صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: (¯*~•~*¯) سیمای درخشان پیشوای پنجم، امام باقر (ع)(¯*~•~*¯)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    goll (¯*~•~*¯) سیمای درخشان پیشوای پنجم، امام باقر (ع)(¯*~•~*¯)




    سیمای درخشان پیشوای پنجم ،‌امام باقر العلوم علیه السلام

    امام محمد باقر (علیه السلام) در روز جمعه يا دوشنبه يا سه شنبه غره ماه رجب يا سوم ماه صفر سال 57 هجرى يا به روايتى ديگر سال 56 هجرى، در مدينه به دنيا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذى حجه يا ربيع الاول و يا ربيع الاخر سال 114 هجرى، در همان شهر بدرود حيات گفت.

    بنابراين، آن حضرت 57 سال در اين جهان زيست. از اين مدت چهار سال با جدش امام حسين (علیه السلام) و پس از وى 35 سال با پدرش زندگى كرد و هيجده سال بقيه عمرش را به تنهايى به سر برد. بنابر روايتى كه در كافى از قول امام صادق (علیه السلام) نقل شده است، وى 19 سال و دو ماه بيش از پدرش زيسته است و در همين دوران، امامت ‏شيعيان را عهده ‏دار بوده است.

    امام باقر (علیه السلام) در مدت امامت‏ خود چند صباحى از خلافت وليد بن عبد الملك و نيز خلافت‏ سليمان بن عبد الملك و عمر بن عبد العزيز و يزيد بن عبد الملك را درك كرد و سرانجام در روزگار خلافت هشام بن عبد الملك وفات يافت.

    در كتاب اعلام الورى نيز همين قول آمده كه با آنچه بعدا خواهيم گفت، صحيح مى ‏نمايد. ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است:
    آن حضرت در سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى زندگى را به درود گفته كه از اين مدت سه يا چهار سال را در جوار جد بزرگوارش امام حسين (علیه السلام) و 34 سال و ده ماه يا 39 سال با پدرش و 19 يا مطابق قول ديگر 18 سال پس از پدرش زيسته است كه همين مدت دوره امامت آن حضرت محسوب مى ‏شود.

    امام باقر (علیه السلام) در طول سالهايى كه امامت‏ شيعيان را عهده‏ دار بود، دوران خلافت وليد بن يزيد و سليمان و عمر بن عبد العزيز و يزيد بن عبد الملك و برادرش، هشام، و وليد بن يزيد و برادرش. ابراهيم، را درك كرد و در اوايل خلافت ابراهيم، رحلت‏ يافت.

    ابو جعفر بن بابويه گويد كه ابراهيم بن وليد بن يزيد، امام باقر (علیه السلام) را مسموم ساخت. در دو نسخه‏ اى كه از اين كتاب در دسترس بود همين مطلب به چشم مى ‏خورد. ولى در اين گفته از جانب ابن شهر آشوب يا نساخ و يا هر دو سهوى رخ داده كه از ديد آگاهان پوشيده نيست. چون در ميان خلفاى ياد شده تنها يك تن به نام وليد بن يزيد وجود داشته و اين همان كسى است كه نامش در آخر عبارت ذكر شده. و نام درست كسى كه در آغاز روايت‏ به او اشاره شده وليد بن عبد الملك است كه وليد بن يزيد الخ نام، درست آن وليد بن يزيد بن عبد الملك و يزيد بن وليد بن عبد الملك و ابراهيم و برادرش مى باشد.

    علاوه بر اين هشام در سال 125 هجرى، وفات يافت و پس از او ابراهيم به خلافت رسيد كه او هم در سال 127 هجرى، كشته شد و اگر امام باقر (علیه السلام) در سال 114 هجرى، وفات يافته باشد، چنان كه ابن شهر آشوب نيز همين سخن را مى‏ گويد، مى‏ توان به آسانى پى برد كه وفات آن حضرت در زمان خلافت هشام روى داده است نه ابراهيم.

    در كتاب كشف الغمة آمده است: محمد بن عمرو مى ‏گويد، بنابر روايتى كه در دست ما است آن حضرت در سال 117 هجرى، وفات يافت و ديگران تاريخ رحلت آن حضرت را در سال 118 هجرى، ذكر كرده ‏اند.

    امام باقر (علیه السلام) در قبرستان بقيع و در كنار آرامگاه على بن حسين، پدرش، و حسن بن على عموى بزرگوارش، به خاك سپرده شده است.









    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكرها 4

    مدير اجرايي (20-05-2012), خادم کریمه اهل بیت (20-05-2012), سابحات (23-05-2012)

  3.  

  4. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    مادر آن حضرت :

    مادر آن حضرت، فاطمه دختر حسن بن على بود كه با كنيه ام عبد الله و بنابر قول ديگر، ام الحسن خوانده شده است. بنابراين امام باقر (علیه السلام) از سلاله پدر و مادرى هاشمى علوى و فاطمى به شمار مى ‏آيد. بدين جهت او نخستين كسى است كه از نسل امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) به دنيا آمده است.

    كنيه آن حضرت :

    كنيه وى را بعضى ابو جعفر و برخى ابو جعفر اول خوانده ‏اند.

    لقب امام :

    آن حضرت القاب بسيارى داشت كه از آن ميان لقب‏«باقر يا باقر العلم‏»از همه مشهورتر است.

    مدت امامت :

    نوزده سا ل و دو ماه

    خلفای معاصر:

    وليد بن يزيد و سليمان و عمر بن عبد العزيز و يزيد بن عبد الملك و برادرش، هشام، و وليد بن يزيد و برادرش. ابراهيم،

    شهادت :

    در تاریخ دوشنبه هفتم ذى حجه يا ربيع الاول و يا ربيع الاخر سال 114 هجرى،
    به دست ابراهیم بن ولید بن یزید و بوسیله سم مسموم و به شهادت رسیدند

    مرقد مطهر :

    پیکر مطهر امام باقر علیه السلام در قبرستان بقیع در كنار آرامگاه على بن حسين، پدرش، و حسن بن على عموى بزرگوارش، به خاك سپرده شده است.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكرها 3

    مدير اجرايي (20-05-2012), سابحات (23-05-2012)

  6. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    چرا آن حضرت را باقر لقب داده بودند؟

    در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدين لقب مى ‏خواندند زيرا علوم را مى‏ شكافت و باز مى ‏كرد. در صحاح آمده است: «تبقر، يعنى توسع در علم‏». و در قاموس گفته شده است: محمد بن على بن حسين را باقر مى‏ خواندند چون در علم تبحر داشت.

    در لسان العرب نيز ذكر شده است: آن حضرت را باقر مى‏ خواندند چرا كه علم را مى ‏شكافت و به اصل آن پى مى‏ برد و فروع علم را از آن استنباط مى‏ كرد و دامنه علوم را مى‏ شكافت و وسعت مى ‏داد.

    ابن حجر در صواعق مى‏نويسد: «او را باقر مى‏ خواندند و اين كلمه از«بقر الارض‏»اخذ شده است، يعنى آنكه زمين را مى ‏شكافد و مكنونات آن را آشكار مى‏ كند. زيرا او نيز گنجينه ‏هاى نهانى معارف و حقايق احكام و حكمتها و لطايف را كه جز از ديد كوته نظران و ناپاكان پنهان نبود، آشكار مى‏ كرد. »از اين رو درباره وى گفته مى ‏شد كه آن حضرت شكافنده علم و جامع آن و نيز آشكار كننده و بالا برنده علم و دانش است.

    در تذكرة الخواص نيز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجده ‏هاى فراوان، پيشانى ‏اش شكاف برداشته بود. برخى هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مى‏ خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مى ‏پردازد.

    شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مى ‏گفتند؟

    گفت: «چون علم را مى‏شكافت و اسرار آن را آشكار مى ‏كرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته ‏اند براى هيچ يك از فرزندان حسن و حسين (علیه السلام) اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و كلام و فتوا و احكام و حلال و حرام فراهم نشد كه براى امام باقر (علیه السلام) . محمد بن مسلم نقل كرده است كه از آن حضرت سى هزار حديث پرسش كردم.

    جابر جعفى گويد:«ابو جعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد». و محمد بن مسلم گويد: « هر مسئله كه در نظرم دشوار مى‏ نمود از ابو جعفر(علیه السلام) مى ‏پرسيدم‏ تا جائيكه سى هزار حديث ازاو سؤال كردم.» (مراة الجنان)

    طبق نقل مورّخين از بين اصحاب آن حضرت كه از محضر علميش استفاده مى كردند در حدود 500 نفر به مقامهاى عظيم علمى نائل شدند و همين ها بودند كه مكتب علمى اسلام را با تأ ليفات و تصنيفات خود در فقه ، حديث ، تفسير و ديگر شئون علمى ، رونق و شكوه دادند. زراره ، ابوبصير اسدى ، حمران بن اعين ، محمّد بن مسلم ، محمّد بن مروان ، اسماعيل بن فضل هاشمى ، ابوبصير و بسيارى ديگر، از جمله شخصيتهاى بارزى هستند كه از محضر امام عليه السلام استفاده كرده و در شئون علمى شهرتى جهانى و جاويد كسب كرده اند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  8. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    نقش انگشترى امام باقر (علیه السلام)



    شيخ صدوق در كتابهاى عيون اخبار الرضا و امالى از قول امام رضا (علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «نقش انگشترى امام حسين (علیه السلام) «ان الله بالغ امره‏»بود و على بن حسين (علیه السلام) انگشترى پدر خود را به دست مى ‏كرد. محمد بن على نيز همان انگشترى امام حسين (علیه السلام) را خاتم قرار مى ‏داد. اما در فصول المهمه آمده است كه نقش انگشترى آن حضرت‏«رب لا تذرنى فردا بود»نويسنده اين كتاب[فصول المهمه]همچنين اضافه كرده است: ثعلبى در تفسير خود نوشته است ‏بر روى انگشترى امام باقر (علیه السلام) اين كلمات نقش بسته بود:
    ظنى بالله حسن
    و بالنبى الموتمن
    و بالوصى ذى المنن
    و بالحسين و الحسن‏»
    شيخ صدوق نيز مانند اين روايت را در كتاب عيون اخبار الرضا از پدرش از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است. شيخ طوسى در تهذيب از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است كه فرمود: نقش انگشترى پدرم اين عبارت بود: «العزة لله جميعا». در كتاب حلية الاوليا نيز از امام صادق (علیه السلام) روايت‏شده كه فرمود: نقش انگشترى پدرم‏«القوة لله جميعا»بود. در كتاب كافى از يونس بن ظبيان و حفض بن غياث نقل شده است كه بر روى انگشترى ابو جعفر محمد بن على (علیه السلام) كه بهترين كس از سلاله آل محمد (ص) بود، عبارت‏«العزة لله‏»نقش بسته بود. در كتاب مكارم الاخلاق از كتاب العباس از امام صادق (علیه السلام) روايت‏ شده كه فرمود: «نقش انگشترى ابو جعفر (باقر (علیه السلام) ) «العزة لله‏»بود»البته بعيد نيست كه آن حضرت چندين انگشترى داشته كه بر روى هر يك عبارتى متفاوت از ديگرى حك شده بوده است.
    شاعر آن حضرت، كثير عزه و كميت و برادرش ورد، و سيد حميرى بوده‏ اند. دربان آن حضرت نيز جابر جعفى نام داشته است.


    امضاء

  9. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  10. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    خلفاى معاصر با امام باقر (علیه السلام)


    در زمان امام باقر (علیه السلام) وليد بن عبد الملك و سليمان بن عبد الملك و عمر بن عبد العزيز و يزيد بن عبد الملك و هشام بن عبد الملك خلافت داشته ‏اند. برخى هم نام هاى وليد بن يزيد بن عبد الملك و يزيد بن وليد بن عبد الملك و ابراهيم بن وليد بن عبد الملك را بر تعداد فوق افزوده‏ اند.
    هشام خليفه وقتى به امام(علیه السلام)اشارت مي كند و مى ‏پرسد كه اين شخص‏ كيست؟ به او مي گويند او كسى است كه مردم كوفه شيفته و مفتون اويند. اين شخص امام عراق است.
    در روايت‏ حبابة الوالبيه آمده است كه گفت:«در مكه مردى را ديدم‏ كه بين‏«باب‏»و«حجر» بر بلندى ايستاده بود..مردم پيرامون وى انبوه شده‏ بودند و در مشكلات خود ازو نظر مي خواستند و باب پرسشهاى دشوار را بر او مي گشودند و او را رها نكردند تا در هزار مساله را به آنان فتوى داد. آنگاه ‏برخاست و مي خواست رهسپار شود كه يكى با آوائى آهسته بانگ برآورد كه‏ هان ، اين نور درخشان... و جمعى نيز كه ميگفتند اين كيست؟جواب شنيدند كه او محمد بن على باقر، امام محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب ‏عليهم السلام است. از ابرش روايت است كه وقتى هشام به امام باقر(علیه السلام)اشاره كرد و گفت‏اين كيست كه مردم عراق پيرامون او گرد آمده‏اند و ازو پرسش مي كنند؟گفت:
    اين پيمبر كوفه و فرزند رسول الله و باقر العلوم است و مفسر قرآن.پس مساله‏ اى‏ را كه نمي دانست از او پرسيد.
    در موسم حج ، از عراق و خراسان و ديگر شهرها هزاران مسلمان از او فتوى مي خواستند و از هر باب از معارف اسلام از او مى‏ پرسيدند و اين امردليل آن بود كه او در دل توده‏ هاى مردم جاى داشت.اين واقعه اندازه نفوذ وسيع او را در قلوب توده‏ هاى مردم نشان مي داد. از پاره ‏اى از نصوص چنين ‏استنباط مي شود كه رهبرى مردمى او فراتر از جهان اسلام و تقسيمات گروهى ‏و قبيله‏ اى بود.نه اينكه رهبرى گروهى را بر عهده داشت و رهبرى برخى رانداشت.بلكه اگر گروه هاى جديدى به اسلام مي گرويدند،آنان نيز به رهبرى ‏او معترف بودند و روحا با وى پيوند داشتند.با وجود اين كه كشت و كشتارنژادى و قبيله‏اى در مدت خلافت امويان بين قبيله‏«مضر»و«حمير»شعله ‏ور بود،با اين همه مى‏ بينم،اهل هر دو قبيله،ياران امام(علیه السلام)بودند.چندانكه شاعران‏ رسمى شيعه از هر دو سوى مانند فرزدق تميمى مغيرى و كميت اسدى حميرى ‏در دوستى امام(علیه السلام)و اهل بيت اتفاق داشتند. اين اندازه عاطفه توده‏اى و نفوذ وسيع،امام باقر(علیه السلام)را وارث كوششها و فداكاريهائى كرده بود كه در اعمال پيشوايان مرحله نخستين تجسم يافته بود.

    امضاء

  11. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  12. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فرزندان امام باقر (علیه السلام)



    شيخ مفيد در ارشاد مى ‏نويسد: امام باقر (علیه السلام) هفت فرزند داشت. ابو عبد الله جعفر بن محمد، [فرزند بزرگ ايشان]، كنيه امام باقر (علیه السلام) را به همين علت ابو جعفر مى ‏گفتند. فرزند ديگرش عبد الله نام داشت كه مادر اين دو ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابو بكر بود. دو فرزند ديگر آن حضرت ابراهيم و عبيد الله نام داشتند كه از مادرى به نام ام حكيم، دختر اسد بن مغيره ثقفى زاده شدند. از اين دو پسر نسلى به وجود نيامده. على و زينب دو فرزند ديگر آن حضرت بودند كه از مادرى كنيز به دنيا آمده‏اند. ام سلمه هم فرزند ديگر امام بود كه او هم از مادرى كنيز متولد شده بود. برخى گفته‏اند: زينب همان ام سلمه بوده است. در كتاب اعلام الورى نيز همين قول آمده است. ابن شهر آشوب در كتاب مناقب، اولاد امام باقر (علیه السلام) ، را هفت تن دانسته و آنها را مانند شيخ مفيد برشمرده است مگر با اين تفاوت كه عبد الله افطح را نيز جزو فرزندان امام باقر (علیه السلام) محسوب كرده و گفته است: به جز فرزندان امام صادق (علیه السلام) ، اولاد امام باقر (علیه السلام) همگى از دنيا رفتند و نسلى از پس خود به يادگار نگذاشتند.

    امضاء

  13. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  14. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سیره عملی :



    در شرح حال آن حضرت مى نويسند كه : روزى از روزهاى گرم تابستان آن حضرت با كمك كارگرانش از شهر خارج و بسوى مزرعه خود رفت . هوا فوق العاده گرم بود. امام عرق ريزان و با تنى خسته ، همچنان ره مى پيمود، در اين هنگام يكى از مسلمانان در خارج به آن حضرت برخورد كرد و سخت متعجّب شد و با خود انديشيد كه : چرا امام در اين موقع روز و در اين هواى سوزان براى رسيدگى به مزرعه خود از شهر خارج شده است ؟
    خواست تا در اين باره از خود امام عليه السلام توضيحى بخواهد، جلو رفت ، عرض ادب كرد و آنگاه گفت : شما از بزرگان قريش هستيد. چرا در اين هواى گرم براى رسيدگى به امور دنيوى از شهر خارج شده ايد، راستى كه اگر مرگ شما را در اين حال دريابد، جواب خدا را چه خواهيد گفت ؟
    اين شخص مى گويد: همينكه اين جمله را به امام عليه السلام عرضه داشتم خود را از كارگزارانش جدا كرد و بسوى من متوجّه شد و فرمود: اگر مرگ مرا در اين حال دريابد، در بهترين حالتى است كه با آن روبرو مى شوم ، حال اطاعت و بندگى خدا، من استراحت را در اين هواى گرم از خود گرفته و به دنبال كار و فعاليّت مى روم ، مى روم تا با زحمت و عرق جبين ، چرخ اقتصاد زندگى را بگردانم و اين بهترين حالتى است كه يك انسان مى تواند در آن قرار گيرد، جاى ترس و هراس آنجا است كه مرگ بر آدمى وارد شود در حالى كه در معصيت خدا باشد و با تن آسايى و تنبلى از دسترنج ديگران استفاده كند.
    آن مرد گمان مى كرد كه ديندارى و فضيلت به آن معنا است كه انسان قدرت توليد خود را از دست بدهد و به دنبال كار و فعاليّت نرود و همينكه امام عليه السلام اين انحراف فكرى خطرناك را در او ديد، به نصيحتش پرداخت و واقعيّت اسلام را در اين مساله در برابر او قرار داد.

    امضاء

  15. تشكر

    سابحات (23-05-2012)

  16. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    كثيرالذكر

    1- ابن قداح از امام صادق (علیه السلام) نقل مى ‏كند كه فرمود: پدرم (امام باقر) كثيرالذكر بود، خدا را بسيار ياد مى ‏كرد، من در خدمت او راه مى‏ رفتم مى ‏ديدم كه خدا را ذكر مى ‏كند. با او به طعام خوردن مى ‏نشستم، مى ‏ديدم كه زبانش به ذكر خدا گوياست. با مردم سخن مى ‏گفت و اين كار او را از ذكر خدا مشغول نمى‏ كرد.
    من مرتب مى ‏ديدم كه زبانش به سقف دهانش چسبيده و مى ‏گويد: «لااله‏الاالله» او در خانه، ما راجمع مى ‏كرد و مى ‏فرمود تا طلوع خورشيد خدا را ذكر كنيم، هر كه قراءت قرآن مى ‏توانست امر به قراءت قرآن مى ‏كرد و هر كه قراءت نمى‏توانست امر به ذكر خدا مى‏ فرمود. (اصول كافى: ج 2 ص 449 ضمن حديث).

    امضاء

  17. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بخاطر باطل، دست از حق نكشيد



    زرارة بن اعين گويد: ابو جعفر امام باقر (ع) در تشييع جنازه‏ اى از قريش حاضر شدند، من نيز در خدمتش بودم، عطاء بن ابى رباح از جمله حاضران بود، زنى در پشت جنازه ضجه مى ‏كشيد و ناله مى ‏كرد، عطاء به آن زن گفت: ساكت شو و صدايت بلند نشود وگرنه من بر مى ‏گردم، زن ساكت نشده، عطا برگشت. من به امام باقر (ع) گفتم: عطاء برگشت. فرمود: چرا؟ گفتم: زن ساكت نشد او نيز برگشت. حضرت فرمود: به تشييع جنازه ادامه بده، ما اگر باطلى را با حق ديديم و بخاطر باطل، دست از حق بركشيديم حق مسلمان را ادا نكرده‏ايم .
    چون نماز ميت خوانده شد، ولىّ ميت به امام عرض كرد: برگرديد خدا شما را رحمت كند، كه آمدن، شمارا ناراحت مى ‏كند، امام برگشت، من به او گفتم: صاحب جنازه اجازه دادند برگرديد، من هم با شما كار خصوصى دارم، فرمود: به راهت ادامه‏ بده ما با اجازه او نيامده‏ ايم تا با اجازه او برگرديم. بلكه از اين عمل خواسته‏ايم به اجر و فضل خدا برسيم، انسان هر قدر پشت سر جنازه باشد همان قدر اجر مى ‏برد. (كافى: ج 3 ص 171)

    امضاء

  18. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن فرهنگی
    تاریخ عضویت
    May 2010
    شماره عضویت
    399
    نوشته
    8,168
    تشکر
    20,575
    مورد تشکر
    12,603 در 3,859
    وبلاگ
    34
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تسليم در برابر قضای الهی



    گروهى به محضر امام باقر (ع) مشرف شدند، ديدند امام بچه‏ اى دارد مريض است و حضرت در مرض او بسيار ناراحت و بى آرام است. آنها پيش خود گفتند: خدا نكند كه اين كودك بميرد و گرنه به خود امام احتمال خطر مى ‏رود. در اين ميان شيون زنان بلند شد، معلوم شد كه كودك از دنيا رفت، بعد از اندكى امام (ع) به نزد آنها آمد ولى خوشحال و قيافه ‏اش باز بود.
    گفتند: خدا ما را فداى تو كند، شما در حالى بوديد كه ما فكر مى‏ كرديم اگر اتفاقى بيافتد شما به وضعى درآييد كه موجب غصه ما باشد!! ولى مى ‏بينيم كه قضيه بعكس شد؟
    امام صلوات الله عليه فرمود: ما دوست مى ‏داريم كه محبوب و عزيز ما در عافيت باشد، و چون قضاى خدا بيايد تسلیم آن كار مى‏ شويم كه خدا دوست داشته است: «فقال لهم: انا نحب ان نعافى فيمن نحب فاذا جاء امرالله سلمناالله فيمايحب» (كافى: ج 3 ص 226)

    امضاء

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi