وصیت نامه شهید * غلام رضا دبير *اين بندهي حقير و گناه کار بنا به فرمايشات پيغمبر (ص) و امامان وظيفهاي را که بر عهدهي من است، پيام و وصيتي است به عرض امت شهيدپرور ايران ميرسانم.
بسم رب الشهدا و الصديقين
« و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون. »
هرگز گمان مبر کساني که در راه خدا کشته ميشوند، مردگانند بلکه زندهاند و نزد خدا روزي داده ميشوند.
اي آشناي پاک
بانگي بلند کن
تا بشکند سکوت
تا که بلرزد نهان
اينکه خميني است رهبر مستضعفان
آري اگر کربلا نصيبم شد چه بهتر و اگر شهادت هم نصيبم شد، چه بهتر.
اي اسلام عزيز اي کاش صدها جان داشتم و همچون حسين در راهت ميدادم که اين جانها در مقابل حسين هيچ ارزشي ندارد.
اگر شهادت در راه خداوند نصيبم شد که افتخار است، خداوندا شهادت من را بپذير؛ با شهداي بدر و احد و کربلا محشورم بگردان.
اي حسين (ع) در آن زمان نبوديم تو را ياري کنيم ولي در اين زمان ميجنگيم و پيش ميرويم و فرزند تو را ياري ميکنيم.
پيامي دارم به ملت شهيدپرور ايران که مبادا در رخت خواب ذلت بميريد که مرگ باعزت بهتر از زندگي باذلت است.
اي مردم دست به دست يکديگر دهيد تا کاخ ستمگران و شياطين را واژگون کنيد.
پيامي دارم به اهالي وحدتيه ( بي براء ) اگر خداوند شهادت را نصيبم کرد، مرا در کنار شهيدان وطن خودم يعني وحدتيه ( بي براء ):
در کنار پسرعمويم مرتضي سمفاني، علي مزارعي، حمزه شجاع، محمود بنوي و سيد عسکرها به خاک بسپاريد.
وصيتي دارم به پدر و مادرم، خدا کند که مرا حلال کنيد زيرا زحمتهاي زيادي براي من کشيدهايد و نتوانستم جبران آنها را بکنم.
از بستگانم ميخواهم که فرزندم عباس را حسينوار در آغوش خودتان بگيريد و به او درس قرآن بياموزيد و او را در مدرسه بگذاريد تا در آينده بتواند به کشور عزيز خودش خدمت کند.
از مردم ميخواهم که براي من لباس سياه نپوشيد و برايم گريه و زاري نکنيد زيرا که احتياج به گريه و زاري ندارد.
از خواهرم ميخواهم که مرا حلال کند زيرا در کوچکي او را زحمت دادم و پيش او شرمنده هستم کار نمونهاي براي او انجام ندادم.
از خانوادهي خودم ميخواهم که مرا حلال کنند.
وسايل منزل چيزي ندارم و اگر از مال دنيا قليل وسايلي است، به پسرم واگذار ميکنم.
والسلام مورخه 18/10/63 پاسدار وظيفه غلامرضا دبير