صفحه 7 از 12 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 113

موضوع: عرفان سرخ : تاثیر فرهنگ شهادت طلبی در حفظ ارزشهای دینی

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    فصل دوم: شهادت طلبی در کلام اهل بیت علیهم السلام

    1. شهادت طلبی اهل بیت علیهم السلام

    همه معصومین علیهم السلام مشتاق شهادت بوده و همگی به این شرافت دست یافته اند که تاریخ فریقین گواه این مدعاست. سرانجام زندگی آخرین آنها، حضرت حجه بن الحسن(عج) نیز شهادت است، همان گونه که از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
    ص:153
    وَ اللّهِ ما مِنّا إلاّ مَقْتُولٌ شهیدٌ.(1)
    به خدا سوگند که هیچ یک از ما اهل بیت نیست مگر اینکه کشته شده است و به شهادت می رسد.
    با اندک مروری بر سخنان آن بزرگواران درباره شهادت در راه خدا با تمام وجود می توان شدیدترین اشتیاق را در آنان نسبت به این مقام رفیع لمس کرد. آنان که گل سرسبد عالم آفرینش هستند و کامل ترین خلایق، اشتیاقشان به شهادت در حد کمال و معرفت خودشان است، همچنان که کمال آنان برای ما غیرقابل درک است، اشتیاقشان به شهادت نیز برای ما تصورناشدنی است.
    بنابراین، جز مراجعه به کلمات آن بزرگواران برای فهم میزان اشتیاق آنان به شهادت راهی نداریم. پس به مرور سخنان گهربار آنان در این باره می پردازیم:
    از رسول گرامی اسلام روایت شده است:
    وَ الَّذی نَفْسی بِیَدَهِ لَوَدَدْتُ اِنّی اُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّهِ، ثُمَّ اُحیا، ثُمَّ اُقْتَلُ، ثُمَّ اُحْیا، ثُمَّ اُقْتَلُ.(2)
    قسم به کسی که جانم در دست اوست، دوست دارم در راه خدا کشته شوم، سپس زنده شوم سپس کشته شده و پس از آن زنده شوم و سپس نیز در راه خدا شهید شوم.
    و از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز کلمات عاشقانه بسیاری در این باره به چشم می خورد:
    وَ اللّهِ لابْنَ اَبیطالبٍ آنَسَ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثدیِ اُمّه.(3)
    ص:154
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 1518، ح 9817.
    2- همان، ص 1513، ح 9760.
    3- نهج البلاغه، خطبه 5، ص 50.
    به خدا قسم که پسر ابوطالب به مرگ مشتاق تر و مأنوس تر از طفل شیرخوار به پستان مادرش است.
    اشتیاق علی علیه السلام به شهادت به اندازه ای است که آن را شریف ترین و باشکوه ترین مرگ معرفی می کند و هزار ضربه شمشیر را بر بدنش آسان تر از مرگ در بستر و در غیر طاعت الهی می داند:
    اِنَّ اَکْرَمَ الْمَوْتُ الْقَتْلُ وَ الَّذی نَفسُ ابْنِ اَبیطالِبِ بِیَدِهِ، لالْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ، اَهْوَنُ عَلَیّ مِنْ مِیْتَهٍ عَلَی الْفَراشِ فی غَیرِ طاعَهِ اللّهِ.(1)
    و نیز از آن بزرگوار است که:
    اِنَّ اَحَبُّ ما اَنَا لاقٍ اِلَیَّ الْمَوْتُ.(2)
    محبوب ترین چیزی که آن را ملاقات می کنم، نزد من همانا مرگ است!
    و هنگامی که در بسترِ شهادت افتاد، فرمود:
    به خدا سوگند همراه مرگ چیزی به من روی نیاورده که از آن خشنود نباشم و نشانه های آن را زشت بدانم، بلکه من همچون جوینده آب در شبی تاریک که ناگهان آن را بیابد یا کسی که گمشده خود را پیدا کند، از مرگ خرسندم!(3)
    و امثال این گونه سخنان که نهج البلاغه مولا، سرشار از آنهاست. اشتیاق و علاقه به شهادت در ائمه معصومین علیهم السلامچنان است که سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلامدر مسیر حرکتش به کربلا، آن تجلی گاه خونین عشق، همواره فرمود:
    ص:155
    ________________________________________
    1- همان، خطبه 123، ص 234.
    2- همان، خطبه 180، ص 344.
    3- همان، نامه 23، ص 502.
    فَإنّی لاَ اَرَی الْمَوْتَ إلاّ سَعادَهً وَ الْحَیاهَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما.(1)
    من مرگ را جز سعادت و زندگی با جفاکاران را جز به ستوه آمدن و زجر نمی بینم.
    اشتیاق او به شهادت و گرویدن به اجداد گرامی اش، همچون اشتیاق یعقوب به وصل یوسف است:
    آن چنان شوقی به وصال پیشینیان خود دارم، همچون اشتیاق یعقوب به وصل یوسف و برایم قتلگاهی تعیین شده که باید دیدارش نمایم.(2)
    آری، او این گونه انسانیت را زنده کرد و بدان معنا بخشید و خون خویش را در سرخ رگ اجتماع، ملت ها و تاریخ، جریان بخشید؛ زیرا شعله ای سردناشدنی و خموشی ناپذیر در قلوب آزادی خواهان و آزادمردان و دلباختگان خود برافروخت و به یادگار نهاد.(3)
    پیام آور خون او، فرزند گرامی اش، سیدالساجدین نیز در پاسخ ابن زیاد، چه زبیا شهادت طلبی خود و تمام اجداد معصومش را به تصویر کشید:
    اَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدَنی یَابْنَ زِیادٍ، اَما عَلِمْتَ اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهً وَ کَرامَتنَا الشَّهادَهَ؟!(4)
    آیا مرا به کشته شدن تهدید می کنی ای پسر زیاد؟ مگر (هنوز) نفهمیده ای که کشته شدن، عادت ما اهل بیت و مایه کرامت و شرافت ماست؟!
    زینب علیهاالسلام، بانوی قهرمان کربلا و پیام رسان خون شهیدان نیز در خطبه های غرایش در سفر اسارت فرمود:
    ص:156
    ________________________________________
    1- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 138.
    2- همان، ص 126.
    3- میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1408 ق/1998 م، چ 2، ج 10، ص 318.
    4- اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 202.
    فَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الَّذی خَتَمَ لاوَّلِنا بِالسَّعادَهِ وَ الْمَغْفِرَهِ وَ لِاخِرِنا بِالشَّهادَهِ وَ الرَّحْمَهِ.(1)
    سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است؛ آن خدایی که آغاز کار ما را به سعادت و بخشش و فرجام ما را به شهادت و رحمت ختم نمود.
    سخنان گران مایه دیگری از معصومین علیهم السلام نقل شده که بر اشتیاق فراوان آنها به شهادت در راه خدا دلالت دارد، بلکه دعای همه آنها رسیدن به شهادت در راه خدا بوده است. ما یک نمونه از دعاهای آنان را در این زمینه می آوریم. امام صادق علیه السلامدر یکی از دعاهایش در ماه مبارک رمضان می فرماید:
    خدایا، از تو می خواهم که مرگ مرا شهادت در راه خودت، زیر پرچم پیامبرت و به همراه دوستانت قرار دهی.(2)
    آن بزرگواران باید این گونه باشند؛ زیرا آنان، مظاهر تام اسماء و صفات الهی، مقرب ترین بندگان به او و عاشق ترین آنان به لقای اویند. آنان که شناخت حقیقتشان جز برای خودشان ممکن نیست خود، در توصیف سرّ این اشتیاق می فرمایند: «ءَآنَسوُا بَمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ؛ و با آنچه جاهلان از آن در هراسند، انس گرفتند!».(3)
    نتیجه اینکه اگر شهادت طلبی ارزش است و مطلوب خدای سبحان؛ پس حد اعلای آن برای این انسان های پاک ثابت است؛ زیرا ائمه معصومین علیهم السلام، حجج الهی و الگوهای کامل هدایت از سوی خدای سبحان برای انسان ها
    ص:157
    ________________________________________
    1- همان، ص 218.
    2- مفاتیح الجنان، اعمال مشترکه ماه مبارک رمضان، ص 291.
    3- نهج البلاغه، حکمت 147، ص 660.
    هستند. بنابراین، در شهادت طلبی هم باید اسوه مؤمنان باشند که در پیشگاه الهی جای دلیل برای هیچ یک از مردم باقی نماند.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    آیا اهل بیت علیهم السلام، مؤمنان را به داشتن روحیه شهادت طلبی تشویق می کنند؟


    از منظر اهل بیت علیهم السلام، یکی از موثرترین و کارآمدترین شیوه های تزکیه و تربیت نفس، یاد مرگ است. تا آنجا که یاد آن را برترین زهد، بافضیلت ترین عبادت و بالاترین اندیشه و تفکر دانسته اند(1) و آن را موجب ترک گناهان، زنده شدن قلوب، نابودکننده شهوات و هواهای نفسانی بیان می کنند.(2)
    حال اگر یاد مرگ این همه آثار نیکو داشته باشد، به طریق اولی، یاد شهادت که شریف ترین و بهترین و گرامی ترین مرگ ها نزد خداست، آن ثمرات را در پی خواهد داشت و اگر یاد شهادت چنین باشد، طلب عاشقانه آن چگونه خواهد بود؟!
    بر همین اساس، حکمت و عقل اقتضا می کند که آن اسوه ها و مربیان حقیقی انسان ها به شیوه های گوناگون آنان را به داشتن چنین روحیه ای سوق دهند، با مروی کوتاه بر سخنان آنان، درمی یابیم که آن بزرگواران، گاه به صورت غیرمستقیم در مقام عمل و بیان، بالاترین خواسته خود را از معبود، بازستاندن جان خویش که گران بهاترین نعمت الهی به آنان است، بیان می کنند:
    ص:158
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 4، ص 2964، ح 19142 و 19148 و 19153.
    2- همان.
    خداوندا! جانم را نخستین نعمت گران بهایی قرار ده که بازپس می ستانی و نخستین سپرده از امانت هایت به من قرار ده که آن را بازپس می گیری!(1)
    مولای متقیان، علی بن ابی طالب علیه السلام راه و رسم بندگی در پیشگاه معبود را به پیروانش می آموزد و به آنان راه عاشقی و ادب در پیشگاه معبود را می نمایاند. آری، تنها چنین رهبری می تواند و حق دارد که به پیروانش فرمان دهد: «از شهادت خرسند باشید و به آسانی از آن استقبال کنید!»(2) و گاه به شکل مستقیم، به انسان هایی که تا قیامت به او به عنوان مظهر تام اسما و صفات الهی و آینه تمام نمای حق(3) می نگرند، رفتار او را مسیر حرکت به سوی معشوق برمی گزینند، به گفتارش به عنوان نسخه شفابخش امراض درونی خویش می نگرند و به آن برای تربیت شدن و راه یابی به جوار قرب دوست عمل می کنند؛ قاطعانه بگوید: «اَحْرِصْ عَلَی الْمَوتِ، تُوهَبْ لَکَ الْحَیاهُ!»(4) و نیز: «اُطْلُبُوا الْمَوْتَ تُوهَبُ لَکُمُ الْحَیاهُ؛ حریصانه طالب شهادت باشید تا به حیات (طیبه) بار یابید!».
    امیرمؤمنان در این روایت شریفه، راه رسیدن به زندگی جاودان و زندگی پاکیزه را که رسیدن به آن، نیل به سعادت ابدی است، شهادت طلبی معرفی می کند.(5) روشن است که رسیدن به چنین حیاتی در آخرت و «عند ملیک
    ص:159
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، خطبه 215، ص 440.
    2- همان، خطبه 66، ص 116.
    3- میزان الحکمه، ج اول، صص 143 و 144، ح 1036 تا 1061.
    4- منصور بن حسین آبی، نثرالدّر، مصر، انتشارات الحصیئه المصریه العامه للکتب، 1981م، ج 1، ص 14.
    5- و اما اینکه چرا ما تعبیر «موت» مذکور در این دو عبارت را به معنای شهادت گرفتیم، سه جهت دارد: یکی اینکه در بیانات اهل بیت علیهم السلام طلب مرگ از خدای سبحان شدیدا مذمت و نهی شده است، پس در اینجا نباید مراد از «موت» جز شهادت باشد و دیگر اینکه تعابیر خود اهل بیت علیهم السلام در مورد شهادت طلبی، خود بعضا با «موت» آمده است، مانند کلام معروف امام علی علیه السلام که تعبیر «آنس بالموت» در آن کاملاً گویاست و سوم اینکه با ضمیمه کردن این روایات، به آیاتی که حیات طیبه را برای شهدا ثابت می کند، روشن می شود که منظور از موت مذکور در این روایات، باید شهادت باشد که پاداش طلب آن رسیدن به آن حیات است.
    مقتدر»(1) به صورت کامل و به معنای حقیقی تحقق می یابد، ولی این حدیث شریف، رسیدن به چنین حیاتی را در همین دنیا نیز قابل تحقق می داند؛ زیرا اولاً: روایت یادشده مطلق است و به آخرت اختصاص ندارد. پس هم حیات طیبه در دنیا و هم در آخرت را در برمی گیرد.
    ثانیا: آنچه در روایت بر آن تصریح شده، این است که حیات پاک، نتیجه شهادت طلبی مؤمن است نه شهادت او که در آیه ها و روایت های بسیاری به آن اشاره شده است. به عبارت بهتر، این روایت، افزون بر حقیقت حیات شهید، بر نکته تازه ای اشاره دارد و آن حیات مؤمن شهادت طلب است.
    بنابراین، این زندگانیِ پاک که تجلی اخروی آن، حیات طیبه نزد معبود است، در همین عالم، حاصل روحیه شهادت طلبی است و سرّ مطلب این است که آخرت، باطن دنیاست و آنچه آدمی از نعمت یا عذاب های اخروی می بیند، تجسم اعمال و حالات دنیوی اوست. پس تا انسان در این عالم به آن حیات پاکیزه دست نیابد، در آخرت، بهره ای از آن ندارد. منتها رسیدن به آن شرایطی دارد که شهادت طلبی در تحصیل آن شرایط بسیار کارگشاست. حافظ، در وصف این حیات با بیانی زیبا، چنین می سراید:
    ص:160
    ________________________________________
    1- قمر : 54 و 55.
    من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود
    وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟!(1)
    لسان الغیب، شرایط آن را در غزلی جمع کرده است که چند بیت آن از این قرار است:
    دست از مسِ وجود چو مردانِ ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    از پای تا سرت همه نورِ خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت مَنْظَرِ نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی(2)
    و نیز عارف واصل، حضرت _آیت اللّه حسن زاده آملی_، وصال خویش را به این سعادت چنین به تصویر می کشد:
    الهی؛ تا حال تو را پنهان می پنداشتم و حال، جز تو را پنهان می دانم. الهی، شکرت که به
    ص:161
    ________________________________________
    1- دیوان حافظ، تهران، انتشارات جاویدان، 1358، چ 3، ص 205.
    2- همان، ص 234.
    جنت لقایت درآمدم. الهی؛ مرا به نعمت لقایت متنعم فرموده ای، چگونه شکر آن بگذارم؟! الهی، تاکنون از این و آن به سویت راه می یافتم و اینک از تو به این و آن آشنا می شوم! الهی، مرا بر همه سلطنت دادی، به سلطانت مرا بر من سلطنت ده! الهی، تو را دارم چه کم دارم؟ پس چه غم دارم؟ الهی، شکرت که صاحب منصبِ بی زوالم... .(1)
    بنابرین، آدمی می تواند در این عالم، بر حسب همت و ظرفیتش به زندگانی پاک راه یابد، ولی شهادت طلبی چگونه مؤمن را در همین عالم به حیات طیبه می رساند؟ باید گفت، خدای سبحان در این عالم سنت هایی را حاکم کرده است که یکی از آنها، سنت ابتلا و امتحان می باشد که هیچ فرد و گروهی را گریزی از آن نیست. خدای سبحان در آیه های گوناگونی بر آن تأکید کرده که از آن جمله است:
    أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. (عنکبوت: 179)
    آیا مردم گمان کرده اند همین که بگویند: «ایمان آوردیم» به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟
    و نیز می فرماید:
    ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤمِنینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ... . (آل عمران: 179)
    چنین نیست که خداوند مؤمنان را به همان گونه که شما هستید واگذارد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد.
    پس این گونه نیست که خدای سبحان به صرف ایمان و عمل صالح کسی یا ملتی آنان را از امتحانات خود معاف بدارد، بلکه آنان را می آزماید، اگرچه
    ص:162
    ________________________________________
    1- حسن، حسن زاده آملی، الهی نامه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375، چ 3، صص 34 تا 38.
    انبیاء اولوالعزم او یا خلفا و حجج او بر زمین باشند و سرّ مطلب آن است که امام صادق علیه السلام بیان فرموده است:
    خدای سبحان هیچ یک از بندگان خاصش را از آدم تا خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آلهنستود، مگر پس از امتحان کردن او و آزمودن حقیقت بندگی در او. پس تکریم های الهی (نسبت به آنان) در حقیقت نتیجه و پایان مصایبی طولانی است که بلاها آغاز آنهایند.(1)
    این برای آن است که ابتلائات امراض درونی بندگان را شفا می دهد و کمبودهایشان را برطرف می سازد و گناهانشان را پاک می کند تا درهای فضل و رحمت و هدایت خاص الهی، به روی آنان گشوده شود.
    در بیان حضرت علی علیه السلام، فلسفه ابتلاهای الهی خارج کردن تکبر از قلب مؤمنان و داخل کردن و چشاندن ذلت بندگی در جان آنان معرفی شده است تا زمینه ساز گشایش درهای رحمت و فضل الهی گردند.(2) شهادت طلبی نیز یکی از مصداق های این سنت الهی است که خدای سبحان بندگانش را به آن محک می زند. قرآن کریم با تأکید فراوان بر این حقیقت می گوید:
    و لَنَبْلُوَنّکُم حتّی نَعْلَمَ الُمجاهِدینَ منکُم وَ الصّابِرینَ و نَبْلُوَ اَخبارَکُم. (محمد صلی الله علیه و آله: 31)
    به یقین ما همه شما را می آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند و اخبار (و حالات) شما را می آزماییم.
    از آنجا که درجه های فضل و رحمت و قرب الهی متفاوت است، درجه های ابتلاهای او نیز متفاوت است. باید گفت شهادت و شهادت طلبی از
    ص:163
    ________________________________________
    1- بحارالانوار، ج 64، ص 231، باب 12، روایت 47.
    2- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، منشورات مکتبه آیه اللّه مرعشی نجفی، 1404 ه . ق، ج 13، ص 157.
    امتحانات مشکل او به شمار می روند، به گونه ای که مؤمن را به درجه هایی از قرب می رسانند که کمتر عملی چنین توانی را دارد. فرمایش گهربار حضرت علی علیه السلام مؤید این معناست:
    إنَّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ أبوابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّهِ اَوْلِیائِهِ.(1)
    جهاد دری از درهای بهشت است و خداوند آن را برای دوستان خاص خویش گشوده است.
    مولا علی علیه السلام مجاهدت در راه خدا را فضل و عنایتی می داند که ثمره اش داخل شدن در بهشت از دری مخصوص با اولیای خاصِّ الهی است. این نشان می دهد که بهشت آنان، بهشتی مخصوص و از بالاترین درجه های بهشت های الهی است. این به آن سبب است که انسان مؤمن در امتحان جانبازی و مجاهدت، درباره گران بهاترین، محبوبترین و مهم ترین دارایی اش که جان شیرین اوست، ارزیابی می شود که آیا با شوق و رضایت آن را تقدیم محبوب خواهد کرد یا خیر؟ در چنین شرایطی است که پاداشی جز وصال، قرب و لقاء خود برای این بندگان خویش، قرار نمی دهد. پروردگار این کار او را مورد سپاس قرار می دهد و می فرماید:
    یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی. (فجر: 27 تا 30)
    ای نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شد.
    در این صورت است که برای بنده اش، هیچ گونه گناه، ضعف، نقص و غم
    ص:164
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، خطبه 27، ص 74.
    و اندوهی باقی نمی ماند؛ چون به منبع کمال، قدرت، سرور و در یک کلمه به بی نهایت واصل گشته است.
    بنابراین، شهادت طلبی، ابتلایی بزرگ است که بنده، جانش را در این حالت آماده تقدیم به معبود نگاه می دارد و با اشتیاق منتظر وصال است.(1)اگر نبود که خدای سبحان، مرگ هر شخصی را در زمانی معین مقرر ساخته، حتی یک لحظه، روحش در جسم نحیفش آرام و قرار نمی گرفت.(2) پس آزمون شهادت طلبی به مراتب از شهادت سنگین تر است؛ زیرا طولانی تر، سوزاننده تر و سازنده تر است. چون مؤمن، سالیان سال در این آزمایش می سوزد، ولی هنوز میدان ابتلا باقی و امتحان برقرار است و تا پایان عمرش، حالش این گونه است. در حقیقت، برای این مؤمنان، هر لحظه ای شهادتی است و هر آنی محرومیت از آن و پایان نیافتن آزمایش. چه دردناک است این آزمون و چه سازنده است این بلا.
    بر این اساس، اگر شهادت، مؤمن را لایق چنان حیاتی در نزد محبوب سازد، شهادت طلبی را چه پاداشی سزد، جز رسیدن به حیاه طیبه در همین
    ص:165
    ________________________________________
    1- اشاره به آیه 23 سوره احزاب.
    2- اشاره به فرمایش حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه، حکمت 147: دانش، نور حقیقت بینی را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را نازپروردگان دشوار دیده اند آسان پذیرفته اند و بدان چه نادانان از آن رمیده اند، خو گرفته و هم نشین دنیایند با تن ها و جان هاشان در ملأ اعلی آویزان است». و نیز خطبه 193 عبارت «لولا الاجل التی کتب اللّه علیهم لم تستقرّ ارواحهم فی اجسادهم طرفه عین؛ و اگر نه این است که زندگی شان را مدتی است که باید گذراند، جان هایشان یک چشم به هم زدن در کالبد نمی ماند».
    عالم و رسیدن به مقام شهادت در عالمی که دیگران در آن از فیض درک غیب و ملکوت و لقای پروردگار عاجز و ناتوانند.
    رسیدن به همین شهود و یقین و حیات پاک، پاداش شهادت طلبی ابراهیم خلیل بود که یک تنه به نبرد با طاغوت شتافت و جانش را در طبق اخلاص نهاد تا بدان جا که از کوه آتش نمرودیان نهراسید تا لایق شهود بر ملکوت اشیا گردید:
    وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ. (انعام: 75)
    و چنین ملکوت آسمان ها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد.
    و این از جمله ابتلاهایی بود که ابراهیم علیه السلام را علاوه بر مقام نبوت و رسالت، به امامت خلق نیز شایسته کرد:
    وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمامًا ... (بقره: 124)
    (به خاطر بیاورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.
    و روشن است که نزدیک ترین مردم به جایگاه و مقام ابراهیم، رهروان او و پیروانش در بندگی خدا و توحید و ممتازان در آزمون هایی نظیر ابتلائات او، هستند. چنان که قرآن کریم می فرماید:
    سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند و (همچنین) این پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند و خداوند ولی و سرپرست مؤمنان است. (آل عمران: 68)
    نتیجه اینکه روحیه شهادت طلبی، این قابلیت را دارد که مؤمنان را با صیقل دادن روحشان به درجه ای از خلوص برساند که افزون بر آخرت، در همین عالم به توحید ناب و یقین راه یابند و قلبشان زنده گشته و چشم
    ص:166
    دلشان به دیدار جمال معبود باز شود و به حیاتی برسند که دست کم نشانه ها و نتایج آن، شهود ملکوت آسمان ها و زمین و اعمال انسان هاست. بنابراین، این بیان می تواند گوشه ای از معنای تربیتی نهفته در روایت «احرص علی الموت تُوهَب لک الحیاه»(1) باشد.
    دومین دلیل از سخنان اهل بیت علیهم السلام بر تشویق مؤمنان به داشتن روحیه شهادت طلبی روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آلهاست که می فرماید:
    اگر بلایی بر تو عارض شد، مالت را سپر جان خویش قرار ده و در صورتی که آن بلا از مالت (به طرف دین و ایمانت) تجاوز کرد، (و مال، ناتوان از دفع آن گردید؛) مال و جانت را سپر حفظ دینت قرار بده؛ زیرا غارت شده (حقیقی) کسی است که دینش را ربوده باشند و ویران شده (حقیقی) کسی است که دینش ویران گشته باشد.(2)
    و به همین مضمون، روایتی از حضرت علی علیه السلام نیز رسیده است:
    هنگام پیش آمدها و حوادث، جان هایتان را با اموالتان حفظ کنید و هنگام نزول بلاها و مصائب، دینتان را با خونتان نگهدارید و بدانید که هلاک شده (حقیقی) کسی است که دینش نابود شده باشد و غارت زده (حقیقی) کسی است که دینش غارت شده است.(3)
    امثال این روایت ها، افزون بر تشویق مؤمنان به داشتن روحیه شهادت طلبی، تکلیف آنان را هنگام مخاطره افتادن دین، روشن و مشخص می کند.
    ص:167
    ________________________________________
    1- نثر الدّر، ج 1، ص 14.
    2- میزان الحکمه، ج 2، ص 948، ح 6243 و 6244 .
    3- همان.
    به علاوه، این روایت ها این حقیقت را ثابت می کند که فرهنگ شهادت طلبی و جهاد با جان، مهم ترین روش دفاعی اسلام برای پاسداری و حفاظت از دین متعالی الهی است و اهل بیت علیهم السلام با این بیان، آخرین مرحله دفاع از دین را _ خواه اصل دین یا اعتقادات و ایمان مؤمنان _ فدا شدن و قربانی شدن مؤمنان در پیشگاه آن، نامیده اند. بنابراین، برخلاف نظر روشن فکرانی که تحت تأثیر مکتب سکولاریسم و اساس آن، یعنی اومانیسم، انسان را بر دین مقدم می دانند و نگرشی انسان مدارانه به دین دارند، قرآن و اهل بیت علیهم السلام، با صراحت، حفظ دین را از حفظ جان انسان مهم تر می دانند و برای حفظ ارزش های متعالی آن، مؤمنان را به پاسداری از آن، حتی با خون خود فرامی خوانند.
    سرّ مطلب این است که از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام که مبین دین و مفسر وحی الهی اند، جنگ زده و غارت شده واقعی و نابودشده و ویران گشته حقیقی، کسی است که دین، اعتقادات، ارزش ها، اندیشه های معنوی و الهی او مورد تهاجم و شبیخون قرار گرفته باشد؛ زیرا زنده بودن انسان ها بدون داشتن آخرین نسخه حیات بخش و هدایت کننده و نجات دهنده الهی، جز دوری از خدا و هدف خلقت، نتیجه ای در پی نخواهد داشت؛ پس مرگ، برای آنان شایسته تر است و شاید کلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تشویق یارانش به جهاد، بیان کننده همین حقیقت باشد:
    اَلْحَیاهُ فی مَوْتِکُم قاهِرینَ وَ الْمَوْتُ فی حَیاتِکُم مَقْهُورین.(1)
    ص:168
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، خطبه 51، ص 102.
    زندگی جاویدان در مرگ پیروزمندانه شما و مرگ در زندگی همراه با شکست شماست!
    آری، به راستی مرگ با سلامت دین و اعتقاد، رسیدن به حیات طیبه ابدی است و زندگی با از دست دادن دین، در حقیقت هلاک و نابودی. به همین سبب خدای سبحان در بیان حال مؤمن آل فرعون می فرماید: «فَوَقاهُ اللّهُ سیئاتِ مامکروا...؛ پس خدا او را از عواقب سوء آنچه نیرنگ می کردند، حمایت فرمود.» (غافر: 45) این فرموده خدای سبحان، در حالی است که فرعونیان، او را کشته و بدنش را قطعه قطعه کردند.
    بنابراین، معنای آیه شریفه، حفظ جان او و نجات او از کشته شدن نیست، بلکه بنابر فرموده امام صادق علیه السلام، خدای سبحان، ایمان و اعتقاد و دین او را از تزلزل و آسیب فرعونیان، حفظ کرد(1) و به او چنان صبری داد که تمام شکنجه ها و دشواری ها را برای حفظ دینش به جان پذیرا شد. این است ثمره شهادت طلبی و غیرت دینی.
    سومین نمونه از سخنان معصومین علیهم السلام در تشویق مؤمنان به فرهنگ شهادت طلبی، آن دسته از فرمایش های ایشان است که در توصیف پیروان خود فرموده اند. در این سخنان، از روحیه شهادت طلبی یاران خود، تمجید کرده و آنان را به داشتن این خصیصه به نیکوترین شکل ستوده اند. ما به خاطر اهمیّت موضوع به چند نمونه از این گفته ها اشاره می کنیم:
    پیروان علی کسانی هستند که کشتن دشمن و کشته شدن در نزدشان تفاوتی ندارد (یعنی از مرگ نمی هراسند و هدفشان انجام وظیفه است) و پیروان علی علیه السلامآنانند که براداران
    ص:169
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 948، ح 6248.
    دینی خود را بر خود در امور ترجیح می دهند ولو خود نسبت به آن شایسته باشند.(1)
    حضرت علی علیه السلام فرمود:
    و خدای تعالی برای ما پیروانی برگزید که یاری مان می کنند... و جان و مالشان را در راه ما می بخشند پس آنان از ما هستند و به سوی ما (در حرکتند) و آنان در بهشت همراه مایند.(2)
    امام علی در پاسخ تهدید نظامی معاویه می فرماید:
    من در میان سپاهی بزرگ، از مهاجرین و انصار و تابعان به سرعت به سوی تو خواهم آمد؛ لشکریانی که جمعشان به هم فشرده و به هنگام حرکت، غبارشان آسمان را تیره و تار می کند؛ کسانی که لباس شهادت را بر تن نموده و دوست داشتنی ترین ملاقات در نزد آنان، ملاقات با پروردگارشان است...(3).
    در این سخنان گهربار چند ویژگی نیکوی شیعه مورد تشویق و قدردانی اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته که قدردانی آن بزرگواران از این ویژگی های نیکو، تأکید و توصیه آنان بر استمرار، تقویت وگسترش این ویژگی های پسندیده است. آنهاعبارتنداز:
    الف) پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام جان و مالشان را در راه آنان که در حقیقت راه خداست(4) تقدیم می کنند.
    ص:170
    ________________________________________
    1- همان، ج 2، ص 1538، ح 9930.
    2- همان، ص 1539، ح 9943.
    3- نهج البلاغه، نامه 28، ص 516.
    4- «من اطاعکم فقد اطاع اللّه؛ کسی که از شما پیروی کند، از خدا پیروی کرده است». زیارت جامعه کبیره.
    ب) به خاطر اینکه قصدشان بندگی خدا و انجام وظیفه است، کشتن یا کشته شدن نزدشان یکسان بوده و نتیجه هرچه باشد برایشان گواراست.
    ج) برادران مؤمن خود را در تمام خوبی ها و منافع، حتی در حفظ جان نیز بر خود مقدم می کنند و با به خطر انداختن جان خویش به حفظ جان آنان همت می گمارند. هر چند که خود نسبت به آن امور از آنان شایسته تر باشند. بدین معنا که حفظ جان آنان برای خود و جامعه اسلامی مفیدتر باشد.
    د) از آنجا که شدیدترین عشق را به معبود خود دارند، پس محبوب ترین دیدار نزدشان، دیدار معبود است. بنابراین، شهادت طلبند؛ زیرا شهادت، زیارت پروردگارشان را روزی شان می کند.
    بنابراین، امثال این بیانات اهل بیت علیهم السلام، مؤمنان را به داشتن روحیه شهادت طلبی و ایثار و تقدیم جان و مال خویش به خدای سبحان، تشویق می کند. نتیجه آخر اینکه با این ادله و شواهد، ثابت می شود که اهل بیت علیهم السلام هم به جهت بُعد تربیتی فرهنگ شهادت طلبی و هم به خاطر بعد دفاعی و قدرت حفظ کنندگی آن، مؤمنان را به داشتن این روحیه نیکو و ترویج فرهنگ آن در جامعه اسلامی، سوق داده اند.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    رابطه فرهنگ شهادت طلبی و خشونت


    بحثی پیرامون روایت «مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّهُ»
    برخی از روشن فکران غرب زده در رد فرهنگ شهادت طلبی گفته اند:
    «فرهنگ شهادت، خشونت آفرین است؛ اگر کشته شدن آسان شد، کشتن
    ص:171
    ________________________________________
    1- بحارالانوار، ج 75، باب 28، ص355، روایت، 3655.
    هم آسان می شود، روایت هم داریم که: «مَنْ هانَتْ عَلیْهِ نَفْسُهُ، فَلا تَأْمَنْ شَرَّهُ».(1)
    این روایت شریف که از امام هادی علیه السلام نقل شده است، دربردارنده معنای عمیقی بر خلاف تصور نویسنده مطلب یاد شده است. ازاین رو، لازم است که ابتدا معنا و مفهوم صحیح این روایت بیان شود و مغالطه سخن صاحبان این تفکر بی اساس و گمراه کننده برملا گردد. سپس اصل ادعایشان پاسخ داده شود. بنابراین در پاسخ، نکات زیر را یادآور می شویم:
    الف) «هان» از ریشه «هون» به معنی ذلیل شدن و خوار گشتن است(2) و بر این اساس، عبارت «هانت علیه نفسه» به معنی ذلت نفس و خواری و خفت آن است که در فرهنگ ما، از آن به بی شخصیتی، بی هویتی و بی مقداری نفس تعبیر می شود. بر این مبنا، روایت یاد شده چنین معنا می دهد: «کسی که جانش در نزد او خوار و بی مقدار و بی ارزش است و انسان بی شخصیت و پستی است، از شر او ایمن مباش (و خود را از او دور کن)» و این از غرر فرمایشات معصومین علیهم السلاماست.
    ب) همان گونه که برخی آیه های قرآن کریم، برخی دیگر را تفسیر می کنند، در بیان معصومین علیهم السلامنیز وضع این گونه است، یعنی برای درک عمق کلام آن بزرگواران، باید کلام آنها را در صورت نفهمیدن به سخنان محکمشان ارجاع داد. پس اگر کسی واقعا خواهان فهم معنای این روایت
    ص:172
    ________________________________________
    1- عبدالکریم سروش، روزنامه نشاط، خرداد 78.
    2- ابراهیم مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، استانبول، دارالدّعوه، 1989 م / 1410 ق، ماده هون، ص 1000.
    باشد، نه اینکه با بیماردلی، عالما و عامدا بخواهد روایت یاد شده را بر اندیشه باطل خود تحمیل کند، سخنان دیگر اهل بیت علیهم السلام در این زمینه برای او کافی است. به این بیان که در کلمات آن بزرگواران، مصادیقی از کرامت نفس و خواری و ذلت آن بیان شده که به برخی اشاره می کنیم:
    هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُه مَنْ اَمَّر عَلَیْها لِسانُهُ.(1)
    کسی که زبانش بر او حکومت کند، نفسش در نزد او ذلیل و بی مقدار است.
    مَنْ کَرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُه، لَمْ یُهِنْها بِالْمَعصِیَهِ.(2)
    کسی که از عزت و کرامت نفس برخوردار است، آن را با معصیت، به ذلت نمی افکند.
    مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ، هانَتْ عَلَیهِ شَهَواتُه.(3)
    کسی که از عزت و کرامت نفس برخوردار است، شهوات و هواهای نفسانی در نزدش پست و بی مقدارند.
    مَنْ کَرُمَتْ نَفْسُه صَغُرَتِ الدُّنْیا فی عَیْنَه.(4)
    کسی که به کرامت و عزت نفس بار یابد، دنیا (و متاع آن) در چشمش ناچیز و پست می نماید.
    اَلنَّفْسُ الْکَریمَهٌ لاتؤثِّرُ فیهَا النَّکِباتُ.(5)
    روح با کرامت و عزت، پلیدی ها بر آن قادر به تأثیرگذاری نیستند.
    در روایت های یادشده به روشنی مفهوم ذلت نفس بیان شده است و آن
    ص:173
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، حکمت شماره 2.
    2- میزان الحکمه، ج 4، ص 3335، ح 20540.
    3- نهج البلاغه، حکمت 449.
    4- میزان الحکمه، ج 4، ص 3335، ح 20542 و 20544.
    5- همان.
    عبارت است از عادت دادن آن به انجام گناهان و غلبه هواها و شهوت ها بر آن و در یک کلمه، پرستش هوای نفس؛ زیرا در این صورت، صاحب آن، جانش را به لذّات و متاع ناچیز دنیوی فروخته است(1) و کرامت نفس، به ناچیز شمردن دنیا و خواری و پستی شهوات و هواهای نفسانی در جان و تأثیر نپذیرفتن از پلیدی های دنیوی تفسیر شده است.
    بنابراین، شهادت طلبی که دل کندن از تمام مظاهر زندگی دنیوی و شهوت های آن و دل بستن به معبود است و مبارزه با کسانی است که مانع رشد، هدایت و کمال انسان ها می شوند نه تنها مصداق ذلت نفس نیست، بلکه مصداق کامل عزت، کرامت، شرافت و علونفس است. پس این شخص، کلام معصوم را به ضد مقصود ایشان، تفسیر کرده است و این از تحریف های معنوی سخنان آن بزرگواران است که ظلمی بزرگ در حق آنان است.
    ج) در مباحث پیش ثابت شد که انسان با شهادت به کرامت والای خود دست می یابد. همچنین گفته شد که مؤمن در شهادت و شهادت طلبی خود، گران بهاترین و شریف ترین دارایی خویش را که جان اوست، تقدیم معبود می کند. کلامی از علی علیه السلام در این باره بیان شد که فرموده است:
    خداوندا! جانم را از نخستین نعمت های گران بهایت قرار ده که بازپس می ستانی و نخستین سپرده از امانت هایت به من قرار ده که آنان را بازپس می گیری!(2)
    ص:174
    ________________________________________
    1- نهج البلاغه، حکمت 456: «انه لیس لانفسکم ثمنٌ الاّ الجنّه فلا تبیعوها الاّ بها؛ همانا برای جان هاتان بهایی جز بهشت نیست. پس آن را جز به بهشت نفروشید».
    2- نهج البلاغه، خطبه 215، ص 440.
    بنابراین، روحیه شهادت طلبی بیانگر اوج علو طبع، عظمت روح و جلالت و عزت نفس مؤمن است.
    د) اصل ادعای ایشان و هم فکرانش، ادعایی باطل و بدون دلیل است. تنها دلیل آنان این است که اگر کشته شدن آسان شد، کشتن نیز آسان می شود. این سخن آنان در حقیقت رد سخن قرآن و معصومین است؛ زیرا:
    یک _ این دلیل آنها نشانگر آن است که اینان از این نکته مهم غافلند که نه کشته شدن برای مؤمنان اصالت دارد و نه کشتن و اگر به شهادت و جهاد فی سبیل اللّه عشق می ورزند به سبب آن است که به معبودشان عشق می ورزند و قصدشان به دست آوردن رضایت و عمل به فرمان های اوست. خداوند در جایی می فرماید:
    کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروخته اند، باید در راه خدا پیکار کنند و آن کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. (نساء: 74)
    امام حسن عسکری علیه السلام نیز در توصیف این چنین مؤمنانی می فرماید:
    (شیعیان واقعی) کسانی هستند که در راه خدا باکی ندارند از اینکه کشته شوند یا بکشند.(1)
    بنابراین، برای مؤمنان شهادت طلب، نه کشته شدن هدف است و نه کشتن، بلکه تنها انجام وظیفه و تعالی «کلمه اللّه» برایشان اصیل است. به همین سبب، نتیجه هر چه باشد برایشان گواراست و این را از مکتب وحی آموخته اند.(2)
    ص:175
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 1538، ح 9930.
    2- «قل هل تربّصون بنا الا احدی الحسنیین؛ بگو: آیا برای ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار می برید؟» توبه: 52.
    دو _ به نظر می رسد برای صاحبان این اندیشه روشن نشده است که حکم جهاد، قتال و روحیه شهادت طلبی نسبت به دشمن مطرح است. دشمنی که به شیوه های مختلف، دشمنی خود را ثابت می کند و این روحیه در رویارویی با خودی ها مطرح نمی شود. باید گفت لزوم خشونت با دشمن در جنگ را هیچ عاقلی انکار نمی کند.
    سه _ همان گونه که قبلاً بحث شد، روحیه شهادت طلبی و عشق به جانبازی در راه خدا از ایمان قوی و تقوای الهی سرچشمه می گیرد که این ایمان مستحکم و ارتباط قوی با معبود و تقوای الهی، مؤمنان را از تمام رفتارهای خارج از محدوده شرع و افراطی باز می دارد. ایمان و تقوایی که سبب می شود مؤمنان نسبت به هم کیشان خود، مهربان و با عطوفت باشند و گناهان آنان را نادیده بگیرند و تندی را تنها نسبت به دشمنان دین و انسانیت، بروز دهند:
    مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. (فتح: 29)
    محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
    مضاف بر این، روحی که با شهادت مأنوس است، رفتارهای تند و خشونت آمیز جاهلان هم کیش خود را نیز کریمانه و با عطوفت و رحمت پاسخ می گوید:
    وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامًا. (فرقان: 63)
    و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (و سخنان و رفتار نابخردانه با آنان داشته باشند به آنها سلام می کنند (برخورد مسالمت آمیز می کنند و با بزرگواری می گذرند).






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    نمونه های این رفتار کریمانه را از معصومین علیهم السلام و اصحاب خاصشانمانند مالک اشتر، نسبت به بی ادبی های جاهلان، در تاریخ، زیاد می توان یافت.
    چهار _ به نظر می رسد صاحبان این اندیشه، تصورشان از روحیه شهادت طلبی، تصوری است که از بیماری یک شخص روانی در ذهن انسان نقش می بندد که خودکشی یا قتل نفس نزد او یکسان بوده و برای اینکه کشته شود، خود را با هر کسی و به هر بهانه ای درگیر می کند تا به مقصود برسد.
    روشن است که چنین اندیشه ای یا از ناآشنایی اینان به فرهنگ ناب شهادت طلبی است و یا اینکه از دشمنی اینان با دین، نشئت می گیرد. تا حدی که به عمد این فرهنگ سازنده را تخریب می کنند. گویا هرگز از شهادت طلبی اهل بیت علیهم السلام که تاریخ و سخنان خود آن بزرگواران، سرشار از آن و از ترویج این فرهنگ نیکو به وسیله آنان است، چیزی ندیده و نشنیده اند. البته خدای سبحان بر قلب های منافقان و بیماردلان قفل می زند و آنها را مُهر می کند، به گونه ای که حقیقت را نمی فهمند.(1)
    افزون بر این، تاریخ گواهی می دهد که اهل بیت علیهم السلام، در عین شهادت طلبی و عشق و اشتیاقشان به جهاد و شهادت، در برخورد با بدترین و سرسخت ترین دشمنانشان، اوج رحمت و عطوفت خود را به اثبات رسانده اند و دشمن را سرافکنده ساخته اند. برای نمونه به برخورد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در فتح مکه و ارشاد و هدایت گری امیرالمؤمنین علی علیه السلامدر جنگ با اصحاب جمل و صفین و نهروان و امام حسین علیه السلام در بحبوحه جنگ، برای نجات فریب خوردگان حتی پس از شهادت بسیاری از یاران خود به دست آنان،
    ص:177
    ________________________________________
    1- «... فطبع علی قلوبهم فهم لایفقهون...؛ و در نتیجه بر دل هایشان مهر زده شده و دیگر نمی فهمند». منافقون: 3
    می توان اشاره کرد.
    آیا این گونه نویسندگان هرگز ندیده و نشنیده اند که امام عشق و عرفان و اصلاح طلبی، حضرت سیدالشهداء علیه السلام که مصداق کامل شهادت طلبی است، در قیام جاودانه اش فرمود:
    من از روی هوس و سرکشی و تبه کاری و ستمگری قیام نکردم، تنها به انگیزه اصلاح در امت جدم قیام کردم.(1)
    بنابراین، آن بزرگوار، با توجه به علم او به شهادت خود و یارانش، شهادت طلبی خود را حرکتی اصلاحگرایانه، سازنده و تربیت کننده امت جدش، معرفی می نماید. پس شهادت طلبی مؤمنان در واقع، ابراز رحمت و عطوفت و مهربانی نسبت به تمامی انسان هاست؛ زیرا مؤمن با خون خود می خواهد مردم را از گمراهی و جهالت نجات بخشد. چنان که در زیارت اربعین می خوانیم:
    وَ بَذَلَ مُهْجَتَهَ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَ حَیْرَه الضَّلالَهِ.(2)
    (امام حسین علیه السلام) خون قلبش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از غرق شدن در ظلمت جهالت و تحیر گمراهی نجات بخشد.
    پس فرهنگ شهادت طلبی نه تنها سبب فساد و گسترش خشونت نمی شود، بلکه بر عکس موجب رشد و تعالی و پیشرفت جامعه به سوی هدف خلقت، می گردد.
    گروهی با بی شرمی و وقاحت تمام به امام عشق حمله کردند و گستاخانه
    ص:178
    ________________________________________
    1- فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 330.
    2- مفاتیح الجنان، زیارت اربعین، ص 771.
    او را خشونت طلب نامیدند و ثابت کردند که هیچ اعتقادی به دین و حاملان معصوم آن نداشته و ندارند، بلکه در صف دشمنان آنانند و نوشتند: «تأسی به امام حسین علیه السلام در شهادت طلبی نوعی نگرش خشونت گرایانه است.»(1) و در جای دیگر، گروهی دیگر از هم فکران آنان، عزاداران حسینی و بسیجیان پیرو سیدالشهدا علیه السلام را منشأ خشونت نامیدند: «هیأت های مذهبی منشأ خشونت و بسیجی ها اعضای تشکیل دهنده این هسته ها می باشند.»(2) و در جای دیگر نوشتند: «ترویج روحیه شهادت طلبی، ترویج خشونت و خون ریزی است».(3)
    با سیری در این سخنان ناسنجیده، دو نکته در آنها جلب توجه می کند: نکته اول، هماهنگی و تشابه این مطالب در نشریات طیف موسوم به اصلاح طلبی است که آبشخور آنها را از یک مشرب، نشان می دهد و روشن می کند که این نشریات، مجری طرح و نقشه حساب شده دشمن، برای ضربه زدن به نقاط قوت نظام اسلامی و مسلمانان هستند. ازاین رو، رهبر فرزانه و چشم بینای انقلاب و ملت، حضرت آیت اللّه العظمی خامنه ای _ دام ظله _ در تاریخ 1/2/79، در جمع جوانان در مصلای تهران فرمودند:
    بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاه های دشمنند؛ همان کاری را می کنند که رادیو و تلویزیون های بی بی سی و امریکا و رژیم صهیونیستی می خواهند بکنند!(4)
    ص:179
    ________________________________________
    1- روزنامه صبح امروز، 5/2/78.
    2- محمد قوچانی، روزنامه عصر آزادگان، 20/1/79.
    3- روزنامه نشاط، 30/1/78.
    4- روزنامه کیهان، 2/2/79.
    نکته دیگر اینکه این حمله ها که کینه و بغض دشمن را نسبت به اسلام و مسلمانان، ثابت می کند، اهمیت و جایگاه والای فرهنگ شهادت طلبی را در ناکام کردن دشمن از نفوذ و ضربه زدن به اسلام و جامعه و حکومت اسلامی، نشان می دهد که خود، بیانگر این واقعیت است که فرهنگ شهادت طلبی در حفظ دین و ارزش های آن، نقش اصلی را ایفا کرده است که این گونه دشمنان به تضعیف آن همت گماشته اند. برای اشاره به همین ارزش و جایگاه والای فرهنگ مجاهدت و شهادت طلبی است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است:
    خداوند، امت مرا به وسیله سم اسبان (جنگی) و فرودگاه نیزه ها، عزیز گردانید.(1)
    بنابراین، فرهنگ مجاهدت و جانبازی و شهادت طلبی به امت اسلام، قدرت، شوکت و عزت می بخشد و با این فرهنگ است که دین اسلام، دین قدرت و مجاهدت و مجاهدساز می باشد و این عامل است که می تواند سبب قطع طمع دشمن از مسلمانان گردد.(2) پس اسلام ناب، دینی است که هرگز از مجاهدت و فرهنگ آن که همان فرهنگ شهادت طلبی است، جداشدنی نیست.
    ه_) بنابر ادعای واهی اینان، تمام آیه های وارد شده درباره جهاد در راه خدا که به بخشی از آنها در این نوشته استناد شده است، دعوت به
    ص:180
    ________________________________________
    1- شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، نجف اشرف، دارالکتب الاسلامیه، 1960 م / 1380ق، چ 2، ج 6 ، ص 123، روایت 8 .
    2- نهج البلاغه، خطبه های 146 و 198 ، و نیز حکمت 252.
    خشونت گرایی و خشونت طلبی است و تمام اهل بیت علیهم السلام که اسوه شهادت طلبی هستند، باید بزرگ ترین خشونت طلبان تاریخ باشند. این اوج انحراف و دین ستیزی صاحبان این اندیشه و بطلان و پوچی اندیشه آنان را ثابت می کند؛ زیرا بر اساس مبانی تفکر اینان، هر گونه دفاع از حقوق شرعی، فطری و قانونی خود و انسانیت که شاکله جهاد در اسلام، بر همین مبنا نهاده شده است، خشونت به شمار می رود.
    و) فرهنگ شهادت و شهادت طلبی تنها برای مغلوب ساختن دشمن یا خاصیت بازدارندگی آن از تهاجم دشمن نیست، بلکه منطقی نیرومند دارد که مافوق تمام منطق هاست؛ زیرا منطق آن ترکیبی است از منطق های اصلاح اجتماعی، ایثار، عشق، حماسه و عرفان، دفاع و غیرت، سازندگی و تربیت و در یک کلمه منطق نور و هدایت. بنابراین، آیا ترویج چنین فرهنگی، ترویج خشونت و خون ریزی است؟!
    ز) از دیدگاه اسلام، فرهنگ شهادت و شهادت طلبی با خشونت، دو قطب مخالف یک جریانند. این گونه که شهادت همانند ورقی است که روی آن سفید و پشت آن سیاه و کدر است. روی سفید آن، یک جریان ملکوتی و یک حماسه انسانی است و مظهر انسانیت، عظمت روح، صفا، جوان مردی، فداکاری، عزت نفس، غیرت و مجاهدت شخص برای دفاع از دین حق و حق فطری انسان ها و اعتلای «کلمه اللّه» به شمار می رود. همچنین نتایج اصلاحی، تربیتی، سازندگی و ایثار برای جامعه و نجات، رستگاری و سعادت ابدی آن را برای قهرمان آنکه مجاهد فی سبیل اللّه است، نباید از ذهن دور داشت. از این منظر، نام واقعه، قیام مقدس است، ولی از لحاظ روی سیاه آن،
    ص:181
    یک داستان جنایی و خشونت بار است که اوج بی رحمی، ناجوان مردی، قساوت و دشمنی در آن دیده می شود. در این نگرش، واقعه، ضدارزش و منفی و نام آن، جنایت و خشونت است که قهرمانش، دشمنان دین و انسانیتند.
    به عبارت دیگر، شهادت و شهادت طلبی از منظر کار مجاهد، عملی شریف، تربیت کننده و اصلاح گرایانه و در اوج ارزش و مطلوبیت، شمرده می شود، ولی از منظر کار دشمن، عملی قبیح، ضدارزش و جنایت کارانه است. فرهنگ شهادت و شهادت طلبی همانند یک عمل جراحی موفقیت آمیز برای ریشه کن کردن یا جلوگیری از طغیان عضو فاسد و سرطانی عمل می کند، ولی کار طرف مقابل، که دشمن است، عمل خود غده و عضو سرطانی و طغیانگر است که اگر بماند، تمام بدن را فاسد و تباه می سازد. آیا در این صورت، کار جراح، کاری خشونت آمیز شمرده می شود.
    بنابراین، فرهنگ شهادت طلبی و ترویج آن، جز اصلاح و تربیت ره آوردی برای اجتماع نخواهد داشت. تا آنجا که مؤمنان را بهترین و سودمندترین و برترین مردم در نزد خدای سبحان می گرداند.(1)

    ص:182
    ________________________________________
    1- عن رسول الله صلی الله علیه و آله: «خیرالناس رجل حبس نفسه فی سبیل الله یجاهد اعدائه یلتمس الموت او القتل فی مصافه؛ بهترین مردم، مردی است که جان خود را در راه خدا وقف کند، با دشمنان خدا جهاد نماید در حالی که درخواست مرگ می نماید یا آنکه در جنگش، دشمنان خدا را بکشد». مستدرک الوسائل، ج 11، ص 17.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    بخش سوم: اسرار و آثار فرهنگ شهادت طلبی

    فصل اول: رمز و راز شهادت طلبی

    شهادت طلبی، عشق به معبود


    الف) از دیدگاه قرآن کریم، مؤمنان خدای سبحان را بسیار دوست دارند؛(1) به همین سبب دیدار خدا، بالاترین آرزوی هر مؤمن عاشقی است که به تصریح قرآن، لازمه ایمان و یقین کامل و انجام اعمال صالح خالصانه عاری
    ص:183
    ________________________________________
    1- «والذین آمنوا اشدّ حبّا للّه...؛ و کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبت بیشتری دارند». بقره: 165
    از هرگونه شرک و ریاست.(1)
    شهادت راه میان بر وصال و پیمودن مسیر صد ساله دیدار خدا در یک روز است؛ دیداری که مؤمن با یک عمر مجاهدت و تزکیه نفس لیاقت آن را پیدا می کند. پس مطلوب ترین اعمال و گواراترین موهبت الهی نزد بنده عاشق همین است؛ زیرا جامه سفر را بدان می شوید و غبار راه را از جان می زداید و جان خود را به طهارتی که شایسته دیدار آن وجود نامتناهی است، می آراید و حجاب های چشم دل را چنان می درد که به زیارت وجه محبوب نایل می شود. این نظر دوختن به جمال پروردگار، بهترین موهبتی است که انسان می تواند از آن متنعم گردد. موهبتی که بسیاری از مجاهدان در میدان جهاد اکبر پس از عمری مجاهدت با خطاب «لن ترانی» از این فیض محروم می گردند. این در حالی است که نظر به چهره پروردگار، از امتیازهای شهید است، چنان که در روایات آمده است:
    اَنْ یَنْظُرَ فی وَجهِ اللّهِ وَ اَنَّها لَراحَهٌ لِکُلِّ نَبیٍّ وَ شَهید.
    اینکه به جمال الهی نظر می کند و به درستی که نظر به جمال الهی آسایش و منتهای آرزوی هر پیامبر و شهیدی است.(2)
    بنابراین، شاید یکی از دلایل نامیده شدن کشته فی سبیل اللّه به شهید، این باشد که به جمال الهی می نگرد. آری، دیدار جمال محبوب، طهارت
    ص:184
    ________________________________________
    1- «... فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحا و لا یشرک بعبادهِ ربّه احدا؛ پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد، باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد». کهف: 110
    2- حرّ عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1983 م / 1403 ق، چ 5، ج 11، ص 10.
    می خواهد؛ طهارتی چون طهارت علی علیه السلام که می فرماید: «ما کُنتُ اَعبُدُ ربّا لَم اَرَه؛ من خدایی را که نبینم نمی پرستم».(1)
    یکی از بزرگ ترین نشانه های این طهارت در مؤمن، انس او با مرگ و اشتیاق او به شریف ترین نوع آن، یعنی شهادت است. همان گونه که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در وصف اشتیاق خود می فرماید:
    وَ اللّهِ لاَبْنُ اَبیطالِبٍ انَسُ بِالْمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدْیِ اُمِّهِ.(2)
    سوگند به خدا، انس و علاقه فرزند ابی طالب به مرگ در راه خدا از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است.
    این اشتیاق به مرگ و شهادت، افزون بر دلالت آن بر طهارت باطن، خود برای مؤمنان خاصیت بازدارندگی و پاک کنندگی از گناه نیز دارد؛ زیرا فراموش کردن مرگ و معاد سبب فرو رفتن در گناه و خسران ابدی می گردد.(3) شاهد این ادعا کلام همان امام رحمت است که در توصیف مجاهدت فی سبیل اللّه می فرماید: «وَ هُوَ لِباسُ التّقوی(4)؛ جهاد فی سبیل اللّه لباس تقواست».
    تقوا درجه های گوناگونی دارد که پایین ترین مرتبه آن، طهارت از آلودگی روحی ناشی از گناهان است که ریشه آن آلودگی ها از دیدگاه قرآن
    ص:185
    ________________________________________
    1- شیخ کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1388 ق، ج 1، ص 107.
    2- نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مؤسسه انتشارات مشهور 1379، چ 2، خطبه 5، ص 50.
    3- «لهم عذاب شدید بما نسوا یومَ الحساب... ؛ به [ سزای ] آنکه روز حساب را فراموش کرده اند عذابی سخت خواهند داشت».ص : 26.
    4- نهج البلاغه، خطبه 27، ص 74.
    خودپرستی، خودگرایی و خودپسندی و هواپرستی انسان است. به همین دلیل، مجاهد راستین فی سبیل اللّه از باتقواترین افراد است؛ زیرا مؤمن مجاهد شهادت طلب بر روی هستی خود پا می گذارد و ریشه آلودگی را می خشکاند و هوای نفس را که بر بعضی خدایی می کند، اسیر و نابود ساخته و بنده پاک باخته خدا گشته است؛ زیرا با ترجیح خواست رب، برخواست خود و گزینش اراده مولا بر اراده خویش، روح هواپرستی را از خود می زداید و به حقیقت ایمان و بندگی که تسلیم محض معبود بودن و خشنودی به خواست و اراده اوست، راه یافته است. به همین سبب است که دری از بهشت که ویژه اولیای خاص خدا و بندگان پاک باخته اوست، به رویش گشوده می شود؛ چون تقوای مؤمن مجاهد، تقوای پاک باختگی است و شهدا نیز که به جوار قرب الهی راه می یابند، به سبب بر تن کردن این جامه تقواست که تمام هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته و به حق تسلیم کرده اند(1) و با این عمل افزون بر ترسیم عبودیت محض، عالی ترین درجه اخلاص را از خود ظاهر کرده اند.
    ب) انس با شهادت، در حقیقت، انس با خداست و این بدان سبب است که عاشق، با آنچه او را به محبوبش می رساند، مأنوس است و همیشه طالب آن است؛ زیرا آن را وسیله رسیدن به مقصود و رهایی از زجر و درد فراق و زندان دنیا و مصائب دنیوی می داند، همان گونه که از رسول گرامی اسلام روایت شده است:
    ص:186
    ________________________________________
    1- قیام و انقلاب مهدیعج، صص 87 تا 88 .
    اَلدُّنیا سِجْنُ الْمُؤمِنِ و جَنّهُ الکافِرِ.(1)
    دنیا برای مؤمن (نسبت به جایگاه اخروی اش) همچون زندان و برای کافر (نسبت به عذاب اخروی اش) همچون بهشت است.
    انسان مؤمن حتی در صورت راحتی دنیوی، در این عالم در تنگنا و زحمت و فشار است؛ زیرا دنیا او را از رسیدن به محبوب و لذت لقای او، تنعم و ارتزاق در جوار او، باز می دارد و به خود مشغول می سازد. این اشتغالات، هر چند ضروری و تکلیف نیز باشند، از آنجا که سبب توجه به غیر معبود می شوند، برایش تلخ و غم انگیزند، چه رسد به اینکه مؤمن، معمولاً از سوی دشمنان خدا در زجر و محنت و مشقت است و به زحمت دین و جان و ایمان خود را حفظ می کند. بنابراین، پر کشیدن به دیار قدس در حقیقت برای او حکم رهایی از زندان را دارد. به همین سبب، علی علیه السلام در وصف ویژگی آنان می فرماید: «انَسُوْا بِما اسْتَوْحَشَ مِنْه الْجاهِلون؛ به آنچه که جاهلان از آن در وحشتند، مأنوسند».(2)
    مؤمن عاشق، داد عشق سر نمی دهد و درد دلش را جز با معبود در میان نمی گذارد و از او تمنّای وصال به بهترین شکل ممکن _ یعنی شهادت _ را می طلبد(3)؛ زیرا شهادت، اثبات عشق خالص بی ریاست و سرّ مطلب این است
    ص:187
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 908، ح 5933.
    2- نهج البلاغه، حکمت 147، ص 660.
    3- عن الامام علی علیه السلام بعد ما ضربه ابن ملجم: «و اللّه ما فجأنی من الموت وارد کرهته و لا طالع انکرتُهُ و ما کنت الاّ کقاربٍ ورد و طالب وجد؛ از حضرت علی علیه السلام هنگامی که در بستر شهادت افتاده، نقل شده است: به خدا سوگند همراه مرگ خیری به من روی نیاورده که از آن خشنود نباشم و نشانه های آن را زشت بدانم، بلکه من همچون جوینده آب در شبی تاریک که ناگهان آن را بیابد یا کسی که گمشده خود را پیدا کند از مرگ خرسندم!»، نهج البلاغه، نامه 23، ص 502.
    که مؤمن برای اثبات بندگی خود به اعمال ناچیز بسنده نمی کند، بلکه همیشه برترین اعمال را بر می گزیند. البته بزرگ ترین اعمال را نیز در پیشگاه معبود ناچیز می شمرد، چنان که مولی الموحدین در وصف آنان می فرماید:
    با انجام اعمال پاکیزه به سوی خدا سرعت می گیرند و در پیشگاه او به انجام اعمال کم راضی نمی شوند و اعمال زیاد خود را نیز ناچیز می شمرند.(1)
    پیش از این با استناد به حدیث نبوی گفته شد که شهادت در راه خدا بالاترین عمل نیکو نزد خداست. بنابراین شهادت طلبی به عنوان شیوه مؤمن عاشق، برای اثبات محبت خویش با تقدیم بالاترین دارایی خود در قالب بهترین عمل برای تقرب به محبوب و کسب رضایت اوست.
    به تعبیر بهتر، مؤمن پاک باخته با شهادت طلبی خویش اراده معبود و رضایت او را بر اراده و راحتی خویش با رغبت و اشتیاق ترجیح می دهد و این آرزوی محب است که برای تحقق خواست محبوب، قربانی شود؛ به ویژه اگر در این قربانی شدن، زندگی و در فنای او بقا و وصال و در جان کندن او کمالش برای راه یافتن به جوار قرب محبوب و ورود به جنت ذات او باشد.(2)
    آری، این گونه خدای سبحان قلب بنده اش را جایگاه عشق خود می سازد
    ص:188
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 2، ص 1540، ح 9945.
    2- فجر: 27تا30، «یا ایتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیّه فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی؛ای نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت بازگرد و درمیان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو».
    و محبت غیر خود را از آن می زداید(1) بدین گونه آن را عرش(2) و حرم خود(3) می گرداند و تا آنجا می رساند که حرمتش را از حرمت خانه اش _ بیت اللّه الحرام _ بالاتر می برد.(4)
    بنابراین شهادت طلبی نشان ایمان، عشق و بندگی مؤمن، نسبت به خدای تعالی است و اگر به اندازه ذره ای پای میل به وصال و شهادت طلبی بلنگد، به همان مقدار پای عشق او می لنگد؛ زیرا کسی که شهادت در دلش ناپسند باشد، به همان مقدار، دیدار معبود را ناپسند می شمارد و این نیست مگر به خاطر جای گزین شدن محبت دیگران به جای محبت معبود در قلب او.
    افزون بر این، همان گونه که جهاد نعمتی است که خدای سبحان تنها اولیای خاص خودش را بدان متنعم می سازد(5) و هرکسی لیاقت دریافت آن را ندارد، شهادت نیز نعمتی است که خدای سبحان، شیرینی آن را به هر کسی نمی چشاند. بنابراین، شهادت طلبی و انس با مرگ در راه خدا، لیاقت می خواهد. شهادت تنها روزی کسانی می شود که قلوب آنها مملو از عشق به
    ص:189
    ________________________________________
    1- «انت الذی ازلتَ الاغیار عن قلوب احبّائک حتّی لم یحبّوا سواک... ؛ تو [ آن خدایی ] هستی که بیگانگان را از قلوب دوستانت زایل کردی تا غیر تو را دوست نداشته باشند.»، دعای امام حسین در روز عرفه، مفاتیح الجنان.
    2- «قلب المومن عرش الرحمن، دل مؤمن، عرش پروردگار است.»، بحارالانوار، ج 58، ص 39، روایت 61 ، باب 4.
    3- عن الامام الصادق علیه السلام: «القلب حرم اللّه فلاتسکن حرمَ اللّه غیرَاللّهِ؛ دل، حرم خداست، پس در حرم خدا، غیر خدا را جای مده.»، میزان الحکمه، ج 1، ص 502، ح 3089.
    4- عن الصادق علیه السلام: «المؤمن اعظم حرمه من الکعبه؛ حرمت و [ حیثیت ] مؤمن از حرمت کعبه بیشتر است.»، میزان الحکمه، ج 1، پیشین، ص 205، ح 1395.
    5- «الجهاد باب من ابواب الجنّه فتحه اللّه لخاصّه اولیائه.»، نهج البلاغه، خطبه 27.
    خداست و خدا شیرینی انس با خود را به آنها چشانده است. امام عاشقان حسین بن علی علیه السلام چه زیبا این رابطه را نشان داده است: «یا مَنْ أذاقَ أحِبّائَهُ حَلاوَهَ الْمُؤانَسَه؛ ای کسی که به دوستانش شیرینی انس با خود را می چشاند».(1)
    امام حسین علیه السلام این بندگان خالص را به انس با خدا می ستاید که خدا با شراب طهور جانشان را جلا داده(2) و به خلوت خود برگزیده است. پس بدیهی است که این گونه افراد عاشق جهاد و شهادت در راه او باشند.
    ج) مؤمن عاشق، همان گونه که در بندگی اش جز معبود چیزی را نمی جوید، در شهادت طلبی خود نیز تنها رضایت مطلوبش را می خواهد، نه هیچ هدف و انگیزه دیگر. خواه اهداف و انگیزه های دنیوی باشد، خواه اهداف اخروی؛ (یعنی رسیدن به بهشت و خلاصی از آتش و امثال اینها)؛ زیرا وجودش را برای خدا خالص ساخته است. بر همین اساس، هیچ هدفی جز این ندارد.
    بنابراین، عشق، تنها وسیله ای است که میان طالب و مطلوب رابطه برقرار می کند و هر مریدی را به مرادش می رساند. باید گفت سرّ آن این است که کاستی های عاشق را به وسیله محبوب برطرف می سازد تا آنچه را که ندارد دارا شود. پس شدت عشق، انحصار تبعیت از امر خدا را در پی دارد؛ یعنی کسی که محبتش به خدا شدت یافت، پیروی اش هم به خدا محدود می شود. پس آنچه خواست و اراده معشوق است، برمی گزیند و بدان خشنود و
    ص:190
    ________________________________________
    1- مفاتیح الجنان، ص 453.
    2- «و سقیهم ربّهم شرابا طهورا». دهر : 21
    شادمان است. به همین سبب، تمام چیزهایی که محبوب معبود اویند، برای او نیز محبوب خواهند بود. منتها محبت به آنها به دنبال محبت به معشوق و معبود است. نتیجه اینکه عشق به خدا، مستلزم شهادت طلبی و عشق به جانبازی در راه اوست.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    منطق شهادت طلبی، برترین منطق ها
    منطق شهادت و شهادت طلبی منطقی ویژه است که نمی توان آن را با منطق های دیگر سنجید. این منطق، با منطق های دفاع، تعاون، منفعت و سیاست متفاوت است؛(1) زیرا منطق مدافع، منطق آدمی است که یک شی ء گران بها دارد و می خواهد آن را از مهاجم حفظ کند؛ هدفش نگه داری و نجات شی ء است، اگرچه با فرار باشد. منطق تعاون نیز منطقی است که براساس همکاری متقابل شکل می گیرد، نه جان دادن متقابل. منطق سیاست و منفعت نیز منطق کسی است که بر محور مصالح و منافع خویش می اندیشد و تنها پیروزی و سود را می جوید، نه کشته شدن یا شکست نظامی و مادی را، ولی این منطق فراتر از منطق های دیگر است؛ منطقی است آمیخته از عشق و غیرت ورزی و ایثار و اصلاح. به این معنی که اگر منطق یک مصلح دل سوخته با منطق یک عارف عاشق دیدار پروردگار که جان خویش را در این راه فدا می کند و منطق انسان غیوری که برای دفاع و حفاظت از جان و مال و ناموس مؤمنان و جامعه دینی تا پای جان، مجاهدت می کند، ترکیب شوند، از
    ص:191
    ________________________________________
    1- روشن است که این تفاوت، به معنی تباین و تقابل بین آنها نیست؛ زیرا منطق شهادت طلبی در عرض آن منطق ها نیست؛ بلکه فراتر از آنها و مافوق آنهاست.
    مجموع آنها منطق شهادت و شهادت طلبی به دست می آید که البته ممکن است این تعبیر نیز حقیقت این منطق را ترسیم نکند و به اندازه کافی گویا نباشد.
    این منطق کسی است که با خدای خود میثاق بسته و برای جامعه اش پیام دارد و نمی خواهد میثاق را جز با شهادت به پایان برد و پیام را جز با خون خود بنگارد. آری، منطق شهادت و شهادت طلبی منطق سوختن، روشن کردن و ذوب شدن برای دمیدن روح حیات به اندام مرده ارزش های انسانی است. منطق حماسه آفرینی، ایثار، اصلاح و غیرت ورزی و بالاتر از همه اینها منطق «عشق» است.
    براساس همین منطق است که حرکت ابا عبداللّه علیه السلامبه سوی کربلا شکل می گیرد. این حرکت در حالی بود که عقلای قوم مانند _عبداللّه بن عباس_(1) و _محمدبن حنفیه_ _ (2) که شخصیت های کوچکی نبودند _ ایشان را منع کردند و کار ایشان را منطقی ندانستند و البته با توجه به منطق خود درست می گفتند؛ زیرا این حرکت، با منطق آنها که منطق یک انسان معمولی است که تنها بر محور مصالح و منافع خود می اندیشد و منطقش، منطق منفعت و سیاست است، سازگار نبود، ولی امام حسین علیه السلاممنطقی بالاتر و قوی تر داشت؛ منطق او منطق شهادت و شهادت طلبی بود که تا قیامت اسلام را بیمه کرد. به همین سبب به سخنان آنان اعتنا نکرد و فرمود: «می روم.» گفتند: «کشته می شوی!»
    ص:192
    ________________________________________
    1- محمود شریفی و دیگران، فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ترجمه: علی مؤیّدی، قم، نشر معروف، 1378، چ 2، صص 359 _ 362.
    2- همان، صص 370 تا 372، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 127.
    فرمود: «می دانم.» گفتند: «آدمی که برای کشته شدن می رود زن و بچه با خود نمی برد!» حضرت فرمود: «خدا خواسته است آنها را اسیر ببیند».(1)








    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  8. Top | #67

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    شهادت طلبی، طلب مغفرت و جبران کاستی های روحی

    رحمت واسعه خدای تعالی و فیض بی انتهای او به شخص یا صنف معینی از بندگانش محدود نمی شود. همچنین هیچ استثنایی نمی تواند حکم افاضه علی الاطلاق او را مقید سازد و هیچ نیرویی نمی تواند او را ملزم بر خودداری از افاضه کند، مگر آنکه طرف مستفیض، استعداد و قابلیت دریافت فیض او را نداشته باشد یا اینکه خودش، مانعی را به سوءاختیار خود به وجود آورده باشد.
    تنها مانعی که می تواند از فیض الهی نسبت به بندگان جلوگیری کند، گناهان آنهاست که اجازه نمی دهد بنده او از کرامت نزدیکی به او و لوازم آنکه روزی خوردن نزد معبود است، بهره مند گردد. ازاله اثر گناه از قلب و آمرزش آن، تنها کلیدی است که در سعادت را برای او باز کرده و او را به دار کرامت وارد می سازد. پس نزدیکی خدا به بنده، گناهان او را از میان می برد و می آمرزد، ولی کرامت های بعد از مغفرت، دیگر هیچ بهانه ای نمی خواهد، بلکه تنها افاضه وجود الهی برایش کافی است.(2) قرآن کریم در این زمینه در آیه 31 سوره آل عمران می فرماید:
    ص:193
    ________________________________________
    1- قیام و انقلاب مهدی، صص 99 _ 101؛ مجموعه آثار مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، 1378، چ 3، ج 17، صص 149 _ 152.
    2- تفسیر المیزان، ج 3، صص 250 و 251.
    قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ.
    بگو: اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده و مهربان است.
    این آیه شریفه، تبعیت از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را _ که پیروی از او پیروی از خداست(1) _ عامل محبوب خدا واقع شدن معرفی می کند و محبت او را سبب آمرزش گناهان و پوشاندن و جبران کاستی ها و در نتیجه نزدیکی به او برمی شمارد.
    حال با توجه به اینکه به تصریح قرآن و روایت های معصومین علیهم السلام، شهدا از مقربان درگاه الهی و اولیای خاص او هستند(2) و در شمار کسانی هستند که خدا نعمت های ویژه خود را بر آنان ارزانی داشته است؛(3) پس صرف ثبوت مقام قرب برای آنان، ثابت کننده تکفیر گناهان، آمرزش آنها و جبران نقایص روحی ایشان به وسیله خدای سبحان است که شهادت، آنان را لایق چنین موهبتی ساخته است. مضاف بر این، آیاتی از قرآن آشکارا این حقیقت را ثابت می کند که به چند نمونه اشاره می کنیم:
    1. آیه 157 سوره آل عمران:
    وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللّهِ وَ رَحْمَهٌ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ.
    ص:194
    ________________________________________
    1- «من اطاعکم فقد اطاع اللّه؛ کسی که از شما [ اهل بیت ] پیروی کند، از خدا پیروی کرده است».
    2- «و لا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛ هرگز کسانی را که در راه خدا کشته نشده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند». آل عمران: 169
    3- «و من یطع اللّه و الرسول فاولئک مع الّذین انعم اللّه علیهم من النّبیّین و الصّدّیقین و الشّهداء و الصّالحین و حَسُنَ اوُلئک رفیقا؛ و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته [ یعنی ] با پیامبران راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند». نساء: 69
    اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید (زیان نکرده اید؛ زیرا) آمرزش و رحمت خدا از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمع آوری می کنند، بهتر است.
    از این آیه شریفه چنین برداشت می شود که کشته شدن در راه خدا سبب آمرزش مؤمن و نزول رحمت خاص الهی بر او می گردد. آمرزش و مغفرت آن است که خدا بنده اش را از آسیب دیدن به عذاب او محفوظ بدارد(1) که این مصونیت، لازمه آمرزش گناهان او و جبران کاستی هایی است که او را مستوجب عذاب الهی و دوری از رحمت او می سازد.
    در آیه شریفه، کشته شدن در راه خدا بر مرگ فی سبیل اللّه مقدم شده است که این تقدیم می تواند بیانگر شایسته تر و نزدیک تر بودن شهید به مغفرت الهی نسبت به مرگ های دیگر باشد.
    2. آیات 10 تا 12 سوره صف:
    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ.
    تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ.
    یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی جَنّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ.
    ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می بخشد؟ به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید. (اگر چنین کنید) گناهانتان را می بخشد و شما را در باغ هایی از بهشت جاویدان داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکن های پاکیزه در بهشت جاودان جای می دهد و این پیروزی عظیم است.
    در این آیه های شریفه، عبارت «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ... .» جمله جواب
    ص:195
    ________________________________________
    1- مفردات الفاظ قرآن کریم، ماده غفر، ص 609.
    شرطی است که در ظاهر کلام نیامده است، ولی از آیه پیش چنین برمی آید که: «ان تومنوا باللّه و رسوله و تجاهدوا فی سبیله با موالکم و انفسکم یغفرلکم ذنوبکم و...».
    و از آنجا که در آیه شریفه «ذنوبکم» مطلق آمده است، پس می توانیم نتیجه بگیریم که تمام گناهان با شرایطی که بیان شد آمرزیده می شوند. البته اعتبار عقلی هم مؤید این معناست؛ زیرا در این آیه شریفه آمرزش گناهان مقدمه ورود در بهشت جاودان قرار داده شده و معنا ندارد که کسی به چنین بهشتی وارد بشود، در حالی که بعضی از گناهانش آمرزیده نشده باشد و چه بسا به منظور اشاره به همین نکته در ادامه فرموده است: «وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی جَنّاتِ عَدْنٍ»؛ یعنی مسکن های پاکیزه ای در بهشت های دائمی و ثابت؛ زیرا دائمی و ابدی بودن سکونت در آن مسکن های بهشتی، خود دلیل این حقیقت است که آمرزش در آیه، تمام گناهان را شامل می شود.(1)
    3. آیات 4 تا 6 سوره محمد:
    فَإِذا لَقیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإِمّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمّا فِداءً حَتّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ذلِکَ وَ لَوْ یَشاءُ اللّهُ لاَنْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لکِنْ لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ سَیَهْدیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَها لَهُمْ.
    کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمی برد. به زودی آنان را هدایت نموده و کارشان را اصلاح می کند و آنها را در بهشت جاویدان که اوصاف آن را برای آنان بازگو کرده وارد می کند.
    از این آیه شریفه چنین برمی آید که اعمال مؤمن پس از شهادتش اصلاح می شود؛ زیرا آیه نیز حال شهدا پس از شهادتشان را بیان می کند. بنابراین،
    ص:196
    ________________________________________
    1- تفسیر المیزان، ج 19، ص 438.
    معنای آیه این است که به زودی خدای سبحان ایشان را به سوی منازل سعادت و کرامت هدایت می کند و با آمرزش و جبران کاستی ها و تبدیل گناهانشان به حسنات، حالشان را اصلاح می نماید تا شایسته دخول در بالاترین درجات بهشت گردند.(1)
    با افزودن آیه 169 سوره آل عمران (که زندگی برتر و ارتزاق در جوار قرب الهی برای شهدا را ثابت می کند) به آیه های پیشین، چنین نتیجه می گیریم که مراد از «اصلاح بال» شهدا، آمرزش گناهان آنها، و تبدیل سیئات به حسنات، جبران کاستی های وجودی آنها و زنده کردن ایشان به حیاتی برتر است تا شایسته حضور نزد پروردگارشان گردند.
    سرّ مطلب این است که تقرب، با عمل صالح است و شهید با شهادت خود، برترین و خالص ترین عمل را انجام داده است؛ پس شایسته تبدیل کاستی ها به فضایل و رسیدن به حیات پاک در محضر ربوبی گشته است.
    در این معنا، روایت هایی نیز از اهل بیت علیهم السلام رسیده است که شهادت را سبب آمرزش همه گناهان می داند. برای نمونه به روایتی از حضرت صادق علیه السلام بسنده می کنیم:
    مَنْ قُتِلَ فِی سَبیلِ اللّهِ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللّهُ شیئا من سیّئاتِهِ.(2)
    کسی که در راه خدا کشته شود، خدای سبحان هیچ یک از گناهانش را به او نمی نمایاند (بلکه آنها را محو کرده و می پوشاند).
    البته در برخی روایت ها، بدهی های شهید به محض شهادت از آمرزش
    ص:197
    ________________________________________
    1- همان، ج 18، ص 342.
    2- میزان الحکمه، ج 2، ص 1514، ح 9778.
    گناهان او استثنا شده است(1) که با توجه به آیه های پیشین و امثال روایت های یادشده، استثنای یادشده در این دسته از روایت ها را می توان حمل بر لحظه شهادت نمود؛ به این صورت که بگوییم به محض شهادت شهید، تمام گناهان او به استثنای بدهی های او پاک و محو می شوند، ولی تسویه بدهی های او به زمان مطالبه طلبکار و دادخواهی او از خدای سبحان موکول می شوند. حال این زمان ممکن است در عالم برزخ باشد یا در قیامت.
    عبارت «سَیَهْدیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ» این گفته را تأیید می کند که هدایت آنان به منازل سعادت و اصلاح کامل اعمال آنها را با حرف «سین» مضارعه که در ادبیات عرب، فعل مضارع را مختص به آینده می سازد، بیان می کند. از ظاهر این عبارت چنین برمی آید که در لحظه شهادت تمام گناهان و کاستی های اعمال شهید اصلاح نمی شود.
    بنابراین، ضمن پذیرش این دسته اخیر از روایت ها(2) می گوییم که شکی نیست که شهادت سبب آمرزش تمام گناهان می شود، ولی تمام گناهان به جز بدهی های شهید به محض شهادت آمرزیده شده و دیون او به زمان دیگری موکول می شود. حال این زمان ممکن است در طول مدت عالم برزخ باشد یا اینکه به روز حساب رسی موکول شود.
    ص:198
    ________________________________________
    1- عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله: «اوّل ما یهراق من دم الشهید یغفرله ذنّبه کلّه الاّ الدّین؛ نخستین قطره خونی که از شهید ریخته می شود همه گناهان او بخشیده می شود، مگر قرض پرداخت نشده. همان، ص 1514، ح 9775.
    2- میزان الحکمه، ج 2، ص 1514، ح 9774 و 9775 و 9976 و 9777.
    بنابراین، شهادت سبب آمرزش تمام گناهان می شود و یکی از اسرار شهادت طلبی مؤمنان رخ می نمایاند. پس یکی از رمزهای شهادت طلبی، آمرزش کامل گناهان است. آمرزشی که آرزوی هر انسان مؤمنی است تا او را لایق دیدار معبود سازد.
    با این اوصاف، چرا مؤمنان شهادت طلب نباشند حال آنکه هدف از آفرینش خود و کمال خویش را قرار گرفتن در کنار معبود و سکونت در جوار او و رسیدن به وصال او یا پاک شدن از گناهانی می دانند که آنها را لحظه به لحظه از درگاه قدس معبودشان دورتر می سازند.
    پس شهادت طلبی درخواست عاجزانه انسان حقیقت طلب برای تطهیر و تزکیه باطن از آلودگی های گناهان است.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  9. Top | #68

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    شهادت طلبی، طلب هدایت و رحمت خاصه الهی


    قرآن کریم در آیه های بسیاری این حقیقت را بیان می کند که خدای تعالی دو نوع هدایت و رحمت دارد: یکی رحمت عامی که شامل همه موجودات هستی می شود و تحقق آنها، استمرار وجود آنها و ارتزاق و حیات جانداران همه از آن نشئت می گیرد که از آن به هدایت تکوینی و رحمانیت او یاد می شود و دیگری رحمت و هدایت خاص او که تنها شامل کسانی می شود که ایمان و عبودیت خود را در درگاه الهی به اثبات برسانند و تقوای الهی پیشه کنند. از این رحمت الهی به رحیمیت او یاد می شود که آیه «بسم اللّه الرحمن الرحیم» جامع هر دو نوع رحمت الهی است. درباره اختصاص رحمت و هدایت خاص الهی به مؤمنان به چند نمونه اشاره می کنیم:ص:1991. آیه 156 سوره اعراف:وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِنا یُؤمِنُونَ.رحمتم همه چیز را فراگرفته و آن را برای آنان که تقوا پیشه کنند و زکات بپردازند و آنها که به آیات ما ایمان می آورند مقرر خواهم داشت.2. آیه 43 سوره احزاب:هُوَ الَّذی یُصَلّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤمِنینَ رَحیمًا.او کسی است که بر شما درود و رحمت می فرستد و فرشتگان او (نیز برای شما تقاضای رحمت می کنند) تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان و علم و تقوا) رهنمون گردد. او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است.3. آیه 16 سوره مائده:یَهْدی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ.از طرف خدا به سوی شما نوری و کتابی روشن آمد که خدا به وسیله آن هر کس که در پی خشنودی او باشد به راه های سلامت راهنمایی نموده و به اذن خود از ظلمت ها به سوی نور بیرون می کند و به سوی صراط مستقیم هدایتشان می کند.همان گونه که از این آیه های شریفه برداشت می شود، نوعی هدایت و رحمت ویژه برای مؤمنان خالص وجود دارد که آنان را رشد داده و به سوی صراط مستقیم می کشاند. از جمله افرادی که مشمول این هدایت و رحمت خاصه می گردند، مجاهدان و شهدای در راه خدا هستند که به تأکید قرآن از برجسته ترین مصداق های این رحمت به شمار می روند. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:ص:200وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا ... . (عنکبوت: 69)کسانی که در راه ما مجاهدت کنند، حتما ما آنان را به راه های (هدایت) خود هدایت می کنیم.کلمه «جاهدوا» از ماده جهد است و جهد به معنای وسع و طاقت است و مجاهدت به معنای به کارگیری آخرین حد وسع و قدرت در دفع دشمن می باشد؛ خواه دشمن ظاهری یا شیطان و یا هوای نفس.(1)مقصود از «الَّذینَ جاهَدُوا فینا» کسانی است که جهادشان همواره در راه خداست و این تعبیر، کنایه از این است که جهادشان در اموری است که متعلق و مربوط به خدای سبحان است؛ چه جهاد در راه عقیده باشد و چه در راه عمل. حال اگر جهادشان در راه خدا باشد، هیچ عاملی ایشان را از ایمان به خدا و اطاعت اوامر و نواهی او باز نمی دارد.(2)در جمله «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»، خدای تعالی به طرف خود و منسوب به خدا راه هایی را می نمایاند که همگی به او منتهی می شوند؛ زیرا راه های خدا عبارت است از مسیرهایی که آدمی را به او نزدیک و به سوی او هدایت می کند. وقتی جهاد فی سبیل اللّه، خود، هدایت باشد، قهرا هدایت به سویص:201

    1- مفردات الفاظ قرآن کریم، ماده جهد، ص 208.2- «یا ایها الذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی اللّه بقومٍ یحبّهم و یحبّونه اذلّه علی المؤمنان اعزّه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل اللّه لایخافون لومه لائم ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء و اللّه واسع علیم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودی خدا گروهی [ دیگر ] را می آورد که آنان را دوست می دارد و آنان [ نیز ] او را دوست دارند. [ اینان ] با مؤمنان فروتن [ و ] بر کافران برفرازند. در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی ترسند. این فضل خداست، آن را به هر کس بخواهد می دهد و خدا گشایشگر داناست». مائده: 54سبل خدا، هدایت روی هدایت خواهد بود. پس در این صورت، این حقیقت با آیه 17 سوره محمد صلی الله علیه و آلهکه می فرماید: «وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدًی» منطبق خواهد بود.(1)بنابراین، اگر جهاد فی سبیل اللّه خود هدایت باشد و هدایت های خاص دیگری را نیز در پی داشته باشد، شهادت در راه خدا، نوع کامل آن هدایت و به سرمنزل رسیدن و نهایت آن هدایت هاست. این همان چیزی است که مجاهدان فی سبیل اللّه آرزوی آن را دارند و قرآن کریم در وصف حال آنان در آیه 218 سوره بقره می فرماید:کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نم_وده اند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.و نیز یکی از بهترین دعاهایی که قرآن از زبان خاصان درگاه الهی مطرح می کند، طلب همین رحمت و هدایت خاص است؛ چنان که از زبان حضرت موسی علیه السلام می فرماید:رَبِّ اغْفِرْ لی وَ ِلأَخی وَ أَدْخِلْنا فی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمینَ. (اعراف: 151)(موسی) گفت: پروردگارا، من و برادرم را بیامرز و ما را در رحمت خود داخل فرما و تو مهربان ترین مهربانانی.با این توضیحات، روشن می شود که یکی دیگر از رموز و اسرار شهادت طلبی مؤمنان، طلب هدایت و رحمت ویژه ای است که شهدای راه خدا به حد اعلای آن دست یافته اند؛ پس شهادت طلبی، طلب فیض، رحمت خاص، عنایت و هدایت ویژه معبود است.
    ص:202

    1- المیزان، ج 16، صص 227 و 228.






    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  10. Top | #69

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    شهادت طلبی، طلب حیات طیبه

    قرآن کریم، یکی از پاداش های بی شمار خدای سبحان به بندگان مؤمنش را زنده کردن ایشان با قرار دادن آنان در یک زندگی پاک برمی شمرد؛ زندگی پاکی که عاری از هرگونه رنج و اندوه و سستی و واماندگی است که خدا به عنوان تشکر از بندگان خاصش نصیب آنان می سازد.(1)
    خدای سبحان در چندین آیه از آیات قرآن از این زندگانی پاک یاد می کند و آن را به عنوان یکی از بهترین پاداش های مؤمنان خالص به آنان وعده می دهد. برای مثال، در آیه 97 سوره نحل می فرماید:
    هرکسی کار شایسته ای انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند خواهیم داد.
    نکته مهمی که از برخی آیه های جهاد برداشت می شود، این است که قرآن کریم، دعوت خدا و رسولش را به جهاد فی سبیل اللّه، دعوت به این حیات پاکیزه بیان می کند. آنجا که پس از دعوت و ترغیب مؤمنان به جهاد در سوره انفال، می فرماید:
    یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ ... (انفال: 24)
    ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی که شما را به سوی چیزی می خواند که شما را حیات می بخشد.
    ص:203
    ________________________________________
    1- «و قالوا الحمدللّه الذی اذهب عنّا الحزن انّ ربّنا لغفور شکور. الذی اَحلّنا دار المقامه من فضله لایمسّنا فیها نصبٌ و لا یمسُّنا فیها لغوبٌ؛ و می گویند: سپاس خدایی را که اندوه را از ما بزدود، به راستی پروردگار ما آمرزنده [ و ] حق شناس است. همان [ خدایی ] که ما را به فصل خویش در سرای ابدی جای، داد، در اینجا رنجی به ما نمی رسد و در اینجا درماندگی به ما دست نمی دهد». فاطر: 34 و 35
    بنابراین اعمالی همانند مجاهدت و جانبازی در راه خدا در درجه ای از ایمان و خلوص قرار دارند که می توانند بنده مؤمن را به آن زندگی پاک برسانند. زندگی پاکی که این آیه های شریفه به آن اشاره دارند، نیز اختلاف مراتب و درجاتی دارد که حد اعلای آن برای شهدا فی سبیل اللّه ثابت است. به تعبیر بهتر، این حیات، در بالاترین درجه اش، مقامی رفیع و جایگاهی بلند دارد که راه تحصیل آن انجام بهترین اعمال است و آن شهادت در راه خداست. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
    گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. آنها به خاطر نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است خوشحالند و به آن مؤمنانی که هنوز به آنها نپیوسته اند و بعدا در پی آنان خواهند شتافت، مژده می دهند که از مردن هیچ نترسند و هیچ اندوهی به دل راه ندهند و آنها را به نعمت و فضل خدا بشارت دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند. (آل عمران: 169 _ 171)
    آنچه از مجموع این آیه های شریفه برمی آید، این است که این زندگی از سنخ حیات مادی نیست، بلکه با زوال این حیات پست، با شهادت، حد اعلای آن برای مؤمن به دست می آید. حدی که در آن، رسیدن به مقام و درجه پیامبران و اولیای خاص الهی است و سبب هم نشینی با آنان و نظارت و شهود به همراه آنان بر اعمال و کردار انسان ها، برای شهادت دادن در قیامت در دادگاه عدل الهی است. یکی از دلایل نام گذاری شهید همین است؛ یعنی او بر اعمال انسان ها ناظر و گواه است و همچنان که پیامبران و اولیای برگزیده الهی به زیارت وجه اللّه متنعم هستند، او نیز با آنها در این فضیلت
    ص:204
    سهیم است.(1) شاهد این مدعا آیه 69 سوره نساء است که می فرماید:
    کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در قیامت) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آنان همراهان و هم نشینان خوبی هستند.
    بنابراین، چرا مؤمن شهادت طلب نباشد، حال آنکه در پس پرده شهادتش، زندگی او، آن هم برترین زندگی، برایش نهفته است. به بیان قرآن کریم، رسیدن به آن زندگی جز برای کسانی که بهره عظیمی از رحمت و عنایت الهی برده اند و صابران در جانبازی فی سبیل اللّه میسر نمی شود.(2) پس مؤمن شهادت طلب است؛ چون طالب حیاتی است که در آن هیچ اندوه و پریشانی به او نمی رسد، بلکه در آن از نعمت ها و فضل بی کران و ارتزاق در جوار او بهره مند شده و مورد تکریم مقام ربوبی قرار می گیرد.(3)
    نتیجه اینکه شهادت طلبی در حقیقت خواستن امنیت حقیقی ابدی، رهایی از حزن و اندوه، ترس ها، نگرانی های حفظ دین، ایمان، انجام وظیفه و رسیدن به آرامش و اطمینان جاویدان است.







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





  11. Top | #70

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 2009
    شماره عضویت
    9367
    نوشته
    16,655
    صلوات
    542
    دلنوشته
    5
    اللهم صل علی محمد و آل محمد
    تشکر
    12,544
    مورد تشکر
    14,359 در 5,347
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    شهادت طلبی، پذیرش بهترین و سودآورترین تجارت

    در فرهنگ قرآن کریم مجاهدت و جانبازی و شهادت در راه خدا، بهترین تجارت و سودآورترین معامله نامیده شده است؛ تجارتی که فروشنده آن بنده مؤمن، خریدار، خدای سبحان و شی ء مورد معامله، جان انسان مؤمن است و همچنین بهای آن، نجات از عذاب الهی با آمرزش گناهان، داخل شدن در بهشت جاودان، آسودگی در جوار محبوب و رضایت طرفین معامله از یکدیگر قرار داده شده است.(1) قرآن کریم در این زمینه می فرماید:
    ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی بخشد؟ به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما از هر چیزی بهتر است اگر بدانید (اگر چنین کنید) گناهانتان را می بخشد و شما را در باغ هایی از بهشت داخل می کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکن های پاکیزه در بهشت جاودان جای می دهد و این پیروزی عظیم است. (صف: 10 تا 12)
    بنابر این آیه شریفه می توان گفت، یکی از رموز شهادت طلبی مؤمنان، پذیرش چنین معامله ای با خدای خود و اجابت دعوت او در قبال بالاترین درجات جنت قرب اوست. سرّ مطلب این است که اگر بذل مال در راه خدا که مالکیت بر آن اعتباری و ناپایدار است، نزد خدای سبحان، آن قدر اهمیت دارد که خدای سبحان در وصف پاداشش، آن را دست کم هفتصد برابر عمل قرار می دهد.(2) پس در درگاه الهی پاداش بذل جان به خدای سبحان که تمام
    ص:206
    ________________________________________
    1- «یا ایّتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربّکِ راضیه مرضیّه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی؛ ای نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوی پروردگارت برگرد و در میان بندگان من درآی و در بهشت داخل شو». فجر: 27 تا 30
    2- «مثلُ الّذینَ یُنفِقُونَ اَمْوالَهُم فی سبیلِ اللّهِ کمثلِ حبّهٍ انبتَتْ سبعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنْبُلَهٍ مئهُ حبّهٍ و اللّهُ یضاعفُ لِمَنْ یشاءُ؛ مثل [ صدقات ] کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند دانه ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه ای صد دانه نباشد و خداوند برای هر کس که بخواهد [ آن را ] چند برابر می کند». بقره: 261
    هستی و دارایی آدمی است و از دست دادن بیهوده آن خسران عظیم ابدی را در پی دارد،(1) چگونه محاسبه خواهد شد؟ آیا این عمل، پاداشی جز لقا و سکونت در جوار او و زیارت جمال وجه او را شایسته است؟







    امضاء
    سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
    پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
    در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
    که با این درد اگر دربند درمانند درمانند





صفحه 7 از 12 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi