نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: درخت نهی شده چه درختی بود؟!

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    درخت نهی شده چه درختی بود؟!




    در كتاب عيون اخبارالرضا (عليه السلام )، از عبدالسلام هروى ، روايت آمده كه گفت : به حضرت رضا عليه السلام عرضه داشتم : يا بن رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم ، از درختى كه آدم و حوا از آن خوردند برايم بگو، تا بينم چه درختى بود؟

    چون مردم درباره آن اختلاف دارند، بعضى روايت مى كنند: كه گندم بوده بعضى ديگر روايت مى كنند: كه درخت حسد بوده ، حضرت فرمود: هر دو درست است ، عرضه داشتم : با اينكه دو معناى متفاوت دارد، چطور ممكن است هر دودرست باشد؟ فرمود: اى ابى صلت ، يك درخت بهشت ميتواند چند نوع باشد، مثلا درخت گندم ميتواند انگور هم بدهد، چون درخت بهشت مانند درختهاى دنيا نيست ، و آدم بعد از آنكه خداى تعالى به او احترام كرد، و ملائكه را وا داشت تا براى او سجده كنند، و او را داخل بهشت كرد، در دل با خود گفت : آيا خدا بشرى گرامى تر از من خلق كرده است ؟ خداى عز و جل از آنچه در دل او گذشت ، خبردار شد، پس او را ندا داد: كه سر خود را بلند كن ، و به ساق عرش بنگر، تا چه مى بينى ؟ آدم سر به سوى عرش بلند كرد، و به ساق عرش نگريست ، و در آن ديد كه نوشته : (لا اله الا اللّه ، و محمد رسول اللّه )، و على بن ابيطالب اميرالمؤمنين ، و همسرش فاطمه سيده زنان عالميان ، و حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشتند، آدم پرسيد: پروردگارا، اينان چه كسانيند؟ خداى عز و جل فرمود: اى آدم اينان ذريه هاى تواند و از تو بهترند، و از همه خلايق من بهترند، و اگر اينها نبودند، من تو را، و بهشت و دوزخ ، و آسمان و زمين ، را خلق نمى كردم ، پس زنهار مبادا بچشم حسد بر اينان بنگرى ، كه از جوار من بيرون خواهى شد.

    پس آدم به چشم حسد بر آنان نظر افكند، و آرزوى مقام و منزلت آنان كرد، و خداوند شيطان را بر او مسلط ساخت ، تا سرانجام از آن درخت كه نهى شده بود بخورد، و بر حوا هم مسلطش كرد، او هم بمقام فاطمه بچشم حسد نگريست ، تا آنكه از آن درخت بخورد. همچنانكه آدم خورد، و در نتيجه خداي تعالى هر دو را از بهشت بيرون كرده ، به زمين فرستاد، تا در جوار زمين باشند.






  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    درخت درخت گندم بوده ولى ثمره اش حسد شده است

    و اين روايت همانطور كه ملاحظه مى فرمائيد، اين معنا را مسلم گرفته ، كه درخت نام برده هم گندم بوده ، و هم حسد، و اينكه آن دو از درخت گندم خوردند، ولى ثمره اش حسد شد، و مقام و منزلت محمد و آل او عليهم السلام را آرزو كردند.

    و مقتضاى معناى اول ، اين است : كه درخت نام برده پست تر و نالايق تر از آن بوده كه اهل بهشت اشتهاى خوردن از آن را بكنند، و مقتضاى معناى دوم ، اينستكه : درخت نام برده گرانمايه تر از آن بوده كه آدم و همسرش از آن استفاده كنند، همچنانكه در روايتى ديگر آمده : كه آن درخت عبارت بوده از علم محمد و آل او عليهم السلام .

    و به هر حال هر چند حسد و گندم دو معناى مختلف دارند، ولكن با رجوع به بياني كه ما درباره ميثاق كرديم ، خواهى ديد كه معنا يكى است ، و آن اينست كه آدم عليه السلام خواسته ميان تمتع و بهره مندى از بهشت ، كه مقام قرب خداست ، و ميثاق در آنجا واقع شده ، كه جز بخدا توجه نكند، و ميان استفاده از درخت منهيه ، كه مستلزم تعب تعلق بدنيا است ، جمع كند، ولى اين جمع برايش فراهم نيامد، و به زمين هبوط نموده ، آن ميثاق را فراموش كرد، و هر دو امر كه همان مقام رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و تمتع از درخت گندم باشد برايش جمع نشد، آنگاه خداوند او را با اجتباء هدايت نموده ، با توبه ارتباط و علقه اش بدنيا را بريد، و به آن ميثاق كه از ياد برده بود، ملحق نمود، (دقت بفرمائيد).

    و منظور از اينكه در روايت فرمود: (پس آدم به چشم حسد بر آنان نظر افكند، و آرزوى منزلت ايشان نمود) الخ ، بيان اين معنا است ، كه مراد به حسد آدم در حقيقت غبطه و بفارسى رشك بوده ، نه حسدي كه (طغيان اين غريزه )، و يكى از اخلاق رذيله است .






  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر توقیفی
    تاریخ عضویت
    November 2012
    شماره عضویت
    4491
    نوشته
    767
    تشکر
    2,112
    مورد تشکر
    2,006 در 721
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    رفع تنافى از دو روايتى كه به ظاهر با هم متنافيند

    در اينجا دو روايت يكى از امام باقر، و يكى ديگر از يكى از دو امام باقر و صادق عليهماالسلام ، آمده كه به ظاهر باهم متنافيند، ولى با بيان سابق ما تنافى آن دو از بين مى رود، اما روايت اول را كمال الدين ، از ابى حمزه ثمالى ، از امام باقر عليه السلام روايت كرده ، كه فرمود: خداى عز و جل به آدم عهد كرده بود كه به درخت نام برده نزديك نشود، ولى وقتى آن هنگام رسيد كه در علم خدا گذشته بود، كه آدم بالاخره از آن درخت خواهد خورد، آدم عهد نام برده را فراموش كرد، و از آن درخت بخورد، و اين است مراد خداي تعالى باينكه فرمود: (و لقد عهدنا الى آدم من قبل فنسى و لم نجدله عزما) تا آخر حديث .

    و روايت دوم را عياشى ، در تفسير خود، از يكى از دو امام باقر و صادق عليهماالسلام روايت كرده ، كه شخصى از آن جناب پرسيد: چگونه خداي تعالى آدم را به فراموشى مؤ اخذه كرد، (با اينكه فراموش كار مؤ اخذه نميشود)؟، امام فرمود: آدم فراموش نكرد، و چگونه ممكن است بگوئيم : فراموش كرد؟ با اينكه ابليس او را بهياد نهى خدا انداخت ، و به او گفت : (پروردگار شما شما را از اين درخت نهى نكرد، مگر براى اينكه فرشته نشويد، و يا جاودانه در بهشت باقى نمانيد) (تا آخر حديث ) كه با دقت در بيان گذشته كه گفتيم آدم ميخواست ميان بهره مندى از بهشت ، و ميان خوردن از درخت را جمع كند، ولى نتوانست ) اين تنافى برداشته ميشود.






  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو صمیمی
    تاریخ عضویت
    June 2011
    شماره عضویت
    1462
    نوشته
    55
    تشکر
    119
    مورد تشکر
    204 در 50
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سلام
    ممنون از شما.
    اگر ممکنه سند این روایت رو هم قرار بدین؟


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi