نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: دوکوهه السلام ای خانه عشق !

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض دوکوهه السلام ای خانه عشق !

    معرفی دوکوهه

    این پادگان در فاصله 7کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. قبل از انقلاب یکی از بزرگترین پادگانهای ارتش بود که در اختیار یکی از تیپ های لشکر92 زرهی ارتش قرار داشت. اما بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی در شهریورماه 1359 و در نتیجة افزایش تعداد یگانهای نظامی سپاه، با توجه به موقعیت مناسب آن مورد توجه مسئولین نظامی قرار گرفت و اولین بار بصورت جدّی قبل از عملیات فتح المبین به عنوان عقبة نیروها مورد توجه قرار گرفت و به ترتیب تیپ های 7ولی عصر(عج)، تیپ14 امام حسین(ع)، تیپ تازه تأسیس محمد رسول الله(ص) و چند روز بعد تیپ های17 قم و 8 نجف اشرف در آن مستقر شدند. اولین اعزام در اسفندماه1360 به دنبال حمله ارتش عراق به چزّابه از دوکوهه صورت گرفت.
    نام هایی را که دوکوهه هیچ گاه از یاد نمی برد:
    حاج احمد متوسلیان، حاج ابراهیم همت، رضا چراغی، عباس کریمی، رضا دستواره، مهدی زین الدین، حاج حسین خرازی، حاج احمد کاظمی، عمو حسن و... ساختمان گردان های مالک، مقداد، سلمان و...
    در پایان این نکته را یادآور می شویم که اگر چه پادگان دوکوهه به نوعی با نام لشکر 27 محمد رسول الله(ص) گره خورده است، اما پادگان دوکوهه به عنوان یکی از پادگانهای مهم دوران دفاع مقدس که محل آموزش، سازماندهی و اعزام نیروها بوده است با توجه به ظرفیتهای مهمی که در خود داشته است نماد پادگانهای دوران دفاع مقدس است که
    الهام بخش آمادگی و انتظار پادگانی امام زمان(عج) می باشد و در واقع نماد انتظار مقدسی است که نیروهای جهادگر امام زمان(عج) باید داشته باشند و در یک کلام نماد پادگان آرمانی است که سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی خطاب به آن گفت:
    دوکوهه! آیا دوست داری که پادگان یاران مهدی(عج) نیز باشی؟ پس منتظر باش.


  2. تشكرها 3


  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : دوکوهه السلام ای خانه عشق !

    دوکوهه یعنی ...

    اینجا شمال اندیمشک است، مهمترین پادگان در شمال خوزستان، پادگان عقبه ی یگان ها عمل کننده در عملیات فتح المبین.-پادگان اختصاصی لشگر 27محمد رسول الله (ص). از دور که نگاه می کنی ساختمان هایی را می بینی که کنار هم ایستاده اند شانه به شانه ی هم با غرور و سر افرازی در برابر دشمن، آماده باش و گوش به فرمان. پوتین به پا و اسلحه بر دوش.
    اما جلوتر که می روی می بینی یادگار دوران دفاع مقدس پیر شده، به عصا تکیه زده و به زائران و مهمان های شهداء خوش آمد می گوید اما کسی صدایش را نمی شنود. خیلی ضعیف و نحیف و رنجور شده. چشم هایش از بس کم سو شده حضور ما را به زور و زحمت حس می کند. صدای سرفه هایش از دور به گوش می رسد، دو کوهه با دعای شهداء است که هنوز سرپا ایستاده و نفس می کشد. پوستش چین و چروک افتاده، دیگر مثل گذشته قادر نیست نه بدرقه کند نه مشایعت، و نه به استقبالمان بیاید و نه برای خداحافظی و بدقه قرآن سرمان بگیرد. باد با قوطی های کنسرو بازی می کند. باد هم دیگر مثل سابق حس وزیدن ندارد. نبود بسیجی ها در او هم تأثیر کرده، اما این بار ما آمده ایم تا به دو کوهه سر بزنیم، نه تنها به او، بلکه به حسینیه ی حاج همت، به یگان ذوالفقار، گردان های مقداد، میثم، حمزه، انصار، مالک، کمیل، جعفر، حبیب و اباذر و می خواهیم سر بزنیم. آمده ایم از خانه شهداء دیدن کنیم و از دو کوهه عیادت نماییم.
    اینجا هنوز بوی تکبیر و صلوات می دهد. گوشت را که به زمین می چسبانی صدای رژه و چکمه های جُندُ الله را می شنوی.
    اما از صبحگاه دو کوهه خبری نیست که نیست. نه اشتباه کردم، ببخشید، صبحگاه هست ولی ما نمی بینیم. شهداء خودشان را از چشم ما پنهان کرده اند.
    ما بصیریم و سمیعیم و هوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
    شهداء هر روز صف می کشند و برای فرج ولی عصر (عج) دعا می کنند، برای همه دعا می کنند. من مطمئنم هنوز هم حاج احمد متوسلیان توی دو کوهه راه می رود، حرف می زند و سان می بیند. من صدای پای همت را می شنوم، من شب های پر ستاره ی دو کوهه را دوست دارم.
    صدای تار زدن جیرجیرک ها را دوست دارم. صدای أمن یجیب های بچه ها را می شنوم. من حس می کنم فردا عملیات است.
    چه زیبا گفته سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی: «شرف المکان بالمکین، اعتبار مکان ها به انسان هایی است که در آن زیسته اند، و چه خوب گفته اند. دو کوهه پادگانی است که سال های سال با شهداء زیسته است».
    دو کوهه پادگان منتظران شهادت است و پایگاه عشاق.
    دو کوهه با ساختمان های نیمه کاره و مخروبه اش دست نوشته ی شهداء را خوب حفظ و نگهداری کرده. دوکوهه امانت دار خوبی است. دو کوهه دانشگاه محبوبان خداست. شاگرد اول های مکتب سرخ شهادت که بیشترشان با معدل بالا فارغ التحصیل شدند و رفتند و به آنجا که دلشان می خواست رسیدند.
    دو کوهه محل پرورش گل های آفتاب گردان است. در واقع گلخانه امام زمان(عج) است.
    دو کوهه هنوز هم پر است از ذوالفقارهای از نیم در آمده، و گردان ها هنوز آماده نبردند.
    دو کوهه! سلام ای خانه ی بهترین انسان ها. ای شریف ترین مکان ها.
    دو کوهه! سلام به قبور شهدای گمنامت، به سقاخانه ی گلی و ساده ات، به حوض با صفایت، به سنگ ریزه های پر از راز و رمزت، به ذره ذره ی وجودت.
    ای کاش می شد با تمام سنگ ریزه هایت تسبیح درست کرد و ذکر گفت: یا سُبوح و با قُدوس.
    ای کاش می شد، ای کاش می شد با سنگ ریزه هایت تسبیح درست کرد و هی صلوات نذر سلامتی امام زمان (عج) کرد و یا تسبیحات حضرت زهرا (س) گفت.
    دو کوهه! ای خانه لاله ها و شقایق ها دوستت دارم. تو را دوست دارم. تو را دوست دارم چرا که آفتاب هر روز رو به تو طلوع می کند و در مقابل تو غروب می نماید.
    از اینجا باید مُحرِم شد و به مناطق عملیاتی و قربانگاه و قتلگاه و میعادگاه رفت.
    از اینجا همه چیز شروع می شود و در میدان عمل همه چیز تمام می شود.
    در میدان عمل است که کارنامه ها امضا می شود و تذکره ی های بهشت به مهر خدا مزین می شود، ظهر که می شود خورشید وضو می گیرد و وسط دو کوهه نماز می خواند.
    روی پیراهن خورشید نوشته: «وضو در فرات و نماز در کربلا». خورشید هر روز آسمان را می دود تا به مقصد برسد؛ و مقصد را کسی تعیین نمی کند جز خدا.
    خورشیدی مثل سکه ای زرد وسط آسمان می درخشد و با حسرت به دو کوهه نگاه می کند. شاید می خواهد جایش را با او عوض کند و یا آرزو می کند جای او باشد.
    دو کوهه پر است از خاطرات پرستوهای مهاجر.
    دو کوهه شهید پرور است. دو کوهه چون مادری است که سال ها در انتظار بازگشت فرزندانش با عصایی در دست و مویی به سفیدی برف کنار ریل قطار چشم انتظار ایستاده است و هر از چند گاهی آهی از ته دل می کشم و چشم هایش را می بندد.
    دو کوهه جوانیش را در کنار ریل قطار به پیری رسانده.
    دو کوهه یعنی ابتداء جاده و مبداء حرکت، کانون جوشش و خروش.
    دو کوهه خانه ی هزار مجنون و فرهاد است.
    دو کوهه یعنی فتوکپی بهشت، یعنی بهانه ای برای گریه کردن، یعنی راهی ساده برای آشتی با خدا.
    دو کوهه یعنی مکانی دنج و عالی برای ملاقات با خدا.
    دو کوهه یعنی عشق بازی با خدا.
    دو کوهه یعنی حسینیه ی بچه های گردان تخریب یعنی محمدرضا شفیعی که بعد از شانزده سال، سالم و بدون هیچ تغییری بدن مطهرش از عراق به ایران و بعد به شهر مقدس قم انتقال داده شد.
    دو کوهه یعنی عشق، صفا ، صمیمیت.
    دو کوهه یعنی همیشه آماده باش، خبردار، همیشه اعزام، همیشه مهمانی.
    روی دیوار های دو کوهه پر است از یادگاری های پرنده های مهاجر؛ چشم که می گردانی می بینی نوشته شده:
    «غسل شهادت یادت نرود برادر!».
    «سفر بخیر»، «التماس دعا»، «حلال کن»، «کجا با این عجله»، «سلام ما را به شهداء برسان» و .... همه ی آن ها که یادگاری نوشتند و ننوشتند نوشتنی شدند، بدون اینکه بخواهند و خواسته باشند.
    اینجا مردانی می زیستند که نشانی خدا را می دانستند و سرانجام به مهمانی او رفتند.« شهداء شمع محفل بشریتند» سلام بر همه ی کسانی که به عشق حثییت و اعتبار بخشیدند. سلام بر شهداء.
    «سلام ما بر این پاره های دل ملت که دل از زندگی راحت کندند تا آرامش دل امت و امام تضمین شود مرگ را استقبال کردند تا اسلام زنده بماند، دوطلبانه به خاک افتادند تا ایران سربلند گردد سلام بر آنهایی که چراغ راه شدند و به جامعه روشنایی دادند.»
    دو کوهه! آمده ام تا اسمم را در گردان کمیل یا مالک با ... بنویسی. هنوز ته صف جا هست.
    دو کوهه اگر چه دیر آمده ام ولی آن زمان، زمان من نبود حالا که آمده ام مرا بپذیر؛ هنوز دفاع باقی است، هنوز جنگ است، هنوز باید گردان ساخت، اعزام کرد و آموزش دید، ولی این بار با قالب و فرم دیگری.
    دو کوهه! این بار شیوه و روش جنگ عوض شده. این بار جنگ مغزها و قلم هاست؛ جنگ بیان ها و عقیده هاست. این بار دشمن شبیخون فرهنگی زده است؛ باید دست به کار شد و حمله کرد.
    دوکوهه! اسم مرا بنویس تا فردا، نه فردا دیر است، همین الان اعزام شوم.
    دو کوهه! کمکم کن تا زیر نور منور تا خدا پر بزنم.
    کمک کن تا در این فضای تاریک نشانی خدا را پیدا کنم، می ترسم از قافله عقب بمانم.
    دو کوهه! از اینکه تو را به اسم کوچکت صدا می زنم عذر می خواهم؛ نام تو را بی وضو بردن کمال بی ادبی است.
    دو کوهه! این روزها به نحو عجیبی حس پریدن دارم ولی میله های قفس، نفس را در سینه زندانی کرده و مانع پریدن است. دو کوهه! این روزها که باورهای مردم کپک زده است من دلم می خواهد آفتابی باشم. مردم هر روز که از خواب بر می خیزند به میوه ی گناه ناخنک می زنند. از چشم های حیز خیابان باران گناه می ریزد و من خیس خیس شده ام.
    دو کوهه! دستهایت را دراز کن تا چتری شود و مرا پناه دهد، شاید مانع غرق شدنم گردد.
    دو کوهه! من خوب می دانم آسمانی و عرشی شدن کار سختی نیست، ولی من همیشه کارهای سهل و آسان را سخت می پندارم و این یعنی همان زندگی مردابی و راکد.
    دو کوهه! من چشم هایم را توی حوض کنار حسینیه شستشو می دهم تا دنیا را بهتر ببینم، نفس عمیق می کشم تا ریه هایم از بوی تنت پر می شود.
    دو کوهه! قطار دارد می رسد و من باید بروم، نمی دانم کجای این داستان پیاده می شوم، نمی دانم آیا تو تا آخر داستان با من هستی یا نه؟!
    چه باشی و چه نباشی من هر روز تو را در ذهنم مرور می کنم، و چشم هایت را به خاطر می سپارم.
    دو کوهه! می خواستم سال ها پیشش بیایم ولی «همیشه برای به تو رسیدن زود دیر می شود ».
    خدا حافظ و به امید دیدار.

  5. تشكرها 3


  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : دوکوهه السلام ای خانه عشق !


  7. تشكرها 3


  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,567
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,103
    مورد تشکر
    7,882 در 2,472
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : دوکوهه السلام ای خانه عشق !

    دو کوهه السلام ای خانه عشق

    اي دو كوهه نغمه غم ساز كن
    قصه نام آوران آغاز كن

    قصه پر غصه لاهوتيان
    باز خوان از بهر ما ناسوتيان

    اي دوكوهه با سكوت نعره وار
    ياد كن از مستي و از عشق و يار

    ياد باد آن روزگاران ياد باد
    روز وصل دوستداران ياد باد

    اي دوكوهه راوي پير مني
    بغض پنهان گلوگير مني

    اي دوكوهه طور سيناي مني
    جلوه گاه يار زيباي مني

    ياد باد آن خلوت و سوز و گداز
    باد پيمايي به شبهاي دراز

    اي كه گشتي داغدار لاله ها
    ياد كن از ندبه آلاله ها

    اي دوكوهه عشق را تقرير كن
    ناله هاي سنگ را تفسير كن

    صبحگاهت شامگاهان غرق نور
    فرش را تا عرش مجراي عبور

    اي دوكوهه رفته يارانت ز دست
    سنگ هجران شيشه هايت را شكست

    سنگ هجران بال ما را هم شكست
    اي دوكوهه رفته تدبيرم زدست

  9. تشكرها 3


  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    دوکوهه . . . . صدای قلب هایی که میشنوم

    من جا مانده ام از راهیانی که به نور رفتند .
    برای دلم مینویسم . . .


    دوکوهه

    به دوکوهه که برسی به لحظه دیدار نزدیک می شوی . صدای قلبت را می شنوی که باصدای ملائک همراه می شود......انجا سرزمینی است که فقط دلداگان حریم وصل در ان راه یافته اند و اکنون تو نیز محرم این حریم گشته ای. محرم اسرار خوبان خدا. تربت پاک دو کوهه را بر چشمهایت بگذار و نیت احرام کن . می گویند به دوکوهه که می رسی اگر چشم دلت را باز کنی شهدا را می بینی که به استقبال تو امده اند. با هر کاروان شهیدی همراه است و برگه حصور در این وادی ، حفظ خون شهیدان است هرگاه به دوکوهه رسیدی و به خیل روندگان طریق عشق پیوستی انگاه برای حج اماده شو .
    اقلیم حماسه
    دو کوهه در 7 کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160 کیلومتری شهر اهواز قرار دارد.
    واقعه نگار پایداری
    پادگان دوکوهه عقبه عملیات های مهمی همچون فتح المبین بود و به عنوان مرکز اموزش واعزام رزمندگان اسلام فعالیت داشته است.
    دستاورد پایداری
    این مکان محل استقرار سرداران رشید اسلام شهید احمد متوسلیان ، ابراهیم همت ، رضا چراغی ، یدالله کلهر، غلام رضا صالحی ، عباس کریمی ، محمود شهبازی ، محسن وزوایی ، علیرضا نوری ، سعید مهتدی ، سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.

    مجله امتداد

  11. تشكرها 5

    parsa (19-03-2010), فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* (17-02-2011), نرگس منتظر (06-01-2011)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1178
    نوشته
    78
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    241 در 74
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دوکوهه ،ایستگاه آسمان!




    همین ‌جا بود؛ «دوکوهه» ردپای همه شهیدان را می‌توانی در دوکوهه پیدا کنی. پادگانی نزدیک اندیمشک که زمان جنگ، بخش جنوبی آن سهم سپاه شد.

    اینجا هنوز دیوارها زخمی‌اند. نگاه کن شاید پوکه فشنگی گیرت بیاید به یادگار. گاهی وقت‌ها، عراقی‌ها بمب‌هایشان را یکراست سر همین پادگان خالی می‌کردند.
    تابلوی تیپ‌ها و گردان‌ها را هنوز برنداشته‌اند تا تو بروی و بخوانی:
    حمزه، کمیل،‌میثم،‌ سلمان، مالک،‌ عمار، ابوذر و ...
    وقت عملیات، سکوت پر معنا و حزن‌ انگیزی فضای پادگان دوکوهه را فرا می‌گرفت. کسی هم اگر می‌ماند، همه‌اش به این فکر می‌کرد که حالا سینه چند نفر، سپر گلوله‌های دشمن شده است؟ نه فقط ایمان و خلوص، بلکه، حس میهن‌ پرستی را هم باید در چشم‌های رزمنده‌های اینجا پیدا می‌کردی.
    اگر شلمچه را با غروبش می‌شناسند، دوکوهه را هم با شب‌هایش می‌شناسند. دل می‌خواهد در تاریکی شب، لابه‌لای این ساختمان‌ها پیچ و تاب بخورد.
    اینجا اولین ایستگاه آسمان است.
    این پادگان در فاصله هفت کیلومتری شمال شهر اندیمشک و 160 کیلومتری شهر اهواز قرار دارد. این پادگان در دوران دفاع مقدس در منطقه جنوب به عنوان مهمترین پایگاه آماده سازی رزمندگان اسلام به شما می‌رفت.
    دو کوهه، عقبه عملیات فتح‌المبین بود و در طول دوران دفاع مقدس میزبان نیروها از لشگرهای متفاوت و به خصوص لشگر حضرت رسول(ص) از تهران بود.
    این مکان محل استقرار سرداران شهید چون احمد متوسلیان، ابراهیم همت، رضا چراغی، عباس کریمی، دستواره، محسن وزوایی، سعید مهتدی و سعید سلیمانی و بسیاری از رزمندگان اسلام بوده است.
    دو کوهه ، ای دیوان خاطرات سرخ ! آمده ام تا با تو از دلتنگی بسیجیان بگویم . آمده ام بگویم تنها تو نیستی که تنهایی ، ما نیز تنهائیم. و دل خوشیم با مشتی خاطرات پریشان .آمده ام بگویم تو از همه بخدا نزدیکتری و بهتر از هر کس در دل بسیجیان جای داری


    دو کوهه ، ای دیوان خاطرات سرخ ! آمده ام تا با تو از دلتنگی بسیجیان بگویم . آمده ام بگویم تنها تو نیستی که تنهایی ، ما نیز تنهائیم. و دل خوشیم با مشتی خاطرات پریشان .آمده ام بگویم تو از همه بخدا نزدیکتری و بهتر از هر کس در دل بسیجیان جای داری .آمده ام بگویم دلمان انبوه درد است . درد نا مهربانی و حسرت فراق دوستان . آنانکه خود نام آور بیشه های خوف و خطر بودند و فریاد رسایشان کمر دشمن را می شکست ،اینک گمنام ترینند .تنها تو هستی که از زمزمه بسیجیان آگاهی . خوشا بحالت !
    دو کوهه تو میزبان هشت ساله بهترین لاله هایی که در دامان سبز تو پرورش روح یافتند و آگاهانه به خدا رسیدند . لاله هایی که در دامان تو بود بعد از این در دامنه هیچ دشتی نتوان یافت . با تو و اروند و شلمچه و قلاویزان و شاخ شمیران و ماووت جور دیگری باید صحبت کرد باید از شما با واژه های آسمانی سرود . کاش می شد یکبار دیگر بسیجیان را در حسینیه تو گرد آورد و زیارت عاشورایی زمزمه کرد.
    دو کوهه ، تو عزیز دل بسیجیانی ، تو پاکترین سرزمینی برای گریه هایم! تو صبورترینی برای شکوه هایم! شبهای تو زیباترین شبهاست برای خواندن خدا . تو هنوز که هنوزست بسیجی مانده ای . دشتها همه به تو ا قتدا می کنند . بسیجیان جز در آ غوش تو آرام نمی گیرند .امروز تمام زمزمه هایم را می آورم برای یا فتن آرامش گمشده ام .ما همه خویش را در تو پیدا می کنیم . نمی توان بسیجی بود و تو را نشناخت .نمی توان دل بسیجی داشت و تو را فراموش کرد .
    راستی دو کوهه می خواهم بگویم ، چه شده است که جامعه ما را جذبه معنویت فرا نمی گیرد ؟ چه شده ا ست که فرهنگ بسیجی که زمانی ا فتخار پاکترین و بزرگترین مردان ما بود از بین رفته است؟ چه شده ا ست که زمانی نه چندان دور ، بسیجی زندگی کردن ، بسیجی مردن ،راه کسب افتخار بود ، اما اینک از بسیجی فقط " لفظ" آن مانده و بس !
    راستی دوکوهه ، تو هم این را می دانی که در تمام دنیا یک بسیجی سرمایه دار پیدا نمی شود ؟ و این را هم میدانی که بسیجیان ما ، ماهانه کرایه خانه ندارند بدهند . اما دلشان و عقیده شان را به کرایه نمیدهند ؟ و لابد این را هم می دانی که در گوشه وکنار شهرمان ،بسیجیان بیصدا دارند دق می کنند !
    دو کوهه ، ای محرم راز بسیجیان ،دل تنگیهایم را فقط در فضای تو پرواز می دهم که از نماز شب بسیجیان سرشاری .ای آشنای سروهای سربدار ، روبروی تو آرامش عمیقی ست برای التیا م زخمهایم . با تو که می نشینم ، تنهایی را فراموش می کنم و زمزمه یا زهرای بسیجیان را در نگاهت می خوانم .
    ای یادگار حاج همت ! ای صبور غریب ! ای عطر بسیجیان پیچیده در تنت ! در آن روزگار علی (ع) با چاه درد دل می کرد اینک و در این روزگار ما نیز با تو بازگو می کنیم دلتنگی هایمان را .


    ما را دریاب ، دوکوهه !

  13. تشكرها 2

    نرگس منتظر (03-04-2011)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    March 2011
    شماره عضویت
    1178
    نوشته
    78
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    241 در 74
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اتل متل دوکوهه


    یه قطعه از بهشته
    رو خاک بی نظیرش
    رد پای فرشته
    چندتا آپارتمانن
    پراز سوراخ ترکش
    اینجا همش می وزه
    یه بوی خوب و دلکش
    اینجا پر از خاطره ست
    ازون روزای جنگی
    صدای بی سیم میاد
    چشات رو که ببندی
    :«الو الو حاج همت،
    حاجی گوشی رو وردار
    وقت زدن به خطه
    منتظریم علمدار»

    تو میدون صبحگاهش
    رزمنده ها جمع شدن
    حاجی رو دوره کردن
    پروانه و شمع شدن
    تو چهره شون می شد خوند
    کم کم دارن می پّرن
    جونشون و می دن و
    عشق حسین می خرن
    نمی دونم چی داره
    این پادگان خاکی
    اشک چشت درمیاد
    اینجا که پا می زاری
    یه لحظه بی خود میشی
    داغ میشی ، گر می گیری
    اگه دعا نخونی
    دق می کنی می میری

    یادم میاد اون اول
    نذاشتن که بیام تو
    هی جلومو گرفتن
    گفتن مجوّزت کو؟
    چه لحظه های سختی
    انگار تو روز محشر
    در بهشت رو بستن
    گفتن بمون پشت در
    به هر دری می زدم
    نذر و دعا میکردم
    من روح حاج همت و
    همش صدا می کردم
    حالا کنار این حوض
    اشک چشام میباره
    اینجا همون آبه که
    پر شده از ستاره

    حسینیه یه جایی
    واسه خدایی شدن
    از همه دل بریدن
    تو جبهه راهی شدن
    وقت خداحافظی
    قلبت رو جا می ذاری
    قول می دی که تو راه
    شهیدا پا بذاری
    خدا کنه همیشه
    این قول یادت بمونه
    اون وقته که یه روزی
    جات توی آسمونوه...



  15. تشكرها 2

    نرگس منتظر (03-04-2011)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,632
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,528
    مورد تشکر
    14,344 در 5,340
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    حسینیه گردان تخریب دو کوهه
    از این گــردان نمــی تــوان نــوشــت ...
    تصـاویـر، خـود گـویای حقیقتنــد...
    چــرا کــه کلمــات قـاصــرنــد ....
    اگــر بـه دوکـوهه بــروی و از آنجـا بـه گــردان تخــریب ، بـه گفتــه ام ایمـان مــی آوری !
    ف
    قــط بــاید روبــروی حسینیـه بنشینـی ، چشمــانـت را ببنـــدی ، و بــوی آنجــا را استشمام کنی !آنــوقـت خــوش آمــد گـویی بچــه هــای گــردان ، گــوشهــایت را نـــوازش میدهــد






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  17. تشكر

    نرگس منتظر (08-12-2011)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi