نوشته اصلی توسط
هديه فاطمي
برای مثال اگر کسی دستش فلج باشد که خود نمیتوانست آنرا حرکت دهد و پزشکی توانست به نیروی برق برای مدتی کوتاه حرکتی در آن بوجود آورد که در آن مدت دست در اختیار صاحبش حرکت کند ، و چون بنزد پزشک میرود دستش را به سیم برق متصل میکند و دست در اختیار صاحبش حرکت میکند ، در چنین حالتی هم حرکت دست به صاحب دست میتوان نسبت داد که او به اختیار خویش حرکت داده و هم به پزشک که این نیرو را به وی داده ، ومعلوم است که کار پزشک در اختیار صاحب دست نمی باشد. »
با سلام
مثالي كه بيان كرديد جالب و گوياي مطلب وليكن حضرت علامه طباطبائي در تفسير شريف الميزان بياني دارند كه تأمل در آن براي دوستان خالي از لطف نيست .
حضرت علامه مي فرمايند:
اگر بخواهیم براى روشن شدن این بحث" جبر و اختیار " مثالى بیاوریم، باید یكى از موالى عرفى را در نظر بگیریم، كه یكى از بندگان و بردگان خود را انتخاب نموده، دخترش را براى مدتى بعقد او در مىآورد، آن گاه از اموال خود حصهاى باو اختصاص میدهد، خانهاى، و اثاث خانهاى، و سرمایهاى، و امثال آن، از همه آن چیزهایى كه مورد احتیاج یك خانواده است.
در این مثال اگر بگوئیم: این برده مالك چیزى نیست، چون مالكیت با بردگى متناقض است، و او نه تنها هر چه دارد، بلكه خودش نیز ملك مولایش است، همان اشتباهى را مرتكب شدهایم، كه جبریها نسبت بافعال انسانها مرتكب شدهاند، و اگر بگوئیم مولایش باو خانه داده، و او را مالك آن خانه، و آن اموال كرده، دیگر خودش مالكیت ندارد، و مالك خانه مزبور همان برده است، اشتباهى را مرتكب شدهایم كه معتزله مرتكب شدهاند.
و اگر بین هر دو ملك را جمع كنیم، و بگوئیم هم مولى مالك است، و هم بنده و برده، چیزى كه هست، مولى در یك مرحله مالك است، و بنده در مرحلهاى دیگر، بعبارتى دیگر، مولى در مقام مولویت خود باقى است، و بنده هم در رقیت خود باقى است، و اگر بنده از مولى چیزى بگیرد، هر چند مالك است، اما در ملك مالك ملكیت یافته، در اینصورت (امر بین الامرین) را گرفتهایم، چون هم مالك را مالك دانستهایم، و هم بنده را، چیزى كه هست ملكى روى ملك قرار گرفته، و این همان نظریه امامان اهل بیت ع است كه برهان عقلى هم بر آن قیام دارد.
ترجمه المیزان، ج1، ص: 156