نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اولین منبر حاج اقا پناهیان . . .

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    اولین منبر حاج اقا پناهیان . . .


    عمليات والفجرهشت بود و جمعي از دوستان ما در گردان حضور پيدا كرده بودند و مدتي مانده بود تا عمليات شروع شود كه ما درجبهه حضور پيدا مي كرديم. دوستان گران قدر كه بعدها تلاش وافرشان را كردند كه ما را به شهادت برسانند ولي موفق نشدند و بعدها ما را به گردان حبيب فرستادند.
    ما هم قبول كرديم و به گردان حبيب وارد شديم و چادر تبليغات حبيب را در كنار حسينه گردان در كنار كرخه برپا كرديم در آنجا مستقر شديم. من در اوايل، سخنراني بلد نبودم. كلاس درسي داشتم و دوستان به كم قانع شده بودند و همين را هم از ما پذيرفته بودند. تا شب اربعين شد. دوستان همه لشگرها را در كنار اروند جمع كرده بودند.
    رفقا گفتند سخنران شب اربعين هم شما بايد باشيد. من گفتم من سخنراني نمي كنم. سخنران امشب بايد كسي باشد كه روضه بخواند. خلاصه از من انكار و از آنها اصرار. حتي من فراركردم و به دوكوهه رفتم. اما آنها ماشيني تهيه كردند و فرستادند دنبال ما و ما را برگرداندند. من هم به اعتراض به اينكه اين سخنراني اجباري است ميكروفون را در دستمان گرفتيم و ايستاده شروع كرديم به سخنراني. حالا همه لشگر جمع بودند، اكويي آماده كرده بودند علي القاعده من بايد روي منبر مي نشستم.
    با وجودي كه منبري هم مهيا شده بود اما من همچنان ايستاده سخنراني مي كردم كه كسي توقعي بعد از اين از من نداشته باشد. يكي از عبارتهايي را كه بلد بودم خواندم و ترجمه كردم. اين روايت را خواندم و هنوز ترجمه نكرده بودم كه ديديم طوفاني بلند شد و فضاي جلسه به هم ريخت. كم بود حسينيه از جا كنده بشود. بعد از مدت كوتاهي طوفان آرام شد. اين طوفان گردوخاك زيادي به پا كرد به طوري كه صداي تكان دادن گردوخاك ها از لباس و سرو صورت بچه هاي گردان، شبيه به سينه زني اما نامنظم بود.
    من براي اينكه اين فضا را آرام كنم گفتم اين گردو غبارها را نتكانيد اينها گردوغبار زائر كربلاست و اگر ذره اي از اين غبار روي صورت و لباسش باشد آن دنيا حضرت زهرا ايشان را شفاعت مي كند و.... در همين موقع ديديم همه گردان گريه مي كنند از آنجا بود كه قيافه بنده شده بود مصيبت و صحبت هاي ما ذكرمصيبت! به اين ترتيب اولين منبر را درگردان حبيب شب اربعين تجربه كردم..




    گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2. تشكرها 2

    chaji (26-12-2010), ملکوت* گامی تارهایی * (20-12-2010)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi