صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17

موضوع: گفتگوي كودك با خدا(خیلی زیباست)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    خیلی زیبا بود توروخدا برام دعا کن تا از روزمره گی در بیام و نمازم رو همیشه بخونم آخه مطمئنم که هیچی جز با خدا بودن آرامش من نیست



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن زنان
    تاریخ عضویت
    June 2012
    شماره عضویت
    2988
    نوشته
    8,405
    صلوات
    14
    دلنوشته
    1
    خدایا به تو پناه میبرم از شر همه بدیها و ناملایمات زندگی پناهم ده که جز تو پناهی ندارم
    تشکر
    21,156
    مورد تشکر
    24,923 در 7,352
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    گفتگوی کودک باخدا

    کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسید: "می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟" خداوند پاسخ داد: "از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه: "اما این جا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند." خداوند لبخند زد: "فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود." کودک ادامه داد: "من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آن ها را نمی دانم." خداوند او را نوازش کرد و گفت: "فرشته تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی." کودک با ناراحتی گفت: "وقتی می خواهم با شما صحبت کنم چه کنم؟" اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: "فرشته ات دستهایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد خواهد داد که چگونه دعا کنی." کودک سرش را برگرداند و پرسید: " شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟" _ فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد. حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد: "اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود." خداوند لبخند زد و گفت: "فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت. گرچه من همیشه در کنار تو خواهم بود." در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدایی از زمین شنیده می شد. کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خدا پرسید: "خدایا اگر من باید همین حالا بروم لطفاً نام فرشته ام را به من بگو." خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:" نام فرشته ات اهمیتی ندارد. به راحتی می توانی او را مادر صدا کنی."


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    2488
    نوشته
    5,197
    صلوات
    323
    دلنوشته
    2
    تشکر
    2,179
    مورد تشکر
    6,456 در 3,067
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    جديد این مطلب رو بخون ...ببین بچه ها چه جوری با خدا حرف می زنند......(کاش بچه بودیم وهمین قدر صادقانه با خدا حرف می زدیم)






    خدای عزیز!
    به جای این که بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمی‌کنی؟



    خدای عزیز!
    شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی‌کشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.



    خدای عزیز!
    اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفش‌های جدیدم رو بهت نشون می دم.


    خدای عزیز!
    شرط می‌بندم خیلی برایت سخت است که همه آدم‌های روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمی‌توانم همچین کاری کنم.


    خدای عزیز!
    در مدرسه به ما گفته‌اند که تو چه کار می‌کنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام می‌دهد؟


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟



    خدای عزیز!
    این حقیقت داره اگر بابام از همان حرف‌های زشتی را که توی بازی بولینگ می‌زند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نمی‌رود؟


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً می‌خواستی زرافه این طوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟


    خدای عزیز!
    چه کسی دور کشورها خط می‌کشد؟


    خدای عزیز!
    من به عروسی رفتم و آن‌ها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟


    خدای عزیز!
    آیا تو واقعاً منظورت این بوده که "نسبت به دیگران همان طور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می‌کنند؟" اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.


    خدای عزیز!
    به خاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.


    خدای عزیز!
    وقتی تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی درباره‌ات گفت که از آدم‌ها انتظار نمی‌رود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمه‌ای نزنی.


    خدای عزیز!
    لطفاً برام یه اسب کوچولو بفرست. من قبلاً هیچ چیز از تو نخواسته بودم. می‌توانی درباره‌اش پرس و جو کنی.


    خدای عزیز!
    من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با این همه مو در تمام بدنش.


    خدای عزیز!
    برادر من یک موش صحرایی است. تو باید به اون دم هم می‌دادی‌ها!


    خدای عزیز!
    فکر می‌کنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشد.


    خدای عزیز!
    من دوست دارم شبیه آن مردی که در انجیل بود، 900 سال زندگی کنم.



    خدای عزیز!
    فکر نمی‌کنم هیچ کس می‌توانست خدایی بهتر از تو باشد. می‌خوام اینو بدونی که این حرفو به خاطر این که الان تو خدایی، نمی‌زنم.


    خدای عزیز!
    ما خوانده‌ایم که توماس ادیسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاس‌های دینی یکشنبه‌ها به ما گفتند تو این کار رو کردی. بنابراین شرط می‌بندم او فکر تو را دزدیده.


    خدای عزیز!
    آدم‌های بد به نوح خندیدند و گفتند: "تو احمقی چون روی زمین خشک کشتی می‌سازی" اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جای اون بودم همین کار رو می‌کردم.



    خدای عزیز!
    لازم نیست نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان را نگاه می‌کنم.



    خدای عزیز!
    هیچ فکر نمی‌کردم نارنجی و بنفش به هم بیان. تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سه‌شنبه ساخته بودی دیدم، معرکه بود.



    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,725
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,145 در 2,987
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کاشکی هنوز قلبم به اندازه بچه ها بود
    کاشکی بدی رو باور نمیکردم
    کاشکی باور داشتم خدا همیشه مواظبمه
    کاشگی حس نمیکردم اینقدر تنهام
    کاش به اندازه تمام بچگی هام خوب بودن برام راحت بود
    امضاء


  6. تشكرها 8


  7. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو آشنا
    تاریخ عضویت
    February 2013
    شماره عضویت
    5270
    نوشته
    38
    تشکر
    206
    مورد تشکر
    215 در 40
    وبلاگ
    6
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اگر دلت را به خدا سپردی دیگر نگران تنگ شدنش نباش ویانگران شور زدنش یا گرفتنش شاید گاهی بشکند که این شکستن هم به خاطر خودت هست وهم خودش.


  8. Top | #16

    عنوان کاربر
    کاربر عادی
    تاریخ عضویت
    June 2013
    شماره عضویت
    5923
    نوشته
    3
    تشکر
    0
    مورد تشکر
    20 در 3
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    خیلی قشنگ بود
    امضاء


  9. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,238
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,225 در 11,578
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امضاء




صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi