صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

موضوع: ▐★♥★ ▐سرّخدا و باده فروش-- سخنان امام عصر(روحی له الفداء) ▐★♥★ ▐

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ▐★♥★ ▐سرّخدا و باده فروش-- سخنان امام عصر(روحی له الفداء) ▐★♥★ ▐





    سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت
    در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

    سخنان امام عصر(روحی له الفداء) در خدمت پدر بزرگوارشان خطاب به احمد بن اسحق و سعد بن عبدالله اشعری قمی



    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سعد بن عبدالله قمی اشعری گوید:

    روزی مرا با یکی از نواصب (لعنة‌ الله علیه)(1) و دشمنان سرسخت حضرت امیرالمؤمنین(ع) اتفاق صحبت و مناظره افتاد تا بحث ما به جایی رسید که به من گفت:

    مرگ بر تو و اصحاب تو! شما رافضیها (شیعیان) مهاجران را نکوهش می کنید و محبت حضرت رسول اکرم(ص) را نسبت به آنها انکار می کنید و حال آنکه ابوبکر به جهت سبقت در اسلام و افتخار همراهی با آن حضرت در غار، از همه دیگر اصحاب آن حضرت برتر است و پیامبر بزرگ همان گونه که بر جان خود می ترسید در مورد او هم نگران بود، زیرا می دانست که ابوبکر پس از او خلیفه امت اسلامی خواهد شد و اگر زنده باشد امر اسلام منظم و در صورتی که کشته شود امر اسلام مختل خواهد شد؛ در حالی که همان شب علی ‍[علیه السلام] را در رختخواب خود خواباند، زیرا می دانست اگر علی [علیه السلام] کشته شود امر اسلام مختل نمی شود و در میان صحابه کسانی که جانشین او باشند، هستند.

    سعد بن عبدالله می گوید: البته به او جوابهائی دادم، ولی ساکت نشد.







    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    سپس آن مرد ناصبی به من گفت:

    شما رافضیها (شیعیان) می گویید اولی و دومی (ابوبکر و عمر) منافق اند و در این مورد به ماجرای شب «عقبه» استدلال می کنید. آیا به نظر شما اسلام آن دو نفر از روی رضا و رغبت بوده یا با اکراه و اجبار ایمان آورده اند؟

    سعد بن عبدالله اضافه می کند که از پاسخ بدین سؤال احتراز کرده، با خود گفتم اگر بگویم آن دو با رضا و رغبت ایمان آوردند، خواهد گفت پس نمی توان آنها را منافق دانست و اگر بگویم در نتیجه ترس و اجبار دین مقدس اسلام را پذیرفته اند می گویند در آن زمان اسلام چنین قدرتی که کسی به اکراه و اجبار به آن ایمان بیاورد نداشت.


    به هر صورت، در حالی که نزدیک بود قلبم از حرکت باز ایستد از وی فاصله گرفتم و متعاقباً طی نامه ای چهل و چند مسأله را که جوابی برای آنها نداشتم و بر من مشکل شده بود، نوشته، و با خود گفتم از جناب احمد بن اسحق نماینده حضرت عسکری(ع) سؤال خواهم کرد، و پس از اینکه برای ملاقات با ایشان رفتم معلوم شد که به سوی سامراء حرکت کرده اند.

    من نیز به راه افتادم و در بین راه ایشان را دیده، ماجرا را با وی در میان گذاشتم. فرمودند:

    با من به سرّ من رأی (سامرا) بیا تا این مسائل را از مولایمان حضرت عسکری(ع) بپرسیم. من نیز همراه ایشان به سرّ من رأی رفتم و چون بدانجا رسیدیم به خانه حضرت عسکری(ع) رفتیم و پس از کسب اجازه توفیق شرفیابی دست داد.




    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    احمد بن اسحق با خود ظرفی (خورجین و مانند آن) داشت که یکصد و شصت بدره طلا بود و به کسانی تعلق داشت که به ایشان داده بودند تا به امام حسن عسکری(ع) برساند و بر سر هر یک مهر صاحب پول منقوش بود.

    هنگامی که وارد منزل حضرت امام حسن عسکری(ع) شدیم، جمال مبارک آن حضرت را که چون ماه شب چهارده می درخشید و پسر کوچکی که در حسن و جمال همانند ستاره مشتری و روی زانوی حضرتش نشسته بود، زیارت کردیم.

    بر سر مبارک آن حضرت و در جلوی ایشان یک گوی طلایی که به جواهرات قیمتی آراسته و یکی از بزرگان بصره به آن حضرت هدیه کرده بود، قرار داشت.

    حضرت امام حسن عسکری(ع) قلمی در دست مبارکشان بود و بر روی کاغذ چیزی می نوشتند و گاهی که اراده می فرمودند مطلبی را بنویسند و فرزند عزیزشان قلم را از دست پدر بزرگوار می گرفتند، امام(ع) آن گوی را به طرفی می انداختند و چون وجود عزیز حضرت مهدی، روحی له الفداء برای بازگرداندن آن گوی تشریف می بردند، پدر عالیقدرشان از فرصت استفاده فرموده، آنچه که می خواستند، می نوشتند.






    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سپس احمد بن اسحق سرپوش را عقب زده، کیسه ها را خدمت حضرت عسکری(ع) نهاد. آن حضرت به فرزند دلبندشان فرمودند:


    عزیزم!از هدایای شیعیانت مُهر بردار و آنها را باز کن.


    حضرت مهدی(ع) [خطاب به پدر بزرگوارشان] فرمودند:

    ای مولای من! آیا درست است که دست پاک [ولی خدا] به سوی اموال ناپاک و غیرحلال دراز شود؟ آنگاه فرمودند:

    ای احمد بن اسحق! آنچه در این ظرف است بیرون بیاور تا اینکه حلال و حرام را از یکدیگر جدا کنند. سپس احمد بن اسحق کیسه ای را بیرون آورد. امام مهدی،‌ روحی له الفداء، فرمودند:‌ این کیسه مربوط به فلان شخص از فلان محله قم بوده و هفتاد و دو دینار در آن است. چهل و پنج دینار آن مربوط به فروش خانه است که از ارث پدر به او رسیده و چهارده دینار آن از فروش هفت دست لباس و سه دینار آن از کرایه دکانها است.


    در این هنگام حضرت عسکری(ع) فرمودند:

    راست می گویی فرزندم! این مرد را به آنچه در این مال، حرام است راهنمایی فرما. حضرت مهدی، روحی له الفداء، فرمودند: در این مال، دیناری هست که در ری ضرب شده و نیمی از آن نقش از بین رفته است و سه قطعه دیگر در این کیسه وجود دارد که حرام است، زیرا صاحب آن در فلان سال و فلان ماه در نزد نساج (بافنده) ای امانتی داشت و آن شخص در همسایگی او زندگی می کرد. مدتی مدید گذشت و در نتیجه اینکه دزدی دستبردی زد آن امانت ربوده شد و با اینکه آن شخص به صاحب امانت اطلاع داد که امانتش ربوده شده است او باور نکرد و بیش از ارزش آن امانت از او غرامت گرفت و از همان جنس پیراهنی دوخت و این پول از بهای آن پیراهن است. کیسه را چون گشودند عیناً همان طور بود که حضرت بقیة الله روحی له الفداء فرموده بودند.

    امضاء

  7. تشكرها 12

    helma (22-06-2013), saba m (24-02-2013), مدير محتوايي (17-02-2013), مدير اجرايي (19-02-2013), شهاب منتظر (17-02-2013), عهد آسمانى (13-10-2013)

  8. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سپس کیسه دیگری را بیرون آوردند و به محض اینکه چشم مبارک حضرت بقیة الله امام مهدی، روحی له الفداء، به آن کیسه افتاد فرمودند:

    در این کیسه پنجاه دینار است و شایسته نیست که دست ما به سوی آن دراز شود. احمد اسحق عرض کرد: چرا؟ فرمودند:

    زیرا این پول بهای گندمی است که میان صاحب آن و زارع مشترک بوده و در وقت تقسیم، صاحب گندمها سهم خود را به طور کامل برداشته و سهم زارع را کمتر داده است.


    امام حسن عسکری(ع) فرمودند:

    ای احمد بن اسحق! این کیسه ها و ظرفهای پول را ببر و به صاحبانشان تسلیم نما و به آنها توصیه کن که این کیسه ها را به صاحبان واقعی شان برسانند، زیرا ما نیازی به این گونه پولها نداریم.

    سپس فرمودند:

    پیراهن آن پیرزن را بده. احمد بن اسحق می گوید:


    آن پیراهن را در منزل فراموش کرده بودم. و در نتیجه برای آوردن آن راهی منزل شدم.

    امضاء

  9. تشكرها 11

    helma (22-06-2013), saba m (24-02-2013), مدير محتوايي (17-02-2013), مدير اجرايي (19-02-2013), شهاب منتظر (17-02-2013), عهد آسمانى (13-10-2013)

  10. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سعد بن عبدالله ادامه می دهد:

    سپس مولایم حضرت عسکری(ع) نگاهی به من افکنده، سؤال فرمودند:

    برای چه به اینجا آمده ای؟ عرض کردم:

    احمد بن اسحق مرا تشویق کرد تا به زیارت مولایم نایل شوم. فرمودند: مسائلی را که می خواستی سؤال کنی و بدان خاطر به اینجا آمده ای چه شد؟ عرض کردم:

    به همان صورت باقی است. فرمودند: از نور چشمم [حضرت مهدی(ع)] بپرس.

    آنگاه عرض کردم: ای مولا و پسر مولای من! به طوری که برای ما روایت شده است، جد شما حضرت خاتم الانبیاء(ص) موضوع طلاق زنان خویش را به امیرالمؤمنین(ع) واگذار نمودند و در جنگ جمل امیرالمؤمنین(ع) طی پیامی به عایشه فرمودند: در نتیجه ی خطایی که مرتکب شده ای، امت اسلامی و اهلش را به هلاکت و فرزندان اسلام را به وادی جهالت و نادانی کشیده ای و اگر از این عمل دست برنداری تو را طلاق می دهم. بفرمایید معنی طلاقی که پیامبر بزرگ ما به حضرت امیرالمؤمنین(ع) تفویض فرمودند، چیست؟

    امام عصر روحی له الفداء در پاسخ سعد بن عبدالله فرمودند:


    خداوند بزرگ، مقام رسول اکرم(ص) را بسیار والا و معظم قرار داده و به منظور حفظ کیان و شخصیت آن سرور، مقام همسران آن حضرت را گرامی داشته و آنها را به مقام «امّهات المؤمنین» مفتخر ساخته است. رسول معظم اسلام به امیرالمؤمنین فرمودند:

    یا علی! این شرف و افتخار برای همسران من تا وقتی باقی است که آنان بندگی خداوند را ترک نکرده، به مخالفت با شما برنخیزند و در غیر این صورت شما آنها را طلاق بده و از مقام «امهات المؤمنین» خارج کن و این شرف و افتخار را از آنان بگیر.

    امضاء

  11. تشكرها 10

    helma (22-06-2013), saba m (24-02-2013), مدير اجرايي (25-02-2013), شهاب منتظر (24-02-2013), عهد آسمانى (13-10-2013)

  12. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سعد بن عبدالله می گوید:


    ‌ عرض کردم «فاحشه مبیّنه» چیست که اگر زن مرتکب آن گردد شوهرش در ایام عدّه [طلاق] می تواند او را از خانه اش بیرون کند؟

    حضرت مهدی(ع) فرمودند: این «فاحشه» زنا نیست و «مساحقه» است، زیرا اگر زنی زنا کند حد شرعی را بر او جاری می کنند و اگر کسی بخواهد با او ازدواج کند مانع از اجرای عقد نیست؛ در حالی که حد شرعی مساحقه، رجم (سنگباران) است و کسی که خداوند امر فرموده است او را رجم کنند گرفتار خزی (خواری) دنیا و آخرت خواهد بود و کسی نمی تواند با او ازدواج کند.
    امضاء

  13. تشكرها 10

    helma (22-06-2013), saba m (24-02-2013), مدير اجرايي (25-02-2013), شهاب منتظر (24-02-2013), عهد آسمانى (13-10-2013)

  14. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سپس عرض کردم:

    ای پسر رسول خدا(ص)! از فرمایش خداوند متعال به حضرت موسی (فاخلع نعلیک...) ما را با خبر کن، زیرا فقهای شیعه و سنّی می گویند نعلین حضرت موسی از پوست حیوان حرام گوشت (میته) بوده است.


    امام عصر، روحی له الفداء، در جوابش فرمودند:


    کسی که این را بگوید به حضرت موسی افتراء زده و او را در نبوّتش [از نظر علم به احکام] جاهل دانسته است زیرا از دو حال خارج نیست: یا نماز خواندن حضرت موسی در آن نعلین جایز است یا خیر. در صورتی که جایز باشد موسی می توانست آن کفش را در آن مکان نیز بپوشد اگرچه آن بارگاه پاک و پاکیزه باشد.


    و اگر نماز خواندن در آن برای حضرت موسی جایز نبود لازم می آید که موسی به حلال و حرام آگاهی نداشته باشد و نداند که نماز خواندن در این نعلین جایز نیست -همچنان که جایز هم نیست- و این کفر است (نسبت دادن جهل به پیامبر و اینکه حلال و حرام الهی را از هم تمیز نمی دهد، کفر است.)


    امضاء

  15. تشكرها 10

    helma (22-06-2013), saba m (24-02-2013), مدير اجرايي (25-02-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (13-10-2013), شهاب منتظر (24-02-2013), عهد آسمانى (13-10-2013)

  16. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    August 2012
    شماره عضویت
    3467
    نوشته
    13,721
    صلوات
    28000
    دلنوشته
    1
    اللهم صلّ علی محمد و ال محمد و عجّل فرجهم
    تشکر
    27,705
    مورد تشکر
    58,274 در 13,379
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    عرض کردم:

    پس مولای من تأویل آیه چیست؟


    حضرت بقیة الله، روحی له الفداء، فرمودند:

    موسی بن عمران که به وادی مقدس [طوی] آمد عرض کرد: «خداوندا! من محبتم را نسبت به تو خالص کرده (به تو اختصاص داده) و خانه دلم را از غیر تو پاک نموده ام.» در حالی که خاندانش را بسیار دوست می داشت.

    لذا خداوند به او فرمود: «فاخلع نعلیک» یعنی محبت و علاقه شدید خانواده ات را از دل بیرون کن اگر محبت تو نسبت به من خالص و از میل به جز من دلت پاک است. (چون جایگاه من است، باید محبت اهل و عیال خود را از دل بیرون کنی.)


    امضاء

  17. تشكرها 9

    helma (22-06-2013), مدير اجرايي (25-02-2013), حدیث*خادمه مهدی فاطمه(س)* (13-10-2013), شهاب منتظر (24-02-2013), عهد آسمانى (13-10-2013)

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi