ما چه در تعریفمان کوتاه بیاییم یا نیاییم، حقیقت این است که قرآن تبیان، برنامه نرمافزاری حاکم بر هستی است. ما باید از سایر چیزها و تعریفهایمان کوتاه بیاییم نه از تعریف قرآن. از حسابهایی که روی چیزهای دیگر باز کردهایم باید کم کنیم و روی قرآن بیشتر حساب کنیم و رسالت و جایگاه فراموششدهاش را به او بازگردانیم. دیگر وقتش رسیده است که از تمام آنچه در بیرون از قرآن است، مأیوس و ناامید شویم. همه توضیحات و قانونمندیهایی که از سوی مکاتب مختلف برای سعادت بشر ارائه گردیده، همانطور که میبینیم با شکست مواجه شده است. همه راهکارها را تجربه کردهایم و به جایی نرسیدهایم. دیگر وقت آن است که از تمامی آنها مأیوس شویم و به قرآن باز گردیم. از انواع مباحث و کتب فلسفی، کلامی، اخلاقی، عرفانی، تربیتی و... ناامید گردیم و با قرآن آشتی کنیم. نه اینکه این کتابها را نادیده انگاریم و از آنها استفاده نکنیم؛ بلکه منظور این است که آنها را در سرجای خود قرار دهیم و رسالت قرآن را به آنها ندهیم و آنها را با قرآن عوضی نگیریم. الآن وقتش رسیده است که محققان و دانشمندان از همهچیز ناامید شوند و خالصانه و با فقر محض به سراغ قرآن روند: الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و مانزل منالحق آیا وقتش نرسیده که دستمان را از بافتهها و یافتههای خود خالی کنیم و دست خالی در خانه قرآن را بکوبیم؟! من فکر میکنم که وقتش رسیده باشد. تنها در این صورت خواهیم توانست از قرآن بهره ببریم. ما عملاً - بیآنکه خود متوجه باشیم - با روشهای تفسیریی که داریم مردم را به سوی خودمان فرا میخوانیم نه به سوی قرآن و درواقع خودمان را تبیین میکنیم و توضیح میدهیم نه قرآن را.
در جلسههای تفسیر و قرآن، مردم بیش و پیش از آنکه با قرآن مأنوس شوند با من مفسر و یا قاری مأنوس میشوند و به ما عشق میورزند. به هنگام رویارویی با مشکلات هم به ما رجوع میکنند نه به قرآن. ما بر سر سفره قرآن درواقع خودمان را مطرح و تبیین میکنیم. در جلسههای تفسیر، مردم قرآنها را میبندند و به صورت مفسر نگاه میکنند و مفسر میداندار جلسه میگردد و قرآن و آیات مورد بحث اصلاً فراموش میشود. و هیچ مجالی برای تدبر به مردم داده نمیشود.
بعضی از آشنایان ما افتخارشان این است که چهل ،پنجاه سال است که بهطور مداوم به جلسه تفسیر میروند و هنوز هم این روند ادامه دارد. اگر به آنان بگویید چه از قرآن فهمیدهاید، چیزی برای گفتن ندارند. در این مدت، حتی یکبار هم جرأت نکردهاند در آیهای تدبر کنند و نکتهای از آن بردارند. و این به خاطر این است که تمام وقت جلسه را مفسر پرکرده و تنها میداندار جلسه بوده است و مردم مجالی برای تدبر در قرآن نیافتهاند و اصلاً خود را اینکاره ندیدهاند و این حق را به خود ندادهاند.
من خودم هم سالها جلسههای تفسیر داشتم، از یک زمان خاص به بعد تصمیم گرفتم روش جلسه را عوض کنم بهطوری که هرکس قرآن را بخواند و سعی کند خالصانه آنچه میفهمد بیان کند، و اگر هم در معنای یک واژه اشکالی دارد به کتب لغت مراجعه کند. همه افرادی که در این جلسهها شرکت میکردند تأکید داشتند که این روش بسیار مفیدتر و آثارش گستردهتر است و قرائت اینگونه قرآن برکاتش به مراتب بیشتر است.
در این جلسهها میدیدم که افراد به جای اینکه به صورت من نگاه کنند غرق در الفاظ قرآن میشدند و سرشان را پایین میانداختند و سعی میکردند از لابلای آیات نکته بردارند و نکتههای ظریف و لطیفی هم میگفتند. از سوی دیگر، از ثواب نگاه کردن به آیات قرآن هم بهرهمند میشدند. اما در جلسههای قبلی میدیدم که قرآن را میبندند و به من نگاه میکنند. اگر در جلسههای تفسیر و... اینگونه رفتار کنیم، مردم را به جای اینکه به سوی خودمان و یا به سوی آرای این و آن بخوانیم، به سوی قرآن فرا خواهیم خواند. مفسر در این جلسهها تنها نقش یک کنترلکننده و راهنما را دارد که بعضی اوقات، برای مثال معنی واژهها را میگوید و یا برخی از مشکلات مربوط به ادبیات عرب را حل میکند، نه اینکه همهکاره جلسه باشد.
خیلی از کارها را خود قرآن انجام میدهد. بسیاری از واژهها را خودش پرورش میدهد و به انسان القا میکند. ما فقط باید راه قرآن را باز کنیم و با دخالتهای خود مانع واژهسازی آن نشویم. قرآن کریم مثل سایر کتب یک کار نمیکند بلکه چندین کار را همزمان انجام میدهد.
درواقع زبانآموزی میکند!
بله! هم زبانآموزی میکند و هم حالت روحی ایجاد میکند و هم معانی کلمات را القا میکند. برای مثال اگر شما درباره عبارت وجلت قلوبهم هزار ساعت برای مردم تفسیر بگویید و بخواهید حالت وجل را برای آنان ترسیم کنید نخواهید توانست، اما اگر اجازه دهید آنان خالصانه آن را تلاوت کنند، این حالت وجل را خودشان خواهند دید یعنی این عبارت معنای خود را القا خواهد کرد.
منظورتان این است که نفس تلاوت قرآن در بهرهگیری از معانی آن موءثر است؟
بله! دقیقاً. اما متأسفانه ما در زمینه تلاوت قرآن هم مثل تفسیر برخورد کردهایم؛ یعنی با پیشفرضها و آهنگهای ساخته و پرداخته خودمان به سراغ قرآن رفتهایم. اگر فارغ از همه نغمهها و ریتمهای خاصی که دایر است مانند کسی که هیچ اطلاعی از دستگاههای مختلف موسیقی و آهنگهای گوناگون ندارند به سراغ قرآن برویم بهمراتب بهره بیشتری از آن خواهیم برد. تجربه نشان میدهد که وقتی ما کودکان را بیهیچ آلایشی به سوی قرآن میخوانیم و آنان صاف و ساده قرآن را میخوانند، بهرهشان از امثال من که یک عمر تفسیر خوانده و گفتهاند بیشتر و لطیفتر است. بنابراین تلاوت قرآن تأثیر دارد و اینکه ما تلاوتمان نتیجهبخش نیست به خاطر این است که ما حتی در تلاوت نیز میخواهیم خودمان را مطرح کنیم و هنرمان را بنماییم.
در تلاوت، خداوند با ما صحبت میکند. فهم این حقیقت نیاز به حضور قلب دارد. بدون این حضور، خداوند با ما صحبت نخواهد کرد. این الفاظ همین حالا هم در حال وحیشدن هستند. وحی الهی و نزول قرآن قطع نشده است. من باید خودم را طوری آماده کنم که این الفاظ بر زبان من جاری شود و این در صورتی ممکن است که «من» و هنرنمایی «من» در میان نباشد. و من صرفاً بلندگوی خدا باشم. اما اگر بخواهم آواز بخوانم و صوت و لحن خود را در قالب الفاظ قرآن در بیاورم این کلام درواقع کلام من خواهد بود نه کلام خدا. لذا آن تأثیر مخصوص خود را نخواهد داشت و زبان من، زبان خدا نخواهد شد و راه کلام الهی بسته خواهد شد.
بنابراین تا زمانیکه «من» در میان است و هنرنمایی مطرح است نخواهیم توانست نه از معانی قرآن و نه از تلاوت آن بهره ببریم. بهره ما همان ساختهها و پرداختههای خودمان خواهد بود که از مجرای آنها با قرآن روبهرو میشویم.
منبع: مجله گلستان قرآن - دی 1381 - شماره 139
محمد اجلی - حسین مرادی