1 و 2. حکومت عادلانه و رفع ظلم و جور:
«إذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فی ایّامه الجور» نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنی حقّ دیگری گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ کسی را به دیگری دادن است. به عنوان مثال، یک وقت خانه زید را برای خودم میگیرم که این ظلم است و یک وقت خانه او را میگیرم و به دیگری میدهم که این جور است. نقطه مقابل این است که خانه زید را نمیگیرم برای خودم که این عدل است و اگر به کسی هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.
3. امنیّت راهها : «و امنت به السّبل، راهها به وسیله او امن میشود.»
4. شکوفایی طبیعت: «و اخرجت الارض برکاتها؛ زمین برکاتش را خارج میکند.» چه برکات کشاورزی و چه معادن و چه نیروهای دیگری که برای ما مخفی است.