1 این که دین را دو دعوت است: دعوت به زبان و دعوت به سنان، با روش دعوت مبتنی بر حجت و برهان و قانع ساختن طرف مقابل به روش منطقی که قرآن بیان می دارد، موافق نیست. با وجود: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل:125). مسلمان کردن دیگران به قهر و اکراه را نمی توان روش مشروع دعوت به شمار آورد. دعوت هیچ گاه از روش های مسالمت جویانه خود و پیروی از رویه احسن آن گونه که قرآن از آن یاد می کند، دور نخواهد شد. وانگهی، اساس دین ایمان و باور قلبی است که با اراده و اختیار باید پذیرفت و نه با قهر و غلبه: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (بقره:256) (الزحیلی: 97) دعوت منحصر در زبان و سنان نیست، بلکه سهم غیرقابل انکار دعوت از طریق عمل را نیز نباید از نظر دور داشت: «کونوا دعاة للناس بغیر ألسنتکم». آن جا که ایمان اسلامی در دل های مسلمانان در اقصی نقاط جهان خانه کرد، به برکت دعوت مسالمت آمیز بود و نه دعوت با شمشیر. و آن جا که با شمشیر وارد شدیم با شمشیر نیز بیرون رانده شدیم. دعوت با حجت و برهان نتیجه بخش است نه با شمشیر و سنان. بلی اسلام دارای شمشیر است ولی برای دفاع و رفع موانع از دعوت و نه برای هجوم.
2 برداشت مزبور با آن مجموعه از متون فقهی و روایی که در آن «ابتدای به جنگ» نهی شده است، ناسازگار است (القاسمی، 1982: 175 به نقل از: سفیان بن سعید بن مسروق الثوری از شخصیت های قرن دوم که آغاز به جنگ را نمی پذیرد). هم چنین با آن دسته از آیات و روایات دال برعفو و گذشت و احسان، همخوان نیست. مثل: «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً»(بقره:83)؛ «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»(بقره:109)؛ «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» (بقره:256)؛ «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (مائده :13)؛ «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل:125) و «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی» (مائده:8). همین طور با مجموعه ای وسیع از أخبار و احادیث مربوط به رفق و عفو و حلم وچشم پوشی از بدی دیگران و فرو بردن خشم و نرم خویی، قابل جمع نیست.
3 قبول این نظر یعنی دست برداشتن از کلیه ابزارهای مسالمت آمیز در تعامل با غیر مسلمانان.