مشاهده RSS Feed

آيه هاي انتظار

دختر خورشید در خرابه شام { ویژه نامه شهادت مظلومانه حضرت رقیه علیها السلام}

به این مطلب امتیاز بدهید







خورشید در خرابه شام
ویژه نامه شهادت مظلومانه حضرت رقیه علیهاالسلام






دیگر رقیه گریه نمی کند
دیگر صدای ناله های سوزناکش به گوش نمیرسد
دیگر دل عمه اش از ضجه هایش خون نمی شود

دیگر صدای حزین و کودکانه اش خواب ظالمان را بهم نمی زند
اما سکوتش خواب و بیداری یزید و یزدیان را تا ابد آشفته خواهد کرد

رقیه آرام شده ، دیگر اشک نمی ریزید
سربریده پدر را در دامن گرفته و با دستهای کوچکش
موهای آشفته پدر را شانه می کند
گرد و غبار از صورت بابایش پاک می کند

قطره های بی صدای اشکش
خون ها رو از صورت و لب های پدرش می شوید

دوباره فرصتی شده تا رقیه کوچولو
برای پدرش دلبری کند ، ناز کند

با زبان بچه گانه اش برای پدر شیرینی زبانی کند
قصه غصه هایش را یک به یک با پدر بگوید

حالا می تواند از آن دست های نامرد
که سیلی به صورتش زدند
گوشواره از گوشش کشیدند
به بدن کوچک و نحیفش تازیانه زدند شکایت کند

حالا رقیه دوباره جان گرفته است .
دیگر آن رقیه محزون ساعت قبل نیست
حالا پدرش را دارد ، محکمترین پشتوانه ....

حالا می تواند به پدرش بگوید

من از مهمانی متنفرم ,

من از این قوم ظالم بیزارم
پدر جان ! بیا به خانه بر گردیم

حالا می تواند به پدرش بگوید
قرار بود همسفر باشیم
قرار نبود که تو بروی و دختر کوچکت را
میان این جماعت دیو صفت تنها بگذاری

قرار نبود سرتو به نیزه باشد
و تن من خسته و مجروح گوشه خرابه

بابا جان هرجا میروی مرا هم ببر
بابا جان ! دخترت را اینجا
بین این همه ظالم تنها نگذار

میدانی که دیگر طاقت سیلی خوردن ندارم
میدانی که دیگر بدنم تاب تازیانه ندارد

بابای خوبم ! بابای مهربانم ‍
میدانی که رقیه بی تو زنده نخواهد ماند

میدانی که دختر طاقت دوری ازتو را ندارد
مرا باخودت ببر بابای خوبم

........

رقیه دیگر گرسنه نیست , تشنه نیست

دیگر رقیه تب آلود نیست ,

دیگر جای زخم هایش نمی سوزد
دیگر پاهای تاول زده اش درد نمی کند

دیگر از صورت کبود از سیلی اش نمی نالد
رقیه پرکشیده از این خاک سرد
و اینک آرام در آغوش پدر خفته ........


صلی الله علیک ایتها الصغیره المظلومة الشهیده
صلی الله علیک یا رقیه ،‌یا باب الحوائج


"هدیه فاطمی "





متاب ای ماه، متاب!

امـشـب ، غـمـگـیـن ‏تـریـن مـاه ،
آسـمـان دنـیـا را تـمـاشا می‏ کـنـد...


آسـمـان! چـه دلـگـیـری امـشـب؛
گـویـی غـمِ مـصـیـبـتـی بـه گـسـتـردگـی زمـیـن،قـلـبـت را می‏ فـشـرد.

امـشـب فـرشـتـه ‏های سـیـاه ‏پـوش، بـال در بـال هـم،
فـوج فـوج بـه زمـیـن می‏ آیـنـد و تـرانـه غـم می ‏سـرایـنـد.


در و دیوار خرابه ، از انـدوه زینب بـر سـر و سـیـنـه می ‏کـوبـنـد.
امـشـب چـشـمه‏ های آسـمان از گـریـه خـونـیـن زینب ،
خـون می‏ بارد و چـهـره زمـیـن از وسـعـت انـدوه، تـاریـک اسـت.


مـتـاب امـشـب ای مـاه ، مـتـاب!
هـیـچ می‏ دانـی امـشـب گیـسـوان پریشـانِ رقیه،
بـه خـواب کـدامـیـن نـوازش رفـتـه اسـت؟


مـتـاب کـه دردهای آشـکـار بـسـیـار اسـت.
مـتـاب کـه زخـم‏ های بی‏ شـمار بـسـیـار اسـت.

مـتـاب کـه دل پر شـرار زینب (س)
به شـراره جـدایـی نـازنـیـنـی دیـگـر، در سـوز و گـداز اسـت.


مـتـاب کـه امـشـب خرابه شام، از داغ سه ساله گـل حسین،
تـیـره ‏تـرین خرابه دنـیـاسـت.
مـتـاب امـشـب ای مــاه





ای دشمن بی شرم من بابا ندارم
در بین صحرا مانده ام ماوا ندارم

زخمی شدم از بس که در صحرا دویدم
مجروح و زخمی مانده دیگر پا ندارم


دیروز بر دوش عمویم بودم اما
امروز تنها ماندم از ره نا ندارم

سیلی زدی با بغض مانده از سقیفه
محکم بزن چون دیده ی بینا ندارم


چشمم پر از خون شد گمانم ای پدر جان
من فرق با افراد نابینا ندارم

از بس ملامتهای شامی را شنیدم
دیگر برای فحش ها جایی ندارم


تا گیسوانم را بدست باد دادم
گفتم خدا را شکر دیگر نا ندارم

با عمه ام گفتم دعا کن بر وفاتم
از بی کسی خسته شدم بابا ندارم

گوشم شده پاره ز سنگینی سیلی
در فاطمه بودن ببین همتا ندارم

شیرین زبانی کار هر روز رقیه است
بابا ببین مثل گذشته تا ندارم


چشم کنیزی دوخت بر ما مرد شامی
بابا دگر راهی بجز افشا ندارم

با ضربه هایی که عدو بر پیکرم زد
فرقی دگر با مادرت زهرا ندارم


چشمان پر خون شما خیره به من شد
من را ببر بابا که دیگر پا ندارم

اصغر چرمی






السلام علیک یا بنت الحسین شهید
السلام علیک یا سیدتنا رقیه


پنجم صفر سالروز شهادت جانگدازسه ساله شهیده کربلا ,
نازدانه آقا اباعبدالله الحسین ، باب الحوائج ، خانم
حضرت رقیه سلام الله علیها بر شیفتگان خاندان
عصمت و طهارت علیهم السلام تسلیت باد





گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز

جای سیلی زروی گونه من پاک نشد!
ردشلاق بروی کمرم هست هنوز


می توانم بخداباتو بیایم بابا
جان زهرا کمی ازبال وپرم هست هنوز

گفتم ای دختر شامی برو وطعنه نزن
سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز


منکه از حرمله وزجر نخواهم ترسید
دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز

گفت که می زنمت اسم پدرراببری
گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز

همه دم ناز کشیدو به دلم تسکین داد
جای شکر است که عمه به برم هست هنوز

بازمین خوردن من دیده خود می بندد
شره در چهره ساقی حرم هست هنوز

خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
همه خاطره ها در نظرم هست هنوز

غصه معجر من رانخوری بابا جان
پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز





فعالیتهای فرهنگی ، ادبی , هنری ,
صوتی , تصویری و نرم افزاری


ويژه نامه لاله پرپرشده بوستان حسيني٬حضرت رقيه سلام الله علیها ( سال 89 )
لاله خفته به کنج خرابه *ویژهنامه شهادت حضرت رقیه(س) ( سال 90 و 91)
یا أبتاه! من الّذي أیتمني {نوحه و مداحی به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س)}
فرشته غم{کتاب موبایل جاوا و آندروید به مناسبت شهادت حضرت رقیه(س) }
سوز دل {مجموعه اشعار شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها}
پیامک های تسلیت شهادت جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها
گالری تصاویر ویژه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها





مقالات و سایر مطالب مرتبط

شخصیت حضرت رقیه (سلام الله علیها)، واقعیت یا تحریف؟
قديمترين مآخذ تاريخى درباره حضرت رقيّه عليهاالسلام
پژوهشی در هویت تاریخی حضرت رقیه علیها السلام
ذکر مصیبت سه ساله شهیده بنت الحسین (ع)
زيارتنامه حضرت رقيه(سلام الله علیها)
رقيه سلام الله عليهادخترخورشيد است
رقیـه سلام الله علیها در منابع تاریخی
شخصیت حضرت رقیه سلام الله علیها
کرامات حضرت رقیه علیها السلام












نظرات

© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi