نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: اشك‏ها و گريه‏ ها

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,713
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,860
    مورد تشکر
    7,619 در 2,113
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اشك‏ها و گريه‏ ها




    اشك‏ها و گريه‏ ها

    بابى انت و امى يا آل المصطفى انى مؤمن بولايتكم معتقد لامامتكم مقر بخلافتكم
    ديشب به سيل اشك ره خواب مى‏زدم
    نقشى به ياد خط تو بر آب مى‏زدم
    مولاى من!
    از گذشتگان هر كه خبر دار مى‏شد كه امت آخرالزمان يگانه امام و راهنماى خود را فراموش مى‏كنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا كه باورشان نمى‏آمد كه مى‏توان بدون خورشيد هم زندگى كرد و باورشان نيامد كه مگر مى‏شود بدون گرماى محبوب، سرد و يخزده روزگار را گذراند.
    حبيب من!
    قصه پر غصه فراق و جدايى تو را هر اهل دلى كه بشنيد از درد جانش به خزان نشست .
    اهل دل كه نه، داستان غيبت تو را بر هر سنگ و گياه و حيوانى كه خواندند پژمرده گشت...
    كبوتران آسمان به حال ما بيچارگان رقت كردند، ماهيان آب ها، مدام عوض ما ظهور تو را طلب كردند
    امّا
    اين درد را به كجا برم
    اى حبيب همه جان‏هاى پاك
    اى حبيب هر سنگ و درخت
    من، من كه بايد مدام به انتظار تو باشم.
    من كه بايد چشمانم هميشه اشك آلود نيامدنت باشد .
    من كه بايد بغض بزرگى همواره راه نفسم را بگيرد .
    آسوده و بى‏خيال
    به دور از تو به خود مشغول شدم
    آرى همه ما به خود مشغول شديم
    رفتيم به نماز ايستاديم و نفهميديم كه او شرط نماز؛
    يعنى قبله ما
    در كجا مانده است .
    نفهميديم كه او در كجا تنها مانده است .
    نفهميديم كه نماز بدون امام عشق معنا ندارد.
    نفهميديم نماز بدون تكبير پيشواى محبت نماز نيست و از اين رو همه نمازهايمان رنگ عادت به خود گرفت .
    آرى رفتيم به طواف حرم و نفهميديم كه خورشيد و ماه و ستاره، همه مخلوقات طواف وجود او مى‏كنند به پرده كعبه چنگ زديم و هيچ نفهميديم كه پرده كعبه حرمت لباس او را نيز ندارد. نفهميديم كه اين همه حاجيان راه صفا گم كرده‏اند .
    و اينك كه اين همه را مى‏نگرى
    گريه‏اى غريب بر دلت سنگينى مى‏كند .
    چه مدت‏ها كه در هنگام اشك او ما بى‏خبر بوده‏ايم !
    چه ساعت‏ها كه در هنگام حزن او ما بى‏خيال بوده‏ايم.
    مولاى من!
    آنقدر روزها و شب‏ها آمد كه ما به خود نيامديم و نپرسيديم چرا تو در صحراها خيمه نشين شده‏اى. چرا كه دور از مردمان زندگى مى‏كنى ؟
    ما به خود نيامديم و تو هر روز اميدوارى كه ما به سويت برگرديم .
    تو هر روز چشم انتظارى كه ما براى نيكبختى خودمان ،
    براى سعادت خودمان به سوى تو برگرديم .
    مولاى من!
    اى خسته سال‏هاى طولانى غيبت ،
    اى رنجور نامردمى ما ،
    اينك ما ،
    در دل تار شب ،
    در خلوت بى‏كسى روز ،
    آرام بر مى‏خيزم ،
    دو ركعتى نماز حاجت مى‏خوانم كه مرا ببخشى .
    دو ركعتى نماز نياز مى‏خوانم كه بدى‏ها و غفلت هايم را ناديده بگيرى ،
    و تو چقدر مهربان
    همه گذشته‏هايم را ، همه بدى‏هايم را ، مى‏بخشى ، ناديده مى‏گيرى
    مهربان و پر نور.
    مرا مى‏پذيرى . آرى صداى شكستن دلم را اول از همه تو شنيده‏اى.
    دل نگران من قبل از همه تو بوده‏اى.
    مهربان و پر نور ، مرا مى‏پذيرى ، و نواى گرم و صميمى‏ات در بند بند وجودم شنيده مى‏شود كه مى‏فرمايى:
    ?خدايا خداوندا! از درگاهت مى‏خواهم كه از ثواب‏هاى من مهدى بردار و در نامه اعمال شيعيانى قرار ده كه اينك دل شكسته و خجلت زده برگشته‏اند?.
    اللهم احى به القلوب الميته

    سعيد بيان الحق
    امضاء

  2. تشكر

    نرگس منتظر (21-08-2012)

  3.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi