعار حافظ را پسنديده و مورد امعان نظر قرار داده است.
    مرحوم مرشد، به قدري دقيق اشعار خواجه را مطالعه قرار داده كه حتي در تضميناتي كه از بعضي غزليات حافظ نموده،در هر غزل خاصي را انتخاب نموده و تضمين كرده، شايد همه ابيات را قبول نداشته است. در بيشتر موارد حافظ را تحسين فرموده، ولي گفته است:
    صد حيف كه حافظ«عليه الرحمه» مرثيه نسروده يا اگر سروده به دست ما نرسيده است .


    ارتباط مرشد با مرحوم حاج اسماعيل دولابي


    مرشد، به مرحوم حاج اسماعيل دولابي علاقه داشت و حاج اسماعيل دولابي نيز، از ارادتمندان مرشد بود و اغلب در جلسات و روضه هاي حاج مرشد جناب حاج اسماعيل دولابي تشريف مي آورد واز مستمعين بود. مرحوم حاج اسماعيل دولابي مايل بود كه حاج مرشد صحبت كند و به همين جهت در مجالس او شركت مي فرمود.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض پاسخ : مروري بر زندگي شيرين حاج مرشد چلويي

    سخنان حکیمانه مرشد

    وی می گفت :
    «شبی در خواب دیدم که پیرمردی که در مدرسه ای مشغول تدریس است و متوجه شدم که حکیمی بزرگ است. جلو رفتم وسلام کردم. پیرمرد جواب سلام مرا داد و پرسید کیستی؟ عرض کردم: من غریبم. یک غریب در بدر بی سواد و عوام هستم.
    علمی هم ندارم.
    پیر می پرسد: در جهانی که علم جلوه گر است تو چرا بی سواد هستی؟ مرشد جواب داد: ای آفتاب چرخ ادب من « عاشقم » و فکرم در عوالم دیگری است.
    پیر می گوید: اشتباه نکن. عاشقی ملک و مال می خواهد. پایه عشق را روی سیم و زر و مال و جان قرار داده اند و الا عاشق بی سر و پا زیاد است.
    مرشد از این رویا درس می آموزد که ادعای عاشقی بدون نشانه ای از کرم وجود و سخا، ادعایی واهی است و عشق بی علم و عقل رسوایی است.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 5 راه براي حفظ علاقه در رابطه ي زناشويي!
    توسط خادمه زینب کبری(س) در انجمن خانواده
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 21-10-2010, 16:23
  2. ۩~*~۩تصاويرراهپيمايي مردم مسلمان ايران دراعتراض به سوزاندن قرآن۩~*~۩
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن محل درج مطالب مرتبط به هتك حرمت قرآن مجيد
    پاسخ: 134
    آخرين نوشته: 18-09-2010, 19:08
  3. اطلاعات دارويي(داروخانه)
    توسط montazeran در انجمن داروشناسي
    پاسخ: 26
    آخرين نوشته: 17-09-2010, 15:40
  4. جمعه ؛ راهپيمايي سراسري عليه هتک حرمت قرآن
    توسط مریم منتظر*خادمه مولای منتظران* در انجمن محل درج مطالب مرتبط به هتك حرمت قرآن مجيد
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 15-09-2010, 13:49
  5. جن و فرشته چه تفاوتهايي دارند ؟
    توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* در انجمن علوم قرآن
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-09-2010, 17:58

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi