نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

    روز دانشجو(16آذر) شاید بهانه ای باشد برای تحلیل دانشگاه و دانشجو از دیدی واقع بینانه تر...


    از نظر روانشناسانه، نظری (فرضیه ای) وجود دارد که وقتی انسان در موضوعی یا پدیده ای غرق می شود و آن عمل، در زندگی روزمره ی فرد وارد می شود، شخص کم تر به آن فکر می کند، در مورد آن طرح سؤال می کند، بر سؤال خود اصرار می کند یا پیگیرانه در جست و جوی یافتن پاسخش بر می آید. حال ببینیم (به نظر بنده) دلیل این پدیده، چه می تواند باشد:


    ۱- ترس از طرح سؤال:
    اکثر انسان ها از طرح سؤال راجع به مسایل مبنایی، عادتی و مهم انگاشته شده، هراسان می شوند. دلیل این امر می تواند ناتوانی در پاسخ گویی، عدم دغدغه مندی در اصول، نرسیدن به موضع فهم عمیق برای طرح سؤال و یا اشتباه و بی خاصیت پنداشتن تعمق در مبانی باشد.


    ۲- هراس از تغییر:
    بسیاری از انسان ها و چه بسا اکثر انسان ها از تغییر در مبانی زندگی که معمولاً از آن به دگرگونی (انقلاب و زیر و رو شدن) یاد می شود، گریزانند. نگرانند که مبادا در راه رسیدن به آرمان ها و خواسته هاشان، داشته هاشان را نیز از دست بدهند. به عبارت دیگر، گاهی سعی می کنند به خود بقبولانند که این وسوه ای است برای رسیدن به خواسته ای جدید و به قیمت نابودی داشته های قبلی. برای این که خود را در انصراف از ارتکاب به آن عمل قانع کنند، آن تصمیم را نوعی « قمار » و هوس جلوه می دهند؛ ازاین شاخه به آن شاخه پریدن، هدر دادن عمر، سراب، جست و جوی ناکجا آباد و عناوین مشابه را برای آن بر می گزینند.


    ۳- خسته شدن از بازیابی اصول:
    وقتی انسان برای مدتی طولانی در جست و جوی امری بر می آید، پس از مدتی که به نتیجه ی دلخواه نرسد، خسته شده و احساس آسیب دیدگی به او دست می دهد. به گونه ای که ممکن است احساس پشیمانی، پریشانی و نگرانی و خسران زدگی به سراغش بیاید. به این معنا که اگر آن کار را نمی کرد، اکنون در شرایط بهتری به سر می برد، موفق تر بود و رضایت مندی بیشتری را کسب کرده بود.


    ۴- عدم دغدغه مندی در اصول:
    بسیاری از مردم به دلایل متعدد و بسیار ریشه ای و البته متأثر از جامعه و اطراف، سرگرم فرعیات هستند. قبل از این که پایه ها و مبانی را قرص و محکم کنند، پیش از این که به درستی، شیرازه ی زندگی و شخصیتشان را شکل دهند، به سراغ دغدغه های فرعی و کم اهمیت تر می روند. اموری که پس از تکامل نسبی اصول و شاکله و شیرازه شخصیت و زندگی انسان، اولویت پیدا کرده و اهمیت می یابد.


    ۵- نرسیدن به موضع فهم عمیق برای طرح سؤال:
    این مورد مربوط به عواملی هم چون میزان تحصیلات، ویژگی های شخصیتی و میزان تلاش و رغبت فرد، جامعه و خانواده می باشد. همان طور که فردی ممکن است به درجات عالی شعور و ادراک نرسد، ممکن است به به درجه ای که تعمق در طرح سؤال را موجب شود، دست نیابد.


    ۶- اعتفاد نداشتن به تفکر در اصول:
    متأسفانه برخی به دلیل بی خاصیت انگاشتن تفکر و سؤال پیرامون اصول، گمان می کنند مسایلی مهم تر از اصول نیز وجود دارد؛ مانند معلولات اصول مثل پول. اگر پول را برای امرار معاش و وسیله ای قراردادی که نمایانگری نسبی از سعی و تلاش یا بعضاً ارزش کار انجام شده است، در نظر بگیریم، آن فکری که منجر به این کار شده است می شود علت؛ ولی اصل می شود این که کار کردن مفید است و لازم، چه بسیار به ما پول برساند چه کم. حتی گاهی ممکن است مجانی باشد ولی لازم است.
    این مقدمه برای این بود که درکی نسبی از مبنای بحث داشته باشیم.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (02-02-2011)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

    ۲- دانشگاه می رویم که رفته باشیم: بسیاری از ما دانشگاه می رویم چون شاید تا به حال جایی بهتر از این جا و کم دردسرتر (نه الزاماً مفیدتر) به ذهنمان نرسیده باشد. مثلاً مانند حالتی که خانواده تان قصد عزیمت به یک مهمانی را دارند و به شما هم پیشنهاد می دهند که بروید. شما هم از آن جایی که فعلاً مکان باب میل تری به ذهنتان نمی رسد، این پیشنهاد را رد نمی کنید. پس برای عده ای، دانشگاه مکانی است مانند کودکستان، دبستان، راهنمایی و دبیرستان. یعنی همان طور که پیش از این که دقیقاً دریابد چه در اطرافش می گذرد وارد کودکستان شد، وارد دانشگاه نیز خواهد شد. البته با اندکی تفاوت و آن این است که در ایران صرف وجود کنکور، موجبات اندیشیدن بیشتری را فراهم می آورد و این سبب می شود که ورود به دانشگاه، هوشمندانه تر و آگاهانه تر صورت پذیرد؛ که به چه رشته ای علاقه مندم، می خواهم در آینده چه کاره شوم، با چه مقدار سعی و تلاش می توانم به آن رشته دست یابم، آیا می خواهم در شهر خود باشم یا از خانواده ام دور شوم. این و هزار و یک سؤال دیگر به ذهن مخاطب یورش آورده و او را تا حدی مشغول به خود می کند تا تصمیمی آگاهانه تر اتخاذ نماید.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (02-02-2011)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

    ۳- دانشگاه می رویم تا اختلاط را بیشتر، قانونی تر، موجّه تر و مکفی ترتجربه کنیم: دلیلی خنده دار ولی منطقی و معقول که در کشور ما کاملاً موضوعیت دارد و صادق است. هر کس کم و بیش از این دلیل تأثیر پذیرفته است. البته این بدان معنا نیست که اگر دانشگاه ها پسرانه و دخترانه ( جداگانه ) باشند، دیگر کسی به دانشگاه نخواهد رفت. خیر، منظور این است که میزان رغبت و تمایل هر دانشجویی، تا حدی مرهون همین دلیل است؛ البته در بسیاری آگاهانه و در بعضی نا آگاهانه. آگاهانه به این معنی است که شخص خود می داند که مایل است تا در جمعی هم چون دانشگاه که در آن دختر و پسر در کنار هم مشغول به تحصیلند، عضویت داشته باشد. نا آگاهانه در افرادی مصداق دارد که اگر از آن ها بپرسی می گویند خیر؛ ولی اگر روزی دانشگاه خالی از جنس مخالف شود، به آن ها نیز کم و بیش احساس ناخوشایند و غریبی دست می دهد. در این میان درصد بسیار اندکی نیز هستند که حقیقتاً فارغ از این مباحث به دانشگاه می آیند و این در رفتار و عملکردشان نیز کاملاً مشهود است. این دسته بیشتر از افراد سنتیِ مذهبیِ تشنه ی علم تشکیل شده است. درصدی از این دسته هم مشمول کسانی می شود که الزاماً خیلی تعلقات مذهبی شدیدی ندارند؛ ولی باز هم تشنه ی علمند. سؤالی که پیش می آید این است که یعنی واقعاً با هم بودن و تعاملات دختر و پسر یا همان اختلاط، این قدر مؤثر است که شخصی را از شهری به شهری دیگر بکشاند؟! در پاسخ باید گفت که به عنوان یک عامل اصلی شاخص خیر؛ ولی به عنوان یک عامل شاخص تعیین کننده آری. یعنی مثلاً اگر شخصی بخواهد از شهر خود به شهر دیگری نقل مکان کند برای تحصیل در دانشگاه، در صورتی که بداند از جمله امتیازات این کوچ، افزایش تعاملات اجتماعی و هم چنین افزایش روابطش با جنس مخالف نخواهد بود، ممکن است نظرش را از شهر دیگر به شهر خود تقلیل دهد؛ نه این که بگوید چون دانشگاه مختلط نیست، پس من اصلاً به دانشگاه نمی روم. ولی ممکن است شاید در دلش بگوید چون فقط علم مطرح است، حاضر نیستم تا درد غربت را به جان بخرم و فضایی دانشگاه مختلط را هم تجربه نکنم. لازم به ذکر است که این نوع طرز فکر، بیشتر در خانواده های مذهبی، سنتی، و به اصطلاح بعضی بسته ( واژه ی بسته معمولاً توسط اشخاصی که به خانواده ی باز یا کم قید و بند اعتقاد دارند استفاده می شود که غیر مستقیم آن نوع خانواده ها را به محدودیت و محرومیت از مواهبی متهم می کنند که البته کلمه ی صحیح تر برای این نوع خانواده ها همان مذهبی، متشرّع و سنتی است که مفاهیم اعتقادی و اسلامی را به ذهن متبادر می کند؛ نه مفاهیم آزاردهنده و ناخوشایندی هم چون بسته ) اتفاق می افتد. خانواده های کم قید و بند و رهاتر، به دلیل این که این نوع روابط را در حد تقریباً نهایتش در محیط خانوادگی و تعلات بین آشنایان، دوستان و خانواده تجربه کرده اند، کم تر به این مسائل اهمّیّت می دهند؛ این به دلیل پاکی، تکامل یا متمدّن بودن آنان نیست، بلکه به دلیل داشتن محیطی دائمی و در دسترس ( محیط خانواده ) است که خیال آنان را از داشتن روابط دختر و پسری آسان می کند. بعضی ازاین دست تعاملات در این خانواده ها معقول ولی اکثر آن حرام و خلاف تعالیم اسلام است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (02-02-2011)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

    ۴- دانشگاه می رویم تا ازدواج یا لااقل دوست یابی کنیم: خوشایند یا ناخوشایند، این موضوع در دانشگاه ها به عینه دیده می شود و کاملاً مشهود است. نه در بین همه ولی در بین بسیاری. این دو یعنی « ازدواج » و « دوست یابی »، تقریباً نقاط مقابل یکدیگرند؛ به این دلیل که افراد مایل به ازدواج، اغلب کسانی هستند که تعلّقات مذهبی دارند. برعکس کسانی که در پی یافتن دوست جنس مخالف هستند، معمولاً اعتقاد راسخی به ازدواج نداشته و به دستورات اسلام نیز ایمان و باور قلبی ندارند. این دست افراد، ازدواج را پدیده ای دست و پاگیر، بی خاصیت و نامعقول می دانند. البته عده ای هستند که بین این دو دسته قرار دارند و آن ها هم « دوست یابی » می کنند و هم « ازدواج »؛ به این ترتیب که با یکدیگر دوست می شوند به نیّت ازدواج و پس از حصول اطمینان از وجوه مشترک کافی و کُفیّت، ازدواج می کنند. این که این عمل چقدر صحیح و شرعاً مجاز است، خود در حدّ چندین یادداشت، جای بحث و بسط دارد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (02-02-2011)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

    - یافتن پایگاهی برای فعّالیّت های سیاسی-اجتماعی، مطرح تر شدن: بعضی افراد که پیش از ورود به دانشگاه، تمایلات سیاسی دارند، برای تقویّت مواضع سیاسی و یافتن پایگاهی برای تثبیت خط مشی سیاسی-عقیدتی خود، ترغیب می شوند که در دانشگاه نیز همان فعالیت ها را با کیفیّتی بهتر ادامه دهند. مثلاً این چنین دانشجویانی، یکی وارد بسیج می شود و دیگری وارد انجمن اسلامی. البته برخی نیز پیش از ورود قصد ورود به تشکّل های سیاسی ندارند، ولی بعد از ورود به دانشگاه، به دلایل متعدّد، به این کار مبادرت می ورزند. وجه تشابه هر دو دسته این است که معمولاً برای به دست آوردن مشاغل بهتر و بستر سازی مناصب آینده شان، از این شرایط و پایگاه های موجود در دانشگاه ها، بهره می برند. این نوع عملکرد الزاماً اشتباه نیست؛ ولی اگر هدف اوّلیّه این باشد، یقیناً غلط و انحرافی است. دلایل فوق، تعدادی از دلایلی بود که فعلاً به ذهن بنده رسید. اگر در آینده به دلیل دیگری نیز پی بردم، ان شاء الله اضافه خواهم کرد. ضمناً از تأکیدی که راجع به دلایل غیر علمی در ورود به دانشگاه کرده ام، متعجّب نشوید؛ چون واقعیت تلخی که فعلاً وجود دارد همین است. متأسفانه امروزه در دانشگاه های ما، آن چنان که باید و شاید علم در اولویّت اوّل نیست و در دانشگاه هایی نیز که این چنین است، به اندازه ی کافی و وافی به آن پرداخته و رسیدگی نمی شود. پس این به موجب بدبینی من نیست. تحصیل کردگان ما نیز اکثراً به جای علم آموزی، علم اندوزی می کنند و به جای تولید علم، فقط انتقال علم می کنند.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (02-02-2011)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .



    دو عامل دیگر که احتمالاً دلایل پایانی است، به شرح زیر می باشد؛
    ۶- صرفاً کسب مدرک برای ارائه در مراسم خواستگاری :
    بعضی از دانشجویان به دانشگاه می روند، تا از فشار روانی از جانب خانواده های خود رهایی یافته و هم چنین در مراسم خواستگاری، بتوانند مدرک حدّاقل لیسانس خود را در مراسم خواستگاری ارائه کنند. به نظر کاملاً منطقی است؛ تصور کنید در دوره زمانه ای که هرکسی یا مهندس است یا دارد مهندس می شود، یا دکتر است یا دارد دکترا می گیرد، یا دارد کارشناسی و کارشناسی ارشد می خواند و به هر نحو هر کسی خود را مشغول و سرگرم دانشگاه های مختلف از جمله سراسری (دولتی)، آزاد اسلامی، پیام نور، غیر انتفاعی و دیگر انواع و اقسام دانشگاه ها کرده است، شخصی بگوید من نمی خواهم به هیچ کدام یک از این دانشگاه ها بروم. بعد بخواهد با شخصی ازدواج کند (علی الاخصوص برای پسران)، و هنگامی که می گویند شما چه رشته ای درس می خوانید، کدام دانشگاه می روید و مدرکتان چیست، آقا پسر شاخ شمشاد بگوید « هیچ جا درس نمی خوانم، دانشگاه نمی روم و مدرکم هم دیپلم است ». احتمالاً شما هم با بنده موافقید که در جواب، پدر و مادر دختر خانم و حتی خود دختر خانم، خواهند گفت که [ رویم به دیوار ]: « آقا پسر؛ لطفاً هررری .... داماد بی سواد نمی خواهیم. شما در شأن خانواده و دختر ما نیستی. بفرما و برو با یکی مثل خودت وصلت کن ». پس به گمانم حداقل برای بعضی پسران همین یک دلیل کافی باشد که بیایند دانشگاه تا فقط مدرک بگیرند و بروند. البته بعضاً این موضوع برای دخترها نیز صدق می کند. به این ترتیب که اولاً اُفت دارد دختری دیپلم داشته باشد و مثلاً خواهر یا دخترخاله اش مدارک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا. یا مثلاً وقتی دختری می خواهد ازدواج کند می گوید من لیسانس دارم، شوهرم باید فوق لیسانس داشته باشد، من کارشناس ارشد هستم، شوهرم باید دکتر باشد، من دکتر هستم، شوهرم باید فوق دکترا داشته باشد، من متخصص هستم، شوهرم باید فوق تخصص داشته باشد، من پروفسور هستم، شوهرم باید عالم دهر باشد!!!. البته ظاهراً ممکن است مضحک به نظر برسد؛ ولی متأسفانه عده ای هرچند اندک، این چنین می اندیشند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  13. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (11-12-2010)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پاسخ : دانشگاه میرویم تا رفته باشیم . . .

    ۷- میل فطری انسان به حضور در مکان های اجتماعی :
    همان طور که اکثر مردم، شور و شوق بیشتری دارند که مثلاً برای دیدن یک فیلم به سینما بروند تا این که همان را در خانه مشاهده کنند، بیشتر مردم نیز تمایل دارند که بیشتر در محیط های جمعی باشند در محیط های خلوت و خالی از سکنه. یعنی انسان ها سعی دارند تا در هر مقطعی، در مکانی اجتماعی که متناسب با سن آن هاست، حضور پیدا کرده و عضویت داشته باشند. در کودکی دبستان، در نوجوانی راهنمایی و دبیرستان و پیش دانشگاهی، در جوانی دانشگاه و در بزرگسالی، مکان هایی هم چون ادارات و مکان های کاری دیگر ( مشاغل آزاد از این قاعده مستثنی نیست ولی متفاوت است؛ به این ترتیب که در آن جامعه، افراد مختلفی با فرد شاغل در تعاملند. امروز یک مشتری می آید و فردا یک مشتری دیگر؛ ولی همواره کم و بیش مشتری و افراد دیگر جامعه، حضور دارند. پس افراد مشغول مشاغل آزاد نیز با جامعه در تماس هستند ). به طور کلّی، معمولاً انسان ها بیشتر دوست دارند که با گروه های هم سالان خود دارای تعاملات اجتماعی و در تماس باشند. طبیعتاً اکثراً ترجیح می دهند که در محیطی اجتماعی تر درس بخوانند و به کسب علم مشغول شوند؛ مثلاً دانشگاه نه کتابخانه یا گوشه ی خانه!
    پس دانشگاه هم فال است و هم تماشا! هم در آن می توان در رشته ی مورد علاقه تحصیل کرد و هم می توان امتیازات دیگری را حاصل نمود که طبیعتاً فرد به فرد و دانشگاه به دانشگاه می تواند متغیّر باشد
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  15. تشكرها 2

    chaji (10-12-2010), نرگس منتظر (11-12-2010)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi