و همین هم یگانه مزیت و هنر شیخ است.
باری منظور نگارنده اینست که وراء این الفاظ زیبا و کلام منسجم و لطائف ظاهری بسیاری از حقایق و معانی عرفانی نهفته است که مدعای ما را تحقق بخشد و مراحل سیر و سلوک و جذب و انجذاب و دلباختگی وی را در جهانی برتر از این جهان و بمحبوبی والاتر و زیباتر از دلربایان بشری آشکار می سازد و می رساند، که آتشی سرکش از عشق حقیقی بجمال مطلق در نهادش شعله ور است می سوزد و می گذارد چنانکه میگوید:
بخاکپای تو گفتم که تا تو دوست گرفتم
ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم
مرا رواست که دعوی کنم بصدق واردات
که هیچ در همه عالم بدوست بر نگزیدم
بنال مطرب مجلس بگوی گفته سعدی شراب انس بیاور که من نه مرد نبیدم
و نیز در وصف سالکان راه حق میگوید (چنانکه بعدا بتفصیل از آن سخن رانده میشود)
چنان فتنه بر حسن صورت نگار
که با حسن صورت ندارند کار
شب و روز در بحر سودا و سوز
ندانند ز آشفتگی شب ز روز
ندارند صاحبدلان دل بپوست
وگرنه ابلهی داد، بی مغز او است
می صرف وحدت کسی نوش کرد
که دنیا و عقبی فراموش کرد
وی خود چنین بوده است:
اینک سخن باصل مقصود بگردانم.