نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نبوت و عصمت

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر افتخاری
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    127
    نوشته
    1,150
    تشکر
    122
    مورد تشکر
    744 در 465
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض نبوت و عصمت

    عصمت و مصونیت از خطا و لغزش، یكی از شرایط نبوت است، زیرا بدون آن غرض از بعثت تحقق نمی‎پذیرد. از این رو، در اصل لزوم عصمت پیامبران الهی، میان علمای ادیان و مذاهب اختلافی نیست.
    مراحل عصمت
    عصمت پیامبران مراحلی دارد كه یادآور می‎شویم:
    1. مصونیت از خطا در دریافت وحی و ابلاغ آن.
    2. مصونیت از مخالفت با احكام الهی در عمل.[1]
    3. مصونیت از اشتباه در موضوعات و مصادیق احكام.[2]
    4. مصونیت از اشتباه در مسایل مربوط به مصالح و مفاسد اجتماعی[3] و فردی.
    5. مصونیت از اشتباه در مسایل عادی زندگی فردی.
    عصمت در دریافت و ابلاغ وحی
    عصمت در دریافت و حفظ و ابلاغ وحی، در واقع خمیر مایه نبوت است و بدون آن، نبوت و ارسال پیامبران بی‎فایده خواهد بود. بنابراین، همان دلیلی كه بر ضرورت نبوت اقامه شده است، دلیل بر لزوم عصمت در تبلیغ الهی نیز هست.
    توضیح این كه: در باب ضرورت نبوت،‌گفته شده است از آن جا كه ادراك‎های عادی انسان‎ها، برای شناسایی كامل راه سعادت و شقاوت، كافی نیست، پس خدا باید این نقص و كمبود را از راه وحی و ارسال پیامبر جبران كند. در غیر این صورت،‌هدف از خلقت انسان ـ كه تكامل اختیاری می‎باشد ـ نقض می‎شود، زیرا تكامل اختیاری در گرو شناخت صحیح و كافی است، و آن امر نیز بدون بعثت انبیاء حاصل نخواهد شد. پس اگر خداوند پیامبری بفرستد، ولی این پیامبر در دریافت وحی یا حفظ و ابلاغ آن دچار خطا گردد، هدف از بعثت نقض خواهد شد، و این كار با حكمت خدا منافات دارد.
    این قضاوت و حكم روشن عقلی از برخی آیات قرآن نیز استفاده می‎شود، چنان كه می‎فرماید:
    «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَیْ‏ءٍ عَدَداً».[4]
    دانای غیب اوست و هیچ كسی را بر اسرار غیبش آگاه نمی‎سازد، مگر رسولانی كه آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آن‎ها قرار می‎دهد، تا بداند پیامبرانش رسالت‎های پروردگارشان را ابلاغ كرده‎اند؛ و او به آن چه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصا كرده است. این دو آیه بیانگر آن است كه وقتی خداوند غیب خود را بر رسولان آشكار می‎سازد، فرشتگان را از هر طرف مأمور می‎نماید كه او را در اخذ وحی و حفظ و ابلاغ آن مراقبت كنند تا دچار اشتباه و لغزش نشوند. و روشن است كه انجام چنین رسالتی بدون عصمت آنان در مقام اخذ و حفظ و ابلاغ وحی، ممكن نیست.
    عصمت از گناه
    متكلمان امامیه معتقدند؛ این نوع از عصمت قبل و بعد از بعثت، و نیز گناهان كبیره و صغیره هر دو را ـ خواه به صورت عمدی یا سهوی ـ شامل می‎شود.[5] دو دلیل زیر، این مسئله را اثبات می‎كند:
    1. پیامبران در واقع نماینده خداوند در رساندن پیام‎های او به مردم هستند، و این نمایندگی به دو صورت می‎تواند انجام پذیرد: یكی گفتاری و دیگری رفتاری. یعنی همان‎گونه كه گفتار پیامبر، حاكی از دریافت وحی الهی است. رفتار او هم چنین حكایتی دارد و نشانگر آن است كه این كار مورد رضایت و اجازه خداست. اگر پیامبر مرتكب گناه گردد، چون نماینده خدا در بین مردم است، مردم به تصور این كه، این كار شایسته است آن را انجام می‎دهند و به خطا می‎افتند. و این نقض غرض خدا در بعثت انبیاء می‎باشد.
    بلكه اگر پیامبر كاری بر خلاف محتوای وحی انجام دهد و تصریح كند كه این كار من جایز نیست، باز به دلیل تناقض میان گفتار و رفتار، مردم دچار تردید می‎شوند و می‎گویند: اگر این كار نارواست پس چرا خود او كه نماینده خداست انجام داد؟
    2. بعثت انبیاء، صرفاً پیام رسانی نیست، بلكه پیامبران الهی مسؤولیت هدایت انسان‎ها به سوی خدا را به عهده دارند. و هدایت تنها با بیان احكام الهی حاصل نمی‎شود، بلكه ایمان راسخ انبیاء به آن چه آورده‎اند و تجلی آن در اعمال آن‎ها در هدایت مردم نقش اساسی دارد، زیرا نقش تربیتی طرز عمل و رفتار مربی و حالت‎ها و صفات او در افرادی كه تحت تربیت او قرار دارند، به مراتب بیشتر از گفتار اوست. چنان كه قرآن كریم می‎فرماید:
    «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ».[6]
    به تحقیق رسول خدا اسوه نیكو برای شماست.
    بر این پایه، باید عوامل بازدارنده از گناه، به اندازه‎ای در پیامبر نیرومند باشد كه به كلی ازگناه به دور بوده، و از مصونیت كامل نسبت به گناه و مخالفت احكام الهی برخوردار باشد، و هیچ نقطه تاریكی در صفحه حیات او پیدا نشود.
    قرآن وعصمت پیامبران از گناه
    پس از آن كه عصمت در مرحله نخست (دریافت و ابلاغ وحی) اثبات شد، می‎توان بر عصمت پیامبران در مراحل دیگر به وحی استناد نمود، لذا ما در این جا آیاتی از قرآن را كه بر عصمت پیامبران از گناه دلالت دارند، با ذكر مضمون هر یك یادآور می‎شویم:
    1. پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی‎گوید:
    «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى».[7]
    2. پیامبران هدایت یافتگانند، و هر كس را خدا هدایت كند گمراه نمی‎شود:
    «أُولئِكَ الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ...».[8]
    «وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ».[9]
    3. منشأ ضلالت و گناه، شیطان است، و شیطان نمی‎تواند در پیامبران نفوذ كند:
    «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِینَ».[10]
    4. اطاعت از پیامبر، اطاعت از خداست، و اطاعت از خدا، با گناه قابل جمع نیست:
    «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ».[11]
    5. عمل پیامبر اسوه حسنه است، و گناه با اسوه حسنه بودن سازگار نیست:
    «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ».[12]
    6. پیروی از پیامبر مورد محبت خداست، و خدا گناه را دوست ندارد:
    «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ...».[13]
    7. پیامبران برگزیدگان خدایند، و خدا گناهكار را بر نمی‎گزیند:
    «وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ».[14]
    «وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».[15]
    مراحل دیگر
    دلیل بر لزوم عصمت پیامبران از امور یاد شده در مراحل دیگر عصمت، این است كه از نظر افراد عادی كه اكثریت انسان‎ها را تشكیل می‎دهند، اشتباه در امور عادی، از خطای در احكام دین قابل تفكیك نیست. بنابراین، اگر پیامبر در امور یاد شده دچار خطا و اشتباه گردد، آن را به احكام دینی هم سرایت می‎دهند و در نتیجه، اطمینان آنان نسبت به پیامبر از دست می‎رود. و این با غرض رسالت منافات دارد.
    گذشته از این، شكی نیست، پیامبری كه از هر گونه خطا ـ اعم از احكام دینی و موضوعات و مسایل عادی زندگی ـ مصون است، بهتر و بیشتر می‎تواند توجه و اعتماد مردم را جلب كند تا پیامبری كه فقط از عصمت در احكام برخوردار است. و مقتضای جود و رحمت الهی این است كه كامل‎ترین لطف را در حق بندگان انجام دهد.
    عصمت و اختیار
    گاهی تصور می‎شود كه عصمت با اختیار منافات دارد. بنابراین فرد معصوم كه فاقد اختیار است، ترك گناه برای او، ‌كمال و مایه افتخار نخواهد بود. این اشكال را به دو صورت می‎توان پاسخ داد:
    1. خداوند متعال نیز در عین این كه مصون از هرگونه خطا می‎باشد، فاعلِ مختار است. چه اشكال دارد پیامبران الهی و دیگر معصومان نیز چنین باشند.
    2. برای روشن شدن پاسخ حلی، نخست لازم است حقیقت عصمت و اختیار را در انسان بررسی كنیم، آن‎گاه با بررسی عوامل عصمت در انسان، علت منافات نداشتن عصمت را با اختیار بیان نماییم:
    الف. عصمت چیست؟
    عصمت عبارت است از ملكه یا صفتی در فرد معصوم كه وی را از انجام هرگونه گناه باز می‎دارد، یعنی با داشتن چنین حالت و صفتی برای انجام گناه، انگیزه‎ای در او پدید نمی‎آید. و در نتیجه مرتكب گناه نمی‎شود.
    ب. اختیار چیست؟
    اختیار حالت یا صفتی است در فاعل كه به سبب آن «فعل» و «ترك» را تصور كرده و پس از یك رشته محاسبات و ملاحظات یكی از دو طرف را بر می‎گزیند، یعنی یا فعل را انجام می‎دهد یا آن را ترك می‎كند، و به گفته مولوی:
    این كه گویی این كنم یا آن كنم خود دلیل اختیار است ای صَنَم
    این نكته را نیز باید در نظر داشته باشیم كه پس از انتخاب فعل یا ترك و اراده قطعی نسبت به آن، طرف گزیده شده از حالت تردید و امكان خارج شده و به سرحد لزوم و حتمیت می‎رسد تا آن جا كه در آن شرایط، طرف دیگر، امكان ظهور و بروز پیدا نمی‎كند، لیكن این حتمیت و لزوم، نتیجه اختیار و ناشی از آن است، و به همین دلیل با اختیاری بودن «فعل» منافات ندارد.
    ج. منشأ عصمت چیست؟
    اكنون باید دید منشأ عصمت چیست، و آیا منشأ و سبب آن با اختیار منافات دارد یا نه؟
    به طور كلی، منشأ و سبب عصمت دو چیز است:
    1. معرفت روشن و عمیق نسبت به خدا، و شیفته و مجذوب شدن به كمال و جمال مطلق الهی.
    زیرا این‎گونه معرفت و عشق باعث می‎شود كه فرد رضایت خدا را بر خشنودی خود و ارتكاب گناه، برگزیند، چرا كه معصوم، غرق دریای جمال و كمال خداوند است، و روشن است كه شناخت و شیفتگی او به خدا، با انجام كاری كه برخلاف رضای حق باشد، سازگار نیست.
    --------------------------------------------------------------------------------
    [1] . مانند این كه واجبی را ترك نماید یا كار حرامی را انجام دهد.
    [2] . مانند این كه در تشخیص وقت نماز یا جهت قبله یا تعداد ركعات نماز یا مقدار بدهی مالی به افراد اشتباه كند.
    [3] . مثل این كه درجایی كه صلح به صلاح جامعه است، جنگ را ترجیح دهد؛ یا برعكس.
    [4] . جن/ 26ـ28.
    [5] . اوائل المقالات، ص 30ـ29.
    [6] . احزاب/21.
    [7] . نجم/4ـ3.
    [8] . انعام/90.
    [9] . زمر/ 37.
    [10] . ص/ 83ـ82.
    [11] . نساء/ 80.
    [12] . احزاب/ 21.
    [13] . آل عمران/ 31.
    [14] . ص/ 47.
    [15] . انعام/ 87.
    امضاء
    12سال اهنگر نفس خود بودم برکوره ریاضت می نهادم و بر اتش مجاهده می تافتم و بر سندان مذمت می نهادم و پتک ملامت بر او می کوفتم تا نفس خویش را اینه ساختم و اسلامی تازه اوردم و همه خلق مرده دیدم.
    *بایزید بسطامی*
    مركز انجمنهاي اعتقادي گنجينه الهي:http://ganjineh-elahi.com/
    مركز انجمنهاي تخصصي گنجينه دانش:http://www.ganjineh-danesh.com/forum.php


  2.  

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi